ثبتنام یارانهها از منظر جامعهشناسی تاریخی/ چرا مردم با مصدق همکاری کردند؟
به گزارش خبرگزاری ایرنا، «کالبدشکافی کنش ایرانیان در نسبت با دولت» موضوع نشستی بود که کارگروه جامعهشناسی اقتصاد انجمن جامعهشناسی ایران روز یکشنبه هفتم اردیبهشت ماه، با حضور دکتر ابراهیم توفیق و دکتر محمدرضا جوادی یگانه در دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
هدف از این نشست، بررسی ابعاد جامعهشناختی و فرهنگی قانون هدفمندی یارانهها، با تاکید بر بحث مسالهٔ ثبتنام برای دریافت یارانهٔ نقدی بود؛ به ویژه در شرایطی که بیش از ۹۰ درصد از مردم برای دریافت آن برخلاف بسیاری از درخواستها و فراخوانها، ثبتنام کردند.
ابراهیم توفیق تحصیلات کارشناسی خود را در رشتهٔ فیزیک در ایران به اتمام رسانده است و برای ادامه تحصیل عازم آلمان شد و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشتهٔ فیزیک از دانشگاه «گوته» فرانکفورت دریافت کرد و پس از آن، تغییر رشته داد و در همان دانشگاه مدرک کارشناسی ارشد و دکتری خود را در سال ۱۳۷۷ در رشتهٔ جامعهشناسی دریافت کرد. توفیق پس از دریافت مدرک دکتری به مدت ۶ سال در گروه علوم انسانی دانشگاه گوته به تدریس پرداخت. وی از زمان بازگشت به ایران به تدریس در دانشگاههای علامه طباطبایی و دانشکدهٔ علوم اجتماعی تهران مشغول است. عنوان رسالهٔ دکتری وی «بحران تفکر سیاسی در ایران مدرن» بود.
محمدرضا جوادی یگانه، استادیار گروه جامعهشناسی دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. وی مدرک کارشناسی را در رشتهٔ پژوهشگری از دانشگاه تهران، مدرک کارشناسی ارشد را در رشتهٔ جامعهشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی و مدرک دکترای خود را در رشتهٔ جامعهشناسی از دانشگاه تربیت مدرس در سال ۱۳۸۸ اخذ کرد. عنوان پایاننامهٔ وی در دورهٔ کارشناسی ارشد «ایدئولوژیهای حاکم بر برنامه اول و دوم توسعه» و در دورهٔ دکتری «دوراهی اجتماعی و عوامل موثر بر رفتار مردم در این موقعیت» است.
رویکردی تاریخی به رابطهٔ مردم با نهاد دولت در ایران
از دیدگاه بسیاری از جامعهشناسان، رفتارشناسی جامعهٔ ایران در ثبتنام یا انصراف از دریافت یارانهها نیاز به پژوهشهای عمیق و بنیادین دارد. از نظر برخی تحلیلگران از جمله ابراهیم توفیق بررسی رفتار مردم در ثبتنام برای دریافت یارانهٔ نقدی و شیوهٔ تعامل آنها با نظام خوداظهاری درآمد، مسالهٔ اساسی چگونگی رابطهٔ ملت و دولت (به معنای کلی آن) را پیش میکشد.
توفیق در این ارتباط گفت: این میزان بالای ثبتنامکنندهها گویای این واقعیت است که به طور مسلم این درصد بالای مردم نیازمند دریافت یارانه نیستند و به طور قطع عدهٔ بیشتری میتوانستند از دریافت یارانه انصراف بدهند؛ پس میتوان نتیجه گرفت که این یک رفتار خاص است و نیاز به یک پژوهش ویژه دارد.
توفیق با رد تحلیلهایی مبنی بر «دروغگویی ایرانیان» و «استبداد تاریخی» که از طرف برخی جامعهشناسان و تاریخنگاران مطرح شده است، به ارائهٔ رویکردی تاریخی در تحلیل آنچه وی شکاف دولت و ملت در ایران خواند، پرداخت.
این جامعهشناس در بیان تحلیل خود گفت: شکاف بین ملت و نهاد دولت تنها بر سر بزنگاهها است که وجه فعالی به خود میگیرد و ملت نشان میدهد که با دولت نیست و بیاعتمادی خود را به آن نشان میدهد؛ این ملت حتی رای دادن خود را اینگونه توجیه میکند که بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرده است.
به باور توفیق برای آنکه تصور درستی از دولت نو (مدرن) داشته باشیم به تاریخی برمیگردیم که از زمان مشروطه یا پهلوی آغاز میشود؛ به این ترتیب از زمان رضاشاه با سازوکار حاکمیتی سروکار داریم که از ارتش متمرکز، یک بوروکراسی نظاممند و یک دستگاه امنیت و قضایی برخوردار است.
این جامعهشناس برای بیان و درک بهتر وجه تمایز بین دولتها، از عبارت استعاری «دولت صادرکنندهٔ شناسنامه» استفاده کرد و در توضیح آن گفت: بین حاکمیتی که شناسنامه صادر نمیکند و حاکمیتی که شناسنامه صادر میکند تفاوتهایی وجود دارد؛ دولتی که شناسنامه صادر نمیکند رابطه سستی بین نظام حاکمیت و رعایا وجود دارد؛ بالعکس در پرتو دولتی که شناسنامه صادر میکند، مفهوم شهروندی تعریف میشود و بنابراین مردم به اعتبار دولت از مرز و بوم خاصی برخوردار میشوند. پس میتوان نتیجه گرفت، دولتی که چنین سازوکاری دارد از منطق و پوسته خاصی برخوردار است و به اعتبار این پوسته اعتبار نمایندگی مردم سرزمینی را بر عهده دارد که البته ممکن است این نمایندگی به هر شکل یا دموکراتیک و یا دیکتاتورمآبانه باشد.
توفیق در ادامه به بررسی نظریههای دولت پرداخت و گفت: از منظر نظریههای دولت مانند نظریه «هابز»، مردم بعد از اختلافات و کشمکشها پذیرفتند زمام امور خود را به دست «لویاتان» یا دولت بدهند و این لویاتان نظم را تامین میکند؛ پس این سازوکار، مجزا از مردم است و در این وضعیت، شکاف مقولهای ذاتی به حساب خواهد آمد. «هگل» نیز معتقد است دولت از جامعهٔ مدنی (رعایا یا ملت) جدا است.
این جامعهشناس در ادامه نتیجه گرفت که شکاف، ویژگی ذاتی دولت مدرن است و در تمامی جوامع وجود دارد. توفیق البته در ادامه تاکید کرد که خود شکاف میان جامعه و دولت مدرن، نوعی ارتباط است؛ به گفتهٔ وی وجود فاصله بین دو عنصر بدین معنی است که نیرویی بین آنها رد و بدل میشود. در اصل باید این شکاف - رابطه توضیح داده شود.
وی گفت: نهاد دولت در ایران با جامعهای روبروست که هم اسلامگرایی دارد هم ملیگرایی و هم ایرانگرایی؛ این جامعه به لحاظ تاریخی متکثر است و در طول دوران تفاوتها را برتابیده است؛ جامعهای که در یک منطقهٔ جغرافیایی خاص و به اجبار، همواره در وضعیتی قرار داشته که اقوام جدیدی را در خودش جا داده است و با تنوع اقوام، آداب، عادتها، سنتها و فرهنگها و دینها، کنار آمده است. این جامعه بازیگوشتر از آن است که بتوان آن را ادب کرد.
توفیق با اشاره به تکثر موجود در جامعهٔ ایران تاکید کرد که اصرار نهاد دولت به حرکت جامعه به یک سمت مشخص، میتواند شکاف بین آنها را افزایش دهد. وی در این ارتباط گفت: اگر در جامعهای که در آن همزیستی نهادهای مختلف امکانپذیر بوده است، دولتی ظهور پیدا کند که علیرغم داشتن توانایی صادر کردن شناسنامه، «توهم ادب کردن» به یک سمت مشخص (آریایی بودن، فارس زبان بودن و...) را در سر داشته باشد، شکافی نابودکننده ایجاد خواهد کرد و به طور قطع شکست میخورد. شاید این نوع دولت بتواند به زور دستگاه امنیتی و قضایی و شناسنامه صادر کردن حکومت کند، اما شکاف - رابطهٔ بین مردم و دولت نیرویی ایجاد میکند که از درون درجهٔ بالایی از شکنندگی را دارد.
رویکرد روانشناسی اجتماعی - تاریخی
«از درصد ناچیز خانوارهایی که از دریافت یارانه انصراف دادهاند نمیتوان نتیجه گرفت که ۹۰ درصد مردم ایران فقیر هستند و به احتمال در این بین گروههایی وجود داشتهاند که نیازمند دریافت یارانهها نبودهاند ولی در هر صورت یا با دروغگویی یا با اظهار صادقانه اطلاعات خود برای دریافت یارانه ثبتنام کردهاند.» جوادی یگانه، استادیار جامعهشناسی دانشگاه تهران با بیان این مطلب به بررسی بعد روانشناسی تاریخی - اجتماعی مردم ایرانی در مقولهٔ انصراف از یارانهها پرداخت.
وی نخست به نمونههایی از همکاری ملت با دولت در تاریخ ایران همچون دریافت طلا از مردم در دوران نخستوزیری محمد مصدق به دلیل به فروش نرساندن نفت و ساخت راهآهن در دوران رضا شاه با استفاده از مالیات شکر، قند و سیگار و درخواست امام خمینی(ره) از مردم برای انقلاب، حضور در جنگ یا خطر کردن اشاره کرد و این پرسش را مطرح کرد که چرا مردم اکنون به تقاضای دولت برای انصراف از یارانهها پاسخ منفی دادهاند؟ و چرا بخشی از مردم که نیازی به دریافت یارانه نداشتهاند علیرغم انتظار دولت ثبتنام کردهاند؟
جوادی یگانه تقاضا از مردم برای انصراف از یارانهها را نادرست توصیف کرد و از تعریف عملیاتی نسبت به درآمد و مالکیت منزل مسکونی انتقاد کرد و آن را شاخصی نادرست برای تعیین میزان ثروت دانست.
این استاد جامعهشناسی مردم را بر اساس رفتارشناسی در ثبتنام یارانهها به چهار دسته تقسیم کرد: عدهای که ثبتنام نکردهاند، عدهای که ثبتنام کردند و نیازمند هستند، عدهای که ثبتنام کردند ولی دروغ هم نگفتند و به هر دلیل خواستار یارانه شدند و عدهٔ دیگری که اعلام نیاز کردهاند و دروغ گفتهاند.
جوادی یگانه با بیان اینکه شواهد حاکی از آن است که بیش از ۶۰ درصد از کسانی که ثبتنام کردهاند، درآمد خودشان را پایینتر اعلام کردهاند، به طرح این پرسش پرداخت که چرا مردم حقیقت را نگفتهاند؟
این جامعهشناس دربارهٔ اقدامهای دولت در زمینهٔ راستیآزمایی و بررسی حسابهای مردم اظهار داشت: قاعدهٔ اساسی این است که باید دولتی وجود داشته باشد که از همهٔ حقوق لازم برای برقراری امنیت برخوردار باشد؛ بنابراین دولت میتواند حساب مردم را بررسی کند و این امر معقول است و به نظر میرسد کسانی از کنترل شدن حساب خود هراس دارند که در خوداظهاری درآمد خود صداقت نداشتهاند.
در حالی که جوادی یگانه به ضعف نهاد دولت در ایران اشاره کرد، ابراهیم توفیق اما نظر دیگری در این ارتباط داشت. این جامعهشناس گفت: من برخلاف دکتر جوادی یگانه معتقدم ما به طور قطع نهاد دولت داریم، اما این نهاد، توسعهمدار نیست. به عبارت دیگر ناکارآمدی در بخش سلامت، راهسازی و توسعه و... به طور مطلق به دولت بودن دولت، خدشه وارد نمیکند؛ چون دولت اعتبار دخالت در امور حقوقی مردم را دارد.
نظر شما :