مساله دانشگاه از مساله جامعه ایران جدا نیست

احسان نراقی
۲۶ اسفند ۱۳۹۱ | ۱۶:۲۶ کد : ۳۰۳۴ دفتر مقالات
۲۶ دی ۱۳۴۰
برخلاف آنچه برخی معتقدند مسالۀ خاصی به نام مسالۀ دانشگاه نباید و نمی‌تواند وجود داشته باشد. دانشگاه بخش کوچکی از یک اجتماع بزرگ است که ملت ایران را در بر دارد. بنابراین از لحاظ واقع امر، و از نظر علمی، هر چه در اجتماع در جریان است در واحد کوچکی هم که دانشگاه نام دارد منعکس می‌شود. مسالۀ دانشگاه مساله‌ای است که نسل جوان ما بدان مشغول است، و در حدود وسیع‌تر، مساله و مشکلی است که تمامی ملت ایران با آن سر و کار دارد. نکته این است که دانشگاه به سبب موقعیت خاص خود، و به علت آنکه جوانان دانشگاهی با حساسیت و آگاهی خویش بیش از دیگران به جریان حوادث توجه می‌کنند، بیشتر در معرض مسائل و مشکلات قرار می‌گیرند، و طبعا واکنش‌هایی متناسب این حساسیت و آگاهی نشان می‌دهند ـ که شاید در بعضی موارد شدید هم باشد.

 

نکته‌ای که قابل توجه است این است که دانشگاه ما در حال حاضر منعکس ‌کنندۀ خواست‌ها و احتیاجات طبقات گوناگون اجتماع است؛ زیرا دانشجویان دانشگاه را جوانان مختلف از طبقات گوناگون ملت تشکیل می‌دهند. سابقاً وضع چنین نبود، و تنها طبقات مرفه بودند که می‌توانستند فرزندان خود را به دانشگاه بفرستند. اما امروز بیشتر طبقات، با وجود مشکلاتی که در این راه برایشان وجود دارد، فرزندان خویش را به دبیرستان می‌فرستند. جوانانی که از این طبقات به دانشگاه روی می‌آورند آیندۀ معلوم و روشنی در پیش ندارند. برخلاف بزرگ‌زادگان که در دورۀ تحصیل از رفاه و آسایش، و پس از خاتمۀ تحصیل از موقعیت برجسته و قابل توجه برخوردار بوده و هستند، اکثریت دانشجویان امروز به سبب دشواری‌های مادی نه در دورۀ تحصیل در آسایشند و نه به آینده امیدوارند. نگرانی آن‌ها از آینده سبب می‌شود که بیش از پیش متوجه و ناظر تصمیمات حکومت‌ها باشند، و در بد و خوب کار آنان اظهار نظر کنند ـ زیرا سرنوشت آن‌ها را حکومت‌ها تعیین می‌کنند. نگرانی جوانان از این است که نظام اقتصادی کشور در وضعی نیست که بتواند آیندۀ افراد تحصیلکرده را از لحاظ کار و شغل و به طور کلی زندگی آنان را به صورتی شایسته تامین کند و از معلومات و آگاهی‌های ایشان استفاده کند.

 

بنابراین جوانان دانشگاهی، که گفتیم بیشتر از طبقۀ متوسط و کم درآمد جامعه‌اند، خواهان نظامی هستند که عدالت اجتماعی را به معنی دقیق و عمیق کلمه گسترش دهد و زندگی بهتر و رفاه بیشتری برای مردم فراهم کند.

 

علاوه بر آنچه گفتیم ساختمان و ترکیب خاص خانوادۀ سنتی، که اعمال قدرت اولیا در آن از سنت‌های کهن است، طبعاً از لحاظ روانشناسی روح عصیان را در جوانان بر می‌انگیزد. در نتیجۀ قرار گرفتن در محیط آزاد دانشگاه، که در عین حال مشخص‌ترین محیط ایران نیز هست، این عصیان ظاهر می‌گردد.

 

به هر صورت دانشگاه برخلاف آنچه که می‌گویند مساله‌ای ایجاد نکرده بلکه مسائل موجود را به شکل برجسته‌ای مجسم کرده است. بنابراین حل این موضوع در حقیقت وابسته به حل مسائل و مشکلات موجود است.

 

در همه جای دنیا، از جمله در کشورهای اروپایی و آمریکایی، جوانان تندروتر و پرشورتر از دیگرانند. اما به علت آنکه مشکلات مثلاً مردم اروپایی از گونۀ مشکلات ما نیست، و مخصوصاً از این جهت که در این کشورها احزاب سیاسی با ایدئولوژی خاص و فعالیت مشخص و آزاد وجود دارند و فعالیت می‌کنند، دانشگاه‌هایشان تنها واحد سیاسی تلقی نمی‌شود و تمامی توجه به دانشگاه معطوف نیست.

 

در پاسخ این پرسش که «چه باید کرد و راه چاره چیست؟» باید گفت شور و هیجان لازمۀ دوران جوانی است و به قول روسو «امر لازم و گذرایی است.» جوان‌ها حساس‌تر از گروه‌های دیگر اجتماعند. آنان کمال‌پرست و آرمانخواهند. آرمانخواهی و کمال‌پرستی هیجان و شوری کاملاً طبیعی در ایشان به وجود می‌آورد که نباید از آن وحشت کرد. این مرحله جزو مراحلی است که در تکوین شخصیت فرد باید وجود داشته باشد. رومن رولان می‌گوید: «کسی که در جوانی انقلابی نباشد قلب ندارد، و اگر در سنین بعدی همچنان انقلابی بود مغز ندارد.»

 

باری به نظر می‌رسد که این شور و هیجان و ذوق و شوق به اصلاح و کمال‌پرستی را باید هدایت کرد. انرژی جوان را باید در مسیر صحیح انداخت. می‌دانیم که بخش بزرگ این شور و شوق متوجه آیندۀ کشور و صلاح مملکت است. پس باید از این میل و خواست استفاده کرد. به طور خلاصه این هیجان در حقیقت نوعی اعلام آمادگی برای قبول مسئولیت است. این آمادگی را باید از حالت خامی به پختگی و از نیمه‌هشیاری به هشیاری درآورد.

 

اینجاست که دانشگاهیان و استادان و معلمان دانشگاه در برابر آیندۀ کشور و ملت وظایفی به عهده دارند. استادان و معلمان، و به طور کلی سازمان دانشگاه، باید امور سیاسی و اجتماعی را، نظیر امور مادی و طبیعی، با بی‌نظری علمی تجزیه و تحلیل کنند و از آن‌ها نگریزند. اگر جوش و خروشی که در دانشجویان وجود دارد به همین وضع باقی بماند، و اگر کمال‌پرستی‌ها و مطلق‌طلبی‌ها خام و دست نخورده بر سر جای خود بمانند و با علم و عمل توأم نشود، دانشگاه، یعنی کارخانۀ آدم‌سازی کشور، آن‌طور که باید محصولات جالب توجهی به اجتماع عرضه نخواهد کرد. در چنین حالتی افرادی که او به اجتماع تحویل خواهد داد افرادی خوش‌بین و فعال و واقع‌بین نخواهند بود.

 

از این رو باید کوشش کرد که در دانشگاه محیط فعال‌تر و زنده‌تری به وجود آید. باید کوشید تا تعلیمات دانشگاهی با زندگی ارتباط بیشتری داشته باشد و برنامه‌ها از وضع کنونی به درآید و با نیازمندی‌های کشور مطابقت یابد. به ویژه در آنچه مربوط به فکر و اقناع و شناسایی تاریخ و اوضاع و احوال جهان است باید توجهی بیشتر مبذول گردد. این اطلاعات و تعلیمات را باید در یک سطح نسبتاً وسیع در دسترس همۀ دانشجویان قرار داد. باید به وسیلۀ این رشته از علوم، که به نظر ما همۀ دانشجویان باید بدان بپردازند، جوانان از تجربه‌های گذشتگان و ملت‌های دیگر آگاهی یابند و با روش‌های زنده آشنا شوند. سیاست هم باید به معنی علمی آن مورد توجه قرار گیرد. دانشگاه باید علوم سیاسی را به عنوان یکی از علوم اساسی تلقی کند؛ و در معنی وسیع‌تر، دانشگاه باید به همۀ امور اجتماعی و مسائل خاص اجتماع ایران بپردازد. باید مسائل مختلف سیاسی از نظر علمی تجزیه و تحلیل شود و جوانان با بصیرت کامل به اوضاع اجتماعی و سیاسی در جریان کارهای کشور قرار گیرند. دانشگاه باید سعی کند در امور مملکتی، چه امور سیاسی و چه امور اقتصادی و اجتماعی، صاحب مکتب و صاحب‌نظر باشد. هنگامی که اصلاحات اساسی در دانشگاه صورت گرفت، و استادان بیشتر به کارهای علمی پرداختند و دانشجویان با دانش بیشتر و روش علمی مجهز شدند، می‌توان امیدوار بود که مکتب علمی و اجتماعی دانشگاه پایه‌گذاری شود.

 

نکتۀ دیگری که توجه بدان لازم است این است که برای جوانان باید محیط آزاد ایجاد کرد. باید به جوانان درس آزادی داد. ما در کشوری زندگانی می‌کنیم که باید مراحل تحصیل آزادی را قدم به قدم بگذراند. تربیت اجتماعی و خانوادگی ما به آزادی کمتر توجه کرده است. دانشگاه مناسب‌ترین محلی است که می‌تواند شیوۀ بهره‌برداری از آزادی را نشان دهد. در این زمینه می‌توان از سنت‌های دیرین پیروی کرد و در استفاده از آن به سبک امروز کوشید. تنها در محیط آزاد است که تحصیل و تعلیم و تحقیق درست ممکن است. بنابراین باید به جوانان آزادی را تعلیم داد و ارزش آن را به ایشان فهماند، تا خود آنان این آزادی را محترم بشمارند و حدودش را دریابند؛ و بدانند که شرط لازم برای بهره بردن از آزادی احساس مسئولیت بیشتر است. سرانجام باید از اعتقاد و ایمانی که تمام مردم به دانشگاه، یعنی به علم و دانش و فضیلت و تقوی و آزادی، دارند حداکثر استفاده را کرد. دانشگاه باید همچون وزنۀ سنگینی در ترازوی سیاست باشد، و در عین حال باید وقار خود را حفظ کند و بکوشد تا هر روز بیشتر از پیش به نیروی معنوی خود بیفزاید ـ تا بدانجا که مقام و حیثیت علمی دانشگاه علاقه و ستایش همگان را نسبت به خود برانگیزاند.

کلید واژه ها: احسان نراقی


نظر شما :