گفت‌وگوی منتشرنشده با صدر حاج‌ سیدجوادی: آزموده را توقیف کردم، برای من گل فرستادند

۱۹ فروردین ۱۳۹۲ | ۲۰:۴۵ کد : ۳۰۸۹ از دیگر رسانه‌ها
حمید قهوه‌چیان: چنان داغ از مصدق سخن می‌گفت گویی که پیر احمدآبادی هنوز زنده است. صدر حاج ‌سیدجوادی یکی از چهره‌های ملی چند دهه اخیر و از کارگزاران حقوقی زمانه خویش بود. عملکرد مثبت زنده‌یاد سیدجوادی در مناصب قضایی و جریان‌های سیاسی می‌تواند الگویی برای فعالان حقوقی امروز باشد. گفت‌وگوی کوتاهی که می‌خوانید برای انتشار در کتابی تهیه شده بود که پیرامون تاریخ تحلیلی وکالت می‌گذشت اما به دلیل کسالت و بیماری ایشان ادامه گفت‌وگو امکان‌پذیر نبود. صدر حاج سیدجوادی تا آخرین لحظه مدافع ارزش‌هایی بود که برای آن‌ها زندگی کرد. نادیده گرفتن چنین چهره‌هایی از سوی جوامع وکالتی و حقوقی غم‌انگیز است. وی در پاسخ به سوالات تامل و دقت می‌کرد و تاکید داشت پاسخ‌هایش صادقانه باشد. صداقت و شجاعتی که امروز کمتر در جوامع حقوقی دیده می‌شود.

 

اگر می‌شود یک معرفی داشته باشیم، مثلا مشاغل حقوقی که داشتید یا سمت‌های دولتی که بودید. اگر اجازه بدهید معرفی شخصی را شروع کنیم. اینکه متولد چه سالی هستید؟

 

من متولد سال ۱۲۹۶ هستم. یعنی الان ۹۰ و خرده‌ای سال سن دارم. جد من (پدر پدر من) حاج سیدحسین مجتهد قزوینی در قزوین یکی از مجتهدین بنام بود. در آن زمان در قزوین دو یا سه مجتهد داشتیم که مردم به آن‌ها روی می‌آوردند و سوالات دینی و مذهبی را با آن‌ها مطرح می‌کردند. یکی حاج سیدحسین حاج‌ سیدجوادی بود که پدر پدرم می‌شد. پدر من با دختر مرحوم منتظرالملک ازدواج کرد. منتظرالملک یکی از اشراف سمت تنکابن و شهسوار بود. منزل پدربزرگم مقابل شهربانی قزوین بوده و هست. پدرم هم در‌‌ همانجا اقامت گزید. اصالت جد من لبنانی بود. یعنی جد بزرگشان از لبنان آمده در قزوین یک دیوانخانه‌ای تشکیل دادند و مدیریت آن را به‌‌‌‌ همان جد بزرگ که از لبنان آمده بود، دادند. الان هم دیوانخانه در قزوین وجود دارد در جنب بازار قزوین. یک سالن و دو یا سه اتاق دارد و در ایام محرم در آنجا عزاداری می‌کنند اما در آن زمان محل قضاوت و دعاوی مردم بود، یعنی مردم برای دعاوی که داشتند در آنجا اقامه دعوا می‌کردند و در آنجا مساله را حل و فصل می‌کردند.

 

 

خودتان متولد کجا هستید؟

 

من متولد خود قزوین هستم. پدر و مادر من شش فرزند داشتند که شش برادر بودیم. از این تعداد الان چهارتا زنده هستند و دو تا از برادرانم فوت شدند. بنده از همه بزرگترم. بعد از من شمس‌الدین که فوت شده بعد از او اکبر که فوت شده، بعد از او اصغر که زنده بوده و در پاریس زندگی می‌کند که با خانم کاتوزیان هم ازدواج کرده‌اند. بعد از آن‌ها هم حسن و اکبر هستند.

 

 

به لحاظ مدیریتی و حقوقی چه سمت‌هایی داشتید؟

 

نخستین پست من بازپرسی رشت بود و آن زمانی بود که توده‌ای‌ها خیلی در آنجا بودند و فشار می‌آوردند. من هم جزو افرادی بودم که موافق آن‌ها نبودم. از این رو درگیری شدیدی بین ما ایجاد شد، از اینجا من را به ساوه منتقل کردند. در ساوه دادستان بودم. یک سال آنجا مشغول کار بودم. از آنجا من را فرستادند به اراک و در آنجا رییس شعبه حقوقی اراک بودم. از آنجا به ساوه برگشتم و رییس دادگستری ساوه شدم. از آنجا به تهران منتقل شدم و بازپرس دیوان کشور شدم.

 

چند پرونده مهم در دیوان کیفر آقای بشیر فرهمند به من دادند. پرونده اول، پرونده گوشت بود. قصاب‌ها من را می‌شناسند. می‌دانستند که من اول وقت می‌روم قصابخانه. در آن زمان قصاب‌ها عواید شهرداری را به دو حزب آن زمان می‌دادند. یکی حزب هویدا بود و دیگری حزب آقای اعلم. این یکی از پرونده‌ها بود که به من فرستادند و خیلی سروصدا کرد. بعد از بازپرسی دیوان کشور، زمانی که دکتر امینی نخست‌وزیر شد آقای الموتی وزیر دادگستری شد. چون الموتی من را می‌شناخت، من دادستان تهران شدم.

 

 

چه سالی دادستان تهران شدید؟

 

از ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۶ من دادستان تهران شدم. در آن زمان هم چند پرونده باعث زحمت و ناراحتی ما بود. در آن زمان سپهبد آزموده را چند روز در زندان دادگستری توقیف کردم و خیلی سروصدا شد. دسته گل برای من فرستادند. آزموده دادستان دکتر مصدق بود. من هم مصدقی بودم. بعد از اینکه یک سال دادستان تهران بودم من را به دیوان کیفر منتقل کردند که در آنجا بازپرس بودم، در آخر خدمتم آنجا بودم که بعد وکیل دادگستری شدم. از قضاوت استعفا دادم و پرونده من را فرستادند به کانون وکلا. کانون وکلا هم به من پرونده وکالت داد.

 

 

کجا درس خواندید؟

 

در قزوین، ششم، هفتم، هشتم و نهم را خواندم اما بعد که در آنجا امکانش نبود آمدم تهران. در تهران تحصیلم را دنبال کردم. به خرج خودم رفتم فرانسه. البته مدت کمی بود. شش ماه فرانسه بودم. در یکی از دانشکده‌های اقتصاد فرانسه- زبانم به زبان فرانسه است و الان هم می‌توانم به زبان فرانسه حرف بزنم- مدتی در فرانسه بودم.

 

 

بهترین زمانی که دادگستری در ایران به خود دیده چه دورانی است؟

 

دادگستری دو دوره را به خودش شکوفا دید. یکی زمان داور بود که داور به جزییات پرونده‌ای مهم رسیدگی می‌کرد یا بازرس می‌فرستاد. اگر تخلفی از سوی قاضی بود فوری تعقیب می‌کرد و دوم، زمان مرحوم لطفی بود. داور افراد مجتهد و شایسته‌ای را در راس دادگستری گذاشت. این‌ها در زمان داور در دادگستری قضاوت می‌کردند. بهترین قضاتی که ما در دادگستری داشتیم متعلق به آن دوره بود. مجتهدینی که واقعا مسلط به حقوق بودند را آورده به دادگستری. مادام که داور در دادگستری بود وضعیت دادگستری خیلی خوب بود.

 

دوران دوم زمانی وزارت لطفی بر دادگستری و در زمان مصدق بود. آقای لطفی بسیار مرد دقیقی بود، بازرس تعیین کرده بود و به دادگاه‌ها می‌فرستاد. اگر جایی تخلفی وجود داشت رسیدگی کرده و بررسی می‌کرد. بهترین دوره‌ای که من در دادگستری دیدم دوره لطفی بود. لطفی سرخود را از دادگستری بیرون کرد. بعد از اینکه دولت مصدق رفت و لطفی نیز از سمت وزارت بیرون رفت وضعیت بد شد.

 

 

منبع: روزنامه اعتماد

کلید واژه ها: حاج سید جوادی


نظر شما :