رواسانی، رجبلو و احمدی از جریان چپ در دوره رضاشاه میگویند
میزگرد با حضور:
پروفسور شاپور رواسانی، محقق و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
حجت الاسلام دکتر حمید احمدی، متخصص در جریان شناسی چپ در تاریخ معاصر ایران
دکتر علی رجبلو، استاد دانشگاه الزهرا و کارشناس مجری برنامه تاریخ معاصر
رجبلو: در این برنامه این مساله را مورد بررسی قرار میدهیم که اساساً تفکر سوسیال دموکراسی که از بادکوبه به وسیله مهاجرین و کارگران ایرانی و در قالب حزب همت و بعدها حزب ایالت گیلان وارد ایران شد و نهایتاً توانست در مجلس دوم به یک اقلیت قوی در قالب حزب دموکرات عامیون مبدل شود، چه سرنوشتی پیدا کرد. تفکر سوسیال دموکراسی بیشتر متکی به آرایههای غربی بود تا تفکر نوع روسی. درست است که سوسیال دموکراسی در روس شکل گرفت، اما بعدها کمونیزم در روس آمد و سوسیال دموکراسی را پس زد. سوسیال دموکراسی در ایران هم سرنوشتی بهتر از سرنوشت روسیه نداشت؛ منتها در ایران گرفتار یک سری سیاستزدگیهای برخی از مقامات و شخصیتهایی شد که درک درستی از سوسیال دموکراسی یا اساساً سوسیالیزم نداشتند.
مرحوم ملک الشعرای بهار در کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی مینویسد زمانی که ایران اشغال شد، یک عده از شخصیتها مجبور شدند به قم و بعد به کرمانشاه و بعد هم به عثمانی بروند. در آن زمان در قم یک کمیتهای تشکیل شد به نام کمیته دفاع ملی که اینها دموکراتها بودند و در بین آنها افرادی مثل سلیمان میرزا، محمدعلی خان کلوپ که بعدها فرزین نامیده شد، وحیدالملک و ادیب السلطنه سمیعی حضور داشتند که بعداً در کرمانشاه اختلاف نظر سیاسی بین هیات دولت نظام السلطنه، شاهزاده سلیمان میرزا و دموکراتها به وجود میآید و نهایتاً سلیمان میرزا شکست خورده و تفکر سوسیال دموکراسی شکست میخورد و زمینه برای بوجود آمدن حزبی به نام حزب سوسیالیست در ایران فراهم میگردد. حال ما میخواهیم نهایتاً این نکته را مورد بررسی قرار دهیم که انگلیسیها بعد از هرج و مرجهای پس از انقلاب مشروطه، توانستند یک دیکتاتوری به نام دیکتاتوری رضاشاه را روی کار بیاورند. پروفسور رواسانی، لطفاً بحث را آغاز نمایید.
رواسانی: ملاحظه بفرمایید که وقتی کلمه چپ را که از اروپا گرفتهایم، بکار میبریم، باید ببینیم نظامی که با آن سروکار داریم، آیا نظام کلاسیک سرمایهداری است؟! بیاطلاعی از تاریخ ایران مثل مبارزات نهضتهای عدالتخواهانه در دوران باستان و اسلامی موجب میشود که از این کلمات استفاده کنیم. چرا شعارمان را و اسممان را از تاریخ خودمان نمیگیریم؟! چرا نمیگوییم نهضت عدالت خواهانه یا نهضتهایی شبیه به آن که در این مورد بتوانیم به پایگاه اجتماعی آن تکیه کنیم و حرکت کنیم.
رجبلو: یعنی عدم تجانس مفاهیم وارداتی و جریانهای اجتماعی در جامعه امان. این مسئله با تاریخ ورود جریانهایی مثل تفکر سوسیالیستی سوسیال دموکراسی، تفکر لیبرالیستی هم سازگاری دارد . مثلاً وقتی حزب سوسیال دموکرات در قضیه دولت نظام السلطنه به پایان میرسد، کسانی که مؤسس این جریان بودند،به این فکر نکردند که تفکر سوسیال دموکراسی با شرایط اجتماعی ایران سازگاری ندارد. آنها میخواستند این تفکر را به هر طریقی که شده به دلیل نفوذی که در حاکمیت و در طبقات بالا داشتند، پیاده کنند.
رواسانی: یک مثال سادهای خدمت شما عرض میکنم، ببینید انقلاب کبیر فرانسه که انجام گرفت و مونتسکیو و دیگران با شعار آزادیخواهانه آنها مخالف بودند، با کلیسای کاتولیک و فئودالیسم و مخالفتی با سرمایه داری نداشتند؛ بنابراین مفاهیم اجتماعی را به فرهنگ و سیاست محدود کردند، اما در کشوری مثل ایران ما وقتی میگوییم آزادی، جنبه اقتصادی هم مطرح است. جایی که فقر باشد، آزادی نیست؛ بنابراین وقتی شما میآیید در برنامه حزب اعلام میکنید که ما خواستار حقوق بشر، آزادی و دموکراسی هستیم، باید بیان کنید که در مورد اقتصاد جامعه هم چه میخواهید. وقتی این مطلب را فکر نکنید شعاری که به کار بردید، طبیعتاً واکنش مثبتی نخواهد داشت. ببینید وقتی ما میگوییم حزب سوسیال دموکرات یا حزب سوسیالیسم، این نمیتواند محدود به یک گروه روشنفکری باشد. من نمیخواهم در صداقت کسی تردیدی کرده باشم، اما وقتی میگوییم حزب سوسیالیسم یا حزب سوسیال دموکرات باید بگوییم پایگاه طبقاتیش در بین توده مردم و جمعیتی که در آن کشور زندگی میکنند، چیست و آیا در ساختار اجتماعی دخالت دارند؟
رجبلو: به این علت است که ما نیروی اجتماعی نداشتیم. شما درست میفرمایید.
رواسانی: اینکه یک عده روشنفکر دور هم جمع شوند و بگویند ما حزب سوسیال درست کردیم، ممکن است از نظر افکار و عدالت زیبا باشد، ولی پایگاه اجتماعی ندارد.
رجبلو: پروفسور، به نظر میآید بسیاری از اینها از طبقه اشراف بودند. مثلاً نگاه کنید در مجلس چهارم مشروطه یک حزبی تشکیل شد به نام حزب رفورمیست یا حزب اصلاح طلب همین رفورمیست آن هم وارداتی است. جالب اینجاست که بخشی از آنها از حزب دموکرات بودند و بخشی از آنها هم از حزب اعتدالیون.
رواسانی: باید عرض کنم که حالا به هر علتی که میخواهد باشد، وقتی میخواهیم شعار سیاسی بدهیم از تحلیل طبقاتی جامعه فرار میکنیم و هنوز هم چنین است، چون فکر میکنیم که به مجرد اینکه بگوییم طبقه و یا زحمتکش، بلافاصله تولید یک سلسله اتهامات و یک سلسله هیجانات و مطالب شروع میشود. در کشورهای اروپایی طبقاتی که تغییراتی پیدا میکنند نتیجه برخوردهای داخلی است.
رجبلو: حال یک نکته و آن اینکه تحولات روز که انقلاب شوروی است، میآید و بعد از جنگ جهانی اول در شوروی پیروز میشود. حالا فرض بفرمایید که حزب سوسیال دموکرات یا همان دموکرات عامیون منحل شده و بقایای آن که در تهران بودند، مثل سلیمان میرزا و محمد صادق طباطبایی و فرزین و خیلیهای دیگر به شوروی به دیده شک و تردید نگاه میکنند و دسته دوم که گروهی متمایل به سبک و سیاق شوروی بودند و به اصطلاح سوسیالیستهای جدید به سمت شوروی میروند؛ اما دسته دوم که به طرز مرددی در حزب سوسیالیستی جدید آرایش بندی شده بودند،به دلیل وجود نفوذیهای انگلیس، شدیداً طرفدار انگلیس میشوند.
رواسانی: این نتیجه یک سلسله بیاطلاعی از پیدایش کمونیسم و سوسیالیسم در اروپاست. وقتی که انقلاب اکتبر در جریان بود عدهای از متفکران آلمانی ایراد میکردند به رهبران شوروی که در کشوری که صنایع وجود ندارد، طبقه کارگر رشد نکرده و در مرحله کشاورزی هستید، چطور میتوانید سوسیالیزم را اجرا بکنید؟! البته پاسخش این بود که چون یک حلقه فرصتی پیش آمده، ما میخواهیم قدرت را به دست بگیریم،وگرنه حرکت به طرف سوسیالیسم به معنای دقیقش مستلزم صنعتی شدن کشور و ایجاد طبقه کارگر است. این بحث بدون شک مطرح بود، ولی متأسفانه روشنفکرهای ما بدون اطلاع جذب اخلاق شده بودند.
رجبلو: من کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ملک الشعرای بهار را که میخواندم (خوب میدانیم که ایشان اول سوسیال دموکرات بوده و با سفارت شوروی هم رابطه خیلی نزدیک داشته؛ بنابراین اطلاعات درونی حزب سوسیال دموکرات و سوسیالیستها را به خوبی دارد.) میگوید این حزب سوسیالیست که در مجلس چهارم تشکیل شد، آرام آرام به سمت رضاخان گرایش پیدا کرد. رضاخان تازه کودتا کرده بود و اینها میگفتند که چون رضاخان میخواهد جمهوری ایجاد کند و نظام سلطنت را کنار بگذارد و جمهوری به سبک جدید، با مرام سوسیالیست ما سازگاری دارد.
رواسانی: نبود یک تحلیل اجتماعی از ساختار جامعه، در بهترین شکل آن موجب اشتباه خواهد شد. افرادی که میگفتند ما میخواهیم حزب سوسیالیست تشکیل بدهیم، آیا ساختار طبقاتی را میشناختند؟!
رجبلو: جناب پروفسور، با توجه به این تحلیل نظری که کردید،چه آموزههایی باعث شد که حزب سوسیالیست نردبان ترقی رضاخان بشود؟
رواسانی: ببینید، وقتی میگوییم سوسیالیست زمانی است که با علم و اطلاع از یک ساختار طبقاتی، سابقه تاریخی و آن چیزی که در پیش داریم، این صحبت را بیان میکنیم؛ ولی زمانی است که فریب کلمهای را میخوریم و قبول میکنیم، ولی هیچ تعلق طبقاتی به آن نداریم. وقتی هیچ تعلق طبقاتی به آن نداشته باشیم، عوامل متعددی به وجود خواهد آمد. جالب اینجاست که روشنفکرها یک خاصیت خاصی دارند و آن اینکه برای هر گونه انحراف سعی میکنند، دلیلی بتراشند.
من نمیخواهم کسی را از نظر اخلاقی یا مادی به چیزی متهم بکنم، ولی میبینیم که رضاشاه علیه قاجار بر میخیزد و از دموکراسی و آزادی صحبت میشود که تنها یک بازی سیاسی بیش نیست. عدهای خیال میکردند که به این ترتیب واقعاً یک حرکت پیشرفته و یک حرکت مترقی در حال انجام گرفتن است...
رجبلو: احمدشاه وقتی به اروپا رفت و قضیه نفی قرارداد 1919 در منزل لرد کورزون پیش آمد، میگویند همان جا زمینه عزل و افول قاجاری هم ایجاد شد. خلاصه این دیدگاهها هست؛ ولی روزی که احمدشاه وارد تهران شد، اتفاقاً سلیمان میرزا اسکندری هم به استقبال شاه میرود و شاه به محض اینکه سلیمان میرزا را میبیند، متوقف میشود....
رواسانی: ببینید، متأسفانه از زمانی که ایران وارد تجارت جهانی شد، از زمانی که مطبوعات غرب در ایران توسعه پیدا کردند، روشنفکرهای ما بیشتر به تقلید پرداختند تا به مطالعه. الآن هم معذرت میخواهم این را بگویم که اکثر مطبوعات ما با ترجمه تأمین میشود، نه با تألیف؛ و فکر میکنیم که اگر یک مقاله به انگلیسی و آلمانی باشد، حتماً علمی است؛ ولی اگر فارسی بود، درجه دو محسوب خواهد شد.
رجبلو: ببینید استاد در مجلس چهارم حزب همین جناب سلیمان میرزا اسکندری که حزب سوسیالیست هستند، اینها در اقلیت هستند. 28 نفر به 36 نفر، ولی بعد میبینیم با تمهیداتی که با دربار احمدشاه قاجار کردند و رفاقت به خرج دادند، در سال آخر همین مجلس چهارم به 48 نفر رسیدند. جالب این است که اینها مستوفی الممالک را روی کار آوردند که حاصل توافق بقایای حزب دموکرات سوسیالیسم و رضاخان برای برکنار کردن احمدشاه قاجار بوده.این چه سیاستی بوده؟ فکر نمیکنید اینجا دست انگلیس هم در کار بوده؟
رواسانی: ما با یکسری مفاهیم وارداتی که خودمان وارد میکنیم و یک عده هم تعمد دارند که این مفاهیم وارد بشوند و به صورت غلط بکار برده شوند تا بتوانند به نتایج سیاسی اشان برسند. ما با یک فرهنگ استعماری سروکار داریم که زیرکانه عمل میکند و یکی از راههای ورودش هم توسعه مفاهیم است. مفاهیم اجتماعی که در کشور ما نمیتواند مصادیقی پیدا کند، ولی از این مفاهیم در جهت سیاست روز خود استفاده میکنند.
رجبلو: آقای دکتر احمدی، شما فکر میکنید این تفکر چپ یا سوسیالیست چه نقشی در روی کار آمدن رضاخان به عنوان شاه بعدی داشت؟
احمدی: روشنفکران آن زمان در ایران بدون اینکه شرایط عینی در غرب فراهم باشد، این احزاب و تشکلها را راه انداختند. جریان سوسیالیست هم کاملاً همین طور بوده است. جریان سوسیالیستی که در ایران آمده، از قفقاز، ارمنستان و آذربایجان آمده است و کسانی که در این حوزهها بودند اگر یک بررسی کنید، میبینید که اساساً تحصیلات عالیه هم ندارند. سیاستها و اصولی که در حزب کمونیست بینالملل تأکید میشد، اینها تابع آن بودند. در حزب کمونیست که در کنگره دوم و در ارومیه 1306 تشکیل میشود، رسماً در بیانیهای میگوید که این تعبیرمان اشتباه بوده یا حتی رفتن انگلستان. اینها فکر میکردند اگر ارتش انگلستان از ایران برود دیگر ایران به استقلال رسیده و سلطه انگلستان حذف میشود که این تعبیرشان اشتباه بوده است. صنعت نفت مهمترین رگ اقتصادی ایران در دست انگلستان بود.
مجری: برمیگردم به فرمایش استاد رواسانی که بازی با مفاهیم تا اینجا پیش میرود که این اکثریت حزب سوسیالیست که در مجلس چهارم داشت تغییر سلطنت را زمینه سازی میکرد، کار را به جایی میرساند که دست به ترور اقلیت میزند.چطور این اتفاقها میافتاد؟
احمدی: بخشی از اینها متأثر از شرایط خارج از کشور بودند و بخشی از شرایط داخلی و بعد هم نداشتن یک رویه و روش و حزب در ایران.
رجبلو: پروفسور، حال شما توضیح بفرمایید.
رواسانی: از لنین میپرسند مارکسیسم چیست؟ میگوید یعنی اینکه شما مساله معینی را در کشور معین و در دوره معین و به شکل معینی بتوانید تجزیه و تحلیل کنید. ما عادت کردیم به هر علتی که بشود، به هر مکتبی که برخورد میکنیم چه بورژوازی و چه مارکسیسم به عنوان کتاب دعا بر داریم و حفظش کنیم و میخواهیم پیاده اش کنیم، بدون اینکه توجه کنیم روی چه زمینی ایستاده ایم!
رجبلو: ملک الشعرای بهار در روزنامه معروف خودش به عنوان نوبهار میگوید که آیا اقلیت را با فحش باید بنده و مطیع اکثریت فرمود؟! وقتی رضاخان با دست پنهان انگلستان روی کار آمد، جامعه درگیر دعواهایی بود که این دعواها ظاهری و ساختگی بود. استاد احمدی، شما در این زمینه چطور فکر میکنید ؟
احمدی: یک مشکل مهمتر حتی قبل از اینکه احزاب در ایران تحت شرایط ایران بشوند، وجود داشت که خود اعضای احزاب کمونیزم یا کمونیزم بین الملل هم در مورد کشورهای جاسوس توسعه نیافته، دچار مشکل و تحیر بشوند. بعد از اینکه بورژویستها بر سر کار آمدند و به قدرت رسیدند آمدند بیانیه ای دادند که نسبت به کشورهای حوزه شرق توجه خاص شد؛ لذا بخشی از این تحیری که احزاب چپ یا تناقضهای رفتاری که داشتند ناشی از خود احزاب کمونیزم بین الملل هم بوده یعنی آنها نسبتی به تئوری روشن و مشخص کشورهایی مثل ایران نداشتند.
رجبلو: لنین آمد و تفکر کمونیستی مارکس را در قالب انقلاب کارگری دهقانی در روسیه تحقق بخشید. بعد به آسیای مرکزی و قفقاز و ایران و اروپای شرقی نگاه میکند که اینها نظامهای فئودالی هستند که باید به بورژوازی تبدیل بشوند. در ایران هم میآیند به سوسیالیستها این را القاء میکنند که رضاخان یک کسی است که میخواهد فئودالیته را به بورژوازی ملی تبدیل کند؛ درست این تعبیر.
رواسانی: برای اینکه آقایانی که در کنگرههای احزاب کمونیست اروپایی هستند ممکن است خودشان برای خودشان این سلایق را قائل بشوند ولی از نظر اجتماعی و تاریخی این سلایق را نداشته اند و ندارند. ما نباید این صلاحیت را برای آنها قائل بشویم که بیایند در مورد جامعه راه را نشان بدهند.
رجبلو: آقای احمدی چطور شد که سران و متفکرین حزب شوروی در مورد رضاخان فریب خوردند؟ سفیر شوروی وقتی به ایران میآید از رضاخان حمایت میکند تا آنجا که حتی نامه تهدید آمیز به میرزا مینویسد که تو باید کنار بروی و در حقیقت بعدها در زمان استالین وقتی به شوروی بر میگردد به خاطر همین اشتباهی که کرده بود،اعدام میشود، آقای احمدی، درست است؟
احمدی: بله، کاملاً درست است، ولی علت اینکه چرا به این تعبیر رسیدند، منابع اطلاعاتی آنها بود، مثل آقای اسکندری و بخشی از شاهزادهگان قاجار که طرد شده بودند و بخشی از رفتارهای رضاخان که نه تنها جریان چپ گرا بلکه حتی بعضی جریان مذهبی و ملیون هم فریب خوردند و نتیجه اش به این منجر شد که رضاپهلوی قدرت پیدا کرد.
رواسانی: اگر بخواهیم درباره روابط شوروی، انگلستان و رضاخان صحبت کنیم، باید یک کمیعقبتر برگردیم و به مسافرت کراسین به لندن برسیم، یعنی کنار آمدن دو حزب کمونیست و شوروی با دولت انگلستان و معامله اش با دولت انگلستان و معامله اش با دولت مرکزی ایران برای سرکوبی نهضت جنگل. بنابراین باید مسئله مسافرت کراسین به لندن مورد توجه قرار بگیرد.
احمدی: من نیز با دید آقای دکتر رواسانی موافقم که باید تعاملات جهانی بین قدرتها مثل شوروی و انگلیس مورد توجه قرار بگیرد که همین تحولات ایران در رفتار احزاب سیاسی ناشی از همین تعاملات دو قدرت بزرگ آن روز عرصه جهانی هم بوده اند.
نظر شما :