هاشمیطبا: بیحساب و کتاب وزیر شدم/ موضع مهاجرانی در کارگزاران، مخالفت با هاشمی بود
به گزارش خبرگزاری ایرنا، رئیس سازمان تربیت بدنی دولت سازندگی و اصلاحات در ابتدای برنامه تلویزیونی این هفته «شناسنامه»، در مورد جاذبه ورزش برای سیاسیون هم گفت: «به نظرم در درجه اول شهرت و در درجه دوم مسافرت است که باعث علاقه سیاسیون به ورزش میشود. متاسفم که این را میگویم اما این را دیدهام که آدمها تحقیر میشوند اما با ۳-۲ مسافرت خوشحال میشوند!»
وی افزود: «ما آدمهایی داریم که از سیاست وارد ورزش شدند و خوب کار کردند و نتایج خوبی در ورزش کسب کردند و در مقابل هم افرادی را داشتیم که وقتی وارد ورزش شدند، نه تنها عملکرد خوبی از خود به جای نگذاشتند بلکه روی ورزش تاثیر منفی نیز برجای نهادهاند.»
هاشمیطبا در مورد حضورش در سازمان تربیت بدنی نیز گفت: «من از گذشتههای دور زمینه ورزشی داشتم و اساساً آدم ورزشی بودم و از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی دوست داشتم وارد عرصه ورزش شوم. سال ۶۵ آقای درگاهی با توجه به شناختی که از من داشتند مرا برای ریاست کمیته ملی المپیک به آقای موسوی پیشنهاد دادند. در هر صورت مجمع برگزار شد و من برای ریاست کمیته ملی المپیک رای آوردم و آقای موسوی به عنوان نخستوزیر حکم مرا صادر کردند.»
وی افزود: «بعد از دوره سه ساله ریاستم در کمیته ملی المپیک، رئیس مرکز توسعه صادرات شدم. آقای هاشمی علاوه بر اینکه از قبل من را میشناختند به مرکز توسعه صادرات زیاد رفتوآمد داشتند و از طرف دیگر فائزه خانم هم با ایشان در ارتباط بود. در نهایت نتیجه مذاکرات ایشان با افراد مختلف از جمله خانم فائزه هاشمی این شد که من را برای مدیریت سازمان تربیت بدنی صدا کردند و این شد که من در سال ۷۲ وارد سازمان تربیت بدنی شدم.»
وی افزود: «وقتی آقای خاتمی رئیسجمهور شدند برای سازمان تربیت بدنی با افراد زیادی مذاکره کردند اما در نهایت من را انتخاب کردند. در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی هم ایشان به من گفتند کارت را ادامه بده. اما من در پاسخ گفتم شما رئیسجمهور جدید هستید وبا توجه به اینکه حکم قبلی من برای حضور در سازمان تربیت بدنی باطل شده، به شرطی کارم را ادامه میدهم که شما حکم جدیدی برایم صادر کنید. در هر صورت نمیدانم در نهاد ریاست جمهوری چه گذشت که در نهایت تصمیم گرفتند من نباشم.»
هاشمیطبا در مورد حضور تعدادی از اعضای کابینه آیتالله هاشمی رفسنجانی در دولت اصلاحات نیز اظهار داشت: «در آن زمان آقای خاتمی افراد را به خوبی بررسی کردند و اصلاً به این فکر نبودند که ادامهدهنده راه آقای هاشمی رفسنجانی باشند. آقای خاتمی در آن زمان با فکر و روحی جدید آمده بودند و شاید در آن موقع زیاد به فکر ادامه راه آقای هاشمی نبودند. افرادی که از کابینه آقای هاشمی انتخاب کردند هم به دلیل تداوم سیاستهای آقای هاشمی نبود و آقای خاتمی به این فکر کرده بودند که این افراد مستقل هستند و میتوانند خدمت کنند.»
هاشمیطبا که از موسسین حزب کارگزاران است در مورد این حزب و عملکردش گفت: «احساس میشد که انتخابات مجلس با استقبال عمومی مواجه نمیشود. به همین دلیل بنا بر این شد که یک عده از وزرا حرکتی ایجاد کنند که مردم را برای حضور در انتخابات ترغیب نماید و این شد که حزب کارگزاران تاسیس شود. من هیچ وقت عضو حزبی نبودم اما بنا بر دلیلی که گفتم همراه با تعداد دیگری از وزرا عضو حزب کارگزاران شدم. اما بعد که مقام معظم رهبری با حضور وزرا در حزب مخالفت کردند، این افراد از حزب خارج شدند و فقط معاونین رئیسجمهور در حزب باقی ماندند.»
وی افزود: «بعد از برگزاری انتخابات مجلس کم کم این حزب به هویت مستقلی دست پیدا کرد. آقای مهاجرانی علیرغم پیشنهادی که در مورد باز نگه داشتن دورههای ریاست جمهوری آقای هاشمی مطرح کرده بود، در حزب معتقد بود ما نباید حرف آقای هاشمی رفسنجانی را گوش کنیم. جالب اینجاست که همان موقع حزب کارگزاران به دو گروه تقسیم شده بود. بعضیها میگفتند هرچه آقای رفسنجانی میگوید را باید انجام دهیم و برخی دیگر معتقد بودند ما هرچه را آقای هاشمی میگوید نباید انجام دهیم. این اختلافها باعث شد دیگر من در حزب حضور پیدا نکنم. در واقع موضع آقای مهاجرانی در درون کارگزاران، مخالفت با آقای هاشمی رفسنجانی بود.»
هاشمیطبا ادامه داد: «آدمهای اصلاحطلب حتماً باید مستقل باشند چون معنای اصلاحطلبی، استقلال است. حزب کارگزاران خودش را به عنوان حزبی که میتواند در کشور مفید باشد معرفی کرده است. بحث اصلاحطلبی که آقای خاتمی مطرح کردند به بحث اصلاح سیاسی- فرهنگی اشاره داشت اما افراد مختلفی که اتفاقاً روحشان با اصلاحطلبی هم سازگار نبود خودشان را وارد این جریان کردند. به نظرم کارگزاران به عنوان یک حزب اصلاحطلب کمتر مورد توجه اعضاء و دیگران بوده است.»
وی همچنین گفت: «در کشور ما کار تشکیلاتی یک مقدار سخت است. شاید چشمانداز فعلی حزب کارگزاران، اصلاحطلب به نظر بیاید اما با شاخصههای اصلاحطلبی که در ذهن آقای خاتمی و بعضی از دوستانشان وجود داشت تطابق چندانی ندارد.»
هاشمیطبا افزود: «اصلاح طلبان و افرادی که منتسب به این جریان سیاسی بودند در انتخابات ۷۶ عناد زیادی به آقای هاشمی میورزیدند اما بعداً متوجه شدند در این مورد مرتکب اشتباهات اساسی شدهاند.»
هاشمیطبا در مورد رابطه حزب کارگزاران با لیبرالیسم نیز گفت: «اگر به معنای فلسفی نگاه کنیم، هر انسان لیبرال ضد دین یا حداقل لائیک است. اما برداشت سطحیتر از لیبرالیسم یعنی میخواهیم دیکتاتوری وجود نداشته باشد، آزادی عمل در کشور وجود داشته باشد و... مهندس بازرگان یکی از این افراد بود. ایشان فردی بود که علاقه قلبی زیادی به دین اسلام داشت اما یک انسان لیبرال بود.»
وی در واکنش به اینکه اگرچه امام با مواضع آقای بازرگان مشکل داشت، اظهار داشت: «در عین حال ایشان نخستوزیر امام هم بودند. البته ایشان بعداً مواضع دیگری گرفتند و به اشتباه به سمت منافقین حرکت کردند. من مهندس بازرگان را از زمان کودکی میشناختم. ایشان هیچ تناسبی با مجاهدین خلق نداشت و با آنها به صورت ۱۰۰ درصد مخالفت داشتند اما در یک مقطعی گفتند اینها فرزندان مملکت هستند. در هر صورت مهندس بازرگان به آزادی اقتصاد، مردم و... اعتقاد داشتند. آقای بازرگان یک انسان لیبرال دیندار بود. قطعاً اگر قرار بود ایشان بین مکتب لیبرالیسم و دین یکی را انتخاب کند، آقای مهندس بازرگان دین را انتخاب میکرد.»
هاشمیطبا ادامه داد: «برای هر کسی با هر بینشی شرایط متفاوت است. خیلیها بودند که ظاهر حزباللهی داشتند و مقالات حزباللهی مینوشتند اما الان شخصیت دیگری پیدا کردهاند. من فکر میکنم به آدمهای معتدل اعتماد بیشتری میتوان داشت تا آدمهای تندرو.»
وی همچنین در مورد عطاءالله مهاجرانی هم گفت: «از او اطلاعی ندارم. من خیلی اوقات به شخصیت افراد فکر میکنم نه به عملکردشان. به نظرم بعضی از ویژگیهای شخصیتی ایشان مثبت و قابل توجه نبود و به همین دلیل هم شاید بنده خاطره خوشی از او نداشته باشم.»
هاشمیطبا در مورد حضور در دولت شهید باهنر و ماجرای وزیر شدنش گفت: «انتخاب وزرا همین الان هم حساب- کتاب چندانی ندارد. من هم بیحساب- کتاب وزیر شدم. باهنر به دلیل رفتوآمدی که به دانشگاه پلی تکنیک داشتند مرا از قبل انقلاب میشناختند. یک روز سردار رضا افشار آمد و گفت با آقای باهنر مشغول بحث در مورد وزارت صنایع بودیم، من گفتم هاشمیطبا به درد این کار میخورد، برو و با ایشان دیداری داشته باش. من هم به دیدار آقای باهنر رفتم و بعد از صحبت مختصری که با هم داشتیم کار تمام شد و من وزیر صنایع شدم.»
وی در مورد کاندیدا شدن در انتخابات هشتم ریاست جمهوری در سال ۸۰ نیز اینطور توضیح داد: «من میدانستم که در انتخابات پیروز نمیشوم اما با خودم فکر کردم بهتر است کاندید شوم تا بعدها با خودم نگویم ای کاش این کار را انجام داده بودم! من وظیفهای در خودم احساس میکردم و تصورم این بود که کشور ما از جنبه سیاسی پیش نمیرود. هنوز هم فکر میکنم ما وظیفه داریم کشور را از نظر اقتصادی و توسعه رشد دهیم. به همین دلیل و با همین انگیزه وارد میدان انتخابات شدم.»
هاشمیطبا افزود: «وقتی خودم را با افراد دیگر مقایسه میکردم به این نتیجه میرسیدم که شاخصهایم کمتر از آنها نیست. البته از نظر بُعد سیاسی و لابی کردن خیلی ضعیف هستم اما از جهت تلاش، کار، برنامهریزی و... میتوانستم از پس این کار بر بیایم.»
وی ادامه داد: «آقای خاتمی که خیلی هم به ایشان علاقه دارم و او را انسانی فرهیخته و خالصی میدانم اما معتقدم ایشان در زمینههای اجرایی به صورت شخصی مولف نبودند. اگر کسی کار خوب انجام میداد، او را تشویق میکردند اما خودشان در زمینه توسعهای مولف نبودند. من این ادعا را دارم که در زمینه توسعهای مولف هستم و فکر میکنم این موضوع برای کشور ما یک امر ضروری است.»
نظر شما :