حسین آبادیان: سیدضیاءالدین طباطبایی عوامفریبی تمام عیار بود
* سیدضیاءالدین طباطبایی یکی از برجستهترین روزنامهنگاران و سیاستمداران تاریخ معاصر ایران است که هنوز ناشناخته باقی مانده است. ناشناخته ماندن منحصر به سیدضیاء نیست، بلکه چهرههایی مثل حسینقلیخان نواب، محمود جم، میرزا کریمخان رشتی، احمدعلی (مورخالدوله) سپهر و سیدحسن تقیزاده هم در زمره شخصیتهایی هستند که همچنان ناشناخته باقی ماندهاند. دلایل امر تا حدی روشن است: نخست اینکه یا از این افراد اسناد مهمی باقی نمانده یا اینکه اگر هم سندی باقی مانده باشد در اختیار متولیانی است که هیچگونه نگاه و رویکرد فکری ندارند و عمدتا درصدد اثبات خدمت و خیانت رجال سیاسی دورههای قاجار و پهلوی هستند و نمیدانند شخصیتهای سیاسی و تحولات تاریخی را نمیتوان سیاه یا سفید مطلق دید، زیرا تاریخ و بازیگران آن همیشه در قلمروی خاکستری ظاهر میشوند. اسنادی هم که به شکل کاملا ناشیانه گزینش و منتشر میشوند نشانی هستند از بیدانشی کسانی که متولی رسمی اسناد کشور هستند و از این بالاتر مبین مقولهای هستند که آن را تاریخنگاری بی«فکر و ذکر» میخوانیم؛ اسناد منتشر شده سیدضیاء مشتی هستند نمونه خروار و از درون آنها چیزی هویدا نمیشود جز اینکه گویا سیدضیاء و امثال او آنگونه هم که گفته میشود، انسانهای مهمی نبودهاند.
* من در سه جلد کتاب «بحران مشروطیت در ایران»، «جنگ جهانی اول تا کودتای سوم اسفند» و «بسترهای تأسیس سلطنت پهلوی» بارها به سیدضیاء پرداختهام و در کتاب «دو دهه واپسین حکومت پهلوی» هم مختصرا به برخی فعالیتهای او بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاراتی کردهام.
* یک مقوله مهم، زندگی سیاسی او را معنیدار میکند و آن هم چیزی نیست جز حس جاهطلبی زایدالوصفی که به حسادت آشکار علیه خانوادههای ثروتمند کشور ختم میشد. سیدضیاء نه تحصیلات قدیم درست و حسابی داشت و نه آموزشهای جدید، تبار خانوادگی اعیانی هم نداشت تا بتواند در عرصه سیاست دوره مشروطه به بعد خودی نشان دهد، پس همه عمر خود را تحت حمایت مقامات بریتانیا قرار میداد و تلاش میکرد از طریق ایشان به مناصب کلیدی صعود نماید. در سلسله مراتب آن روز کشور امثال سیدضیاء هیچگونه جایگاهی نداشتند، پس در کنار جلب حمایت مسئولان سفارت بریتانیا در تهران، با انجمنهایی همکاری میکرد که به تصورش میتوانستند راه رسیدن به پستهای دولتی را برایش هموار سازند، انجمنهایی با ماهیت نهان روشی که همه در خارج کشور تاسیس شده بودند و یکی از آنها ژون پرسان یا انجمن ایران و فرانسه بود.
* روانشناسی سیدضیاء نشان میدهد او عوامفریبی تمام عیار بود، بعد از کودتای سوم اسفند در بیانیههای مشعشع خود تلاش میکرد گناه بحرانهای کشور را به گردن رجال و اعیان کشور بیندازد. در کشوری که به دلیل جنگ اول جهانی، صدها هزار تن از جمعیت کشور قربانی داس مرگ ناشی از قحطی شده بودند، راهزنیها و دزدیها ناامنی عمومی را تشدید کرده و ظهور و سقوط پی در پی کابینهها و ترور و وحشت در خیابانهای شهرهای بزرگ کشور مثل تهران، بنیانهای آرامش روانی، اجتماعی و سیاسی را در هم فرو کوبیده بود؛ سیدضیاء تلاش کرد همه گناهان را به گردن اعیان کشور بیندازد. او تلاش کرد بحرانهای عمیق سیاسی و اجتماعی را که ریشه در ساختارهای فرو پاشیده کهنه داشت، به سوءمدیریت چند رجل سیاسی فرو کاهد و طرفه آنکه رجالی را که متهم میکرد، همه به نحوی از انحاء مایه تحقیر او بودند. سیدضیاء که نتوانسته بود در سلسله مراتب اداری اعیانی دوره قاجار جایی مناسب برای ارضاء جاهطلبیهای خود پیدا کند، عقدههای حقارت فروخفته خود را در قالب حمله به سیاستمداران مبرزی مثل مصدق، قوام، فرمانفرما، نصرتالدوله و تیمورتاش متجلی ساخت.
نظر شما :