روایت مجید انصاری از تذکر امام درباره اهانت به بازرگان و مخالفت با شنود تلفن یکی از مسوولان قضایی
گزیدههایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* امام به خاطر وارستگی و خودساختگی، هرگز دیده نشد که برای دفاع از خودشان اقدامی کنند یا کسانی را به خاطر مخالفت با خود، مورد بازخواست قرار دهند. این رفتار برای فردی وارسته که منیت را در وجود خود کشته بود و به هیچ وجه گامی در جهت معرفی خودشان برنمیداشتند در برخورد با مخالفینی از این دست و در این زمینه رفتار حضرت امام درسآموز است. بسیار بسیار کسانی که قبل از انقلاب در دوران مبارزه یا به دلیل نشناختن راه و اهداف حضرت امام و کوتهبینیهایی که داشتند و تحلیلهای سطحی و غلط نسبت به اهداف انقلاب و پیشبینی نهضت مسائلی را مطرح میکردند. به خصوص بعد از سال ۴۲ و کشتار مردم با دستاویز قرار دادن حفظ خون مردم و جلوگیری از خونریزی و بهانههایی از این دست امام را متهم میکردند که مردم را دم تیغ قرار داده و با مشت به جنگ درفش میرود. بعضا هم نامهربانانه تعابیر بدی به کار میبردند و قبل از آن در خصوص مشی فلسفی ایشان بعضی از افراد سطحی که مخالف فلسفه و عرفان بودند. رفتار ایشان طوری بود که با بزرگواری و کرامت عبور میکردند و اگر کسانی هم میخواستند دفاعی کنند اگر در تعابیرشان تندخویی بود امام با آنها برخورد میکردند تا با مخالفین. در جریان مبارزه برخی از مراجع و علما همراه نبودند، طلبههای انقلابی و عاشق امام خیلی ناراحت بودند از برخی سکوتها یا سازشهایی که میدیدند بعضاً در منبر و اطلاعیههای خودشان تعابیر تندی نسبت به برخی از علما و مراجع به کار برده بودند که حضرت امام(س) در یک سخنرانی رسمی و علنی به شدت این برخورد را محکوم کردند. ولی طبیعی بود که از پاسخ دادن علمی، تبیین و روشنگری اهداف انقلاب نه تنها حمایت میکردند بلکه آن را واجب هم میشمردند.
بعد از پیروزی انقلاب هم امام(س) همین روش را با کسانی که با ایشان نظر مخالفی داشتند، پیش گرفتند. اگر به برخی از مکاتباتی که با امام صورت گرفته - و برخی از این مکاتبات در موسسه تنظیم و نشر آثار امام موجود است- نگاه کنیم، ایشان با برخوردی کریمانه و اقناعی انتقاد را یا مستقیم و مکتوب و یا به طور غیرمستقیم پاسخ میدادند؛ ولی برخورد قهرآمیز و طرد و حذف را برنمیتافتند.
از سوی دیگر، امام با مخالفتهایی که از سوی مخالفین و ضدانقلاب با نظام جمهوری اسلامی و یا احکام اسلام صورت میگرفت، بسیار قاطع و بدون گذشت رفتار میکردند و در دفاع از اسلام، انقلاب و مردم ملاحظه کسی را نداشتند و حتی جان خودشان را به خطر میانداختند. به همین سبب هم مقابل رژیم شاه ایستاد و علت ایستادگی امام در برابر رژیم شاه مخالفتهای آن رژیم با مردم، اسلام و آزادی بود. بعد از پیروزی انقلاب هم در جایی که آمریکا و صهیونیستها نسبت به اصل انقلاب و جمهوری اسلامی و احکام اسلام شبههای را مطرح میکردند امام با قاطعیت و صراحت پاسخ میدادند مثل ماجرای سلمان رشدی و اهانت به پیامبر اسلام. در مورد دیگری وقتی بعضی از اعضای جبهه ملی راجع به حکم قصاص و برخی احکام جزایی اسلام اظهارنظرهایی کرده بودند که در حقیقت انکار احکام ضروری اسلام بود، امام خیلی محکم و قاطع در دفاع از احکام اسلام بیانیه دادند.
نکته مهمی که در برخورد امام(س) نسبت به مخالفین جمهوری اسلامی در داخل کشور و جریانها و گروههای مخالف دارای اهمیت است، این بود تا زمانی که آن گروهها فقط در چارچوب طرح دیدگاههای خودشان فعالیت میکردند و اقدام عملی علیه مردم و امنیت کشور انجام نمیدادند، ضمن اینکه در رد سخنان و افکار آنها در سخنرانیهای مختلف روشنگری داشتند، برخورد حذفی قهرآمیز با آنها صورت نمیگرفت. اگر فضای سال ۶۰-۵۸ را بررسی کنید میبینید قبل از اینکه برخی از گروههای ضد انقلاب دست به اسلحه ببرند، فعالیت آنها آزاد بود و روزنامه و هفتهنامه داشتند و بعضاً در رادیو و تلویزیون در مناظرهها شرکت میکردند و در دانشگاهها میزگرد داشتند. اما از زمانی که آنها زبان گلوله، انفجار، توطئه و حرکتهای تجزیهطلبانه را برای گفتوگو با حاکمیت انتخاب کردند، امام به پیروی از احکام اسلام و سنت پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع)، بعد از روشنگری و نصیحت، برخورد قاطعی را پیش گرفتند و از ظرفیت دفاعی و امنیتی کشور در جهت سرکوب آنها استفاده کردند و اگر این کار را نمیکردند طبیعتا انقلاب در همان گامهای اول با شکست مواجه میشد و دوباره ایادی آمریکا به کشور برمیگشتند.
در مقطعی منافقین درخواست ملاقات با امام(س) را داشتند که ایشان فرموده بودند شما اسلحه را زمین بگذارید، من میآیم با شما صحبت میکنم. این نهایت تواضع ایشان و برخورد منطقی با یک گروه مخالف را نشان میدهد، اما آنها زبان اسلحه را انتخاب کرده بودند و در هیچ کجای دنیا با کسانی که میخواهند با زبان اسلحه با حاکمیت صحبت کنند، رودربایستی و تعارف جایی ندارد. به هر حال، هر کشوری به منظور حفظ حاکمیت ملی خودش، در برابر هجوم مسلحانه یا حرکتهای تروریستی و تجزیهطلبانه یا همدستی با دشمن برخورد قاطع میکنند. اگر به تاریخ جنگهای مختلف دنیا نگاه کنید میبینید برخورد با جاسوسهای نظامی بیگانه یا با همدستان داخلی دشمن متجاوز به مراتب شدیدتر از برخورد با خود دشمن متجاوز است و این یک اصل به رسمیت شناخته شده در تمام مجامع جهانی است. جمهوری اسلامی هم بعد از اینکه منافقین و برخی از گروههای ضدانقلاب در جنگ علیه ایران به صدام پیوستند، طبیعی بود که برخورد با آنها را در دستور کار قرار دهد.
در مجموع میتوان گفت که برخورد حضرت امام (س) با مخالفین با نظرات فقهی ایشان که برگرفته از فقه اسلامی است، منطبق بود و آن، حداکثر مماشات و مدارا با مخالفین غیرمسلح و غیرمحارب است. حضرت امام در موضوع محارب که یک عنوان فقهی قرآنی است، نظرشان این بود که محارب و مفسد فیالارض یک عنوان هستند. یعنی فسادانگیزی در زمین به تنهایی برای مجازات اعدام کافی نیست، بلکه اگر فساد در زمین همراه با حرکت محاربه به معنای اسلحه برداشتن و ایجاد ناامنی در جامعه باشد؛ مجازات اعدام صدق میکند. لذا اگر گروهکهایی صرفا کار افساد را انجام میدادند ولی حرکت مسلحانه و ناامنی مسلحانه را ایجاد نمیکردند طبق نظریه فقهی امام نمیشد به آنها عنوان محارب اطلاق کرد و مجازات محارب را برای آنها در نظر گرفت.
* نمیتوان مخالفین را یکدست تلقی کرد. اولاً بین مخالف و منتقد باید تفاوت قائل شد. امام به هیچ وجه در خصوص منتقدین، به برخورد معتقد نبودند بلکه رفتار حمایتآمیز داشتند. نامههای زیادی در خصوص انتقاد از امام وجود دارد که ایشان با سعهصدر با آنها برخورد میکرد. در خصوص دیدگاههایی هم که در برابر نظریه ولایت فقیه در روزنامه رسالت مطرح میشد، امام برخورد تبیینی داشتند و اجازه نمیدادند که با آنها برخورد و یا در جامعه به آنها اهانت و توهین شود. امام حتی اجازه نمیدادند جریانات موافق نظام که به نوعی مخالف برخی دیدگاههای ایشان بودند به طور کلی در جامعه منکوب و از گردونه حذف شوند. به عنوان مثال وقتی در بعضی جاها با سخنرانیهای یکی از منتقدین برخورد شده بود یا ایشان در انتخابات مجلس در تهران رای نیاورد، امام(س) بلافاصله ایشان را به عضویت در شورای نگهبان منصوب کردند که این رفتار خیلی درسآموز بود. امام اجازه نمیدادند با مخالفین فکری و سیاسیشان برخورد حذفی صورت بگیرد. ایشان به چندصدایی در جامعه و وجود افکار و سلیقههای متفاوت برای حیات نظام معتقد بودند که این موضوع به پویایی جامعه کمک میکند.
بنیصدر نمونه عینی مهمی از برخورد امام(س) با مخالفین است. بنیصدر دیدگاههایی داشت که به وضوح با دیدگاههای امام مغایر بود و بعد از اینکه به عنوان رییس جمهور انتخاب شد در رفتار مدیریتی و عملی خود هم آنها را بروز میداد. هم قبل از انتخابات ریاست جمهوری هم در دوران انتخابات و بعد از آن کمترین حرکت یا اشارهای از سوی امام که از آن تلقی مخالفت با بنیصدر شود، دیده نمیشد، به طوری که خیلیها تصور میکردند امام به بنیصدر رای داده و یا با ریاست جمهوری ایشان موافق بوده است. امام(س) به راحتی قادر بودند با یک اشاره دیدگاه خودشان را راجع به ریاست جمهوری بنیصدر بروز دهند که در آن صورت یقیناً او انتخاب نمیشد، زیرا نفوذ کلمه بینظیر امام در جامعه و محبوبیت فوقالعاده ایشان در جامعه طوری بود که اگر مردم احساس میکردند امام به شخصی متمایل هستند و با شخصی موافق نیستند، بیتردید اکثریت جامعه آن خواسته امام(س) را داوطلبانه عمل میکردند. امام هم به همان میزان که مردم کنجکاو بودند که خواسته ایشان را محقق کنند، وسواس داشتند از خودشان نظری و یا تمایلی را بروز ندهند به ویژه در موضوع انتخابات. چون امام احساس میکردند اگر چنین مسئلهای در جامعه شکل بگیرد این همان برگشت به قبل در اداره کشور خواهد بود و به استبداد میانجامد و به تدریج روحیه جمعگرایی و اعتقاد به خرد جمعی جای خود را به روحیه فردگرایی و تقدیس شخص خواهد داد و در نهایت به تحقیر بدنه عمومی جامعه خواهد انجامید. امام میدانستند اگر این اتفاق رخ دهد در آینده به یک اعتقاد تبدیل خواهد شد که باید از بالا به پایین نصب مسئولان اجرایی صورت گیرد و به یک خواسته معکوس تبدیل خواهد شد. ایشان برای پرهیز دادن جامعه از این بیماری سیاسی با وجود آنکه مخالف ریاست جمهوری بنیصدر بودند نظر خودشان را بروز ندادند و بنیصدر انتخاب شد و حتی بعد از فاجعه انفجار حزب جمهوری اسلامی و همدستی بنیصدر با منافقین، امام(س) با نصیحت و ارسال پیغامهای زیاد تلاش داشت که بنیصدر را از افتادن در ورطه نابودی تاریخی و عامل جریان رسوای منافقین شدن باز دارند که متاسفانه این نصیحت تاثیر نکرد.
در سایر مخالفتهای نظری هم مواردی بوده که امام اجازه برخورد قهرآمیز ندادهاند، مثلا زمانی مرحوم آقای بازرگان بعد از استعفا از دولت موقت به ملاقات امام آمده بود که برخی از پاسدارها با او رفتار تندی داشتند و امام از این خبر بسیار برآشفته و ناراحت شدند و طی اطلاعیهای به کسانی که در دفتر بودند، ابلاغ فرمودند که به هیچ وجه راضی نیستم در دفتر من به احدی اهانت شود و با این مسئله برخورد کردند.
امام(س) ضمن دفاع محکم از انقلاب، مراقب بودند که حقوق فردی اشخاص ضایع نشود و به بهانه دفاع از انقلاب تندیهایی صورت نگیرد. نظر امام این بود که با هیچ بهانهای حتی به بهانه حفظ نظام نباید دست به ظلم آلوده کرد. از دید ایشان، نظام قبل از اینکه یک ساختار باشد مجموعهای از ارزشها است که ساختارهای سیاسی و اداری قدرت برای تحقق آنها است و اگر آن ارزشها فراموش شود و حفظ این پوسته، ظرف و ساختار اداری اصل قرار بگیرد تفاوتی با رژیمهای دیگر ندارد. ایشان میفرمودند اگر قرار باشد ما بحث اجرای ارزشهای اسلامی و عدالت را مدنظر قرار ندهیم چه داعیهای برای انقلاب داشتیم. قرار نبود که ما بیاییم از شاه تحویل بگیریم و همان کاری را کنیم که شاه میکرد.
امام خمینی (س) بر این نکته بسیار تاکید داشتند که حکومت، قدرت یا ریاست سلسله عناوینی هستند که ذاتاً نه تنها برای کسی ارزشآور نیست بلکه موجب وزر و وبال دنیا و آخرت خواهد بود مگر اینکه به وسیله این پستها و مسئولیتها اقامه حق و عدل شود. لذا بسیار مراقب بودند که چه میگذرد و به نام اسلام چه عملی صورت میگیرد. این خط مشی سیاسی امام در برخورد با مخالفین بود. البته در برخورد با دشمن قاطع بودند و به هیچ وجه ترس در وجودشان نبود. در عین حال امام در مقابله با همانها هم معتقد بودند که باید ضمن ایستادگی کامل، با خرد و تدبیر و با حفظ محوریت منافع نظام مواجهه و برخورد و ایستادگی کرد.
* حضرت امام از اول که انقلاب پیروز شد، مراقب بودند که احکام اسلام مو به مو در کشور اجرا شود به ویژه مسائلی که به حقوق اساسی مردم ربط دارد. امام (س) خیلی مراقب بودند یک تصویر نادرست از اسلام به جامعه معرفی نشود. ایشان در دفاع عقلانی از نظام جمهوری اسلامی خیلی متعصب بودند. امام میفرمودند بهترین دفاع این است که ما چهره نورانی احکام اسلام را آن طور که هست پیاده کنیم که در این صورت الهامبخشی و صدور انقلاب صورت میگیرد. از جمله اینها مسائل اجتماعی و روابط دولت و حکومت با مردم است.
امام زمانی متوجه شدند که عدهای با توجیهات مختلف در حال سرک کشیدن به زندگی مردم هستند در حالی که ایشان به هیچ وجه اهل این مسئله نبودند. مثلا یکی از مسئولان قضایی برای کنترل یکی دیگر از مسئولان قضایی دستور داده بود که تلفن او شنود شود. وقتی خبر به امام(س) رسید، آنچنان برآشفتند که چطور یک فردی به خودش اجازه میدهد که در زندگی شخصی فردی وارد شود.
هیچ قاضی حق ندارد حکم کلی شنود به دستگاههای امنیتی و انتظامی بدهد. این رفتار ۱۸۰ درجه با خط مشی مدیریتی امام راحل فاصله بنیادین دارد. شهروندان کشور باید احساس آرامش روانی و امانتداری نسبت به مسئولین امر کنند. نیروهای اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی باید رازدار مردم و رعایت کننده حقوق آنها باشند.
به امام خبر داده بودند در گزینشها سئوالات نامربوطی پرسیده میشود و برخی مامورین در بازرسی از منازل متهمان اخلاق را رعایت نمیکنند. ممکن بود همه این رفتارها در آن زمان قابل توجیه باشد اما مایه افتخار نظام است که امام در خصوص رعایت حقوق اساسی مردم وارد جزئیات امر شد که در کشورهای پیشرفته مدعی آزادی و دموکراسی، امروز هم به بهانههای خیلی کوچکتر از آنچه که در آن زمان بود حقوق اساسی مردم تضییع میشود. پیام هشت مادهای زمانی صادر شد که کشور ما درگیر یک جنگ تمامعیار با دشمن بود و اصل انقلاب به خاطر توطئهها در معرض خطر بود. امام (س) بر اساس دیدگاه فقهی و انسانی که داشتند احساس کردند که شخصا باید جلوی این گونه رفتارها را بگیرند چون اگر این انحرافات در عمل با هر توجیهی ولو حفظ نظام و حفظ امنیت ملی باب شود به تدریج قبح این اعمال از بین میرود و استثنائات به قاعده تبدیل خواهند شد و دوباره انقلاب جدیدی لازم است که ریشه این روشهای استبدادی را از بین ببرد. رژیم شاه هم با همین توجیهات گام به گام حرکت کرد و ساواک هم به یک سازمان مخوف امنیتی تبدیل شد. امام این خطر را احساس کردند و پیام را نوشتند که خود این پیام جای توضیح و تفصیل فقهی، اجتماعی و سیاسی دارد. امام در این پیام هشت مادهای، تجسس، شنود و پروندهسازیهای غیرضروری را منع کردند و حتی راجع به گروهکهای محارب که آنها را از پیام مستثنی کرده بودند تاکید کردند که رعایت ضوابط اسلامی و عدل ضروری است.
اعتقاد امام این بود که اگر جامعه به نظام اعتماد کرد این پشتیبانی مردم بزرگترین عامل اطلاعاتی و امنیتی است. اطلاعات مردمی خمیرمایه و پایه اصلی نظام اطلاعاتی ما در زمان جنگ و سالهای ابتدایی انقلاب بود که افراد ضدانقلاب را معرفی میکردند. بنابراین باید به شاه کلید اندیشه سیاسی حضرت امام (س) برگردیم. نگهداشتن مردم در صحنه به صورت داوطلبانه کلید همه بنبستها و رفعکننده و دفعکننده همه تهدیدهاست. لذا امام به هر کاری که به تقویت مشارکت عمومی میانجامید همت میگماشتند که پیام هشت مادهای هم در راستای وظیفه شرعی امام و هم در راستای تاثیرات مثبت آن در جامعه بود.
نظر شما :