دولتآبادی داستان حسنک وزیر را مینویسد: به بیهقی ادای دین کردم
به گزارش خبرگزاری ایلنا، دولتآبادی پرداختنش به ادبیات بیهقی را مربوط به دیروز و امروز ندانست و گفت: پرداختن من به بیهقی به طور اخص و ادبیات کلاسیک به شکل اهم چیز جدیدی نیست. از همان اوائلی که با ادبیات آشنا شدم، به دنبال گذشتهٔ زبان و ادبیات فارسی بودهام و همچنان هستم. عرصۀ ادبیات ما به قدری وسیع و طولانی است که گاهی وقتها فکر میکنم ممکن است در آن، گیر کنم.
او با اشاره به بیهقی هم گفت: پرداختن من به این استاد، در واقع نوعی ادای دین است. سال پیش ادای دینی نسبت به شاهنامهٔ فردوسی و موضوع «رستم و سهراب» داشتم که ده سالی است با آن اثر بیهمتا (شاهنامه) زندگی میکنم و امسال هم تصمیم گرفتم ادای دینی نسبت به «ابوالفضل بیهقی» داشته باشم؛ زیرا این کتاب هم یکی از آثاری است که من در دورههای مختلف زندگی همواره به آن رجوع کردهام.
او به ذکر سابقهای از ارتباطش با «تاریخ بیهقی» پرداخت و گفت: وقتی پایان سال ۱۳۵۵ از زندان بیرون آمدم، زندگی و کتابهایم در هم ریخته بود. در اولین فرصتی که از خانه بیرون رفتم، ۳ کتاب خریدم؛ یکی شاهنامهٔ ویرایش مسکو، دیگری «مقالات شمس» و کتاب سوم هم «تاریخ بیهقی» بود.
نویسندهٔ رمان کلیدر ادامه داد: خاطرم هست کتاب «تاریخ بیهقی» را در همان زمان به جایی بردم تا جلد کنند، البته قبلآ یک نسخهٔ دیگر هم از این کتاب داشتم که از بین رفته بود. به این ترتیب جستجو در زبان و ادبیات قرن سوم تا هفتم-هشتم ایران، به عنوان یکی از دورههای درخشان ادبیات ایران که پیش از رودکی شروع میشود و تا حافظ ادامه مییابد، جزء کارهای آموزشی من بوده است. در این دورهها از جمله ادبیات عرفانی و حکمی مثل «ابوسعید ابوالخیر»، «عطار»، «خیام»، «خواجه نظامالملک» و بسیاری دیگر از کسانی بودند که به آنها پرداختهام و همچنان میپردازم. دولتآبادی تأکید کرد: امروز که به این کار میپردازم، از نظر من یک نوع ادای دین به «ابوالفضل بیهقی دبیر» است.
او دربارهٔ ناشر این اثر هم گفت: انتشارات «فیروزی» در شهر سبزوار عهدهدار انتشار این اثر است. در نوجوانی که در شهر سبزوار بودم، پدر صاحب کنونی این انتشارات، کتابفروشی و روزنامهفروشی داشت و من از او کتابها اجاره کردم و خواندم. این نویسنده وضعیت فعلی این اثر را اینگونه توضیح داد: برای این داستان و شرایط وزیری کلاسیک ایران مطلب نسبتآ پر دامنهای نوشتم و برای حروفچینی فرستادهام تا ویرایش نهایی را انجام دهم.
دولتآبادی هدف از نگارش این اثر را آشنا شدن بیشتر علاقهمندان ادبیات ایرانی با بیهقی دانست و افزود: سعی دارم این آشنایی نه به عنوان یک متن دشوار، بلکه به عنوان یک متن روان باشد، با لحنی که به لحن مردم خراسان و اطراف آن مربوط میشود و متنی است بسیار پاکیزه و درست در حوزهٔ زبان دری.
این نویسنده در پاسخ به این سؤال که «در تألیف این اثر بیشتر به جنبههای زبانی اثر توجه داشته یا جنبههای تاریخی آن» گفت: بیشتر جنبههای زبانی و داستانی مورد نظر من بوده است، زیرا من بیهقی را ضمن تاریخی بودنش، بیشتر از جهت داستانی دیدهام و پرداختهایش از شخصیتها در معنای ادبیات و تاریخ را مورد توجه قرار دادهام. البته در یک بررسی مقدماتی اشارهای به جنبههای تاریخی هم دارم و به نفس قدرت و وزارت را در ایران نگاه کردهام.
دولتآبادی در مورد زمان انتشار این کتاب گفت: تصور نمیکنم برای نمایشگاه کتاب پیش رو قابل ارائه باشد، اما برای سالروز تولد «ابوالفضل بیهقی دبیر» آماده خواهد بود. همچنین در کنار این کتاب، نسخه صوتی خوانش من از متن این اثر نیز آماده شده که همزمان با انتشار کتاب، ارائه خواهد شد.
این نویسنده در ادامه مشکلات اقتصادی حوزه کتاب و ادبیات و مشکلات حوزهٔ نظارت بر آثار را منحصر به مدت اخیر ندانست و گفت: این روند حداقل در ۳۰ و چند سال اخیر به اضافه ۲۰ و چند سالی که قبل از آن تجربه کردهام، همواره وجود داشته است. چیزی که الان تشدید شده است، گویی گذر از مرحله قهر نسبت به ادبیات معاصر و ورود به مرحلهٔ بند آوردن ادبیات است.
دولتآبادی افزود: من بارها گفتهام که این روند نه به سود ملت، نه به سود کشور و دولت و نه به سود نویسندهها و نه خوانندههاست. متأسفانه شرایط به این ترتیب است و امیدوارم تدبیر دیگری اندیشیده شود تا فکر ارباب نظر بر حوزهٔ ادبیات و حوزههای مربوطه را مقداری از این نگاه تنگ بگذراند، زیرا همانطور که بارها گفتهام، زبان و ادبیات با ارادهٔ من نوعی و دیگری آغاز نشده که با ارادهٔ من و دیگری بسته شود و البته راه خود را پیدا میکند. به عنوان مثال همین اثر بیهقی، هزار سال پیش نوشته شده و زمان درازی گم بوده تا بالاخره یک محقق انگلیسی در هندوستان نصف نسخهای از این اثر را پیدا میکند و میبینیم سرانجام به ما رسیده است.
او در پایان گفت: شمس تبریزی میگوید من سخن میگویم و یقین دارم اگر ۵۰۰ سال دیگر هم باشد، بالاخره سخن من به دیگری میرسد. میبینید که ادبیات و فرهنگ توقفناپذیر است. ادبیات مانند آب است و راه خود را پیدا میکند. من توصیه میکنم که آقایان دست از این سختگیری غیرلازم و بیمورد بردارند و اجازه دهند ادبیات به خصوص آثار جوانان بدون این گرفت و گیرها منتشر شود. ما نیاز داریم جوانهای ما شکفته شوند. خیام میگوید «قلم مشاطه ملک است»، این مطلب باید فهمیده شود.
نظر شما :