پاتریک پهلوی: با حکم امام اعدام نشدم
وی که در دوران سلطنت عمویش، از ولیعهدی به زندانی شدن در اوین و خانه نشینی تنزل مقام یافت، میگوید:« در قانون اساسی آمده بود که محمدرضا باید همیشه یک ولیعهد داشته باشد و تنها کسی که ]پیش از به دنیاآمدن فرزند شاه[ میتوانست ولیعهد شود، من بودم. برادرهای ناتنی شاه مادرهای قاجار داشتند و خون قاجار طبق قانون اساسی قدغن بود. شاه معلمانی برای من گذاشت. بدون سر و صدا بزرگ شدم. وقتی 13 ساله شدم اولین پسر شاه (رضا پهلوی) به دنیا آمد و من از برنامه ولیعهدی رها شدم. 18 ساله که شدم به آمریکا رفتم و ادیان خواندم. بعد به ایران بازگشتم و بهمن حجت کاشانی به من گفت:"این جا مملکت اسلامی است، تو که همه ادیان را خواندی، چرا قرآن نمی خوانی؟" این گونه شد که 12 سال با آیت الله ملایری قرآن خواندم.از سال 1972 زمینهایم در گرگان را در دست خودم گرفتم. در این منطقه بود که متوجه شدم عدالت پولی است! به قدری به دنبال احقاق حق مردم رفتم که ساواک تصمیم گرفت من را کمونیست بخواند و در 1975 به این جرم در اوین زندانی شدم. این در حالی است که من ضد کمونیست هستم و کارل مارکس را قبول ندارم. در ایران آن زمان هر کسی را که میخواستند خفه کنند، میگفتند کمونیست است. نمیگفتند مسلمان است. 17 روز در زندان، روزی چهار ساعت سئوال و جواب؛ بعد از 17 روز فهمیدند که من کمونیست نیستم! حتی چند روحانی معروف هم وقتی از ماجرا باخبر شدند از جوابهایم به ساواک خیلی راضی بودند. من باید بین شاه و قرآن یکی را انتخاب می کردم. نمیتوانستم به خاطر عمویم به قرآن پشت کنم. بالاخره آزادم کردند ولی دو سال من را خانه نشین کردند. بعد از آن تا اواخر 1977 خانه نشین بودم. در این دو سال فقط یکبار مکه رفتم، آن هم با پاسپورت جعلی به نام "اسلامی اصل". حتی نگذاشتند با اسم پهلوی به مکه بروم.
نوه رضاخان در ادامه پیرامون شکاف در دربار پهلوی گفت: تنها کسی که در این انقلاب نبود، گارد شاهنشاهی بود. زمانی که مردم میگفتند «مرگ بر شاه» درباریان کادیلاک خود را کنار میگذاشتند و با مردم شعار میدادند. شاه دیگر کسی را نداشت و نمیتوانست بماند. البته فرح، عامل مهمی برای انقلاب بود، از بس کارهای زننده کرد.
فرزند علیرضا پهلوی برادر تنی شاه، درباره زندگی خود در ایران پس از انقلاب اسلامی هم گفت: سال 1982 دادگاهی شدم. شنیدم که قرار است حکم اعدام برایم صادر شود.(البته این را آقای پسندیده به من گفت.) آیتالله گیلانی به آیتالله خمینی گفت که فلانی (من) بیگناه است. گویا آیتالله خمینی چند خط نوشتند که من را رها کنند. البته به چشم ندیدم ولی شنیدم.
در ادامه این پرونده مفصل خسرو معتضد، پژوهشگر و تاریخنویس از زندگی پاتریک پهلوی چنین میگوید: پاتریک پس از انقلاب نام خود را از پهلوی به اسلامی تغییر داد و حتی با مراجعه به مقامات انقلاب، مورد بخشودگی قرار گرفت. بر سر املاکش در گرگان اختلاف پیدا کرد، مردم نیز اذیتش میکردند و به همین دلیل مجبور شد از ایران کوچ کند.
عباس سلیمی نمین، رییس دفتر مطالعات تدوین تاریخ ایران نیز گفته که پاتریک پس از اخراج از دربار، به تدریج به جریانات مخالف پیوسته و اقدام به مبارزه علنی و آشکار علیه عموی خود کرد و در نقطه مقابل محمدرضا که به ضدیت با دین اقدام میورزید، قرار گرفت.
وی افزود: درست است که در مخالفت علی با محمدرضا، انگیزه شخصی - ماجرای قتل پدر- وجود داشت اما مشخصه غالب مخالفت علی با پهلوی و سلطه آمریکا، گرایش وی به مذهب بود. او در مخالفت با محمدرضا دربار را با آن جاذبههای دنیوی رها کرد و حتی شنیدهها حاکی از آن است که وی برای رفع فقر و بیعدالتی، گروهی تشکیل داده و به روستایی رفته و به فعالیت میپرداخت.
سلیمی نمین بیان کرد: علی اسلامی (پهلوی) پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم در ایران ماند، برخلاف آنچه همگان میگویند، وی در آن سالها هیچگاه به زندان نیفتاد چرا که همواره نسبت به رفتار و عملکرد محمدرضا و پهلویها معترض بود، علی برای ماندن در ایران مشکلی نداشت اما وی مدتی پس از پیروزی انقلاب از ایران رفت. گفته شده که او پس از خروج از ایران در وضعیت مالی خوبی به سر نمیبرد تاحدی که از داخل کشور به علی کمک مالی شده است.
اکبر نبوی، فیلم ساز هم که از نزدیک با پاتریک ارتباط داشته و دو هفته هم با وی زندگی کرده و از وی مستندی برای پخش آماده کرده است، تاکید میکند که علی هیچ موقع از پدر بزرگش مثبت یاد نمیکرد، همیشه نسبت به رضاشاه و محمدرضا منفی و تند بود.
نظر شما :