آخرین سفیر آمریکا در ایران درگذشت
به نوشته سایت واشنگتنپست، او دوازده روز پیش - روز یازدهم اکتبر- در یک مرکز توانبخشی در واشنگتن درگذشته است.
سولیوان از جمله دیپلماتهای کهنهکار آمریکایی بود که نقش پررنگی در جنگ مخفیانه آمریکا در لائوس و همچنین پایان دادن به حضور نظامی آمریکا در ویتنام داشت. سولیوان در خرداد ۱۳۵۶ به تهران آمد و پس از سقوط رژیم پهلوی از ایران خارج شد. او در کتاب «مأموریت در ایران» خاطرات خود را از این ماموریت دشوار بیان کرده است. سولیوان در این کتاب نوشته است: «در نخستین ملاقات با ونس [وزیر امور خارجه آمریکا] از وی پرسیدم که دلیل انتخاب من برای پست سفارت در کشوری که هیچگونه تجربه و سابقهای دربارۀ آن ندارم چه بوده است. وزیر خارجه در پاسخ گفت: علت انتخاب من به این سمت این بوده است که برای پست سفارت در ایران در جستجوی دیپلماتی بودهاند که در کشورهایی که با حکومتهای متمرکز و استبدادی اداره میشوند تجربه کافی داشته و بتواند با یک زمامدار مقتدر و خودکامه کار کند. داشتن اطلاعات و تجربۀ لازم در مورد کشور و منطقه برای احراز این پست در درجۀ دوم اهمیت قرار داشته و به نظر وزیر خارجه کسب اطلاعات ضروری و آشنایی با محیط در مدت کوتاهی امکانپذیر بود. با وجود این توضیح و توجیه انتخاب من برای احراز پست سفارت آمریکا در ایران من به خوبی از نقاط ضعف خود در زمینۀ ناآگاهی از اوضاع ایران و عدم تجربۀ کافی برای تصدی این پست مطلع بودم و از این موضوع رنج میبردم.»
به گزارش «تاریخ ایرانی»، وی درباره دیداری که پیش از سفر به تهران با جیمی کارتر، رئیسجمهور آمریکا داشت، مینویسد: «کارتر در آغاز صحبت خود بر اهمیت استراتژیک ایران برای ایالات متحدۀ آمریکا و متحدین دیگر غربی ما تاکید کرد. او سپس از شاه ایران به عنوان یک دوست نزدیک و یک متحد قابل اعتماد برای آمریکا یاد کرد و به گرمی از وی پشتیبانی نمود. کارتر همچنین اهمیت ایران را به عنوان یک عامل ثبات برای امنیت منطقه حساس خلیج فارس مورد تاکید مجدد قرار داد و در خاتمه موضوع قیمت نفت و سایر مسایل مورد علاقه بین ایران و آمریکا را متذکر شد و از من خواست اگر سوالاتی دارم مطرح کنم.
از آنجا که حکومت جدید سیاست خود را در بعضی مسایل حساس مربوط به ایران روشن نکرده بود و در سخنان رئیسجمهوری هم اشاره صریحی به این مسایل نشد من سه مساله عمده را که در نظر داشتم عنوان کردم. سوال اول من درباره میزان فروش وسایل نظامی به ایران بود. در حکومتهای گذشته دست ایران در خرید وسایل و تجهیزات نظامی از آمریکا، از سادهترین تا پیچیدهترین و پیشرفتهترین آنها باز بود و در مذاکرات خود با مقامات نظامی دریافتم که لیست مفصلی از سفارشات جدید هم به وزارت دفاع داده شده است. من اطلاع داشتم که پرزیدنت کارتر دستورالعمل جدیدی دربارۀ محدودیت فروش تجهیزات نظامی به کشورهای دیگر صادر کرده و حال میخواستم بپرسم سفارت تازۀ ایران با توجه به این دستورالعمل چه صورتی پیدا خواهد کرد.
جواب رئیسجمهوری خیلی سریع و صریح بود. او گفت که میخواهد در معامله با ایرانیها کاملا سخی و گشادهدست باشد و در لیست سفارشات ایران هم مورد خاصی که منعی برای فروش آن وجود داشته باشد ندیده است. او مخصوصا به تقاضای ایران برای خرید هواپیماهای آواکس که تازه در نیروی هوایی آمریکا مورد استفاده قرار گرفته اشاره کرد و فروش آن را به ایران مورد تایید قرار داد. در مورد فروش اقلام دیگر اسلحه که ممکن است در آینده مطرح شود رئیسجمهوری گفت دستورالعمل او در زمینۀ فروش اسلحه که در آیندۀ نزدیک منتشر خواهد شد همۀ ابهامات را برطرف خواهد کرد.
پرسش دوم من پیرامون تمایل دولت ایران به خرید نیروگاههای اتمی از آمریکا بود. شاه برنامۀ وسیع و بلندپروازانهای برای احداث یک رشته نیروگاههای اتمی در ایران از پیش از پایان قرن بیستم طرح کرده بود. هدف نهایی این برنامه ظاهرا این بود که ایران پیش از آنکه ذخائر نفتیاش تمام شود منبع قابل اطمینانی برای تامین انرژی مورد نیاز خود در اختیار داشته باشد. ایران قبلا برای خرید چند نیروگاه از آلمان و فرانسه اقدام کرده و اکنون خواهان خرید رآکتورهای مدل جدید آمریکا بود.
پاسخ رئیسجمهوری باز هم مثبت و قاطع بود. وی گفت که در فروش نیروگاههای اتمی به ایران، به شرط آنکه ایران مقررات حفاظتی بینالمللی را رعایت کند و سوخت مصرف شده را به آمریکا باز پس دهد مانعی نمیبیند. البته این شرط خاصی برای ایران نبود و در تمام قراردادهای مربوط به صدور انرژی اتمی از آمریکا قید میشد.
آخرین سوال من حساستر از سوالات پیشین بود. من متذکر شدم که بین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و سازمان امنیت ایران (ساواک) از بدو تاسیس سازمان اخیر همکاری نزدیکی وجود داشته، ولی ساواک به تدریج از صورت یک سازمان اطلاعاتی ساده خارج شده و ضمن انجام وظایف اطلاعاتی خود عملا نقش یک پلیس سیاسی را بازی میکند. تکیه من روی این مساله و مطرح کردن سوالی دربارۀ آن بیشتر به خاطر آن بود که حکومت جدید آمریکا احترام به حقوق بشر و تعمیم اصول اعلامیۀ حقوق بشر را در سراسر جهان یکی از هدفهای اساسی خود اعلام کرده بود و با شهرت بدی که ساواک در زمینۀ عدم مراعات حقوق بشر در جهان پیدا کرده بود میبایست نحوۀ برخورد ما با این مساله و چگونگی همکاریهای آیندۀ سیا با ساواک روشن شود.
رئیسجمهوری بار دیگر بدون تامل به این سوال من پاسخ گفت. وی تاکید کرد که همکاریهای اطلاعاتی ما با ایران، به خصوص با امکاناتی که برای نصب دستگاههای خبرگیری از شوروی در اختیار آمریکا قرار داده شده بسیار مهم و باارزش است. رئیسجمهوری افزوده که البته در زمینۀ حقوق بشر مسایلی وجود دارد و از من خواست که ضمن ملاقاتهای خود با شاه ایران سعی کنم وی را قانع نمایم که سیاست کلی حکومت خود را در این زمینه تعدیل کند.
در این موقع من پانزده الی بیست دقیقه بیش از وقت تعیین شده نزد رئیسجمهوری مانده بودم و یادداشتی که از بیرون برای وی آوردند ظاهرا برای یادآوری این مطلب بود که عدۀ دیگری در انتظار ملاقات با رئیسجمهوری هستند. رئیسجمهوری از جای خود برخاست و با آرزوی سفر خوبی به تهران با من خداحافظی کرد. برژینسکی هم همراه من از اطاق رئیسجمهوری خارج شد و من با خاطرۀ خوبی از این دیدار کاخ سفید را ترک گفتم.»
ویلیام سولیوان دیپلماتی بود که به قول خودش نه اطلاعات دقیقی نسبت به ایران داشت و نه مایل به پذیرفتن این مأموریت بود. در طول مأموریت دیپلماتیک سولیوان در تهران نظام شاهنشاهی بر اثر انقلاب اسلامی ایران فروریخت و محمدرضا پهلوی به تصور آنکه آمریکاییها تعمداً از وی در برابر موج انقلاب حمایت نکردند، بیش از پیش به سیاستهای دموکراتها در واشنگتن و نقش سفیر آنها در تهران بدبین شد. در عین حال سولیوان نیز خود در برابر امواج انقلاب به بیهوده بودن تلاش برای حفظ رژیم پهلوی معتقد شده بود و سقوط شاه را غیرقابل اجتناب میدانست.
مأموریت سولیوان با تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ و ماجرای گروگانگیری کارکنان آن پایان یافت. در جریان گروگانگیری، سولیوان در تهران نبود. او پیش از وقوع این رویداد به واشنگتن رفته بود.
سولیوان در کتاب خود نوشته است که با برژینسکی مشاور امنیت ملی در دولت کارتر در قبال اوضاع ایران اختلاف نظر داشته است. درباره اختلاف نظر سولیوان و برژینسکی، ژنرال هایزر فرستاده نظامی کارتر به ایران در جریان انقلاب در کتاب خاطرات خود مطالب متعددی نوشته است.
سولیوان جانشین ریچارد هلمز (مدیر اسبق سیا) در تهران شده بود که از ۱۳۵۱ سفیر آمریکا در ایران و از دوستان شاه بود. ریچارد هلمز روز ۲۶ اسفند ۱۳۵۱، یک هفته پس از عزیمت ژوزف فارلند، سفیر اسبق آمریکا، وارد تهران شد و در ۵ دی ۱۳۵۵ یک هفته قبل از ورود کارتر به کاخ سفید در پی اتمام مأموریتش تهران را ترک کرد. از آن زمان تا ورود سولیوان به تهران، سفارت آمریکا به مدت ۵ ماه و نیم بدون سفیر بود.
نظر شما :