ناگفته‌های ۱۰۰ روز اول دولت هاشمی/ از استقبال سعیدی سیرجانی تا انتقاد محسن آرمین

۱۶ آذر ۱۳۹۲ | ۱۷:۰۰ کد : ۳۸۱۹ از دیگر رسانه‌ها
یازدهم مرداد ۶۸ آیت‌الله هاشمی در شرایطی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری‌اش حاضر شد که یک سال از پایان جنگ تحمیلی سپری شده بود و کمتر از دو ماه از درگذشت بنیانگذار انقلاب می‌گذشت.

 

بودجه کشور به صورت رسمی ۵۱ درصد کسری داشت و از زیرساخت‌هایی همچون راه، بندر، پالایشگاه و سد خبرهای خوبی نمی‌رسید و مهم‌تر از همه، وجود نگاه‌های امیدوار مردمی که پس از پایان جنگ و تحمل همه سختی‌های آن حالا منتظر بودند ببینند دولت سازندگی چه ارمغانی برای آن‌ها دارد. به همین دلیل هم بود که رهبری در آن جلسه تاکید کردند: «نباید انتظار معجزه داشت و نباید این فکر القا شود که پس از تشکیل هیات دولت در فاصله‌ای کوتاه همه مشکلات حل خواهد شد.»

 

هاشمی فردای آن روز در خطبه‌های نماز جمعه ضمن تشریح برنامه‌های ۱۰ ساله بازسازی کشور، ایجاد تحول در صنایع زیربنایی و بهبود اقتصاد و رفاه جامعه وعده داد حالا که دیگر از جنگ خبری نیست می‌توانیم سالانه دست کم دو میلیارد دلار را صرف کارهایی کنیم که در بهبود اقتصاد و رفاه جامعه نقش اساسی داشته باشد. دو هفته بعد سخنان هاشمی در مراسم تحلیف در مجلسی که دو روز قبل، از ریاست آن استعفا داده بود باز هم آمدن روزهای جدیدی را وعده می‌داد. او در سخنان آن روزش از بازنگری قانون اساسی و برخی اصول معطل مانده آن به دلیل شرایط جنگ و ضرورت اجرایی کردن آن‌ها سخن گفت و از اینکه روش او با استبداد و سرکوب میانه‌ای نخواهد داشت: «من شخصا همیشه از خودکامگی و دیکتاتوری متنفر بوده‌ام و فکر می‌کنم تنها در محیط آزاد و آزادمنشی و احساس امنیت مردم، می‌توان کار کرد.»

 

همچنین هاشمی برای اولین بار در ۱۰ سال گذشته (تا آن زمان) قول تامین حقوق ایرانیان خارج از کشور در صورت بازگشت به ایران را داد و گفت: «آن‌هایی که در خارج از کشور هستند و می‌ترسند به ایران بیایند، بدانند که اگر با حسن نیت و برای خدمت و حتی برای زندگی سالم به کشورشان وارد شوند، حقوقشان محفوظ است.» او با تاکید بر حفظ اصول انقلاب، از لزوم احیای روابط با همسایگان و قدرت‌های جهانی سخن گفت و افزود: «باید شرایطی به وجود بیاوریم که بتوانیم از امکانات کشور که در حال هرز رفتن است و مردم ما به آن‌ها نیاز دارند به نحو معقول بهره‌برداری کنیم.» این مواضع هاشمی موجی از امیدواری در میان مردم ایجاد کرده بود، اما به خصوص برنامه‌های او برای گسترش و نزدیکی روابط با کشورهای مختلف که زمزمه‌هایی از نزدیکی دولت به غرب و اروپا و آمریکا را بر سر زبان‌ها انداخته بود، منتقدین عمده‌ای به ویژه از جناح چپ را نیز به میدان آورده بود.

 

کمی بعد از سخنان هاشمی انتشار یادداشتی در روزنامه اطلاعات با عنوان «آینده، تصمیمات مهم و بالاخره آنچه باید بدانیم» به قلم سعیدی سیرجانی که در آن با استقبال از سخنان هاشمی به نقد رویه‌هایی که تا آن موقع جریان داشت پرداخته بود، با واکنش‌های تندی از جانب مجلسی‌ها و چپ‌های انقلابی مواجه شد.

 

سعیدی سیرجانی در آن یادداشت با اشاره به بحث گروگان‌های آمریکایی در لبنان (که در ‌‌نهایت با وساطت هاشمی آخرین نفر آن‌ها در سال ۱۹۹۱ آزاد می‌شود) اخذ چنین شیوه‌هایی برای مقابله با آمریکا را ساده‌دلی خوانده و نوشته بود: «حکومت سرمایه‌داری در آمریکا از خدا می‌خواهد سه، چهار نفر از اتباعش را به عنوان گروگان بگیرند تا با تبلیغاتی سنجیده و حساب شده افکار عمومی جهان را متوجه مظلومیت خود کند و بهانه‌ای برای تجاوز به خاک دیگران پیدا کند... راه مبارزه با کشوری استثمار و سرمایه‌دار نه فحش دادن و خطابه خواندن است و نه احیانا افرادی را گروگان گرفتن. او از خدا می‌خواهد به قیمت گرفتن سه، چهار نفر از اتباعش، میلیارد‌ها دلار اندوخته مملکتی را بالا بکشد و هیچ صاحب انصافی در عرصه قضاوت بین‌المللی نتواند در این باره حرفی بزند... با گفتن مرگ بر آمریکا، نه آمریکا می‌میرد و نه از تجاوزگری آن‌ها می‌کاهد... در جنگ با چنین دشمنی، بی‌اثر‌ترین سلاح‌ها حرکات احساساتی و نمایش‌های عاطفی است. ملتی می‌تواند شدید‌ترین لطمه‌ها را به نظام سرمایه‌داری آمریکا وارد کند که با طرح نقشه‌ای سنجیده و برنامه‌ای بخردانه خود را از خرید محصولات و مصنوعاتش بی‌نیاز کند...»

 

او در ادامه نوشت که نطق هاشمی در روز تحلیف عده‌ای را امیدوار و عده‌ای را هم ناامید کرد و سپس ادامه داد: «در راس این ناامیدان، شیادانی هستند که سال‌هاست به برکت بازار آشفته به نوایی رسیده‌اند و قطعا خاموش نخواهد نشست...اگر قرار شد از تخصص و علم خوشنامانی استفاده کنیم که از بیم نبود امنیت جلای وطن کرده و در معتبر‌ترین موسسات علمی جهان به خدمت مشغولند، تکلیف کسانی که بی‌هیچ صلاحیت و فضلی بر مناصب علمی و تخصصی کشور پنجه انداخته‌اند چیست؟... اگر قرار باشد بنا را بر صحت اعمال بگذاریم و به حکم حفظ کرامت انسانی از تجاوز به حریم مردم خودداری کنیم آن وقت تکلیف جنایتکارانی که با جعل عنوان در لباس ضابطان ماموران بعضی نهاد‌ها به خانه مردم می‌ریزند بی‌آنکه صاحب خانه جرات شکایتی داشته باشد چیست؟!... سخنان هاشمی داغ ناامیدی این‌ها را تازه‌تر کرده است. این‌ها قطعا آرام نخواهد نشست... همین فرداست که با وزش اندک نسیم آزادی قلم به دستان فرومایه را بسیج کنند و با نشر ورق پاره‌های لبریز از ناسزا طعم آزادی و دموکراسی را به ملت بچشانند. همین فرداست که تعدادی فواحش وامانده را اجیر کنند و با لباس جلف در کوچه و خیابان‌‌ رها کنند و بعد فریاد وا ناموسا سر دهند...»

 

پس از انتشار این یادداشت، اولین واکنش‌ها از دل مجلس بیرون آمد. واکنش‌هایی که اگرچه به نوشته‌های سعیدی سیرجانی بود، اما در واقع رئیس‌جمهور جدید و به خصوص سیاست خارجی او را هدف قرار داده بودند. کروبی رئیس مجلس سوم با بیان اینکه من هم از انتشار این یادداشت ناراحت شدم، با اتخاذ موضعی روامدارانه خطاب به نمایندگان مجلس گفت: نویسنده، سخنان ارزشمند و اصولی آقای هاشمی را که من هم آن‌ها را قبول دارم، بهانه قرار داده و مسایل خودش را گفته است. اما چند نفر دیگر از نمایندگان مجلس آن روز در نطق پیش از دستور خواستار برخورد شدید با نویسنده یادداشت و ادامه‌‌ همان سیاست‌های جاری در رابطه با آمریکا شدند، از جمله محمدباقر نوبخت.

 

 

تشکیل کابینه: خاتمی و ولایتی در کنار هم

 

هاشمی اگرچه کاندیدای پیروز جامعه روحانیت مبارز، اردوگاه راست‌گرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۸ بود، اما به خوبی می‌دانست که برای بازسازی ویرانی‌های پس از درگذشت امام خمینی(ره) کابینه‌ای یکدست از نیروهای یک طیف سیاسی نمی‌تواند آنچنان کارایی داشته باشد. به علاوه او از بهارستان آمده بود و می‌دانست که اکثریت غالب در مجلس سوم با چپ‌های خط امامی است... پس باید کابینه‌ای متشکل از هر دو طیف سیاسی تشکیل می‌داد و همه نیروهای سیاسی را در دشواری‌های پیش رو شرکت می‌داد. کابینه تلفیقی هاشمی از سید محمد خاتمی تا ولایتی و فلاحیان را در خود جا داده بود و هاشمی در دفاع از وزرایش در جلسه رای اعتماد در مجلس گفت که در چینش کابینه‌اش از مشاوره‌های میرحسین موسوی نخست‌وزیر چپ‌گرای دوران جنگ استفاده کرده و حتی به او پیشنهاد حضور در کابینه را داده اما او نپذیرفته است. به علاوه هاشمی در خاطرات سال ۶۸ خود به مشورت با رهبری در انتخاب وزرا اشاره می‌کند و می‌نویسد: «بالاخره در روز ۸ مرداد مذاکره با رهبری به نتیجه رسید و اسامی و مسوولیت تمامی اعضای کابینه با توافق کامل و با خط ایشان نوشته شد.»

 

هاشمی شاید با چنین رویکردی موفق شد تا از مجلس سوم رای اعتماد هر ۲۲ وزیر پیشنهادی‌اش را گرفته و از هشتم شهریور کابینه سازندگی کار خود را شروع کند. در میان وزرای پیشنهادی، خاتمی وزیر فرهنگ و ارشاد با ۲۴۶ رای و زنگنه وزیر نیرو با ۲۴۵ رای و ترکان وزیر دفاع با ۲۴۲ رای، بیشترین آرای اعتماد را از مجلس گرفته و‌‌ همان طور که قابل پیش‌بینی بود وزرای اقتصادی و اطلاعات هاشمی کمترین رای اعتماد را گرفتند. به طوری که مجلس سوم به کازرونی وزیر مسکن و شهرسازی با ۱۴۵ رای و هاجی وزیر بازرگانی و محلوجی وزیر معادن و فلزات با ۱۴۷ رای و فلاحیان وزیر اطلاعات با ۱۴۸ رای کمترین رای اعتماد را داد.

 

ناگفته پیدا بود که اردوگاه چپ‌گرایان چندان از رئیس‌جمهور شدن هاشمی خشنود نبودند. مثلا خلخالی که فردای روز تنفیذ، سخنران پیش از خطبه‌های نماز جمعه بود با وجود آنکه راجع به مسایل جاری کشور سخن می‌گفت، اما کوچکترین اشاره‌ای به روی کار آمدن هاشمی به عنوان رئیس‌جمهور نکرد. موسوی خوئینی‌ها هم البته در سخنانش که کمی بعد از تحلیف رئیس‌جمهور جدید برگزار شده بود و در آن درباره مسایل سیاسی روز سخن گفته بود، اما در برابر انتخاب هاشمی سکوت می‌کند. با این حال اما هاشمی در ادامه‌‌ همان رویکردی که در چینش کابینه به کار برده بود، در کنار انتصاب چهره‌های نزدیک به خود همچون حسن روحانی به عنوان مشاور در امور امنیت ملی و مهاجرانی به عنوان معاون حقوقی و امور مجلس رئیس‌جمهور، حسن حبیبی را به عنوان معاون اول و موسوی خوئینی‌ها را به عنوان رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک و میرحسین موسوی را نیز به عنوان مشاور سیاسی خود منصوب کرد.

 

 

سیاست خارجی پر تلاطم: مذاکره با آمریکا

 

اما در ۱۰۰ روز اول دولت هاشمی آنچه بیش از همه به چشم می‌آمد، تحول در سیاست خارجی ایران بود که با ادامه سکانداری ولایتی بر وزارت امور خارجه همراه بود. ولایتی هشت سال وزیر خارجه مهندس میرحسین موسوی بود. او در دولت هاشمی نیز در‌‌ همان سمت ماندگار شد که البته از چشم منتقدین دور نمانده بود و بیشترین واکنش‌ها را به خود اختصاص داده بود. مساله عمده ایران در آن زمان، قطعنامه ۵۹۸ بود که هر از گاه از سوی عراق نقض می‌شد و پس از یک سال از قبول قطعنامه همچنان حاضر به اجرای برخی مفاد آن و عقب‌نشینی به مرزهای خود نبود. به علاوه رابطه ایران پس از انقلاب و جنگ با بسیاری از کشورهای قدرتمند دنیا از جمله کشورهای اروپایی به شدت مخدوش بود و این موضوع غیر از آسیب‌های اقتصادی باعث شده بود ایران حتی نتواند اجرای قطعنامه را به سرانجام برساند و عراق را محکوم کند.

 

اما علی‌اکبر ولایتی وزیر امور خارجه دولت هاشمی توانست به خصوص با بهره‌گیری از دو فرصت اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در بلگراد و مجمع عمومی سازمان ملل و رایزنی‌های گسترده روابط ایران با بسیاری از کشور‌ها را بهبود ببخشد و آن‌ها را در محکومیت عراق، با ایران همراه سازد. حاصل این رایزنی‌های گسترده، تاکید وزرای خارجه ایتالیا، فرانسه، آلمان غربی، یونان، برزیل، کویت و... بر اجرای کامل قطعنامه ۵۹۸ و افزایش سطح روابط اقتصادی با ایران بود. از جمله اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل با صدور بیانیه‌ای خواستار اجرای کامل قطعنامه ۵۹۸ و عقب‌نشینی نیرو‌ها به مرزهای بین‌المللی خود شدند و دبیرکل سازمان ملل هم خواستار عقب‌نشینی عراق به مرزهای بین‌المللی بر اساس قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر شد. به علاوه مذاکرات ایران و فرانسه در پاریس برای گسترش سطح روابط اقتصادی و سیاسی آغاز شد و همین‌طور وزیر خارجه ایتالیا ضمن تاکید بر گسترش روابط خود با ایران اعلام کرد که این کشور برای عادی‌سازی روابط اتحادیه اروپا با ایران تلاش خود را خواهد کرد.

 

اما چالش‌برانگیز‌ترین بخش سیاست خارجی هاشمی زمزمه مذاکره با آمریکا بود که دست‌کم ترجیع بند ۱۰۰ روز اول ریاست جمهوری هاشمی بود. تلاش‌های دولت وقت آمریکا برای آزادی گروگان‌های آمریکا در لبنان که پیش از ریاست جمهوری هاشمی شروع شده بود حالا با رئیس‌جمهور شدن او و سیاست خارجی جدید ایران قوت بیشتری گرفت. در این میان هاشمی در اظهاراتی گفته بود: «اگر بخواهند مساله لبنان را حل کنند، راه دارد. راه مشخص است، آزادی گروگان‌ها راه حل دارد. راه حل عاقلانه و مدبرانه دارد. با این قلدری‌ها و این برخوردهای مغرورانه و با ستمگری نمی‌توانید مساله آنجا را حل کنید. بیایید عاقلانه وارد شوید. ما هم کمک می‌کنیم، مساله آنجا را حل کنیم که مردم منطقه بتوانند در صلح و صفا زندگی بکنند.» این موضوع از دید مخالفین سیاست‌های هاشمی دور نمانده بود و علاوه بر مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت و اعضای مجاهدین انقلاب همچون محسن آرمین را به میدان صدور بیانیه و تاکید بر ادامه سیاست‌های قبل و عدم مذاکره با آمریکا کشاند. به عنوان مثال محسن آرمین در روزنامه اطلاعات با انتشار یادداشتی چند قسمتی، از سیاست‌های خارجی دولت به شدت انتقاد کرده و در رابطه با مذاکره و برقراری با آمریکا نوشته بود: «ما باید باور کنیم که آمریکاستیزی برای هر انقلاب و نهضت عدالت‌خواهانه‌ای نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت است. اگر ما از ستیز با آمریکا دست برداریم آمریکا از توطئه دست برنخواهد داشت... منافع ملی ما در گرو حفظ اصالت‌ها و ارزش‌ها و خصلت‌های انقلابی است...»

 

 

حرکت‌های اقتصادی و توسعه‌ای

 

اما یک پای تحرکات دیپلماتیک جدید ایران خود را در فعالیت‌های اقتصادی دولت هاشمی نشان می‌داد. حفر نخستین چاه نفت ایران در دریای خزر با کمک شوروی در میانه ۱۰۰ روز نخست دولت هاشمی آغاز شد و پانزدهمین نمایشگاه بین‌المللی تهران با رونقی قابل توجه نسبت به دوره‌های قبل و با حضور ۴۱ کشور و شرکت‌های خارجی آغاز به کار کرد. این خبر‌ها در کنار تسهیلات جدید بانک مرکزی برای واردات کالا بدون انتقال ارز نوید بخش خبرهای خوب اقتصادی بود. با اعلام سیاست جدید ارزی بانک مرکزی قیمت ارز و طلا در بازار کاهش یافت. نوربخش وزیر اقتصاد دولت هاشمی اعلام کرد که سیاست دولت در مورد فروش ارز ترجیحی رقابتی و کاهش تقاضا برای ارز در بازار آزاد سیاستی است که ادامه خواهد یافت و مرحله به مرحله پوشش آن گسترده‌تر می‌شود. با اتخاذ چنین سیاستی از ۲۰ مهر ماه عبارت «سقوط قیمت ارز در بازار آزاد ادامه دارد» دست‌کم تا پایان ۱۰۰ روز اول دولت هاشمی تیتر روزنامه‌ها بود.

 

 

منبع: هفته‌نامه آسمان

کلید واژه ها: هاشمی رفسنجانی سعید سیرجانی محسن آرمین


نظر شما :