پاسخ دوم صادق خرازی به عباس عبدی: اشغال سفارت آمریکا با تائید مقامات بود یا دیدار با گروگان؟
بسمه تعالی
مجله وزین آسمان
سلام علیکم
با توجه به متن جوابیهای که همزمان با چاپ پاسخ اینجانب به جناب آقای عبدی منتشر کردهاید و علی القاعده این کاری اخلاقگریزانه و غیرمعمول در حرفه روزنامهنگاری است که متن پاسخ کسی را قبل از چاپ به طرف مقابل بدهند و همزمان با چاپ پاسخ که حق پاسخ دهنده است اقدام به چاپ جوابیه دیگری کنند. این کار بیتردید ناشی از رفاقت و صمیمیت گردانندگان مجله با طرف دیگر این بحث است و خود نوعی جهتگیری دور از اخلاق حرفهای در کار مطبوعات میباشد. خواهشمند است موارد ذیل را در پاسخ به صحبتهای جدید جناب آقای عبدی درج فرمایید:
۱. بالاخره آقای عبدی با همه حرافیها و جدلها که فرمودهاند بیان نکردهاند (یا لااقل من نفهمیدم) که در شرایط امروز و فضای موجود آیا کار آن روز اشغال سفارت را تایید میکنند و به وقایعی که اتفاق افتاد صحه میگذارند یا آن را خطا و اشتباهی میدانند که رخ داد و عملا مسئولین کشور را هم در آن شرایط در مقابل عمل انجام شده قرار داد که در شرایطی که گروهکهای الحادی با استفاده از شور انقلابی مردم میخواستند از آن حرکت به نفع خود استفاده کنند، موضعگیریهای متعاقب آن یکی پس از دیگری اتخاذ شد؟
۲. اگر معتقدند که آن کار مورد تایید مسئولین نظام از امام تا رهبری و دیگران بوده آیا مذاکره یا مناظره آنچنانی که هزار نکته باریکتر از موی در آن مشاهده میشود از طرف یکی از افراد شاخص اشغال کننده سفارت و شرکت کننده در آن جریان با یکی از گروگانهای سفارت با نظر و دستور یا لااقل رضایت ضمنی کدامیک از مسئولین نظام و مملکت صورت گرفته است؟ ملاقات یا مناظرهای که به هر حال بار و مفهوم مهمی در چرخه سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشت و نه تنها دارای بازتابهای مثبت و منفی بود بلکه در مذاکرات و تصمیمگیریها تاثیرگذار بود، خودسرانه نبود و از سر دخالت در کارهایی که به ایشان مربوط نبوده چون مدعی هستند هیچ وقت مسئولیتی نداشتهاند؟ جنجال تبلیغاتی که آن روز بعد از این مناظره یا ملاقات در گرفت و تیترها و مقالاتی که در رسانههای خارجی منعکس شد را علیالقاعده ایشان نباید فراموش کرده باشند.
۳. اینکه هم در نوشته قبلی و هم این پاسخ به بنده با تکرار و تاکید خرده گرفتهاند که با مدرک دیپلم در نمایندگی ایران در سازمان ملل پستی گرفتهام آیا واقعا استدلالی منطقی و برهانی علمی است؟ اگر من در آستانه انقلاب و جنگ عازم تحصیل در خارج کشور بودهام ولی برای دفاع از استقلال کشور و حیثیت انقلاب به خدمت در کنار رزمندگان روی آوردم و درس و تحصیلات را رها کرده و در ابعاد مختلف این حماسه بزرگ شرف افتخار حضور داشتهام و از حضور فیزیکی در جبههها تا تلاشهای سیاسی و تبلیغاتی جنگ تا مسوولیتهای گوناگون در مسائل افندی و پدافندی هنگام حماسه دفاع مقدس ملت ایران داشتهام که بارها مجروح و آسیب دیده و هنوز بخشی از سلامت جسمیام گرفتار عواقب آن حماسه دفاع مقدس است و حفظ ناموس شما از همان مجاهدتهاست که اینک بر من خرده گرفته میشود، اگر توفیق ادامه تحصیل در آن شرایط را از دست دادم بعدها با تلاش و زحمت به مطالعه و تحصیل در ضمن خدمت پرداختهام و تا اخذ مدرک دکتری تلاش کردهام آیا کار خلافی است؟ شما که خود را اهل انصاف و استدلال میدانید چه مقدار از نیروهای ارزشمند نظام در دهه نخست انقلاب دارای تحصیلات دانشگاهی بودهاند و چه مقدار در رشتههای مطلوب ارزیابی شدهاند؟ مگر نه این است که بخش عمدهای از بهترین مدیران کشور پس از جنگ به تکمیل تحصیلات عالیه خویش پرداختند. در بررسی و قضاوت در مورد فعالیت یک فرد به خصوص برای ایشان که ذهن مهندسی دارند بهتر نبود که کارنامه عملی من را مورد ارزیابی قرار میدادند؟ در کار من حتی با مدرک دیپلم در دوره فعالیت در سازمان ملل چه ایرادی دیدهاند و چه نقصی در آن مقطع در کار سیاسی و دیپلماتیک کشور رخ داد؟ حجم سنگین کارهای سیاسی و فرهنگی که در آن مقطع انجام گرفت و صدر و ذیل نظام بدان معترفند و مرا مورد تمجید و تفقد قرار دادند و اقدامات بکر و ابتکاراتی که برای ایرانیان عزیز خارج از کشور انجام گرفت. در برقراری ارتباط ایران با دنیا با توجه به قطع ارتباطی که به هر حال با آمریکا و برخی کشورها داشتهایم چه فرصتی را از دست دادهام و چه بخش از روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خارجی در آن دوره دچار آسیب شد؟ اگر ایشان معتقدند که فعالیت در این سطوح در رده تصمیمگیری فردی نیست حضور من در آن پست آیا با مخالفت مسئولین وقت کشور بوده یا اگر در ماجرای سفارت امریکا به رضایت مقامات بالای کشور و مقام رهبری اشاره میکنند آیا ایشان از این انتصاب و فعالیت ناراضی بودهاند و من به سیستم تحمیل شده بودم یا از من خواسته شده بود که اگر توانی دارم در این پست به کار گیرم؟
۴. من نمیخواهم به عمل مقابله به مثل بپردازم و از ایشان سوال کنم که در کنار آقای موسوی خوئینیها در موقعیت دادستانی کل کشور و یا مسئولیتهای بعدی با چه تخصص و سرمایه علمی مرتبط با موضوع فعالیتشان قرار گرفته بودند و نمیخواهم بپرسم چه عملکردی در آن مقاطع داشتند که خود بهتر میدانند. بعضاً امروز حتی توسط برخی دوستان بسیار نزدیک ایشان در داخل و خارج مورد بگو و مگوست و...
ای کاش جهان را با دوربین بزرگبین رصد میکردید و میدیدید که در جهان امروز تا چه حد به تخصص و توانایی فردی اهمیت میدهند و در ایران است که آفت مدرکگرایی تا عمیقترین لایههای روشنفکری نفوذ کرده است. همان شادروان مرحوم مهندس بازرگان (رحمهالله علیه) چند وزیر دیپلمه داشتند. اصلا میدانید بسیاری از رجال عالم که بر سریر قدرت در ابعاد مختلف سیاست، اقتصاد، فرهنگ و فکر خوش درخشیدهاند بخاطر تجربه عملی و تواناییهای فردی ایشان بوده است نه مدرک تحصیلی. بگذریم، برای من خدمت در هر آبدارخانه باشرفی عین شرف است. ای کاش توفیق آبدارچیباشی دولت و حاکمیت نظام اسلامی که بر اخلاق و عدالت و انصاف پافشاری میکرد را میداشتم. آری برادرم نسل ما مرهون عظمت انقلاب و مردم با صفایی است که با مجاهدتهای مردان بزرگ آن انقلاب ما را رهین منتهای عالی و متعالی خودشان ساختند. چه تلخی و سختی دهشتناکتر از اینکه آدمی به رقم لیاقت ذاتی خودش ناچار شود علیرغم شناخت ملی که نسبت به او وجود دارد خود را به کسانی عرضه کند که فاقد هر گونه استاندارد کیفی و تجربه قابل ارائهای هستند و فقط جز ایجاد وهن و دشمنی و تولید مجهولات ارمغانی برای ملت خویش نداشتهاند.
چند باری خواستم که به آنچه میدانم بپردازم و مردم را از ضمیر مدعیان اخلاق و سیاست آگاه سازم ولی دیدم که اگر ورود من به مسائل شخصی فردی چون ایشان که سابقهاش اظهر من الشمس است بپردازم من هم مثل او میشوم خب چه فرقی میکند که من و او میشویم مثل هم و من نمیخواهم مثل او شوم. اما تفالی به قرآن زدم و ترجیح میدهم جانب احتیاط و اخلاق را به حریم شخصی نامبرده رعایت کنم و از خدای پاک وبی انباز و یار میخواهم که ما را نسبت به رذیلتهایی غیراخلاقی پاسداری فرماید.
بهتر میدانم که این گفت و پاسخ را در همین جا ختم کنم و از اینکه مبادا سفره دل بر آنچه نباید گفت باز شود بترسم، که:
هست از پس پرده گفتوگوی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
نظر شما :