آیتالله رحمت: جنازه مصطفی خمینی نشان میداد مسموم شده است
پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، در گفتوگویی با آیتالله رحمت، ابعاد مختلف علمی و اخلاقی شهید حاج آقا مصطفی خمینی را به اطلاع علاقهمندان میرساند:
آشنایی شما با حاج آقا مصطفی به چه زمان و حوادثی باز میگردد؟
من از زمانی که به نجف مشرف شدم، یعنی حدودا سالهای ۴۶ و ۴۷، خدمت امام و ایشان رسیدم و جدای از دروس اصول و تفسیر ایشان گاه در خلوت ایشان هم همراهشان بودم. آن زمان رسم بود که در روزهای زیارتی خاص امام حسین(ع) مثل عرفه، اربعین و... عدهای از طلاب پیاده به سمت کربلا راه میافتادند. ما هم در کاروانی از طلاب بودیم که از مدرسه آیتالله بروجردی در خدمت حاج آقا مصطفی به سمت کربلا راه افتادیم. بعد از آن هم که دیگر از وجود ایشان استفاده میکردیم. حاج آقا مصطفی معمولا بعد از درس حضرت امام، بیرون مینشستند و اگر طلاب سوالی داشتند به آنها پاسخ میگفتند.
برنامهای که حاج آقا مصطفی در نجف و در معیت حضرت امام داشتند، چگونه بود؟
ایشان تمام اموری که مربوط به حضرت امام بود را زیر نظر داشت. یعنی هم به مسائلی که پیش میآمد و هم افرادی که رفت و آمد میکردند توجه داشت و گاهی تذکراتی را به دوستان متذکر میشد. حاج آقا مصطفی در دروس حضرت امام هم حاضر میشدند و البته خود امام هم به ایشان عنایت خاص داشتند. از جهت علمی ایشان فرد فاضل و اندیشمندی بود و اشکالات ایشان در درس همیشه مورد عنایت امام بود. از لحاظ سیاسی هم در مراجعات سیاسی حضور داشت و مراقب مسائل بود.
در نجف فعالیت سیاسی ایشان بیشتر چه بود؟
البته فعالیتهای علنی که وجود نداشت. او رابط امام بود و در روابط بیت با بیرون نقش داشت. البته ایشان به گونهای عمل میکرد که با همه بیوت ارتباط داشت و همه هم به ایشان علاقهمند بودند.
در مورد فعالیتهای علمی و به ویژه روش تفسیر ایشان هم توضیح بفرمایید.
البته تفسیر ایشان همانطور که چاپ شده و حتما ملاحظه کردهاید، سعی داشته مطالب مختلف را در آیات جمعآوری کند و مورد توجه قرار دهد. لذا اگر به پایان میرسید تفسیر بسیار موفقی میشد. سعی ایشان این بود که تفسیری تک بعدی و یک جانبه از آیات ارائه ندهد بلکه با توجه به مستندات علمی هر آیه، از جهات مختلف به آنها بپردازد.
در مورد درگذشت ایشان چه مسائلی را به یاد دارید؟
بله، در مورد شهادت ایشان برنامهای بوده است که معلوم نشد دقیقا از کجا نشأت گرفت. حضرت امام اجازه ندادند جسد ایشان کالبدشکافی شود، لذا به صورت کلی فقط شهادت ایشان نتیجه گرفته شد.
این کار امام علت خاصی داشت؟
ما میدانستیم که ایشان به شهادت رسیدهاند. بر فرض اگر هم بدن ایشان را بررسی کنند میفهمند که به شهادت رسیده است. ما وقتی جنازه را در پزشکی قانونی نجف دیدیم یقین کردیم که ایشان شهید شده است.
من شاید آخرین نفری بودم که با ایشان خداحافظی کردم. بعد از مجلس ختمی که در مسجد شیخ انصاری بود با ایشان خارج شدم و خداحافظی کردم. منزل ایشان روبروی مسجد شیخ بود و من هم باید سمت بازار میرفتم، لذا روبروی خود مسجد خداحافظی کردیم و جدا شدیم. صبح آن روز قرار بود جنازه پسر مرحوم آیتالله نائینی از مسجد بهبهانی تشییع شود. من ساعت ۸ برای تشییع جنازه حاضر شدم و دیدم هیچکدام از رفقای ما نیستند. بعد از یکی از دوستان شنیدم که حاج آقا مصطفی حالشان به هم خورده و به بیمارستان منتقل شده و منتظر من است. ابتدا باور نکردم اما بعد به سرعت خود را به بیمارستان رساندم. آنجا که رسیدم آیتالله بجنوردی و داماد آیتالله امینی را دیدم که پشت در بیمارستان نشستهاند. من که رسیدم از من پرسیدند امام باخبر شده است؟ پرسیدم چطور؟ گفتند جنازه در پزشکی قانونی است. من به پزشکی قانونی وارد شدم و قرار شد جنازه را در تابوت بگذاریم. من دیدم پای چپ ایشان سبز و کبود است و فقط انگشت شستش زرد است و پای راست ایشان هم در حال کبود شدن بود. ضمنا رگ پیشانی مرحوم هم داشت کبود میشد. آنجا دیگر یقین کردیم که مسمومیت بوده و ایشان به شهادت رسیده است. مرحوم شیخ علی کاشفالغطاء که از علمای نجف و علاقهمندان حاج آقا مصطفی بود، وقتی ما برای بازدید ایشان رفته بودیم به ما گفت فلان دکتر به من گفته که اگر سید (یعنی امام) به من اجازه دهند من تشریح میکنم و ثابت میکنم که ایشان مسموم شده است، یعنی مسئله به این واضحی بود. اما امام اجازه ندادند.
مشی و منش روزمره ایشان چگونه بود؟
حاج آقا مصطفی فردی بسیار مقید بود. وقتی ما با هم به مسافرت میرفتیم یا در زمانهای استراحت دور هم جمع میشدیم، ایشان از مسائل مختلف حرف میزد و افراد را وارد گفتوگو میکرد. اما به محض اینکه احساس میکرد مقدمات غیبت در حال رخ دادن است، سریع بحث را عوض میکرد که نکند جلسه آلوده به غیبت شود. ضمنا آدمی دائمالذکر بود، البته اظهار نمیکرد و مانند بعضی آدمهای مقدسنما ظاهر نمیکرد. ظاهر متین و سادهای داشت، اما دائمالذکر بود.
نظر شما :