بهروز غریبپور: گذشته کانون پرورش فکری را به مداد پاککن نسپاریم
با نگاه به آن زمان درمییابیم که نخبگان تئاتر کشور در این مرکز پرورش یافتند و حتی دلسوزان آن مورد حمله قرار داشتند که امکانات فراوانی در دست دارند و اگر این چنین عمل نکنند جای تعجب دارد اما آن زمان هم امکانات آنچنانی وجود نداشت بلکه روحیه جمعی و همدلی مدیران در کانون حکمفرما بود و سبب میشد که بهترینها و شاخصهای هنری امروز ما در آن زمان تربیت شوند.
امروز فقط چند جوان گمنام با حداقلهای امکانات و مرارت فراوان فرصت روی صحنه بردن نمایش عروسکی خود را پیدا میکنند که متأسفانه اثر، آنچنان چنگی به دل نمیزند تا خاطرات گذشته را یادآوری کند و مساله دیگر این است که بیشتر مدارس که بچهها را به این مراکز تئاتری میبرند به همراه چند مربی هستند و سعی میکنند بیشتر جنبه تفریحی و گردشی را مدنظر قرار دهند در صورتی که حضور خانوادهها در کنار کودکان برای دیدن اثرهای نمایشی و تشخیص اینکه آیا این اثر برای آینده کودک مفید است یا مضر یکی از موضوعاتی است که در کشورمان بدان توجه نمیشود و فقط جنبه پر کردن وقت بچهها مورد توجه قرار میگیرد.
کانون در اوایل انقلاب بسیار مؤثر عمل میکرد و در ۱۵۰ نقطه از کشور مربی تئاتر حضور داشت تا بچهها را تربیت کند و فعالیت این مرکز شبانهروزی بود. گذشته کانون از اوایل انقلاب تا سال ۶۹ بسیار شکوفا بود اما امروزه کانون به مرکزی تبدیل شده که فردا در آن منجمد شده است و ای کاش آثار فاخر آن نیز منجمد میشد. در حال حاضر کیفیت در کانون حرفی برای گفتن ندارد و کانون همچون بسیاری از پدیدهها دچار داوری ظالمانه شده است که در ادامه به آن پرداخته میشود.
اوایل انقلاب عدهای کانون را منسوب به عدهای سلطنتطلب میدانستند و معتقد بودند کانونیها لائیک هستند و بچهها را به بیخدایی دعوت میکنند که این موضوع غلط و غیراسلامی بود و در آن زمان با این قضیه برخورد صورت گرفت و مدیریت آن زمان تمام هم و غمش این بود که به دور از حواشی کسانی را که دغدغه و شایستگی حضور در کانون را دارند به کار دعوت کند و خطوط قرمزش این بود که سیاست در عمل فرهنگی مربیان داخل نشود و فعالیت حزبی نداشته باشند و این مدیریتها در عمل نشان دادند که انگیزه کسب درآمد صرف نیست بلکه دغدغه آموزش و تولید برای آیندهسازان این کشور است و معرفی افراد برای فعالیت در کانون با دستبوسی صورت نمیگرفت بلکه افراد به مدیر معرفی میشدند و حتی خود مدیریت به خانه هنرمندان میرفت و از آنان دلجویی میکرد و یا آنان را دعوت به کار میکرد.
مدیران نباید به گونهای عمل کنند که خود را مطلق و جدا از بقیه ببینند و گونهای رفتار کنند که چیزی در پشت سرشان قرار نگرفته است و با نیروهای دلسوز و با تجربه با بیمحبتی برخورد کنند و از توشه تجربیات آنان خود را بینیاز ببینند تا شرایط به گونهای شود که پیشکسوتان نیز از کانون فارغ شوند و عطایش را به لقایش ببخشند.
زمانی انتشارات کانون بسیار موفق بود در حال حاضر ناشران خصوصی عرصه را بر انتشارات کانون تنگ کردهاند. کتابخانهها سوت و کور شده و فضای تئاتر رنگ و بوی قدیمی خود را از دست داده است. تئاتری که روزگاری در آسیا حرف اول را میزد و تولیداتش را همگان میشناختند شاید اکنون کمی هم کانون سیاسی شده باشد و به گونهای در آن عمل میشود که یک مکان حزبی است تا یک مکان فرهنگی. برای رفع وضعیت به وجود آمده در کانون باید مدیری که دغدغه هنر کودک و ادبیات کودک و ارتقای ذهن کودکان را دارد در رأس قرار بگیرد و رویکرد دعوت از پیشکسوتان را در دستور کار قرار دهد تا دافعهها به جاذبه تبدیل شود و با مداد پاککن گذشتهها را پاک نکنیم تا رشد یابیم.
منبع: شبکه ایران
نظر شما :