گفتوگوی منتشر نشده با عسگراولادی: با بهزاد نبوی بر سر مساله برنج اختلاف داشتم
اما حبیبالله عسگراولادی علاوه بر این سوابق، سابقه دیگری هم دارد که شاید تا به حال کمتر به آن پرداخته شده باشد و آن عضویت در حزب جمهوری اسلامی است. مصاحبهای که در ادامه میخوانید، مصاحبهای منتشر نشده و کوتاه با مرحوم عسگراولادی است که در سال ۱۳۹۱ انجام شده است و بنا به مصالح و دلایل مرحوم عسگراولادی ناتمام ماند.
در ادامه مصاحبه کوتاه مرحوم عسگراولادی (وزیر بازرگانی دولت اول موسوی و از اعضای سرشناس جناح راست حزب و عضو شورای مرکزی) درباره فضای داخلی حزب جمهوری اسلامی و دولت وقت از نظر شما میگذرد.
***
حاج آقا شما از چه زمانی به حزب جمهوری پیوستید و به نظر خود شما، چرا شهید بهشتی از شما برای عضویت دعوت کردند؟
من تقریباً از همان ابتدای فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی، برای عضویت دعوت شدم و با نام حزب و اینکه قرار است تشکیل شود آشنا بودم و به ویژه رهبران آن مخصوصا شهید مظلوم و بزرگوار آیتالله بهشتی را از سالها قبل میشناختم. ایشان از شخصیتهای ممتاز نظام بودند که برکات بسیار برای نظام اسلامی داشتند. ما چون از طیف بازار بودیم و ایشان هم شناخت خوبی از ما پیش از انقلاب اسلامی داشتند به همین دلیل دعوت شدیم تا در حزب جمهوری اسلامی در خدمت ایشان و آقایان دیگر باشیم.
ما در انتخابات اول ریاستجمهوری شاهد آن بودیم که مابین روحانیون سرشناس در حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز تهران اختلافاتی بروز پیدا کرد. به نظر شما دلیل این اختلاف چه بود و چرا بنیصدر رأی آورد؟
خب در آن زمان فضا هنوز خیلی مشخص نشده بود و برخی از افراد همانند بنیصدر توانسته بودند در نظام نفوذ کنند و چهره خود را مخفی نگاه دارند. همین نفوذ هم باعث شده بود تا بتوانند اختلافاتی را در کشور ایجاد کنند. جامعه روحانیت مبارز هم به دلیل اینکه هنوز در آن زمان شناخت خوبی از بنیصدر نداشت و نتوانسته بود اهداف وی را بشناسد به همین دلیل از بنیصدر در انتخابات حمایت کرد. حزب جمهوری اسلامی هم در ابتدا از آقای جلالالدین فارسی حمایت کرد و پس از رد صلاحیت آقای فارسی از آقای دکتر حبیبی حمایت کردند که خب آقای حبیبی نتوانستند اقبال خوبی در جامعه داشته باشند و در انتخابات نفر سوم شدند. نفر دوم آقای مدنی شده بودند. بنیصدر هم به این دلیل رأی آورده بود که از خود یک چهره انقلابی و دلسوز کشور ارائه کرده بود و برخیها فکر میکردند او واقعا آدم دلسوز و انقلابی است و به همین خاطر به او رأی دادند و بنیصدر ۱۱ میلیون رأی آورد که البته با مرور زمان چهره حقیقیاش برای مردم و جامعه آشکار شد.
به نظر شما اختلافات بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی در چه چیز بود و چرا آنقدر بنیصدر علیه حزب جمهوری اسلامی و به ویژه شهید بهشتی صحبت و سخنرانی میکرد؟
خب بنیصدر چون چهره حقیقیاش را آشکار نکرده بود و میخواست انقلاب را زمینگیر کند و میدانست شهید آیتالله بهشتی چه نقشی در انقلاب اسلامی دارد، به همین دلیل میخواست شهید بهشتی و حزب را بزند تا بتواند تا حد زیادی انقلاب اسلامی را دچار مشکل کند و به همین دلیل دایماً علیه حزب و رهبران آن که همگی از شاگردان و یاران نزدیک حضرت امام بودند صحبت و سخنرانی میکرد، علیه افرادی همانند آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی و در رأس آنها شهید مظلوم آیتالله بهشتی.
حاج آقای عسگراولادی حالا کمی جلوتر بیاییم و برسیم به سال ۶۰ و زمان نخستوزیری آقای مهندس موسوی که حالا شما به عنوان وزیر بازرگانی انتخاب شده بودید. شما ظاهرا با آقای مهندس موسوی در کابینه اول خیلی اختلاف نظر داشتید و این اختلاف نظرها در حزب نیز به شدت وجود داشته است. اگر امکان دارد پیرامون این اختلافات کمی توضیح دهید و اینکه ریشه این اختلافات در چه چیز بوده است؟
مساله بیشتر بر سر دیدگاههای اقتصادی و سیاسی بوده است و بیشتر بر سر مسائل اقتصادی اختلاف نظر داشتیم.
همان مساله معروف اقتصاد دولتی و اقتصاد آزاد (بازار)؟
بله.
حاج آقا ظاهرا شما بر سر همین اختلاف نظرها هم استعفا میدهید؟
بله، چون احساس کردم نمیشود دیگر ادامه داد و به صلاح هم نیست.
دیگر چه کسانی تصمیم به استعفا گرفتند؟
من بودم، آقایان ناطق نوری، ولایتی، محسن رفیقدوست، احمد توکلی، مرتضی نبوی و فکر میکنم آقای پرورش هم بودند.
یک صحبت معروفی هم همان زمان نقل شده بود از جانب شما شش، هفت وزیر که در نامهای خطاب به حضرت امام فرموده بودید: «عدهای در دولت به دنبال دولتی کردن مردم هستند و عدهای به دنبال مردمی کردن دولت... اگر بخواهیم از این بنبستی که دچار آن شدهایم، بیرون بیاییم و قفل اقتصاد کشور باز شود، باید به دنبال مردمی کردن اقتصاد باشیم.» حکایت این نامه و نقل قول چه بود؟ چرا کار به اینجا رسید که تصمیم به استعفا گرفتید و به حضرت امام(ره) هم نامه نوشتید؟
انصاف بدهیم ما نمیتوانستیم کار کنیم. یعنی اختلاف نظرهایی وجود داشت که مانع از آن میشد که بخواهیم ادامه دهیم. من در دولت حتی با آقای بهزاد نبوی هم اختلاف نظر شدید داشتم.
درباره چه چیزی؟
بر سر مساله برنج!
چطور؟
آقای نبوی سیاستی درباره موضوع برنج داشتند که من آن را قبول نداشتم و به ایشان هم گفتم، من ۲۵ سال کارم در بازار بوده است و از زیر و بم این مسائل بازار آگاه هستم و میدانم این سیاستها چه آثاری دارد و به آقای بهزاد نبوی هم گفتم اما ایشان حرفهای من را قبول نداشت! من به ایشان گفتم آقای نبوی شما تازه چند وقت است که مسئولیت گرفتهاید و درگیر این مسائل شدهاید اما من بیشتر از ۲۰ سال است که در این مسائل هستم.
ماجرای سازمان «بسیج اقتصادی» و بحث ماه مبارک آن سالها را شما در جایی نقل کردهاید. اگر امکان دارد توضیحی هم در این باره بدهید.
یکی از مشکلاتی که وجود داشت مشکل ارزاق ماه مبارک رمضان بود. کشتیهای حامل ارزاق در بنادر جنوبی ما بودند اما کامیونهای وزارت صنایع سنگین که مسئولیت آن با آقای بهزاد نبوی بود سعی زیادی در رفع مشکلات نمیکردند و این فشارش به مردم میآمد. من هم احساس کردم با این شرایط صلاح نیست ادامه بدهم و به همین جهت تصمیم به استعفا گرفتم.
ظاهرا جلسهای هم برای رفع اختلافات شما با آقای نبوی برگزار شده بود و برخیها وساطت کردند اما مشکل حل نشد و شما صلاح را در استعفا دیدید.
بله، خب اختلاف نظرها جدی بود و نمیشد با آن وضع ادامه داد.
در حزب هم، با جناح چپیهای نزدیک به آقای موسوی همین اختلافات را داشتید؟
بله بیشتر هم با همین افراد بود و اختلافات هم به مرور زمان جدیتر میشد.
برخی وزرای منتقد هم که نام بردید و عضو حزب بودند هم در حزب همین مواضع را داشتند؟
بله مثلا آقایان نبوی، ناطق و ولایتی که در حزب هم عضویت داشتند همین اختلاف نظرها را داشتند که به دولت هم کشیده شده بود.
حاج آقا شما نقش حزب را در معادلات سیاسی آن سالها چگونه ارزیابی میکنید؟
خب حزب جمهوری اسلامی، حزبی مهم و تاثیرگذار بود و رهبران آن هم انسانهای مؤمن و بانفوذی بودند که توانستند نقشی مثبت را ایفا کنند و حزب در عرصه سیاسی کشور موفق و خوب ظاهر شد.
به نظر شما پس چرا حزب آرام آرام از سال ۶۱ـ۱۳۶۰ افول کرد و در سال ۶۶ فعالیتهای آن متوقف شد؟
به دلیل اختلافاتی که در درون حزب وجود داشت امام مجبور شدند نامهای بدهند و بگویند فعالیتهای حزب متوقف شود.
شما در سال ۶۴ هم کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شدید و در همان زمانها بود که بحث تضاد میان برخی وزرا و نخستوزیر وقت (مهندس موسوی) را مطرح کردید. چرا؟
خب ما با تیم دولت و نخستوزیر وقت آقای موسوی اختلاف نظر داشتیم و این اختلافات هم دیگر کم کم آشکار و در جامعه هم مطرح شده بود و چیز پنهان و ناگفتهای نبود. حتی در حزب هم همینگونه بود.
شما فعالیتهای حزب را در مجموع چگونه ارزیابی میکنید؟
حزب جمهوری اسلامی توانست به خوبی ایفای نقش کند و نقشی سازنده و مثبت در آن برهه زمانی داشته باشد. تا همین حد کافی است. انشاءالله وقت دیگری ادامه دهیم.
ممنون از اینکه فرصتی را در نظر گرفتید تا در خدمت شما باشیم.
موفق باشید.
منبع: روزنامه اعتماد
نظر شما :