ابتکار: امام با اجباری شدن چادر و ریش در دانشگاه‌ها مخالفت کرد

۳۰ دی ۱۳۹۱ | ۱۷:۰۸ کد : ۲۹۸۶ از دیگر رسانه‌ها
حسین نقاشی: انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بر بستری از مطالبات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شکل گرفت. در این میان بسیاری بر این باورند که رویکردهای رهبران فکری و سیاسی طراز اول انقلاب اسلامی سویه‌ای فکری- فرهنگی داشته است. در واقع نقطه عزیمت اهداف و مطالبات انقلابی مردم و رهبران انقلاب را بر مدار بازیابی و بازگشت به هویت دیرپای ایرانی- اسلامی می‌دانند.

 

پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران برای واکاوی این موضوع با خانم دکتر معصومه ابتکار، از دانشجویان فعال و موثر در تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ و اولین زن عضو کابینه بعد از انقلاب در دوره ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی و عضو فعلی شورای شهر تهران گفت‌و‌گویی انجام داده است. وی هم اکنون در کنار فعالیت‌های سیاسی و حضور در عرصه مدیریت کلان‌شهر تهران، به فعالیت‌های فرهنگی- دینی و تدریس در دانشگاه تربیت مدرس در رشته ایمونولوژی نیز مشغول است.

 

خانم دکتر ابتکار! از نظر شما رویکرد اصلی در دوره پهلوی اول و دوم، در زمینه سیاست‌گذاری‌های اجتماعی و فرهنگی بر چه مداری بود و این سیاست‌گذاری‌ها چه نظرگاهی را به عنوان استراتژی خود در نظر داشت؟

 

رویکرد دوره اول رژیم پهلوی سیاستی مبتنی بر تجدد کشور در جهت بهبود وضع زندگی مردم و رسیدن به الگوهای غربی تجدد و مدرنیته به نظر رسیده و الگوهای توسعه‌ای آن عمدتا برگرفته از کشورهای صنعتی و پیشرفته بود. در این رویکرد مظاهر توسعه با استفاده از دستاورد‌ها، پیشرفت‌ها و الگوهای صنعتی از جمله راه‌آهن و دانشگاه به ایران آورده شد تا کشور به دروازه‌های تمدن و توسعه برسد‌. با این حال، این رویکرد با ملاک‌ها و شاخص‌هایی تعریف شده بود که با فرهنگ، تاریخ و هویت ایرانی فاصله داشت. اگر چه سعی بر پیوند تمدن ایرانی به تمدن مدرن وجود داشت، اما واقعیت این است که استفاده از فرهنگ ایرانی بهانه‌ای برای پیوند ظواهر فرهنگ مصرفی غرب بود و متاسفانه بیشتر بر جنبه‌های مصرف‌گرایانه غرب تاکید می‌شد. آزادی‌های اجتماعی‌ نیز در جهت ترویج مصرف‌گرایی به سبک غربی بود. ترویج کالاهای مصرفی و استفاده از الگو‌ها و ظواهر سیستم سرمایه‌داری غرب از مختصات رویکردهای سیاست‌گذاری اجتماعی و فرهنگی حکومت پهلوی بود و در این زمینه دست دولت‌ها کاملا باز بود.

 

 

به نظر می‌رسد که معتقدید سیاست‌گذاری‌های اجتماعی و فرهنگی در راستای نوعی سکولاریسم غرب‌گرایانه بود. طبیعتا برای ایجاد تغییر در بافت سنتی- مذهبی جامعه ایرانی باید از نسل جوان شروع می‌شد. برنامه‌ریزی‌ها برای سوق دادن جوانان به سوی چنین الگوهای فرهنگی به چه صورت بود؟

 

بله. سیاست‌گذاری‌ها به این سمت و سو بود که جامعه به خصوص نسل جوان به سوی یک نوع بی‌انگیزگی نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی بروند مگر آنچه در چارچوب اهداف حکومت باشد. چنان که اشاره کردم این رویکرد‌ها هم بیشتر به سمت لذت‌طلبی و استفاده از الگوهای غربی در روابط اجتماعی و سبک زندگی سوق داده می‌شد و در سیاست‌گذاری‌های عمومی که غالبا از طریق رسانه‌های جمعی، نشریات، کتاب‌ها و سینما و.... ترویج می‌شد، همین سمت و سو را می‌پیمود. در این میان تصویری از ارزش‌های دینی دیده نمی‌شد و حتی تلاشی در جهت تلفیق آموزه‌های فرهنگی ایرانی و اسلامی صورت نمی‌گرفت. برخی از جوانان نسل امروز فکر می‌کنند که در آن دوران همه چیز آزاد بود. در حالی که این‌گونه نبود و آزادی برای مسائل خاصی تعریف شده بود مانند پوشش زنان. این مساله هم به این صورت ترویج و سیاست‌گذاری می‌شد که در سطح جامعه و علی‌الخصوص در محیط‌های دانشگاهی و اداری در جامعه به زنان محجبه و متدین جامعه فشار می‌آمد، تا جایی که داشتن حجاب در محیط‌های اداری و دانشگاهی امری منفی محسوب می‌شد.

 

 

یکی از مسائلی که بسیار در مورد آن سخن گفته می‌شود همین بحث آزادی‌هاست. اینکه آزادی بیان و آزادی‌های سیاسی نبود. این نبود آزادی‌های سیاسی را چگونه می‌دیدید؟

 

آزادی بیان درباره مسائل سیاسی به خصوص در دانشگاه‌ها، مدارس و ادارات امکان‌پذیر نبود، مگر در راستای اهداف و سیاست‌های رژیم. انتقاد از شرایط امکان‌پذیر نبود و آزادی به مفهوم فعالیت فکری، اجتماعی و فرهنگی وجود نداشت. همان‌طور که گفتم، آنچه از طرف حکومت هم تبلیغ می‌شد مبتنی بر رویکردهای مذهبی نبود و یا در بهترین حالت، رویکردی سنتی از مذهب بود که در آن، مذهب کارایی خود را در دنیای امروز از دست داده باشد. یعنی تکیه بر برخی مفاهیم سنتی که در میان برخی از مذهبی‌های سنتی رواج داشت و این نوع دین‌داری مشکلی برای سیستم سیاسی به وجود نمی‌آورد. خوب طبیعتا این نوع دین‌داری که در برخی از اقشار جامعه مذهبی- سنتی ما رواج داشت، دردی از مردم و به خصوص نسل جوان که خواهان زندگی بهتری بودند دوا نمی‌کرد و بیشتر باعث دوری و سردرگمی برای آن‌ها می‌شد. برای مثال اگر کسی می‌خواست درس بخواند و پیشرفت کند، الگو برای او دانشگاهی بود که با روش غربی کار می‌کند و از طرفی سبک زندگی و مسائل فکری و اعتقادی باید در چارچوب و الگوی برگرفته از غرب بود. در واقع، جامعه به سمت دوگانه‌ای هدایت می‌شد که یا باید مذهب سنتی و به دور از دنیا و تحولات جدید را می‌پذیرفت یا اینکه یکسره به سمت الگو‌های زیست سکولار و غربی پیش می‌رفت، تا می‌توانستید با یافته‌ها و داشتههای دنیای جدید آشنا و همراه باشید.

 

 

این مذهب سنتی نیز باید قاعدتا محدود به حوزه‌های شخصی و به دور از کارکرد‌های اجتماعی و سیاسی بود؟!

 

بله. قاعدتا این چنین مذهبی هم که به عنوان یک گزینه تا مدت‌ها مطرح بود مذهبی خفته و سنتی و بی‌تفاوت به مسائل سیاسی بود و امکان تعامل مذهب با عالم سیاست وجود نداشت. شرایط آن دوره سخت بود و مبارزان هم در لایه‌های زیرین جامعه فعالیت می‌کردند مانند دانشگاه‌ها، حوزه‌ها، جوامع روشنفکری و... سازمان‌ها و گروه‌هایی که توانستند وارد این عرصه شوند نیز در یک فضای سنگین فشار، سرکوب و اختناق قرار داشتند. تا اینکه در بحث رویکردهای فکری شخصیت‌ها و متفکرانی مانند جلال آل‌احمد و مطهری در نشریات و کتاب‌ها وارد شدند و صحبت از مذهبی شد که حرفی برای گرفتن دارد و خود را به روز می‌داند و برای امروز و دغدغه‌های نسل امروز، حرف دارد. سپس جامعه با پدیده دکتر علی شریعتی روبرو شد که تحول عظیمی در جامعه روشنفکری، دانشگاهی و نسل جوان ایجاد کرد و بسیاری از مردم و به خصوص نسل جوان را که گرایش به سمت شعارهای عدالت‌خواهانه و انقلابی چپ‌ها، پیدا کرده بودند را به سمت اسلام و دیانت رهنمون ساخت. با بروز افکار شریعتی بازگشتی خیره‌کننده از سوی اقشار مختلف مردم، علی‌الخصوص جوانان و دانشگاهیان به سوی جریان روشنفکری دینی و نواندیشی دینی اتفاق افتاد و اوج این جریان در حسینیه ارشاد بود. در دوره‌ای که دکتر شریعتی مشغول برنامه‌ها و سخنرانی‌های خود در حسینیه ارشاد و دیگر جا‌ها بود، فضای سیاسی کشور هم به سمت و سویی رفت که دولت وقت نیز تا حدودی اجازه می‌داد منتقدان و متفکران آزاد منتقد سیستم، حرف خود را بزنند و در واقع می‌توان گفت که گشایشی در فضای سیاسی کشور پدیدار شده بود.

 

 

بسترهای لازم برای انعکاس و ترویج اندیشه‌های انقلابی امام(س) را در میان قشر روشنفکر و دانشگاهی کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

بسط و گسترش دیدگاه‌های امام خمینی نیز در آن دوران شروع شده بود و از نظر من اگر بعد تفکر امام غلبه یافت و قدرت نفوذ عمیقی در لایه‌های نخبگان و دانشجویان و بعد عامه مردم پیدا کرد، ناشی از تحولاتی بود که پیش از آن افرادی چون مرحوم دکتر شریعتی پایه‌گذاری کردند و بر اساس این پایه‌ها امام توانست ساختار انقلاب اسلامی را ایجاد کند و آن را بسط و گسترش دهد. به نظر من لااقل در میان نسل روشنفکر و دانشگاهی، زمینه‌سازی‌های این بزرگوار و در کنار ایشان شهید مطهری، تاثیر به‌سزایی داشته است.

 

 

شرایط و فضای دهه‌های ۳۰ و ۴۰ در دانشگاه‌ها و در بین نسل جوان و تحصیلکرده کشور، نشانگر یک دورافتادگی از فرهنگ دینی بود. این روند در سال‌های نزدیک به انقلاب اسلامی روندی معکوس به خود گرفت و اشتیاق به اسلام و آموزه‌های دینی شدت یافت. شاید موضوع حجاب زنان و دختران یکی از واضح‌ترین دلیل بر این مدعا باشد. از دوران دانشجویی خودتان و فراز و نشیب‌هایی که در این زمینه به خاطر دارید، بگویید.

 

مرحوم پدرم در ۱۶ آذرماه ۱۳۳۲ دانشجو و هم دوره شهید چمران و شهدای ۱۶ آذر بودند. ایشان تعریف می‌کرد که فضا در آن برهه به گونه‌ای بود که نماز خواندن و رفتن به نمازخانه نشانه عقب‌افتادگی و به اصطلاح املی به حساب می‌آمد. ایشان بعد از بازگشت از سفر تحصیلی که منجر به حضورشان در خارج از کشور شده بود، حوالی سال ۴۹ و این بار به عنوان استاد به محیط‌های دانشگاهی داخل کشور بازگشته بود و همچنان‌‌ همان شرایط سابق را در فضای دانشگاهی کشور، رویت و برایمان روایت می‌کرد. این موضوع در واقع مربوط به دوره زمانی است که هنوز جریان روشنفکری دینی و نواندیشی مذهبی آن‌چنان در جامعه دانشگاهی ما رسوخ نکرده بود.

 

من در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه پلی‌تکنیک شدم و دوره دانشجویی‌ام را آغاز کردم. در آن دوران داشتن حجاب ممنوعیت نداشت اما با این حال گذاشتن چادر در محیط‌های دانشگاهی و رسمی با محدودیت مواجه بود. آنچه باید گفت اینکه در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی روند گرایش به حجاب اسلامی رو به رشد بود و این محصول یک انتخاب آگاهانه از سوی طیفی از دختران دانشجو و روشنفکر بود که تحت تاثیر گفتمان اسلام نوگرا و روشنفکرانه به این خواست رسیده بودند. این حرکت رو به رشد ولی به آرامی در سطح دانشگاه‌ها و بیرون از آن وجود داشت و اگرچه از سوی رژیم پهلوی به صورت بدیهی، مورد تشویق قرار نمی‌گرفت ولی از آن ممانعت هم نمی‌شد. با این حال تا آنجایی که به خاطر دارم همچنان برای استفاده از پوشش چادر محدودیت وجود داشت ولی برای اصل حجاب این محدودیت لااقل به صورت علنی و مشخص اعمال نمی‌شد. در محیط کار هم بر این موضوع حساسیت‌هایی بود. مادر من شاغل بودند و این‌گونه نبود که برای داشتن حجاب برای ایشان مانعی ایجاد کنند.

 

در چنین فضا و شرایطی با توجه به رویکردهای سکولاری که در رژیم پهلوی وجود داشت، لاجرم از سوی حاکمیت ارزش‌های دینی ترویج نمی‌شد و محدودیت‌های زیادی بود و از سوی دیگر به دلیل اینکه الگوهای نواندیشانه و نوگرایانه از اسلام چندان مجال ظهور و بروز نمی‌یافتند، همچنان مدلی که از اسلام در ذهن اغلب جوانان و قشر تحصیلکرده وجود داشت، نگاهی کاملا متحجرانه و سنتی از دین بود.

 

در چنین فضا و شرایطی بروز جریان روشنفکری دینی و ارائه قرائتی مترقیانه، پیشرو و انقلابی از اسلام که با شاخص‌های اصلی مدرنیته- و البته نه شاخص‌های ترویج مادی‌گری و مصرف‌گرایانه- مانند علم‌آموزی، پیشرفت دانش، حقوق انسان‌ها، توسعه و بهبود کیفیت زندگی و... همراه بود، باعث شد که نسل جوان و دانشگاهی ما با اسلام و مفاهیم آن سر سازگاری پیدا کنند. در واقع در بستر چنین رویکرد و قرائتی از اسلام بود که جوانان دانشگاهی و تحصیلکرده ما به اسلام به عنوان یک دین حیات‌بخش و رهایی‌بخش نگریستند و آن را دارای مضامینی برای مبارزه با استبداد و استعمار و سلطه یافتند. در واقع این تفاسیر نوین که بر خلاف اسلام سنتی و تحجرگرایانه با مباحثی چون هنر و سینما و موسیقی و بسیاری دیگر از پدیده‌های جدید، سر آشتی داشت، باعث رغبت بیشتر جوانان به آموزه‌ها و شخصیت‌های اسلامی شد. کمااینکه امام(س) نیز در تعبیری می‌گفتند که ما با سینما مخالف نیستیم ما با آن مفسده‌هایی که رژیم از ابزار سینما استفاده می‌کند، مخالفیم. این نشان می‌داد که امام خمینی خیلی پیشرو و رو به جلو نگاه می‌کرد. زیرا امام درک عمیق و فلسفی از مسائل داشتند و می‌دانستند که تکنولوژی ابزار است و آنچه اهمیت دارد نحوه به کارگیری و استخدام این ابزار است و نه اینکه پلیدی و معضل به خود ابزار بازگردد.

 

امام به درستی یافته بودند که نمی‌توان با پیشرفت مخالفت کرد زیرا پیشرفت در ذات انسان است و خداوند انسان را خلق کرده که به سوی پیشرفت حرکت کند و دین نمی‌تواند با این جوهره مقابله کند. امام با هوشمندی این موضوع را مطرح کردند و با دیدگاه تحجر با این مسائل مواجه نشد و این موضوع امیدهای زیادی را به وجود آورد و برای نسل ما که این دغدغه را داشتند که امام چه برداشتی از دین ارائه می‌کنند، بسیار امید‌بخش و راضی کننده بود.

 

 

حالا که به امام و رویکردهای ایشان اشاره کردید، خوب است بپرسم که تصور شما از عملکرد و دیدگاه امام خمینی درباره نقش زنان در جامعه آینده و مواجه ایشان با قشر دانشگاهی و مدرن جامعه چه بود؟

 

برای نسل ما این دغدغه بود که دوباره از یک شرایط سخت به فضای محدود و دشوار و بسته و تنگ نظری باز نگردیم. دغدغه ما این بود که ایران از همه ظرفیت‌های تاریخی، دینی و فرهنگی خود برای پیشرفت جامعه استفاده کند. دیدگاه امام درباره این مسائل و حتی بحث زنان و حجاب در انقلاب اسلامی ۵۷ نشان داد که تفکر پویایی نسبت به این موضوعات دارند. این دیدگاه امام که زنان باید در کنار مردان در عرصه‌های انقلاب و کار و تلاش حضور پیدا کنند، اقناع‌کننده و رضایت‌بخش بود. در‌‌ همان هنگامه انقلاب جریاناتی به این رویکرد‌ها معترض بودند. یکی از این نشانه‌های مثبت و امیدوارکننده حضور زنانی چون خانم منیره گرجی در مجلس خبرگان قانون اساسی در ابتدای انقلاب بود. ایشان اولین زنی بود که عضو مجلس خبرگان قانون اساسی شدند و مفسر قرآن بودند رویکردهایی مترقیانه از قرآن ارائه می‌دادند. این حضور در مقابل دیدگاه جریانات سنتی و واپس‌گرایی بود که حضور زنان را در عرصه‌های مدیریتی و سیاسی نمی‌پسندیدند. اما دیدگاه‌های امام در موضوع حضور زنان در عرصه اجتماع و سیاست و قوه قانونگذاری و... باعث شد که زنان جامعه ما بتوانند با حضور خود در این عرصه‌ها، دوشادوش مردان، به فعالیت‌های مورد نظر خود بپردازند. در حالی که آن جریانات سنت‌گرا همچنان معتقد به حضور و کار زنان تنها و تنها در داخل منزل بودند و هیچ‌گونه نقش اجتماعی و سیاسی و مدیریتی را برای زنان بر نمی‌تافتند.

 

از سوی دیگر امام خمینی با دو جامعه از هم گسیخته و بحث شکاف نسلی نیز مواجه بودند. نسلی کاملا سنتی و با نگاهی بسته و نسلی کاملا مدرن که نسبت به نگاه سنتی و راکد واکنش نشان می‌داد و رویکرد‌هایش را نمی‌پسندید. امام به درستی رویکردی را در پیش گرفتند تا بتوانند هر دو گروه را در صحنه حفظ کنند. با توجه به جایگاه مذهبی ایشان به عنوان یک مرجع تقلید، بخش‌های سنتی جامعه سخنان و رویکردهای نوین ایشان را راحت‌تر می‌پذیرفت و بدین‌سان بسیاری از مسائل را دیگر غیرشرعی و خلاف دین نمی‌دید و از سوی دیگر امام با مراودات مناسبی که با طیف‌های مدرن و روشنفکر و انقلابی جامعه برقرار کرده بود، آنان را نیز با خود همدل و همراه نموده بود. رویکرد‌ها و قاطعیت انقلابی ایشان جوانان روشنفکر که عدالت خواه و آزادی‌طلب بودند را نیز همراه و از تحیر و سرگردانی خارج کرده بود.

 

 

شما اولین زنی بودید که ۲۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در هیات دولت آقای خاتمی وارد شدید و به مقام معاونت ریاست جمهوری رسیدید. چه دلایلی وجود داشت که با تمام تاکیداتی که از سوی رهبری انقلاب و نظریه‌پردازان برجسته آن بر حضور زنان در تمام عرصه‌ها می‌شد، این میزان زمان طول کشید تا زنی به این مرتبه مدیریتی نائل آید؟

 

قبل از انقلاب امام در سخنرانی‌هایی با محوریت بحث حضور زنان، مباحث اخلاقی را ترویج می‌کردند. ایشان بر حضور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زنان تاکید داشتند و به خوبی می‌دانستند که یکی از میدان‌های مهم مبارزه فرهنگی انقلاب اسلامی، همین موضع زنان و نقش آنان در اجتماع خواهد بود. ایشان دقت درستی در این زمینه داشتند که حقوق زنان جامعه ما در لابه‌لای کشمکش‌های سنت و مدرنیته پایمال شده است. در واقع باید بگویم که ویژگی که امام در زن مسلمان می‌دید در دیدگاه‌های دیگر وجود نداشت و پارادایم و رویکرد نوینی را نسبت به زن مسلمان، از سوی ایشان عرضه شد و اتفاقا از دو طرف با مخالفت مواجه شد. به عنوان نمونه تفکیک جنسیتی دانشگاه‌ها که در‌‌ همان روزهای اول انقلاب طرح شد. اینکه عده‌ای دست به کار شده بودند که بین دختران و پسران دانشجو در کلاس‌های دانشگاه، دیوار بکشند. برخی پا را از این نیز فرا نهاده بودند و می‌خواستند استفاده از پوشش چادر و گذاشتن ریش برای مردان را الزامی کنند. خوب آن زمان نوع برخورد امام را با این نوع نگرش‌ها دیدیم. ایشان به سرعت دستور دادند این رفتار‌ها در دانشگاه‌های کشور ملغی شود.

 

در مورد بحث حجاب نیز باید گفت که درست است که حجاب برای زن مسلمان از الزامات است، اما به واقع تمام مولفه‌های یک زن مسلمان در حجاب خلاصه نمی‌شود. نتیجه این دیدگاه که تمام وجوه یک زن مسلمان را تنها و تنها در حجاب او می‌بیند، همین وضعیتی است که هم‌اکنون با آن روبرو هستیم.

 

نکته دیگری نیز که باید به آن اشاره کنم این است امام خمینی انقلاب را یک انقلاب فکری و فرهنگی می‌دانستند. خیلی‌ها می‌گفتند که راه سقوط رژیم مبارزه مسلحانه و ترور است، اما امام مخالف بود و تاکید داشتند که رویکرد انقلاب فرهنگی است و با این عمل مشکل حل نمی‌شود. دیدگاه ایشان در این زمینه پیامبرانه بود و معتقد بودند که دعوت به اسلام باید با تحول در روح و فکر صورت گیرد و ائمه ما نیز مبنای کارشان فرهنگی بود و امام هم مبنای کارشان را بر موضع فرهنگی قرار داده بودند و با جبر و تهدید موافق نبودند.

 

 

حالا که به ابعاد فرهنگی انقلاب اسلامی و توجه امام به این موضوع اشاره کردید، جمله‌ای قریب به این مضمون نیز از مرحوم دکتر شریعتی هست که می‌گوید: «انقلاب پیش از خودآگاهی توده‌ها، فاجعه است». در واقع شاید بتوان این گونه گفت که علی‌الاغلب رهبران فکری و سیاسی انقلاب، بر رویکردهای فرهنگی و آگاهی بخشی بیش از سایر جهات تکیه داشته‌اند.

 

بله. به همین صورت است. تمام رهبران فکری انقلاب بر این بعد آگاهی بخشی و فرهنگی تاکید و تکیه داشته‌اند و امام هم در‌‌ همان موضع بود. امام استمرار نهضت را بر روی زمینه‌های فکری و فرهنگی و توام با عزت‌مداری دنبال می‌کردند. تاکید ایشان بر بازگشت عزت مردم ایران و رفع حس تحقیرشدگی آنان به دست استعمارگران و بیگانگان نیز در همین راستاست. به نظر من یکی از بزرگترین رسالت‌های ایشان این بود که این عزت از دست رفته را باز گرداندند. به واقع رویکرد هویت بخشی توام با اختیار و آزادی یکی از مهم‌ترین مولفه‌های نهضت امام خمینی بود. توجه کنید در زمانی که ایشان تاکید فراوانی بر برگزاری رفراندوم برای قانون اساسی داشتند و بر این امر تعجیل داشتند که هر چه زود‌تر به انجام برسد، عده‌ای نمی‌پسندیدند و می‌گفتند همین که این مردم بار‌ها و در جمعیت‌های میلیونی در تظاهرات به خیابان آمدند، نشانی از تایید است و دیگر نیازی به انتخابات و رفراندوم و... نیست. اما امام تاکید داشتند که باید حق انتخاب مردم را به رسمیت شناخت و میزان را رای مردم اعلام نمودند.

 

از این‌رو است که می‌گویم شالوده انقلاب اسلامی یک تحول فکری و فرهنگی بوده است که مایه عزت‌‌بخشی و رهایی و دارای «حق» شدن مردم بوده است. در واقع تاکید بر اینکه مردم حق انتخاب داشته باشند و فضا برای این تحول فکر و اندیشه باز باشد و فضای جامعه به سوی خمودگی و بسته بودن، نرود. این‌ها از مولفه‌های انقلاب اسلامی بود که مورد اقبال مردم قرار گرفت و باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد.

کلید واژه ها: ابتکار


نظر شما :