خاطره سردار احمدی مقدم از ناراحتی رزمندگان از تعبیر نوشیدن جام زهر

۱۶ مهر ۱۳۹۱ | ۱۷:۲۳ کد : ۲۶۴۹ از دیگر رسانه‌ها
همزمان با هفته نیروی انتظامی، فرماندهان و جمعی از پرسنل این نیرو با حضور در حرم مطهر امام خمینی با آرمان‌های امام راحل تجدید بیعت کردند. دقایقی پیش از آغاز این مراسم فرصتی پدید آمد تا پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران با سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده این نیرو گفت‌و‌گویی را انجام دهد.
 

احمدی مقدم در این گفت‌وگو خاطرات خود از دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب و تحصیل در مدرسه حقانی، دیدگاه‌هایش در خصوص فرمان ۸ ماده‌ای حضرت امام و... را بیان کرده است:

 

سردار! لطفا از آشنایی‌تان با حضرت امام در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بفرمایید.

 

بنده از دوران طفولیت افتخار داشتم با امام آشنا باشم؛ زیرا پدر من مقلد ایشان بود و یادم می‌آید که ایشان زمستان‌ها وقتی زیر کرسی می‌نشستیم نوارهای سخنرانی امام را پخش می‌کردند و از‌‌ همان سنین نوجوانی و جوانی (سال‌های ۵۲، ۵۳) با ایشان آشنا شدیم.

 

 

در کدام محله بودید؟

 

محله ما جزو حوزه نارمک در خیابان شهید آیت (۳۰ متری نارمک سابق) است. مسجد ما هم مسجد کمیل بود که تا قبل از انقلاب پایگاه خوبی برای مبارزه بود. در ماه‌های ماه مبارک رمضان، شب‌ها آقای اکرمی و ظهر‌ها شیخ محمود رستگاری منبر می‌رفتند که منبرهای داغی بود و در سال آخر از شب پانزدهم به بعد هر شب بعد از سخنرانی تظاهرات می‌شد تا اینکه در ۳، ۴ شب آخر نیروهای ساواک و شهربانی مسجد را بسته و اجازه سخنرانی هم ندادند.

 

امام جماعت مسجد حاج آقا انتشاری بود که اکنون هم در قید حیات هستند و ان‌شاءالله خدا حفظشان کنند. زمانی که پدر من و تعدادی دیگر از بزرگان محل مسجد را تاسیس کردند، به قم خدمت امام رسیدند و امام، آقای انتشاری را که آن زمان طلبه بود به عنوان امام جماعت مسجد فرستادند. از علمای بزرگ امروز کمتر کسی است که آن زمان در آن مسجد منبر نرفته باشد. حتی یک بار مقام معظم رهبری وقتی از من سوال کردند مسجدتان کجاست؟ دیدم که ایشان نام آن مسجد و چند مسجد اطراف آن و امام جماعت آن‌ها را به یاد داشتند و گفتند فلان سال در آنجا منبر رفته‌اند و به امام جماعت ما هم سلام رساندند.

 

به دلیل اینکه خانواده ما مقلد امام بودند، حتی در دوره اوج فعالیت‌های ساواک در سال ۱۳۵۵ که برای پیدا کردن رساله امام محله‌گردی می‌کردند، پدر من کتاب‌های ممنوعه را در پشت بام گذاشتند و رساله امام را نیز با جلد رساله یکی دیگر از مراجع تقلید صحافی کرده و به مسجد بردند که هرگاه می‌خواستیم از آن استفاده کنیم به مسجد می‌رفتیم. از قیام ۱۹ دی ۵۶ که دانش‌آموز سال سوم دبیرستان در رشته ریاضی بودم، ترک تحصیل کردم و به قم رفتم و هم در جریان مبارزات قرار گرفتم و هم به دروس حوزوی پرداختم.

 

 

در کدام مدرسه؟

 

ابتدا مدرسه رضویه و سپس حقانی.

 

 

هنگام ورود امام به ایران کجا بودید؟

 

روزی که امام به ایران آمدند، ما جزو نیروی انتظامات بودیم و زود‌تر به محل آمدیم، زیرا کار تقسیم‌بندی شده بود. ما هم قرار بود در محل درب ورودی قدیمی بهشت زهرا(س) که امام از آن وارد می‌شدند، حضور داشته باشیم. اما در ‌‌نهایت امام با هلیکوپتر آمدند؛ حتی تا وقتی که ایشان نیامده بودند نظم برقرار بود، اما وقتی با هلیکوپتر رسیدند مردم ما را لگد کردند و انتظامات به هم خورد. این اولین خاطرات من از امام بود که به دلیل اقتضائات سنی، از دور دستی بر آتش مبارزات داشتیم.

 

 

بعد از پیروزی انقلاب هم به خدمت امام رسیدید؟

 

از‌‌ همان اول انقلاب که امام آمدند و بعدا در مدرسه رفاه ملاقات‌ها آزاد بود و بعد هم به قم رفتند. یک روز مانده به پیروزی انقلاب به تهران آمدم و در کمیته محل بودیم. تا بعد از نوروز هم به قم برنگشتم که بعد از بازگشت تقریبا هر روز وقتی امام بالای پشت بام می‌آمدند و مردم را مورد تفقد قرار می‌دادند ما ایشان را زیارت می‌کردیم. اما وقتی بحران‌های داخلی شروع شد، از حوزه علمیه به سپاه که مانند بسیج امروز بود - و یک نیروی موقتی بود که قرار نبود دائمی باشد - و نیروهای داوطلب را برای ترکمن صحرا، بلوچستان و... جمع می‌کرد رفتیم. ما هم به خرمشهر رفتیم که غائله خلق عرب در آنجا بود. هر گاه هم به تهران می‌آمدیم با امام ملاقات داشتیم.

 

در زمان جنگ هم با فرماندهان معمولا سالی یک‌بار در زمستان‌ها و قبل از عملیات، برای تبرک به خدمت ایشان مشرف می‌شدیم. یعنی سالی یک‌بار به خدمت ایشان می‌رسیدیم؛ شرایط ایشان بعد از بستری شدن در بیمارستان قلب (سال ۱۳۵۸) هم به گونه‌ای نبود که بتوانند ملاقات زیادی داشته باشند. لذا سازمان یافته‌تر و در قالب فرماندهان به دیدار ایشان می‌‌رفتیم.

 

 

شما در آن زمان فرماندهی کدام بخش سپاه را به عهده داشتید؟

 

من در اواسط جنگ در منطقه شمال غرب بودم؛ مدتی جانشین قرارگاه حمزه و مدتی هم جانشین قرارگاه رمضان بودم. در آخر جنگ هم معاون عملیات سپاه بودم.

 

 

سردار! یکی از فرامین مهم امام در دوران ۱۰ ساله رهبریشان، فرمان ۸ ماده‌ای است که چند بند آن در خصوص حفظ کرامت انسان‌ها (حتی مجرمین) و ضرورت رعایت حریم خصوصی شهروندان، مربوط به وظایف نیروی انتظامی است. فکر می‌کنید که عمل به این فرمان، در حفظ نظم و آرامش جامعه چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟

 

آن فرمان در شرایط خاص خود صادر شد. در زمان انقلاب نهادهای قانونی متزلزل شده بودند و نقش خاصی نداشتند؛ دستگاه اطلاعاتی ساواک منهدم شده بود، کمیته، ژاندارمری و شهربانی هم بنیه و اعتبار لازم را برای ایفای وظایف نداشتند، دستگاه قضایی هم قدرت چندانی نداشت. دادگاه‌های انقلاب شکل گرفتند و کمیته‌های انقلاب برای امنیت محلات با فرمان امام شکل گرفتند. اما وقتی مسئله ترور‌ها و اقدامات منافقین پیش آمد، به این بهانه هر کس گروهی می‌ساخت و به خانه‌ای می‌ریخت و افراد را دستگیر می‌کردند. شاید اقتضای شرایط انقلابی این بود و کاری هم نمی‌شد کرد، اما هیچ حکم قضایی برای این دست کار‌ها وجود نداشت و معلوم نبود چه کسانی دستگیر می‌کنند و به کجا می‌برند؟ اما با پیشرفت نهادهای قانونی، تشکیل دادگاه‌ها و نوسازی قوانین متناسب با شرایط انقلابی و اسلامی وضعیت متفاوت شد و این فرمان امام در سال ۱۳۶۱ صادر گردید. یادم هست در زمستان امام آن فرمان را صادر کردند و من فرمانده سپاه سردشت بودم.

 

یعنی وقتی نهادهای انقلابی و قوانین شکل گرفت ولی بی‌قانونی‌هایی صورت می‌گرفت، امام احساس کردند که واقعا باید وضع قانونی در کشور مستقر شود و نهادهای قانونی کار کنند. البته فرمان امام همیشگی است، اما عمدتا برای تنظیم شرایط آن زمان بود. زیرا ممکن بود افرادی خودسر و گروه‌هایی متخلف با عناوین مقدس برای مردم مزاحمتی ایجاد کنند، اما امام در آنجا خطی را برای رعایت قانون و احترام به حریم خصوصی مردم کشیدند و طبیعی است که امروز این فرمان به صورت قانو‌نمند وجود دارد و یک تدبیر مقطعی صرف نیست. امام با صدور فرمان ۸ ماده‌ای گفتند که شرایط انقلابی، بی‌ثباتی و تثبیت نظام پایان یافته و از امروز باید نظام‌مان را بر قانون و احترام به حقوق افراد بنا کنیم.

 

 

الان خود حضرتعالی به عنوان فرمانده نیروی انتظامی از بابت رعایت اصول ذکر شده راضی هستید؟

 

بله، ممکن است کسی تخلف کند، اما ما به عنوان نیروی انتظامی که مهم‌ترین ضابط دستگاه قضایی است کاملا نسبت به رعایت حریم خصوصی افراد و حتی مراقبت از آن ملتزم هستیم. زیرا همین فضای مجازی محلی برای تجاوز به حریم خصوصی افراد، آبروبری‌ها و... شده است. یعنی ما نه تنها خود را ملتزم می‌دانیم که به حریم خصوصی افراد وارد نشویم، بلکه تلاش می‌کنیم این حریم محفوظ بماند. من فکر می‌کنم امروز اگر تخلفی در این زمینه صورت بگیرد، غیرقابل قبول است؛ کسی هم از آن دفاع نمی‌کند و برخورد می‌شود.

 

 

فرمودید که روز صدور فرمان ۸ ماده‌ای را به خاطر دارید؛ آیا از بازتاب آن فرمان در میان نظامیان و فضایی که در پی آن ایجاد شد، خاطره‌ای دارید؟

 

آن روز‌ها امام در میان مردم و نیروهای انقلاب حالت کاریزماتیک داشتند. حرفی که امام می‌زدند، کسی چرایی آن را تحلیل نمی‌کرد و همه آن را تکلیف شرعی دانسته و در انجام آن تردید نمی‌کردند. طبیعی بود ما که در کردستان و شرایط نیمه جنگی بود اجرای این فرمان برایمان خیلی سخت بود. حالا ممکن است در تهران شرایط آرام بود، یا مثلا در خوزستان و ترکمن صحرا شرایط آرامش مستقر شده بود؛ اما من یادم است که در جاده پیرانشهر- سردشت که جنگل‌های موسوم به آلماآتا را پاکسازی می‌کردیم، در حالی که توپ و تانک کار می‌کرد برای بازرسی یک خانه نیازمند حکم قضایی بودیم و این کار بسیار مشکلی بود. اجرای این فرمان در آنجا خیلی سخت بود و کسی تردید نمی‌کرد که سختی را با جان بخرد و اتفاقا با اینکه کار نظامی امنیتی ما را خیلی سخت می‌کرد، آثار و برکات زیادی داشت و امروز می‌بینیم که مردم کردستان با نظام و انقلاب پیوند خورده‌اند که حاصل رویکرد مردم‌گرایی امام بود که در سخت‌ترین شرایط باز هم می‌گویند قانون!

 

من همین یکی دو هفته پیش که کردستان بودم بر اساس گزارشات می‌دیدم که بیشترین پیوند مردم با نظام در آنجا وجود دارد و آن ناسیونالیسم قومی خیلی رنگ باخته است که این نتیجه دیدگاه امام است. ما آن روز تعبدا دیدگاه امام را بدون دانستن دلیل، اجرا می‌کردیم. اما امروز نتیجه آن تکریم مردم و ایجاد شرایط آزادانه برای زندگی مردم را می‌بینیم؛ گرچه اجرای آن فرمان سخت بود، ولی خیلی با برکت بود.

 

 

سردار! یکی از دغدغه‌های اساسی امام خمینی موضوع تهذیب نفس و رعایات اخلاق انسانی است. نیروی انتظامی با توجه به ورود پیدا کردن در امور اجتماعی و فرهنگی، چه برنامه‌هایی در خصوص تحکیم اخلاق اجتماعی و زمینه‌های لازم برای بسط آن، دارد؟

 

طبعا ناجا دستگاه فرهنگی نیست و یک دستگاه متولی و ضابط اجرای قانون است. قانون هم جنبه «باید و نباید» دارد و «خواهش می‌کنم» و پند و اندرز در آن نیست؛ یعنی آمرانه است. نیروی انتظامی کار سختی که پیش رو دارد این است که باید تلاش کند این مجموعه اجبار‌ها را پذیرفتنی کند و مردم را همراه کند تا علاقه‌مندانه قانون را برای مصلحت جامعه رعایت کنند. لذا با وجود آن که دستگاه فرهنگی نیستیم، معاونت فرهنگی و اجتماعی را تشکیل دادیم. زیرا به این نتیجه رسیدیم که اجرای قانون بدون استفاده از این بخش‌ها سخت است و نیروی انتظامی را در جایی که مردم اکراه دارند و زیر بار این باید و نباید‌ها بروند یا به آن‌ها عادت نکرده‌اند، در مقابل آن‌ها قرار می‌دهد.

 

در خصوص اخلاق هم این گونه است و ما دیدیم که حضرت امام با گروه‌های خودسری که در سال‌های اول انقلاب از روی احساس تکلیف و بدون ماموریت قانونی شروع کردند به برخورد با برخی افراد هنجارشکن و بدحجاب (که البته بدحجابی آن زمان مثل الان نبود و خیلی سطحی‌تر بود)، برخورد جدی کردند و به وزیر وقت کشور دستور دادند که با آن‌ها برخورد شود و گفتند همه باید در مجرای قانون باشند و هیچ کس حق ندارد کار غیرقانونی کند. لذا نیروی انتظامی هم در این حوزه تلاش دارد به ارشاد و هدایت، توجیه و فرهنگ‌سازی مشغول باشد، ولی طبیعتا پای قانون در میان می‌آید باید مجری آن باشد. اما باز هم تلاشمان بر این است که این قانون را ان‌شاءالله برای مردم پذیرفتنی کنیم.

 

تلاش معاونت اجتماعی ما بر اجتماعی شدن نقش ناجا و نه صرفا نقش قانونی و حقوقی و برخورد آمرانه آن است که به عنوان یک چهره نرم و مصلح اجتماعی و دلسوز مردم مطرح شود که اگر باید و نبایدی می‌گوید از روی دلسوزی برای مردم است و آن‌ها را با خود همراه کند. گام‌های موفقی در این زمینه برداشته شده، اما در ابتدای راه قرار داریم.

 

 

سردار! اگر امکان دارد، در پایان گفت‌و‌گو خاطره‌ای از ملاقات‌هایی که با امام داشتید و نیز از ارادت رزمندگان به ایشان دارید بفرمایید.

 

من خاطره‌ای از لطف حضرت امام دارم؛ زمستان بود که قبل از عملیات خیبر شهید صیاد شیرازی و آقا محسن رضایی فرماندهان را جمع کردند و با هواپیما به دزفول، سپس تهران و بعد هم به مشهد رفتیم. در تهران به ملاقات امام آمدیم. من در آن روز در ورود به اتاق امام تعلل کردم تا جلوی پای ایشان قرار بگیرم که همین اتفاق هم افتاد! وقتی ایشان صحبت می‌کردند یکی از فرماندهان که دیر رسیده بود بر اساس احترام پشت در ماند و در را باز نکرد و در آن سرما پشت شیشه ایستاد. امام هم با اینکه رویشان به سمت دیگر بود اما معلوم بود که زیر چشمی حواسشان هست؛ صحبت‌هایشان را قطع کردند و گفتند «آقا در را باز کنید که این آقا بیاید داخل؛ هوا سرد است». این خاطره برایم جالب بود ایشان وسط سخنرانی حواسش جمع است و از روی لطف و محبت این‌گونه رفتار می‌کند.

 

از ارادت رزمندگان به ایشان هم یادم هست که وقتی امام پذیرش قطعنامه را اعلام کردند و تعبیر «نوشیدن جام زهر» را به کار بردند، برای رزمندگان خیلی سخت بود. ولی من یادم هست که هر کس را می‌دیدیم گریه می‌کرد. ناراحتی‌شان از این بابت نبود که جنگ تمام نشده، زیرا تمام شدن جنگ خوب است و باری هم از روی دوش رزمندگان که عمده کار جنگ به عهده آن‌ها بود برداشته می‌شد. شرایط آخر جنگ هم در سال آخر خیلی سخت بود و جز شب‌های عملیات، گوشت روی سفره رزمندگان نبود و کنسرو می‌خوردند. حتی با ضعیف شدن وضعیت اقتصادی کمک‌های مردمی هم دچار ضعف شده بود. اما همه اشک می‌ریختند، زیرا احساس شرمندگی می‌کردند که چرا ما نتوانستیم کاری کنیم که امام امروز کار خود را به نوشیدن جام زهر تعبیر نکنند و از خانواده شهدا عذرخواهی نکنند.

 

علاوه بر رزمندگان، مردم هم به امام ارادت زیادی داشته و دارند. امام مانند رهبرانی چون مائو و لنین نبودند که محبوبیت‌شان محدود به عمرشان باشد و پس از آن حتی مجسمه‌شان برداشته شود. البته خیلی‌‌ها در این کشور تلاش کردند این کار را کنند و به اسم تابوشکنی «امام‌زدایی» کنند. اما امام در قلب همه جا دارد و واقعا اثر ماندگاری است که محدود به یک زمان نیست. به نظر من هرچه زمان بگذرد محبوبیت امام بیشتر شده و آثار راه نورانی که آغاز کردند بیشتر و عمیق‌‌تر می‌شود.

کلید واژه ها: احمدی مقدم فرمان 8 ماده ای امام قطعنامه 598


نظر شما :