رجاییفر: بخش آخر فیلم آرگو دروغ محض است/ سفیر کانادا هم شاکی است
* مهمترین اشکال این است که آرگو یک فیلم مستند نیست؛ ولی این ادعا را دارد. به نظر میرسد تبلیغات ما درباره این فیلم باید بر این محور متمرکز شود که آرگو یک فیلم کاملا خیالی است؛ یعنی از یک موضوع تاریخی، یک برداشت خیالی صورت گرفته و هیچ یک از حوادث مهمی که در فیلم نمایش داده میشود، در حقیقت منطبق با آنچه در تاریخ افتاده نیست. پس مهمترین نکته این است که مخاطب بداند آرگو یک بازسازی مستند از یک مقطع تاریخی و حوادث آن نیست.
حتی بیانیه اول فیلم که با طرح بعضی حقایق درباره رژیم سابق، به ظاهر همراهی و همدلی با مردم ایران دارد و رخ دادن انقلاب ایران را به کودتای سال ۱۳۳۲ و نقش آمریکا در آن و وقایع ۲۵ سال بعد، مثل شکنجه، اختناق و محرومیت مردم ایران از حقوق اساسی خود نسبت میدهد، در حقیقت با این هدف طراحی و ساخته شده که اعتماد مخاطب ایرانی و بینالمللی را جلب کرده و به او القا کند که سازنده فیلم از موضع بیطرفی در ماجرا وارد شده، پس تصاویر و وقایعی هم که در طول فیلم ارایه خواهد کرد، بلاشک صحیح و برخاسته از همین تعهد گروه سازنده به بیطرفی است. این خود نوعی تکنیک روانی برای فریب افکار عمومی است.
* آن زمان اطلاع نداشتیم که تعداد کارمندان سفارت آمریکا چقدر بودند. منبعی هم برای تحقیق در اختیار نداشتیم. این گروه ۶ نفره هم به لحاظ اینکه در ساختمان ویزا، که در شمالیترین قسمت سفارت قرار گرفته بود و به خیابانی در ضلع شمالی سفارت در داشت، مشغول کار بودند، توانستند قبل از رسیدن دانشجویان فرار کنند. ما بعدا مطلع شدیم که اینها از ایران خارج شدهاند. سفارت کانادا محل اختفایی برای آنها تهیه کرده بود و با صدور پاسپورت جعلی به عنوان تبعه کانادا و خرید بلیت هواپیما، به سادگی آنها را از ایران خارج کرده بود. جالب اینکه برای اجتناب از تبعات چنین همکاری با آمریکا، خود سفارت کانادا هم تخلیه کرده و تمامی کارمندان و خانوادههای آنها از ایران خارج شده بودند. این آقای مندز جاسوس سیا، قهرمان فیلم آرگو هم به تصریح کارتر بیش از یک روز و نیم در ایران نبوده و فقط این افراد را هنگام سوار شدن به هواپیما همراهی کرده است. به نوشته خود همین جاسوس سیا، عملیات خروج از فرودگاه مهرآباد به نرمی ابریشم، یعنی بسیار ساده انجام شد و تمام بخش آخر فیلم دروغ محض است. کارتر، رییسجمهوری وقت آمریکا نیز از بزرگنمایی نقش سیا در این فیلم ابراز تعجب کرده و گفته است که ۹۰ درصد ماجرا را سفیر کانادا هدایت و اداره و اجرا کرده بود. ضمن اینکه سفیر وقت کانادا هم که از شدت خوشخدمتی برای شیطان بزرگ، وظیفه رساندن قاچاقی مشروبات الکلی به سه دیپلمات زندانی در وزارت خارجه ایران را هم به عهده داشته، از کمرنگ کردن نقش کانادا در این فیلم شاکی و مدعی شده است.
* اساس داستانی که فیلم بر مبنای آن ساخته شده، یعنی وجود یک فیلم قلابی برای پوشش یک فرار واقعی کذب است و در عالم واقع چنین اتفاقی نیفتاده است. بر همین اساس تمامی روایت خروج پرخطر و دقایق پر دلهره مهیج و تعقیب و گریز در فرودگاه دروغ است. علاوه بر این صحنه که تقریبا محور داستان فیلم هم هست، در جای جای فیلم مکرر صحنههایی دور از حقیقت گنجانده شده، مثل مسلح بودن دانشجویان حین ورود برای اشغال، یا تیرباران ایذایی گروگانها، یا به دار کشیده شدن فردی با کت و شلوار در خیابان یا بیرون کشیدن مردی با کراوات از خانه و کشتن او در مقابل منزلش به وسیله افراد مسلح حکومت به این معنا که در ایران دادگاهی برای ضدانقلاب تشکیل نمیشده و بر اساس هرج و مرج مردم بدون محاکمه به قتل میرسیدهاند و از همه جالبتر صحنه بازسازی اسناد رشته شده که برای استخفاف چنین همت بلند و اقدام بزرگی که دانشجویان صبور و مبارز تا مدتها پس از بازگشتن گروگانها به آمریکا هنوز به آن اهتمام داشتند، از کودکانی در سن مهدکودک و دبستان برای این کار استفاده کرده است. چنین روایتی از بازسازی اسناد، فیالواقع کینهتوزانه و انتقامجویانه است؛ چرا که این اسناد احیا شده بوسیله دانشجویان بود که توانست عمق جاسوسی آمریکا در ایران را در پوشش یک نمایندگی سیاسی افشا کند و هر ناظر بیطرفی تصدیق میکند که چنین فرآیند دشوار و پیچیده که نیاز به دقت و حوصله بسیار دارد، چقدر پرزحمت بوده و قبول این زحمت نیاز به چه عمقی از ایمان و اعتقاد به هدف مقدس مقابله با شیطان بزرگ داشته است.
* این فیلم با استفاده از امکانات هالیوود ساخته شده تا در چارچوبی باورکردنی، ملت ایران را مردمی تندخو، خشن، بیمنطق و خشونتطلب نشان دهد و از این راه مواضع امروز خود را که اقدام به تحریمهای گسترده ایران کرده و با قصد براندازی، حتی حکومت ما را تهدید به گزینه نظامی میکند، توجیه کند و مشروع جلوه دهد.
* در ساختار حکومت آمریکا همه بخشها اعم از اقتصاد، فرهنگ، هنر، سیاست، حتی علم و تکنولوژی هماهنگ با سیاستهای کلی نظام سرمایهداری و در جهت منافع درازمدت آمریکا عمل میکنند. به هر صورت جایزه اسکار در آمریکا جایزه هنری مطرحی است و با نوع تبلیغاتی هم که از طریق رسانههای غربی شده، در سطح جهانی نیز فرآیند مبارزه برای دریافت این جایزه مخاطب زیادی جذب کرده است. بر این اساس جایزه اسکار به معنای مهر تایید کیفیت یک فیلم از سوی جمع بزرگی از داوران و کارشناسان سینماست. بدیهی است وقتی به فیلمی اسکار داده میشود، آن فیلم بازار خوبی پیدا خواهد کرد و علاقهمندان به هنر سینما در سراسر جهان حداقل یکبار این فیلم را میبینند. امروز آمریکا نیاز دارد که همه مردم جهان این فیلم را ببینند تا تصویر بسیار تیره و مخدوشی که از ملت ایران در آن داده شده است، به آنها منتقل شود.
به اعتقاد جمع کثیری از کارشناسان هنر سینما، این فیلم به هیچوجه شایسته دریافت اسکار نبود؛ اما هدف از اعطای اسکار این بود که فیلم در سطح جهان دیده بشود که به نظر میرسد به این هدف نائل میشود. البته ممکن است برخی، اطلاعات مناسبی از ایران داشته باشند و با فرهنگ غنی مردم ما هم آشنا باشند؛ اما معلوم است که این گروه در اقلیت خواهد بود و همچنین انگیزه و عزم جزمی برای اعتراض نسبت به محتوای فیلم نخواهد داشت.
* وجه دیگر ضرورت سرمایهگذاری برای تولید آرگو، انتقامجویی از ملت ایران و جبران حس تحقیر و شکستخوردگی بزرگی است که آمریکا در ایران پس از انقلاب با گروگان گرفته شدن ۵۲ تبعه خود تجربه کرد و تحقیر بزرگتری است که در شکست عملیات نظامی خود برای آزادسازی گروگانها در طبس به او تحمیل شد. اگرچه روی دیگر سکه فیلم آرگو که فرار ساده ۶ آمریکایی را با ماجرایی پر کشش و بسیار مهیج روایت میکند، شکست طبس و خود واقعه گروگانگیری و نیز مقاومت مستمر مردم و رهبران انقلاب اسلامی ایران در مواجهه با مطالبات نامشروع شیطان بزرگ است.
نظر شما :