هاشمی رفسنجانی: امام با پخش «مرگ بر آمریکا» مخالف بود/ عراق باید غرامت ما را بدهد
به گزارش عصر ایران، مهمترین بخشهای این مصاحبه که هاشمی با روزنامه «آرمان» انجام داده است به شرح زیر است:
- امام گفت «درست نیست در میدانهای رژه، پرچم آمریکا را بگذارند و از روی آن رژه بروند».
- (درباره دولت) همان که دلم میخواست اتفاق افتاد، خوشحال و راضی هستم.
- آقای روحانی به عقبه کسانی که به میدان آمدند توجه بیشتری داشته باشد.
این دفعه اصولگراها جای اصلاحطلبها را گرفتند
- در جامعه روحانیت عضو بودم و هستم، ولی مدتهاست به دلیل اینکه حفاظت من شدید شد، محافظان رضایت نمیدهند و در جاهای مختلف که جلسات به صورت باز برگزار میشود از یک سو برای جمع زحمت ایجاد میشود و از طرف دیگر میگویند نمیتوانیم امنیت آنجا را حفظ کنیم، هر وقت ضرورت داشت جلسات در دفتر مجمع تشخیص انجام میشد. مدتی است که سر همین مسائلی که این دفعه اصولگراها جای اصلاحطلبها را گرفتند دیگر مصلحت نمیدانند که بیایند.
امام ۵ میلیون تومان به حزب جمهوری اسلامی کمک کرد
- امام برای موضوعی خارج از حوزه و شهریه و اینها به آسانی پول نمیدادند اما برای تشکیل حزب جمهوری اسلامی خوب پول دادند. امام هنوز قم بودند و ما در اینجا بیپول شده بودیم و نمیخواستیم از دولت هم بگیریم. من به قم رفتم و خدمت امام(ره) گفتم ما باید در شهرستانها مرکزی درست کنیم. تلفن و ماشین میخواهیم. در همان جا که بودم شخصی آمد و سهم امام آورد و یک چمدان بزرگی آوردند. ایشان گفت که همین را بردارید. من مستقیما به جلسه شورای حزب برگشتم و چمدان را آنجا بردم و در آنجا باز کردند. حدود ۵ میلیون تومان پول در چمدان بود و اجازه دادند سهم امام را هم مصرف کنیم. سهم امام را ایشان حتی برای مساجد به آسانی نمیدادند. ایشان میگفتند که الان سهم از حوزه و اینهاست ولی ایشان گفت شما میتوانید در امور فرهنگی و اسلامی که دارید تبلیغ میکنید، از سهم امام استفاده کنید. این نگاه امام است. پس اگر تحزب را قبول ندارند با این نظر امام چه میکنند؟ و این چیست؟ البته قبل از انقلاب ما برای تاسیس حزب از امام که در نجف و پاریس بودند توسط آیتالله طاهری خرمآبادی و آیتالله مطهری که به آنجا سفر کرده بودند اجازه خواستیم که اجازه ندادند. ولی بعد از پیروزی انقلاب خود من با ایشان صحبت کردم و گفتم میبینید، حزب نهضت آزادی که کادر داشت، توانست دولت را تشکیل دهد گرچه شما قید کردید که دولت حزبی نباشد و مسلماً برای اداره آینده جامعه تشکیلات لازم است. ایشان پذیرفتند و حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد. امام که از همه اینها بیشتر با غرب و هم شرق الحادی زاویه داشتند. مطمئن باشید که اگر بنا باشد همواره در کشور انتخابات و دموکراسی باشد و رأی مردم باشد این امور بدون حزب درست، شکل نمیگیرد و پایداری ندارد.
- اگر احزاب باشند اولا اگر واقعا احزاب میداندار باشند ضربهگیر مشکلات برای نظام هستند، یعنی امور به نام حزب تمام میشود. اگر مثلا یک حزب مسلط شود و دولت تشکیل بدهد مشکلات کشور را دیگر به حساب نظام نمیگذارند و به حساب حزب میگذارند. اگر خوب عمل نکند مردم دیگر به آن رأی نمیدهند و حزب دیگری میآید. نظام در جای خودش حفظ میشود. نظام پدر همه احزاب است و باید بگذارد اینها کار کنند و بتوانند دولت تشکیل بدهند. آنجایی که انتخاباتی هست باید احزاب دخالت کنند.
- یک وقت دیدیم از کسانی که امروز طرفدار حزب شدهاند، صدایی بلند شد و گفتند: کشوری که شبکه روحانیت دارد احتیاج به حزب ندارد و این کار را به شبکه روحانیت واگذار کنید که در سراسر کشور پایگاه دارد ولی فکر میکنم این درست نیست و باید ادراک قوی داشته باشیم.
- احساس خطر میکردم که سطح انقلاب و جایگاه ریاست جمهوری را پایین بیاورند. یعنی کسانی که در قواره این کار بزرگ نبودند با اطرافیانشان آمدند و به این وضع افتادیم. اشتباه بود.
دیدار مفصل با رهبری، ماهی یک بار
- یک وقتی بود با رهبری خیلی کار داشتیم و ایشان نیز کار داشتند و زیاد باید میرفتیم، هفتگی میرفتیم. وقت ایشان خیلی با ارزش است البته من مراعات وقت ایشان را میکنم، خب لازم بود زیاد برویم. ولی الان آن مقدار که لازم است با ایشان ملاقات میکنیم. ایشان خیلی کار دارند و من میدانم که وقتشان چگونه است. ببینید همه مدیران دولتی، همه نمایندگان، همه ائمه جمعه، همه ارتشیها و سپاهیها و احزاب و همه خانوادههای شهدا همه توقع دارند که یک جوری ایشان را ببینند. اینطور وضعی که ایشان دارند و البته کارهای روزانهشان، درس هم میدهند و لازم هم هست بروند. کارهای فتوایی دارند و باید مطالعه کنند. وقت ایشان خیلی پر است و گرفتار هستند و باید مراعات ایشان را بکنیم. در عین حال وقتی لازم باشد گاهی با یک تلفن مساله را به ایشان میگویم و گاهی هم همینطوری میروم. ولی اینطوری که بنشینیم و مدتی حرف بزنیم، تقریبا ماهی یک بار اتفاق میافتد.
برای نماز جمعه دعوت کردند ولی انگیزه بازگشت ندارم
- درباره بازگشت به نماز جمعه، انگیزه ندارم که بیایم. اصولا انگیزه سخنرانی و گفتن را ندارم. نماز جمعه هم جایی است که باید خیلی کار بکنیم که حرفهای درست و پختهای بزنیم. مستقیم پخش میشود و همه دنیا نگاه میکنند. زیبنده نیست آدم اینطوری حرفهایی بزند، نماز و جماعت و اسلام و همه اینها را سبک کند.
- مدتی از سوی نماز جمعه دعوت کردند اما دیگر مایوس شدند. البته شرایط هم به گونهای است که در این موقعیت حرف زدن در جمعی که هر کس بخواهد، بیاید، میآید و هر کار هم بخواهند، بکنند، میکنند. آثار منفی هم میتواند داشته باشد لذا باید این مساله را هم دید.
ثبتنام کردم زلزله شد
- (در سال ۹۲ تلخترین و شیرینترین مسالهای که برای شما اتفاق افتاد، چه بود؟) هیچوقت محاسبه نکردهام، آنچه برایم شیرین بود، آخریها را میگویم. وقتی در انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کردم و زلزلهای که در کشور رخ داد که عجیب هم بود و ابتدا فکر میکردم همین دور و بر وزارت کشور است. همان روز عصر از روستاهای دور واقعا خیلی دور که فکر میکنیم یک هفته بعد خبر به آنها میرسد، پیغام داشتیم و عجیب بود برایمان که این چه اتفاقی بود افتاد؟ شیرین بود نه از جهت خودم، شیرین بود از آنکه دیدم مردم ما چقدر در صحنه هستند. آنها فهمیدند که در این هشت سال بر سرشان چه آمده است. با اینکه یارانه و سهام عدالت دادند. عجیب و غریب بود، خیال میکردند روستاها را دربست خریدهاند و دیدیم که در انتخابات ۲۴ خرداد روستاها از شهرها بیشتر شرکت کردند، خیلی برایم شیرین بود. بعد از آن هم که دیدم مردم خوب انتخاب کردند و آقای روحانی بالاخره رأی آورد، شیرین بود. تلخش هم چیزهای دیگری بود که حالا قابل گفتن نیست.
آنها را از بچگیشان میشناسم
- (برخی انتقادات از توافق ژنو) بالاخره راجع به این شکل سازمانیافته که سؤال میکنید، فکر نکردم که بگویم چکار باید بکنیم. ولی کلا همینطور است و دولت باید به فکر منافع انقلاب، مردم و ایران باشد. هر جا که تشخیص میدهد با تشخیص خودشان که آنها هم صاحبنظر هستند، نگذارند که چیزهایی که به دست آمده، از دست برود. باید مردم سود ببرند. عجله نباید بکنیم و باید پخته عمل کنیم. اما آنهایی که نمیپسندند و همه مثبتها را نیز منفی جلوه میدهند جای سؤال دارد، من نمونههای عجیب و غریب از اینها دیدم، کسانی بودند که وقتی مبارزه میکردیم به امام میگفتند که جواب این خونها را شما چطور میدهید؟ جنگ شده بود، از همینها خیلیها میگفتند که جواب خدا را کی میدهد؟ جنگ هم که ختم شد، میگفتند در بهشت را بستند و راه شهادت را بستند! امروز هم طلبکارترین هستند. شما هم که خیلی اینها را نمیشناسید و من اینها را از بچگیشان میشناسم تا حالا و میدانم چقدر معلق زدهاند. تا هست، دنیا همین است و همه از این چیزها دارند.
به مذاکرات هستهای خوشبینم
- من نسبت به مذاکرات هستهای خوشبین هستم. من که جزو خوشبینهای نسل اول هستم. در زندان که بودیم، آقای لاهوتی همیشه فکر میکرد که ممکن است ببرند و اعداممان کنند و من فکر میکردم که ممکن است آزادمان کنند، من همیشه همینطور بودم و هیچوقت بدبین نبودم. فقط بدبینیام در این هشت سال زیاد شد. به جایی رسیده بودم که فکر میکردم اگر همینطور جلو برویم یا باید تسلیم شویم و روزی دستهایمان را بلند کنیم یا جنگ میشود، به بنبست کشانده میشویم. دولت خیلی بد عمل میکرد. تنها خودش هم نبود و غیر از دولت هم بودند. همان زمان همیشه میگفتم، نترسید درست میشود.
مخالفت امام با پخش «مرگ بر آمریکا» از صدا و سیما
- درباره رابطه با آمریکا، این حرف را قبلا خود امام(ره) زدند و کار ما را آسان کردند. گفتند اگر آمریکا آدم شود، همکاری میکنیم. آدم شود، معنایش این نبود که مسلمان و تابع ما شوند، این بود که مزاحم نباشد. اگر اشکالی با آمریکا داریم به خاطر این است که پیش از انقلاب مزاحم ما بود، شاه را انگلیسیها آنجور آوردند و اینطور ملت را اذیت کردند. یادتان است جک استراو گفت: «رضاشاه را آوردیم، خودمان بیرونش کردیم، خودمان محمدرضا را آوردیم.» اینها این کارها را میکردند وقتی اینقدر صریح اعتراف میکنند. آمریکاییها هم گفتند در قضیه مصدق اشتباه کردیم و در مورد ایران بد کردیم. خب این کارهای اینها بود. این کارها را نکنند و آنها ابرقدرتاند، کار خودشان را میکنند و ما هم کار خودمان را میکنیم. اگر این جور باشد، خصومت از آنها نفهمیم، چرا نکنیم؟ آمریکا با دیگران چه فرقی دارد؟
تایید مذاکرات ایران و آمریکا در عمان
- همیشه هم با آقایان که بحث میکنیم میگویم همانطور که مذاکرهکنندگانمان در داخل مشکلاتی دارند، اینها (مقامات آمریکایی) هم مجبورند مطالبی بگویند که مصرف داخلی دارد. خانم شرمن که در اسرائیل در کانون فشار میگوید ایران میتواند در حد کارهای داخلی خود غنیسازی داشته باشد. پس دیگر چی؟ اگر این را در کاخ سفید میگفت، مهم نبود ولی در سرزمینهای اشغالی که ممکن است برای او بسیار گران تمام شود. البته بگویم مذاکره با آمریکا، قبل از اینها آغاز شد. دو دوره مذاکره در عمان بود اما نتیجهای نداد. از آنها شروع شد و اینها هم آزمایشی در سطح کارشناسان بدون حق تصمیمگیری رفتند و معلوم بود که نمیخواهند، آمریکاییها دروغ هم میگویند. در قضایای لبنان که گروگان داشتند، به من از طریق سازمان ملل، از طریق ترکیه، از طریق ژاپن (نخستوزیرش) پیغام دادند که اگر با کمک، گروگانهای ما را حل کنید یک دنیای دیگری میبینید. آن روی آمریکا را میبینید. ما کمک کردیم و حل کردیم و خیلی هزینه کردیم تا گروگانگیرها را پیدا کنیم و بعد قانعشان کنیم. وقتی این کار را کردیم، گفتم آمریکا چه کار میکند؟ آمریکاییها گفته بودند معلوم شد که ایرانیها در اینجا دست داشتند که به این آسانی مساله را حل کردند. به جای اینکه این جور باشد، آن شد. آن زمان در مصاحبهای گفتم که به اینها نمیشود اطمینان کرد. هر وقت مذاکره میخواستند میگفتم اول اموال ما را آزاد کنید تا ما یک نشان حسن نیت عملی از شما داشته باشیم و من حرفهای شما را باور نمیکنم. حرف من و آنها این بود.
مخالفت امام با راه رفتن از روی پرچم آمریکا در رژه نظامی
- درباره اینکه «امام مخالف شعار مرگ بر آمریکا بود» متاسفانه شانتاژ خبری و تحریف شد. همین که بقیهاش را دفتر حفظ آثار امام گفتند. ایشان به صدا و سیما دستور داد مردم در شعارها میگویند ولی شما پخش نکنید، چون آن زمان جانشین ایشان در نیروهای مسلح بودم، به من فرمودند درست نیست در میدانهای رژه، پرچم آمریکا را بگذارند و از روی آن رژه بروند. من هم دستور دادم که همه را پاک کردند. خودم به امام نامه نوشتم مساله آمریکا را در حیات خودتان حل کنید و این بعد از شما برای مسئولان میماند. من هفت، هشت مورد را از ایشان خواستم این یکی را عمل نکردند. یکی، دو مورد را قبول نکردند. موضوع عربستان را خواستم، ایشان قبول کردند که ما حج را برگردانیم. شورای نگهبان را گفتم که مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند. در نامهای که نوشتم، هفت خواسته بیان کردم که چهار، پنج مورد را عمل کردند و یکی، دو تا هم ماند.
عراق باید یک روزی غرامت ایران را بدهد
- درباره دریافت غرامت جنگ از عراق، اینگونه نیست، شرایطی که بگیریم، پیش نیامد. تضمین شده است و میتوانیم به دادگاه بینالمللی برویم و بگیریم. در زمان صدام که بلافاصله مشکلات برای عراق پیش آمد و صدام در جنگ افتاد و تحریم شد، تا حدی که نفت در برابر غذا رسید و بعد هم آن تمام شد؛ و اینها هم که آمدند، امکاناتی نداشتند. کشور تحریم شدهای که همه چیزشان دست سازمان ملل بود و ما نه میخواستیم و نه میتوانستیم از آنها غرامت بگیریم. هنوز هم نمیتوانند. ولی عراق خیلی پول دارد. جمعیت عراق یک سوم ماست ولی الان بیشتر از ما نفت صادر میکند. ما حتی اگر درست هم صادر کنیم، آنها بیشتر از ما صادر میکنند. برنامههایی که در حال اجراست، شرکتهای نفتی که آمدهاند، برنامههای ۱۲ میلیون بشکه در روز را ریختند و به زودی به ۵ و ۶ میلیون میرسند. عراق خیلی پولدار است و ما هم در این مدت خیلی به اینها کمک کردهایم و باید یک روزی غرامت ایران را بدهند.
- صدام هیچ چیز را نمیخواست بدهد. ۱۰، ۱۵ نامهای که بین ما رد و بدل شد را بخوانید. در آخر چون میخواست به کویت حمله کند و یک جوری مطمئن باشد که ما از پشت او را نمیزنیم و انتقام نمیگیریم، خطاب به من گفت برادر هاشمی، شما به هر چه میخواستید، رسیدید و من همه خواستههای شما را قبول کردم. اینطور که گفت بعد از آن اسرا آزاد شدند. مساله شط العرب هنوز حل نشده ولی اخیراً کمیسیونی تشکیل شده تا حل شود. الان همینطور مانده است. کشتیهای بزرگ نمیتوانند بیایند و کار زیادی مانده است. میلهگذاری روی مرز را قبول نمیکردند که قبول کردند.
نمیشود فکر را سرکوب کرد
- اگر ما توقع داریم که جامعهمان بهتر شود، باید ریسک هم بپذیریم. اگر همینطور فکر کنیم، هیچ کس هیچ کاری نمیکند. باید نظرات آزادانه البته در چارچوبهای قانونی و شرعی بیان شود. باید نظرمان را بگوییم. آنها که قبول دارند، فکرشان را بگویند، نمیشود فکر را که سرکوب کرد. اکثریت بگویند. نقش گاندی در هند این بود که به مردم میگفت یکی را میگیرند، دنبالش را بگیرید و بگویید که مرا هم به زندان ببرید. انگلیسها آمدند بین دو شهر به همه درختان یک سر یا یک مرده آویزان کردند، باز گاندی به مردم گفت که بروید. واقعا آنقدر مردم در زندان جمع میشدند که دیگر کسی نمیتوانست زندانی کند! اگر عموم، عمومی که میگویم نه همه مردم، آنهایی که میفهمند، حرف حقیقت را بزنند، اتفاق نمیافتد و هیچ کس هم جرات نمیکند که به مردم ظلم کند.
نظر شما :