یونسی: امام حاضر شد با شکایت یک فرد عادی به دادگستری بیاید/ در زمان وزارتم، با آیت‌الله جنتی درگیر بودم

۱۵ دی ۱۳۹۱ | ۱۶:۵۲ کد : ۲۹۳۶ از دیگر رسانه‌ها
روزبه علمداری: وقتی نامی از «فرمان ۸ ماده‌ای» شنیده می‌شود، عملکرد نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی - به عنوان مخاطبان آن- در ذهن تصویر می‌شود و این سؤال شکل می‌گیرد که آنچه «بوده» تا چه اندازه با آنچه «باید باشد» فاصله دارد؟

 

برای پاسخ به این پرسش راه‌های مختلفی را می‌توان رفت که طبعاً برای اهالی رسانه جذاب‌ترین شیوه، گفت‌و‌گو با مقامات و مسئولان مرتبط با این موضوع است. این بار سراغ یکی از چهره‌هایی رفته‌ایم که علاوه بر فعالیت در دستگاه قضایی (هنگام صدور فرمان) ۷ سال سکاندار وزارت اطلاعات بوده است و لذا حرف‌های گفتنی زیادی را در خصوص محتوا و نحوه اجرای فرمان ۸ ماده‌ای در ذهن دارد که بخشی از آن‌ها در این گفت‌و‌گو می‌آید.

 

در ادامه گفت‌و‌گوی پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران با حجت‌لاسلام والمسلمین علی یونسی، وزیر اطلاعات دوران اصلاحات را بخوانید:

 

در زمانی که فرمان هشت ماده‌ای حضرت امام صادر شد حضرتعالی در کجا مشغول بودید؟ به نظر شما چه زمینه‌هایی وجود داشت و چه عللی باعث شد که حضرت امام در آن مقطع زمانی (سال ۱۳۶۱‌) که کشور در حال جنگ بود این پیام را صادر کنند؟

 

صدور این منشور در شرایطی اتفاق افتاد که کشور و انقلاب گرفتار وضعیت جنگی بود و به علاوه در داخل کشور اوج فعالیت‌های تروریستی بود. یعنی تهدید در اوج خودش بود؛ تهدید برای امنیت عمومی و تهدید برای امنیت ملی و تمامیت ارضی و استقلال. یعنی انواع و اقسام تهدید‌ها به بد‌ترین شکل خودنمایی می‌کرد و با توجه به این امر به طور طبیعی نیاز بود که جامعه با حفظ‌‌ همان انگیزه‌های انقلابی هدایت و مدیریت شود تا از خودش بتواند دفاع کند.

 

در آن زمان با انگیزه انقلابی می‌شد مردم را به جنگ گسیل و بسیج کرد؛ با انگیزه انقلابی می‌شد مردم را دعوت به همکاری کرد که تروریستم مهار شود‌. سیستم امنیتی و سیستم پلیسی ما هم که خیلی ابتدایی بود به شدت احتیاج به همکاری مردم داشت و اعزام نیرو برای پشتیبانی از نیروهای مسلح در جنگ نیز شدیداً احتیاج به انگیزه داشت و به این شکل حفظ انقلاب امکان‌پذیر بود. این یک واقعیت بود و امام هم به خوبی توانست آن را مدیریت کند و مردم را برای دفاع از انقلاب، کشور و امنیت بسیج کند. ایشان هر دو خطر را توانستند از بین ببرند و کنترل کنند، همچنین شرایطی که جنگ کشور را تهدید می‌کرد به فرصت تبدیل کردند و شرارت گروه‌های تروریستی نیز به شدت محدود شد تا بالاخره به اتمام رسید.

 

اما امام در اوج قدرت دفاع و بسیج‌دهندگی مردم، این خطر را هم احساس کرد که برخی افراد ممکن است برای رسیدن به اهدافی که عرض کردم از مسیر و جاده اعتدال و اخلاق خارج شوند و ملاحظات اخلاقی و انسانی را نادیده بگیرند. البته این مسئله در کوتاه مدت ممکن است مهم نباشد، اما در دراز مدت ممکن است یک استثنا به یک قاعده تبدیل شود که اگر این‌گونه شود و آن رفتار‌ها ماندگار گردد، دیگر با آن نمی‌توان مبارزه کرد و همه قواعد دیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد، در نتیجه سلامت جامعه را تهدید می‌کند. امام با هوشمندی این موقعیت را به خوبی تشخیص داد.

 

در این چارچوب، دو موضوع امام را کاملا به این فراست رساند؛ یکی وضعیت بسیار اسفناک و ضداخلاقی گزینش‌ها بود؛ گزینش برای استخدام، برای مجلس، برای دولت، برای نیروهای مسلح، برای جبهه و جنگ و برای پست‌های مختلف. گزینش یک مسئله طبیعی است و همه دنیا هم گزینش دارد؛ یعنی انتخاب شایسته و اصلح. ولی در آن زمان گزینش به جای اینکه تبدیل شود به انتخاب بهترین‌ها، متاسفانه تبدیل شد به بد‌ترین روش‌ها‌؛ تبدیل شده بود به یک فضای تنگ، خفقان‌آور و طرد افراد شایسته. یعنی آن‌چنان در و پنجره ورود را تنگ کردند که گزینش تقریبا منحصر می‌شد برای یک عده خاص.

 

بخش دیگر رفتار نهادهای امنیتی، نظامی، دادگاه‌ها و کمیته‌های انقلاب، بازجو‌ها، بازپرس‌ها، بازرسی‌ها و به طور کلی ارگان‌ها و سازمان‌هایی که کار آن‌ها کنترل، بازرسی و برخورد بود. این نهاد‌ها و ارگان‌ها و افراد شاغل در آن‌ها بعضا متاسفانه خیلی بد‌تر از گزینش‌ها عمل می‌کردند و شرایط را بسیار تحمل‌ناپذیر کردند و این مسئله آن قدر شور و بد شد که حتی در شورایعالی قضایی وقت بعضی از اعضای آن به اتهام اینکه ممکن است رابطهٔ غیراخلاقی داشته باشند کنترل (شنود تلفنی) می‌شدند که ماجرای تلخی دارد و امام آن مسئول عالی‌رتبه متخلف را عزل کردند؛ یعنی یک دادستان کل، یک دادستان کل دیگر را کنترل می‌کرد! در حالی که اصل این موضوع خلاف شرع است. آن‌قدر این مسئله بالا گرفت که دیگر هیچ‌کس احساس امنیت نمی‌کرد. شنود‌ها و کنترل‌های بی‌جا، سخت گیری‌های بی‌جا، بدبینی‌های بی‌جا و افشاگری‌های بی‌جا آن‌قدر شایع بود که «افشا باید گردد» و «اعدام باید گردد» دیگر جزو شعارهای همه شده بود.

 

هنگام ورود مردم به شهر‌ها افراد باید کلی بازجویی می‌شدند. برای مثال، این زنی که همراهتان است را باید ثابت کنی که دختر یا همسرتان است! باید به هر حال مدارکی ارائه می‌‌دادند که ثابت کنند خانم همراه، به او محرم است. اوایل، این کنترل‌ها به بهانه مسائل امنیتی و ترور‌ها بود.

 

بسیاری از رفتارهای مخرب‌ دهه ۶۰ که بیشتر انگیزه‌های انقلابی داشت متاسفانه به خاطر همین بد‌فهمی‌ها و کج‌فهمی‌ها‌ی دینی، تبدیل شد به یک بلای عمومی که امام احساس خطر کردند‌. در آن زمان توجیه عاملان این کار‌ها این بود که بالاخره برای حفظ انقلاب و برای تقویت آن باید این کار‌ها صورت بگیرد. سخت‌گیری‌هایی که در بازجویی‌ها و دادگاه‌های انقلاب و بازرسی‌ها و گزینش‌ها صورت می‌گرفت و سختگیری‌هایی که در محاکمات می‌شد عموماً با مصلحت‌جویی انقلابی و مصلحت‌جویی اسلامی صورت می‌گرفت و هیچ‌کس قدرت مخالفت با این موضوعات را نداشت، اما امام بر خلاف جو عمومی، به اصطلاح خط شکنی کرد و بر خلاف مشی و خط جریان عمومی پیامی داد که در زمان خودش یک انقلاب اخلاقی بود.

 

در واقع امام جلوهٔ اخلاقی و هدف اصلی انقلاب را در این پیام به دنیا نشان داد و دستوراتی داد که در پی آن افرادی جابه‌جا شدند و حتی شورای عالی قضایی منحل شد و افراد زیادی دستگیر شدند. یعنی امام یک انقلاب اخلاقی را شروع کرد که اگر انجام نمی‌شد همه مملکت را نابود می‌کرد و جنگ را هم ناقص می‌گذاشت و نمی‌گذاشت که به نتیجه برسد. امام با این پیامش انقلاب را تا مدت‌های زیادی بیمه و تضمین کرد. با صدور این فرمان مردم امیدوار شدند و همه کسانی که اسلام را با نگاه اخلاقی نگاه می‌کردند و همه کسانی که اسلام را با دید انسانی نگاه می‌کردند‌، امیدوار شدند.

 

همه دنیا که چشم دوخته بودند به انقلاب و آرزو داشتند که انقلاب اسلامی به همه جا صادر شود، این پیام آن‌ها را امیدوار کرد و همین طور همه کسانی که برای اسلام و اخلاق انقلاب کردند و برای حفظ انقلاب و کشور در میدان‌های جنگ تحمیلی حضور داشتند.

 

البته در جبهه‌های جنگ افراد تندرو بسیار کم بودند و اتفاقاً آن افراد جزو مزاحمین پشت جبهه بودند و آن‌هایی که مجاهد و رزمنده واقعی بودند بسیار افراد بااخلاقی بودند؛ نسبت به اسرا بسیار مهربان بودند و به آن‌ها اهانت نمی‌کردند و با آن‌ها بد برخورد نمی‌کردند‌. در جبهه‌ها فضایی وجود داشت که از همه تیپ‌ها و گروه‌ها در آنجا بودند؛ از مسلمان تا غیر‌مسلمان، فقیر و غنی و مذهبی و غیر‌مذهبی. جبهه، جلوهٔ واقعی انقلاب بود و کسانی آنجا بودند که ایران، انقلاب و ملت را دوست داشتند؛ ضد تجاوز و ضد دشمن بودند، نسبت به مردم و اسرا مهربان بودند. با خودشان مهربان بودند. آن‌هایی که پشت جبهه بودند خیلی مدعی بودند و همان‌ها هم بودند که مزاحمت ایجاد می‌کردند و همین الآن هم آن‌ها هستند که‌‌ همان وضعیت را دنبال می‌کنند و معلوم نیست اگر جنگ شود بروند جبهه یا خیر؟! آن‌ها فقط مدعی و طلبکار و همیشه در حال نق زدن هستند. این سختگیری‌هایی که می‌کنند یک ابزاری است برای نان خوردن و دکان باز کردنشان؛ نه از روی اعتقاد!

 

در این فضا بود که امام هم احساس خطر کردند و قاطعانه وارد شدند و با کسانی که در راس بودند و به نوعی‌‌ همان مشی را دنبال می‌کردند، برخورد کردند و بسیاری از مقامات را عزل و برکنار کردند. من یادم هست یکی از اعضای شورای عالی قضایی که ما نسبت به ایشان ارادت داشتیم، می‌گفت: «وقتی که پیام هشت ماده‌ای امام صادر و در اخبار خوانده می‌شد، من برای خودم احساس خطر کردم؛ یعنی می‌گفتم امکان دارد با من هم برخورد شود.»

 

 

شما به عنوان یک روحانی که طبعا دارای دانش فقهی و دینی هستید و سال‌ها در مسئولیت‌های اطلاعاتی و قضایی حضور داشته‌اید، چه نکات اساسی و خط دهنده‌ای را در فرمان ۸ ماده‌ای می‌بینید که بتوان در قوانین و شیوه‌های زمامداری به آن‌ها استناد کرد؟

 

حدود ۱۷-۱۶ نکته اساسی در این پیام است که بیشتر به حقوق مردم و حقوق شهروندی مربوط می‌شود‌. یکی اینکه مجلس شورای اسلامی برای تصویب قوانینی که حفظ حقوق مردم را تامین می‌کند با دقت و سرعت عمل کند‌. یعنی اینکه مجلس برای حقوق مردم اولویت و اهمیت قائل شود و اساس فلسفه مجلس همین است.

 

در بند دیگر به قوه قضاییه می‌فرمایند، حتما برای اینکه حقوق مردم حفظ شود باید قضات و بازپرس‌ها و محاکم از سالم‌ترین و معتدل‌ترین افراد انتخاب شوند. گزینش درست باید اینجا صورت بگیرد و کسانی سر کار قرار بگیرند که نسبت به رعایت حقوق مردم و عدالت کاملا پایبند باشند‌. از نکات دیگری که امام می‌فرمایند استقلال قاضی است؛ قاضی باید مستقل باشد و از مافوق خود دستور نگیرد. دادستان کل حق ندارد به قاضی دستور بدهد که این حکم را بده یا این حکم را نده! رئیس قوه قضاییه حق ندارد به قاضی دستور بدهد‌. همه قضات از آن موقعی که سمت قضایی را می‌گیرند مستقل هستند و قانوناً و شرعاً و در عرف قضایی همه دنیا هم این‌ گونه است که قاضی مستقل است و هیچ‌کس حق دستور دادن به قاضی را ندارد‌. امام علی (ع) در حکومتش به خودش اجازه نداد که به قاضی‌اش دستور بدهد؛ اما الان می‌بینیم که بعضی از قضات هستند که حسب‌الامر حکم می‌دهند و می‌گویند که فلان پرونده را به من ندهید و اگر بدهید من مطابق دستور عمل می‌کنم! الان بعضی از قضات هستند که مرعوب مافوق‌ و سیستم اطلاعاتی هستند. گاهی در تهران قاضی حاضر نشده است که دستور بگیرد از کسی، لذا از یزد -آن هم از شهرستان‌های یزد- یا از اردبیل قاضی آوردند یا یک قاضی آوردند که مسئله‌دار است و مجبور است مطابق میل رفتار بکند.

 

من مدتی که در این سیستم بودم از استقلال قاضی دفاع می‌کردم و به خودم اجازه نمی‌دادم که به قاضی امر و نهی بکنم؛ اگر می‌دیدم که قاضی نا‌اهل است و دستورات پلیس و ضابطین امر را انجام می‌دهد، طبق سیستم و قانونی عمل می‌کردم. بیش از هر چیزی خود را موظف می‌دانستم که از امنیت و شخصیت و استقلال یک قاضی دفاع کنم و اگر یک قاضی در مقابل من قد علم می‌کرد من بیشتر آن را دوست داشتم و از قاضی که سعی می‌کرد با چاپلوسی خود را به من نزدیک کند احساس خطر می‌کردم.

 

بزرگترین خطری که سیستم قضایی را تهدید می‌کند قبل از فساد اخلاقی و فساد مالی عدم استقلال است. ما قبل از هر چیزی باید در قاضی این ویژگی را تقویت کنیم یعنی استقلال را باید در قضات نهادینه کنیم. یک نفر از امام شاکی بود خود امام حاضر شده بود که بیاید دادگستری یعنی امام این‌گونه برای حقوق مردم احترام قائل بودند. یک فرد عادی از امام شکایت کرد و امام به من گفت که من کی بیایم به دادگستری؟ یعنی اصلا نمی‌گویند چرا شکایت کردید یا من دادگستری نمی‌آیم - با آن وضعیت امنیتی و سن و اوضاع جسمی. امام با این روش، استقلال قاضی را محترم می‌شمرد و به حقوق مردم اهمیت می‌داد.

 

نکته دیگر اینکه «میزان حال فعلی اشخاص است» یعنی بسیاری از این افرادی که الان هستند ممکن است در زمان شاه ضعف‌هایی داشته‌اند اما الان همین که مردم تظاهر می‌کنند که قانون‌مدار هستند و ملتزم به قانون هستند کافی است که متاسفانه امروز این «میزان حال فعلی افراد است» دارد یک تفسیر بدی می‌شود. یعنی کسانی که شاخصه انقلاب هستند به خاطر تفسیر نادرست از کلام امام طرد می‌شوند. این جمله امام یک جمله حقوق بشری است، اما حالا امروز تبدیل به جمله‌ای شده است که علیه انقلابیون اصیل و شهروندان و علیه کسانی که انتقاد می‌کنند، استفاده می‌شود.

 

برخی هم امروز از این جمله امام برای رد بسیاری از کاندیداهای مجلس تفسیر نادرست می‌کنند‌ و متاسفانه با استناد به گزارش‌هایی بی‌اساس و بی‌پایه، هزاران نفر از کسانی که دلشان به انقلاب و مردم گره خورده است را رد می‌کنند‌. در زمان وزارت‌ام، در همین خصوص با آیت‌الله جنتی درگیر بودم. آیت‌الله جنتی به گزارش‌هایی که قبل از من از وزارت اطلاعات گرفته بود - گزارش‌هایی که غالبا به اثبات نرسیده بودند و صرفا در حد خبر بودند- استناد می‌کرد.

 

یکی دیگر از موارد در فرمان ۸ ماده‌ای این است که امام می‌فرمایند در سایه عدل اسلامی باید جان و مال و حیثیت همه افراد در امان باشد. این خیلی مهم است؛ یعنی همه مردم از هر تیپ و طبقه باید جان و مال و حیثیتشان در امان باشد. عدل اسلامی، یعنی آبرو و جان یک مسیحی، یک یهودی، یک غیرمسلمان و هر کسی که شهروند ایرانی است باید در امان باشد و همه باید امنیت داشته باشند. اصلا حکومت برای امنیت به وجود آمده است و چنانچه یک حکومت امنیت شهروندان خود را تامین نکند دیگر مشروعیت ندارد. البته این در درجه اول است و در درجات بعد حکومت باید آزادی و حقوق شهروندی افراد و رفاه‌ و فرصت‌های برابر را تامین کند و عزت و احترام بین‌المللی باید برایشان بیاورد.

 

ولی حداقل چیزی که هیچ راهی برای صرف نظر از آن نیست، امنیت است. عدل اسلامی یعنی اینکه همه مردم بدون استثناء در امنیت باشند و این شعاری که می‌گوید حکومت برای مردم و در خدمت مردم، معنی‌اش این است‌. خود حکومت به تنهایی هدف نیست، بلکه یک وسیله است برای رسیدن به ارزش‌های دیگر. امام علی(ع) که بعد از رسول خدا در قداست و عدالت نظیر ندارد، می‌فرماید این حکومت برای من به اندازه یک کفش پاره هم ارزش ندارد مگر اینکه برای مردم امنیت و عدالت را تامین کنم. ایشان در آن پیام معروف به مالک اشتر می‌فرمایند: ‌ای مالک، تو داری به مصر می‌روی؛ بدان که همه شهروندان یا برادر دینی تو هستند و یا مثل تو انسان هستند؛ در مورد تو‌‌ همان طور قضاوت می‌کنند که در مورد دیگران در گذشته‌ها قضاوت کردند.

 

امام در فرمان ۸ ماده‌ای می‌فرمایند هیچ‌کس حق ندارد که بدون حکم قانونی کسی را احضار، جلب یا نگهداری کند. یعنی ضابط حق ندارد بدون حکم قاضی دست به این کار‌ها بزند. هیچ‌کس حق ندارد به خانه و محل کار افراد بدون حکم قاضی وارد شود؛ هیچ‌کس حق ندارد مکاتبات و مکالمات مردم را کنترل کند. امام در این فرمان وارد یک فاز مهمی می‌شوند که امروز متاسفانه خیلی عادی شده است و آن «افشای اسرار مردم» است. ایشان می‌فرمایند بسیاری از نسبت‌هایی که داده می‌شود، مصداق اشاعه فحشا که از گناهان بزرگ است. به راحتی تهدید می‌شود که ما لیست این‌ها را اعلام می‌کنیم، به راحتی قبل از حکم دادگاه اسامی افراد را اعلام می‌کنند و اتهام می‌زنند به افراد و آبروی افراد را می‌برند؛ اما بعد در دادگاه این اتهام‌ها اثبات نمی‌شود‌.

 

می‌بینید در مجلس شورای اسلامی یک شخصیتی مثل آیت‌الله هاشمی و خانواده او را که جزو ریشه‌دارترین شخصیت‌های انقلاب هستند به یک اختاپوس و‌ ام‌الفساد تشبیه می‌کند‌. این یک فاجعه اخلاقی است که آن‌قدر نهادینه شده است که یک فرد در لباس روحانیت و در مجلس و در تریبون علنی به خود اجازه می‌دهد که همچنین اشاعه فحشایی را مرتکب شود.

 

بد‌تر از این در انتخابات می‌بینیم که کاندیدای ریاست جمهوری به جای نقد برنامه‌ها و روش‌های رقیب، مسائل شخصی‌اش را افشا می‌کند. در انتخابات سال ۸۸ و در تبلیغات انتخاباتی کسانی متهم شدند که هیچ ربطی به انتخابات نداشتند مثلا آقایان هاشمی و ناطق کاندیدای ریاست جمهوری نبودند، ولی مورد تهمت و اهانت قرار گرفتند. کاندیدای انتخابات پرونده‌ای را در دستش می‌گیرد و می‌گوید «بگم بگم»؟ همه کنجکاو می‌شوند که این پرونده چی هست! این رفتار ضد اخلاقی در کشور ما در انظار همه جهانیان صورت گرفت و پایبندی به اخلاقیات را زیر سؤال برد.

 

از نکاتی که امام بر آن تاکید بسیار دارد، تجسس در اسرار مردم است. قرآن هم صریحا می‌گوید که در اسرار مردم تجسس نکنید و به هیچ وجه حق ندارید که در اسرار مردم کنجکاو شوید. حتی اگر مامورین در حین انجام وظیفه قانونی خود به اسراری از مردم برخوردند نباید آن را افشا کنند. امام حتی می‌فرمایند که وقتی می‌روید برای بازداشت یک تروریست، اگر در خانه‌اش وسایل خصوصی و موضوعات منکراتی پیدا کردید حق ندارید آن را بردارید و در پرونده‌اش بگذارید و یا افشا کنید.

 

دو چیز هست که به حکومت‌ها زینت می‌دهد؛ یکی عدالت و دیگری عفو و گذشت است. نه خشم، نه انتقام و نه کینه هیچ‌کدام زینت‌بخش حاکم نیست‌. امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: اگر من خودم زنده ماندم، از ابن ملجم گذشت می‌کنم و هیچ‌کس هم به ایشان اعتراض نکند‌. ایشان می‌فرمایند حق ندارید به صرف شایعات که این متعلق به چه گروهی است و به صرف شک و گمان کسی را بازداشت کنید. شکنجه دادن ابن ملجم قاتل و جانی هم از نظر امام علی نارواست. روش مبارزه با برانداز، کودتا‌گر و تروریست و ضد انقلاب این باید باشد؛ تازه همه این توصیه‌ها در صورتی است که ما واقعا چنین افرادی را داشته باشیم که قصد براندازی داشته باشند.

 

 

حاج آقا! اکنون که نکات مهم فرمان ۸ ماده‌ای را برشمردید، لطفا با تکیه بر همین اصول، شیوه‌های رفتار با منتقدان و مخالفان در دهه ۶۰ را آسیب‌شناسی فرمایید. آیا اصول آن فرمان به خوبی رعایت شد؟ اگر رعایت نشد یا کمتر رعایت شد، دلیل آنچه بود؟

 

دهه ۶۰ دهه‌ای بود که حضرت امام جامعه انقلابی را مدیریت می‌کردند. آن دهه هم دهه دفاع مقدس بوده و هم دهه دفاع داخلی و تثبیت انقلاب. یعنی ما در داخل انواع و اقسام گروه‌های تروریستی را شاهد بودیم و در خارج هم تجاوز صدام را و هم فشارهای بین‌المللی را داشتیم. یعنی شرایط آن زمان شرایطی بود که مساعد نبود. البته مردم هم به طور طبیعی با ویژگی‌های انقلابی وارد دهه ۶۰ شدند. با روحیه انقلابی و انگیزه‌های انقلابی مدیریت این احساسات مردم سخت بود.

 

نکته دوم که باید اشاره کنم، اینکه بسیاری از اخلاقیات گروه‌های ضد اسلامی در ما تاثیر گذاشت، برای مثال اخلاق، رفتار و فرهنگ کمونیست‌ها و اعتقادات اخلاقیشان خیلی در ما تاثیر گذاشت. حتی این تاثیرات در قانون اساسی ما هم آمده است که بحث مفصلی می‌طلبد که باید در مورد آن صحبت کنیم. یعنی مردمی که انقلاب کردند مسلمان بودند و انگیزه‌های انقلابی داشتند اما بسیاری از اخلاقیاتشان متاثر از اخلاقیات کمونیست‌ها بود. امروز تلاش می‌کنیم اصل ۴۴ را تفسیر کنیم و بر اساس آن تفسیر خصوصی‌سازی کنیم؛ اما به هر حال اقتصاد ما رگه‌هایی از سوسیالیسم را دارد. امروز آرام آرام می‌خواهیم از آن اصول فاصله بگیریم زیرا امروز سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی دین ما دولتی است.

 

حالا همه این‌ها را در نظر بگیرید با تاثیرات و تاثرات آن‌ها و انفعالی که ما در مقابل این گروه‌ها داشتیم و شرایط جنگ و تروریسم داخلی؛ همه این‌ها باعث می‌شود اشتباهاتی در آن زمان اتفاق بیفتد. به هر حال، این اشتباهات اجتناب‌ناپذیر بود و بیش از همه امام در مقابل این خطا‌ها و اشتباهات ایستادگی کرد. فرمان هشت ماده‌ای هم در همین راستا است‌. در آن زمان همین گروه‌های خود‌سر و نیروهای داخلی مرتب تنگ‌نظری می‌کردند و در انتخابات وارد می‌شدند. وقتی یک شخصیت را رد می‌کردند امام آن شخص را در یک جای دیگر منصوب می‌کرد. یعنی می‌خواهم بگویم امام مدام بین همه قوا بالانس می‌کرد و اجازه نمی‌داد هیچ گروهی حذف بشود. این دو جریانی که امروز به نام اصولگرایی و اصلاح‌طلبی هستند، در آن زمان هم در قالب جریان‌های دیگری به نام چپ و راست بودند که امام همه این‌ها را حفظ می‌کرد و با همه آ‌ن‌ها ارتباط داشت.

 

برای مثال، در آن زمان گروه‌های تندرو، آقای واعظ طبسی را معرف اسلام آمریکایی اعلام می‌کردند اما امام در مقابل این حرف‌ها او را به عنوان طرفدار اسلام ناب محمدی معرفی کردند. امامی که ما امروز معرفی می‌کنیم و متاسفانه گاهی دوستان نادان در داخل و دشمنان مغرض در خارج در آن مقصر هستند این است که ایشان را یک‌بعدی معرفی می‌کنند و آن جلوه‌های انقلابی امام را آن‌قدر بزرگ می‌کنند که از امام یک چهره خشن سخت‌گیر و تحمل‌ناپذیر ارائه می‌کنند؛ اما آن جلوه‌های انسانی، اخلاقی و رحمانی امام را معرفی نمی‌کنند‌؛ نتیجه این شده که نسل‌های جدید امام را متاسفانه به درستی نمی‌شناسند و امام را بیشتر در‌‌ همان پیام‌های یک‌جانبه‌ای که گاهی صدا و سیما پخش می‌کند می‌شناسند؛ امام را در‌‌ همان بعدی که برخی از جاهلان و تنگ‌نظران معرفی می‌کنند می‌شناسند؛ امام را از رسانه‌های بیگانه که مخالف ایشان هستند و معرفی می‌کنند می‌شناسند؛ امام را از زبان ضد انقلاب می‌شناسند. در حالی که امام را باید از پیام‌ها و عملکردش بشناسند. امام سیستم قضایی را وسیله‌ای برای خدمت به مردم می‌داند. نظم و قانون باید باشد اما اجرای نظم و قانون نباید منجر به ظلم شود‌.

 

 

آقای یونسی شما خیلی روی جلوه‌های رحمانی و اخلاقی امام تاکید دارید؛ آیا خاطره‌ای از این موضوع به یاد دارید؟

 

خاطره من مربوط به سال‌های ۶۱-۶۰ است که در دادگاه انقلاب بودم؛ البته قضیه را باز نمی‌کنم که ممکن است موجب دلخوری برخی افراد شود‌. در آن زمان برخی افرادی که در زندان کار می‌کردند به من اطلاعاتی از داخل زندان می‌دادند. آن‌ها می‌گفتند برخی افرادی که دستگیر شده‌اند یا جرمشان خیلی سبک است و یا اصلا مرتکب جرمی نشده‌اند یعنی اشتبا‌ها دستگیر شده‌اند و یا به دلیل ملاحظات انسانی مستحق ارفاق هستند و یا مثلا وقتی رفته‌اند یک مجرم را دستگیر کنند برخی از اعضای خانواده و همسایه را هم دستگیر کرده‌اند، بعضی خردسال هستند، بعضی‌ها زنان باردار هستند و... و از من خواستند که کاری کنم تا آزاد شوند. من با اینکه در این مورد مسئولیت نداشتم، اما احساس وظیفه اخلاقی و شرعی کردم و به آن‌ها گفتم لیستی از این افراد تهیه کنید. متاسفانه شمار افراد لیست خیلی بالا بود‌؛ به دادستان مربوطه گفتم که این افراد را خارج از نوبت به پرونده‌شان رسیدگی کنید. اما او مخالفت کرد و گفت که باید در نوبت به اتهام افراد رسیدگی شود. هرچه تلاش کردم حریف او نشدم. با قضات هم که صحبت کردم عقیده مرا داشتند اما حریف او نشدند. موضوع را به شورای عالی قضایی اطلاع دادم و آیت‌الله موسوی اردبیلی گفتند که آیا می‌توانید این موضوع را به خود امام بگویید؟ گفتم مگر دادستان زیر نظر شما نیست؟ ایشان گفت زور ما هم به او نمی‌رسد. گفتم من یک قاضی ساده هستم و چیزی برای از دست دادن ندارم‌.

 

اتفاقا ماه اسفند بود و مسئولان شورای‌عالی قضایی ملاقاتی با امام داشتند. در آن دیدار اعضای شورا گزارش خود را دادند‌؛ وقتی می‌خواستیم برویم آقای اردبیلی به من اشاره کردند که حرفت را بگو. من گفتم که جرات نمی‌کنم بگویم تا اینکه ایشان به امام گفتند بعضی از قضات اینجا عرضی خدمت شما دارند و به من اشاره کردند. امام هم گفتند بگویند؛ من وقتی موضوع را به امام توضیح دادم گفتم که به دلیل حجم بالای متهمان تروریستی تعداد زیادی افراد در ارتباط با تروریست‌ها دستگیر شده‌اند و...؛ پیشنهاد این است که خارج از نوبت به آن‌ها رسیدگی شود. امام عصبانی شدند و گفتند چرا این‌ها در زندانند؟ آقای دادستان آنجا از خودش دفاع کرد و گفت نظر آقای یونسی بر خلاف قانون است و نظم دادگاه را به هم می‌زند؛ بالاخره وقتی پرونده‌ای ثبت می‌شود در نوبت قرار می‌گیرد، کلاسه دارد و این آقایان تازه از قم آمده‌اند و از امور قضایی سر در نمی‌آورند؛ نمی‌دانند که برای شناسایی و دستگیری و بازجویی چه زحمتی می‌کشیم. حتی در نانوایی هم نظمی هست و باید به پرونده‌ها روی نظم و نوبت رسیدگی شود. وی دفاع خیلی قوی‌ای از خودش کرد اما امام به هیچ وجه قانع نشدند و به من خطاب کردند شما (اسم من را نمی‌دانستند) با همه اختیارات بروید و به پرونده این افراد رسیدگی کنید‌. یعنی اختیار دادیار، بازپرس، قاضی و... را به من دادند. بعد از اتمام ملاقات آن دادستان پیش من آمد و گفت آقای یونسی تبریک می‌گویم! با حفظ سمت قاضی، بازپرس، دادیار و... شدی! من گفتم آقای دادستان به کار این متهمان با کمک قضات و خارج از وقت اداری رسیدگی می‌کنم و تو خیالت راحت باشد که نظم دادسرا به هم نمی‌خورد. من روز شنبه که سر کار رفتم، خبر در دادسرا پیچیده بود و همه قضات اعلام آمادگی کردند. من هم لیست آماده شده را بین قضات تقسیم کردم و ظرف کمتر از دو هفته ۹۰ درصد آن افراد آزاد شدند.

 

 

فکر می‌کنید در شرایط فعلی چگونه می‌توان اهداف و اصول امام را شناسایی و اجرا کرد؟

 

امام را نباید راکد و جامد در زمان و مکان تفسیر و تعریف کرد‌. امام خمینی قطعا دارای اصول و مبانی و اهداف ثابت و تغییر ناپذیر بود و در عین حال دارای روش‌ها و تاکتیک‌های مختلف و متغیر‌. اصول هر مکتب و عقیده و ایدئولوژی ثابت است ولی راه‌های وصول به اهداف هر مکتب ممکن است مختلف باشد و همین راز تفاوت و گوناگونی استراتژی امامان شیعه است که یکی راه شهادت را می‌گزیند و دیگری راه به ظاهر صلح و...

 

اگر ما تفسیر جامدی از روش‌های امام خمینی داشته باشیم قطعا به خطا رفته‌ایم. مثلا مبارزه با آمریکا یک اصل ثابت و دائمی نیست بلکه مبارزه با سلطه و استکبار اصل است. هرگاه خطر سلطه و استکبار منتفی شود روش مقابله با آمریکا هم عوض خواهد شد. و یا جنگ یک اصل ثابت نیست بلکه صلح اصل است. باید اصول و اهداف ثابت امام را شناسایی کرد و امام خمینی را در قالب و آیینه آن اصول به همه معرفی نمود.

کلید واژه ها: یونسی فرمان هشت ماده ای امام


نظر شما :