روایت صباغیان از پیام بازرگان و سحابی به شاه
***
شما در دولت موقت همکار دکتر بودید اما سابقه آشنایی شما با ایشان به دوران مبارزه علیه رژیم باز میگردد. از دوران مبارزه و زندان و مبارزه برای ما بگویید.
نظم دکتر سحابی مثالزدنی و بسیار عجیب بود. در دوران زندان، آقای مهندس حسیبی، شهردار بند بود و آقای دکتر سحابی هم مسئولیت نگهداری بند را بر عهده داشتند. برنامهریزی به شکلی بود که هیچ ساعتی تلف نشود، مثلا کلاسهای مختلف گذاشته بودند از جمله آموزش زبان انگلیسی و فرانسه و ترکی که مرحوم مهندس بازرگان در کلاس ترکی شرکت میکردند و میگفتند با وجود اینکه پدرم ترک است ولی خودم خیلی ترکی نمیدانم. مرحوم طالقانی هم کلاس تفسیر قرآن داشتند. مسئولیت تنظیم و برنامهریزی همه این کلاسها بر عهده دکتر سحابی بود.
مدتی که گذشت، عدهای که شامل آقایان دکتر سحابی و مهندس بازرگان و عزتالله سحابی بودند را به زندان قزلقلعه که زیر نظر ارتش بود منتقل کردند. چند روزی که گذشت یک آقایی وارد زندان شد. سپس بزرگان جبهه ملی (دکتر سنجابی و دکتر آذر و مهندس موحد) را برای گفتوگو با او به اتاقی بردند. همزمان در قزلقلعه هم با کسانی که برده شده بودند هم صحبت شد، آن آقایی که آمده بود، صنعتیزاده بود که از طرف شاه آمده بود. صنعتیزاده آمده بود با اینها در خصوص برگزاری انتخابات آزاد صحبت کنند و اینکه میخواهند چند وکیل در مجلس داشته باشند. در واقع میخواستند معامله کنند. یعنی هم با جبهه ملی و هم با نهضت صحبت کردند اینکه جبهه ملی چه پاسخی داد را ما مطلع نشدیم ولی میدانیم که در همان انتخابات آقای اللهیار صالح که عضو جبهه ملی بود از کاشان انتخاب شد. با نهضت هم که صحبت کردند - این را هم آقای مهندس بازرگان نقل کردند و هم دکتر سحابی- آنها اعلام کردند به شاه اطلاع دهید که ما نمیخواهیم وکیل شاه شویم، میخواهیم وکیل مردم شویم. نهضتیها از شاه خواستند دو کار انجام دهد: اول انتخابات آزاد برگزار و دوم امنیت انتخابات را تامین کند.
آنها گفتند در این صورت ما هم کاندیدا میشویم و هر کسی را که مردم انتخاب کنند قبول داریم. این حرف الان ممکن است یک حرف معمولی به نظر برسد ولی اگر در زمان خودش به آن نگاه کنیم، شاید اولین فکری که به ذهن برسد این باشد که خب! اگر به مجلس برویم و کرسیها را بگیریم به اهدافمان میرسیم، اما این اشخاص از همان موقع دنبال حقیقت و منافع ملی بودند، میتوانستند برای وکیل شدن معامله کنند ولی این برخلاف اخلاق سیاسی بود، بنابراین در موضع خودشان ایستادند و چنین حرفی زدند.
دکتر سحابی از زمانی که به طور جدی و رسمی وارد عرصه سیاسی شدند، همواره دقت داشتند که با صداقت با مردم برخورد کنند و چیزی را که حق هست بگویند نه چیزی که با منافع شخصیشان هماهنگ است.
چه شد که ایشان پس از انقلاب وزیر مشاور در طرحهای انقلاب شدند؟
آن زمان ایشان از نظر سنی خیلی توانایی کار اجرایی نداشتند، چون اول انقلاب حجم کار بسیار بالا و به قدری زیاد بود که ما شبها به منزل نمیرفتیم. ما و آقای مهندس بازرگان شبها در همان اتاق صندوقخانه میخوابیدیم. حتی یک ماه میشد که به منزل نمیرفتیم. بعضی اوقات که برای مصاحبه میرفتیم و تلویزیون مصاحبه را پخش میکرد، خانمم میگفتند که دختر کوچکم که دو، سه ساله بود، تلویزیون رو میبوسید و میگفت: «بابا». منظورم این است که حجم کار بسیار زیاد بود. بنابراین به آقای دکتر مسئولیت کارهای تحقیقاتی داده شد. در کارهای تحقیقاتی، ایشان اطلاعات زیادی داشتند.
دکتر سحابی در مجلس اول چه نقشی ایفا کرد؟
طبق قانون اساسی نام مجلس «مجلس شورای ملی» بود، اما تغییر نام در دستور کار مجلس بود. بعد از خوانده شدن طرح تغییر نام، مخالفان باید صحبت میکردند. چند دقیقهای سکوت مطلق شد و دکتر سحابی بدون هماهنگی با سایر اعضای نهضت بلند شدند و گفتند مخالف! و بلند شدند- در مشروح مذاکرات مجلس این نطق هست- گفتند: «چرا دارید این کار را میکنید!؟ مجلس شورای ملی، مجلس که مجلس است یعنی محل نشستن و تجمع، شورا هم که یک دستور مذهبی و قرآنی هست و بعد هم ملی هست یعنی که همه این آدمها را مردم انتخاب کردند، کدام کلمه غیرمسما هست که شما میخواهید عوض کنید!؟» البته بماند که بعد از این نطق دکتر را «هو» کردند و فریاد کشیدند... و بعد هم یک نفر هم موافق صحبت کرد و رایگیری کردند که رای هم آورد.
دکتر سحابی بعد از مجلس هم فعالیتهای زیادی داشتند مثل فعالیت در جمعیت دفاع از آزادی و همچنین امضای نامه معروف به ۹۰ امضایی که به آقای هاشمی نوشته شد و موارد دیگر. کمی در این مورد صحبت کنید.
ایشان همواره برای دفاع از حق پیشقدم بودند، در گفتن حقایق صراحت داشتند و البته میدانید که بعدها برخی روزنامهها چهها که ننوشتند ولی او حرف خودش را زد. آقای دکتر سحابی وقتی که بحث منافع ملی مردم مطرح میشد، پای آن میایستاد. از نظر مسائل اخلاقی هم که تذکر دادم.
در زمان نمایندگی هم تکیه بر اخلاق میکردند و همواره میگفتند که باید اخلاق سیاسی داشته باشید، اگر یک نمایندهای اخلاق سیاسی نداشته باشد لطمه به شأن نمایندگی مردم زده، اخلاق سیاسی را باید رعایت کرد، اخلاق هم مشخص است؛ خلاف نگفتن و تهمت نزدن و غیبت نکردن. یادم هست که این حدیث امام جعفر صادق را برای کسی نقل میکردند که میفرماید: «نمازهای طولانی و روزه گرفتن در روزهای سخت تابستان را ملاک افراد قرار ندهید، ببینید چقدر راست میگویند و چقدر امانتدار هستند.» و بعد توضیح میداد که این امانتداری فقط این نیست که عدهای فکر میکنند مثلا اگر کسی پول یا چیزی پیش کسی قرار میدهد، صحیح و سالم تحویل بگیرد، بلکه در صورتی که به قول و قرار و تعهدی که داری عمل نکنی، امانتداری را رعایت نکردی. روی این چیزها خیلی پافشاری داشتند.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :