ادیب برومند: انحلال مجلس استیضاح مصدق را منتفی کرد

۰۷ فروردین ۱۳۹۲ | ۲۳:۴۱ کد : ۳۰۶۴ از دیگر رسانه‌ها
تاریخ ایرانی: اخیرا کتاب خاطرات ادیب برومند، شاعر پیشکسوت و رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران با عنوان «یادماندهها» منتشر شده که دربردارنده دوران کودکی وی تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. علاوه بر آن مجموعه اشعار -کلیات- وی هم در دو مجلد انتشار یافته است. سالنامه «اعتماد» در گفت‌وگویی با برومند به مرور کارنامه ادبی و سیاسی او پراخته که «تاریخ ایرانی» بخش‌هایی از آن را انتخاب کرده است:

 

* من اولا در سیاست بازنشسته نشده‌ام و هم‌اکنون رئیس شورای مرکزی و رهبری جبهه ملی ایران هستم. ثانیا من به گونه‌ای فطری شاعر به دنیا آمده‌ام. از کودکی و نوجوانی شعر را دوست می‌داشتم و دلم می‌خواست شاعر بزرگی در حد استادان متقدم بشوم، بدیهی است که راه این آرزو طولانی و پرمشقت بود و من این راه پرفراز و نشیب را با جدیت و علاقه بسیار طی کردم، اینک خرسندم که کارم بی‌حاصل نبوده است. بنابراین من بیش از آنکه اهل سیاست باشم اهل شعر و ادب هستم و شاعر متعالی شدن را کاملا بر‌تر از سیاستمدار مبارز شدن می‌دانم؛ زیرا شاعر به معنای راستین جاودانی است و سیاستمدار هر چند در زمینه کارش بسیار برجسته باشد فصلی و زمانی است. البته این عقیده من است و نمی‌خواهم به کسی تحمیل کنم. من برای شعر بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت قائل بودم. چندان اعتباری برای سیاست قائل نبودم؛ اما وقتی به تهران مهاجرت کردم، کم و بیش فضای جامعه سیاسی بود. من هم بیرون از این فضای ملتهب نبودم. باید بگویم از خیلی وقت پیش از اینکه به تهران بیایم علایق جدی ادبی و شاعری در من شکل گرفته بود و محفلی هم در‌‌ همان سال‌های نوجوانی و اوایل جوانی در خانه پدری در اصفهان برگزار می‌کردم. با دوستان هم‌سال درباره این مسائل بحث می‌کردم. همچنین از منظری دیگر، شعر در زندگی‌ام از آنجایی اهمیت بسزایی پیدا کرد که خانواده‌ام به این موضوع توجه نشان می‌دادند. همچنین من زیاد تعریف عارف قزوینی را از عمو و پدرم شنیدم. عارف قزوینی در سفرهایی که به اصفهان داشت مگر به خانه عموی‌ام محمد کریم‌خان جایی دیگر نمی‌رفت. همین صحبت‌ها از یک مرد شاعر بر علاقه من به شاعری بیشتر از قبل دامن زد.

 

وقتی به تهران آمدم در سال ۱۳۲۱ فضا را سیاست‌زده یافتم؛ دانشکده حقوق محل تحصیلم هم کاملا رنگ سیاسی داشت. روزنامه‌ها و مجله‌ها یکی پس از دیگری در افق مطبوعات طلوع می‌کرد و عقیده‌ها آزادانه در آن‌ها منعکس می‌شد و تنوع گفتار‌ها و اندیشه‌ها در مسائل سیاسی خاصه برای جوان جاذبه داشت. من هم به حکم قریحه ادبی، شعرهایی سیاسی در انتقاد از دیکتاتوری دوران پهلوی، مبارزه با بیگانگان و عوامل سیاست استعماری می‌سرودم و در جراید به چاپ می‌رساندم. چون مورد تحسین و استقبال قرار می‌گرفت این کار را به گونه مستمر و جدی دنبال کردم. ادامه این عمل کم‌کم مرا به حوزه سیاست کشاند و در آرزوی یک حزب و جمعیت ملی بودم که با آن ارتباط پیدا کنم. ولی حزب‌ها و تجمع‌ها یا متمایل به چپ بودند یا علاقه‌مند به راست و هیچ‌کدام مورد پذیرش من نبودند. در این ایام حزب توده به تدریج نیرو می‌گرفت، عده‌ای از جوانان بی‌تجربه فریب تبلیغات را خورده و به خیال اینکه گردانندگان این حزب واقعا هوادار کارگران و دلسوز طبقات ضعیف هستند به آن دکه تزویر اقبال نشان داده و طوق عضویت را به گردن می‌گرفتند، در حالی که سران آن حزب دست‌نشانده دولت شوروی بودند و در موارد اختلاف این موضوع را با سیاست‌هایی که در پیش گرفتند، نشان دادند. در برابر آن حزب اراده ملی به ریاست سیدضیاءالدین طباطبایی تشکیل شده بود که هوادار سیاست انگلیس بود و حزب عدالت به ریاست علی دشتی که هم‌ردیف حزب اراده ملی به شمار می‌رفت. در آن اوقات جای یک حزب ملی و مستقل خالی بود که منتسب به سیاست‌های خارجی هم نباشد. تا اینکه خوشبختانه به سال ۱۳۲۵ حزب ایران به رهبری عده‌ای از شخصیت‌های پاک، دانشمند و وطن‌خواه تشکیل شد که به هیچ سیاست خارجی وابستگی نداشت و صرفا به ایران و مصالح ملی می‌اندیشید. من با این حزب نزدیک شدم و پس از مدتی هماهنگی قلمی و عقیدتی به عضویتش درآمدم.

 

* من از‌‌ همان آبان ماه ۱۳۲۸ که جبهه ملی اعلام موجودیت کرد، یکی از هواداران سرسخت جبهه ملی شدم و در پیشبرد هدف‌های آن همگامی جدی نشان دادم. حزب ایران هم از‌‌ همان هنگام به جبهه ملی پیوست. من از سال ۱۳۲۱ که به تهران آمدم و به نشر اشعار میهنی و سیاسی پرداختم موضوع مبارزه با سیاست استعماری و روش‌های استبدادی و لزوم اطلاعات کلی را در کشور در شعر‌هایم منعکس کردم و در اُپرتی که در اصفهان ساختم و در تماشاخانه اصفهان به روی صحنه رفت، لزوم استیفای حقوق مردم ایران از مخازن زیرزمینی نفت و الحاق بحرین به ایران و مطالبی از این قبیل را مطرح کرده بودم و چون هدف‌های جبهه ملی را با آنچه سال‌ها پیش در اشعار من منعکس و منتشر شده بود همسو دیدم به این جهت گرویدن به جبهه ملی را برخورد فرض دانستم و تا امروز پیوند من با این جبهه گسسته نشده است. من در تیرماه ۱۳۳۹ که به دعوت روانشاد الهیار صالح با عده‌ای از وزرای کابینه دکتر محمد مصدق در منزلش حاضر شدیم، موضوع کاندیدای نمایندگی شدن ایشان از کاشان مطرح و لزوم مبارزه برای استیفای حقوق ملت ایران مصرح در قانون اساسی عنوان شد. در جلسه بعد پیشنهاد نامگذاری برای این جمعیت به میان آمد، قرار شد فعالیت این جمع به نام جبهه ملی ادامه پیدا کند. عده حاضر به عنوان پایه‌گذاران اعضای شورای مرکزی جبهه ملی دوم شناخته شوند. بنابراین من هم در آن جلسه یکی از اعضای شورا شدم. علت دعوت من به آن جلسه که روانشادان باقر کاظمی، غلامحسین صدیقی، نریمان، دکتر مهدی آذر، دکتر سنجابی و عده‌ای دیگر از این قبیل از سران نهضت ملی حضور داشتند، این بود که در موضوع ملی شدن صنعت نفت در همه جریان‌ها با جبهه ملی هم‌آوایی و طرفداری می‌کردم و با اشعار کوبنده و موثرم که هم در جراید چاپ می‌شد هم شخصا پشت رادیو قرائت می‌کردم مبارزه با انگلیس‌ها و لزوم ملی شدن صنعت نفت را مورد تاکید قرار می‌دادم. ـ اگر کتاب «یادمانده‌ها» را به دقت بخوانید متوجه می‌شوید که من چه سهمی در این قضیه داشته‌ام – هر وقت قرار بود در این قضایا من قصیده‌ای بخوانم رادیو تهران مرا به عنوان شاعر ملی ایران به شنوندگان معرفی می‌کرد. از آن تاریخ تاکنون سعی کرده‌ام در جامعه به گونه‌ای رفتار کنم که چه از جهت سیاسی و چه از لحاظ اخلاق اجتماعی و علاقه نسبت به همه مواریث ملی شایسته این عنوان فاخر باشم. من به مناسبت رویدادهای سیاسی ـ ملی در حمایت از محمد مصدق شعرهایی می‌گفتم. هنگامی که دکتر مصدق به لاهه می‌رفت یا آن هنگام که به آمریکا سفر کرده بود، من همه‌اش مثل سربازی که پشت سنگر نشسته باشد، در پی دفاع از حقوق مردمم بودم.

 

* پیش از فعالیت در جبهه ملی و همراهی با نهضت ملی شدن نفت، مردم مرا شاعر ملی خطاب می‌کردند؛ از سن بیست و شش سالگی در محافل، مردم و همچنین جراید مرا به عنوان شاعر ملی می‌شناختند. من فورا به ریش نمی‌گرفتم. من باید در گذر سال‌ها و دهه‌ها حیثیت شاعر ملی را حفظ می‌کردم و خودم را لایق این عنوان نشان می‌دادم، به همین جهت رویه من هیچ‌وقت تغییر نکرد. آن رویه‌ای که هفتاد سال پیش داشتم هنوز هم ادامه دارد تا این عنوان، برازنده فردی باشد که زندگی‌اش را وقف اعتلای فرهنگ و نام سرزمینش ایران کرده است و در پی هیچ منفعتی هم نبوده است، بلکه ضررهای بسیاری هم در طول سال‌ها بر جان خریدم به عشق ایران و مردمش و امید آبادی و آرزوی آزادی‌اش خم بر ابرو نیاوردم.

 

* انگلیس‌ها و روس‌ها با مصدق سخت مخالف بودند، آمریکا اول مخالف نبود ولی بعد از نخست‌وزیری «چرچیل» در انگلستان و رئیس‌جمهوری «آیزنهاور» در آمریکا او هم راه مخالف در پیش گرفت ـ زیرا اولا این دو تن در جنگ جهانی دوم همگام بودند و ضمنا به آمریکا قول داده شده بود که در تقسیم سهم نفت جنوب او را مشارکت دهند. انگلیس‌ها از نخستین روز زمامداری دکتر محمد مصدق با او سر عناد و دشمنی داشتند و درصدد بودند تا استقرار کامل نیافته است او را از صحنه سیاست برانند ـ روس‌ها هم حزب توده را به مخالفت با دکتر مصدق راهنمایی و تقویت می‌کردند ـ تا اینکه با استعفای مصدق رویداد سی‌ام تیرماه پیش آمد ولی جانبازی بی‌شمار هواداران مصدق و کشته شدن عده‌ای در این حادثه، نقشه بیگانگان را عقیم ساخت و مصدق با گرفتن حکم از شاه دوباره بر مسند نخست‌وزیری مستقر شد. انگلیس‌ها بعد هم در هر موضوع کارشکنی می‌کردند و در مذاکره‌های مربوط به نفت هر بار پیشنهادی به مصدق می‌دادند که از نظر حفظ حقوق ملی ایران قابل پذیرش نبود. وقتی با نقشه انگلیس‌ها و اشاره شاه مجلس هفدهم که اکثرشان به دسایس شاه انتخاب شده بودند، خواستند دولت مصدق را از طریق استیضاح ساقط کنند و موضوع ملی شدن صنعت نفت را به دست فراموشی بسپارند، مصدق ناچار شد با همه‌‌پرسی از ملت بقای دولت را استعلام کند که ملت رای به ماندن دولت داد و استیضاح با استعفای نمایندگان مجلس منتفی شد. بعد از این قضایا انگلیس‌ها نقشه کودتا را طراحی کرده و آمریکا را مجری نقشه کردند و سرانجام با پخش مقادیری دلار بین مشتی اراذل و اوباش و سران آنان و همچنین زنان هرجایی کودتای ۲۸ مرداد را راه‌اندازی کردند که فاجعه‌ای شوم و دردناک بود.

 

* بعد از کودتا روحیه خود را نباختیم. اقدام به تشکیل نهضت مقاومت ملی کردیم و بعد جبهه ملی دوم را به وجود آوردیم. با شاه به عنوان یک اپوزیسیون ملی سرشاخ شدیم و بنای مبارزه را گذاشتیم که اگر گرفتار انشعاب ـ که کاری هوسناک و بی‌منطق بود ـ نمی‌شدیم، می‌توانستیم شاه را سر جای خود بنشانیم و بسیار از قدرتش بکاهیم. من درباره ۲۸ مرداد چندین قصیده موثر و ماندنی سروده‌ام که در کتاب «سرود رهایی» چاپ و منتشر شده است، در‌‌ همان اوقات هم نسخه‌های خطی آن کم و بیش پراکنده می‌شد. ترجیع‌بندی در سوگ درگذشت مصدق سرودم که صد‌ها نسخه ماشین شده‌اش را حزب ملی ایران منتشر کرد و در چندین گردهمایی خوانده شد.

کلید واژه ها: ادیب برومند انحلال مجلی هفدهم


نظر شما :