طرح هاشمی رفسنجانی برای پایان جنگ به روایت حسین علایی

۰۲ مهر ۱۳۹۱ | ۱۸:۵۷ کد : ۲۵۹۹ از دیگر رسانه‌ها
زینب اسماعیلی سیویری: سردار ‌حسین علایی که اکنون به عنوان یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران شناخته می‌شود، در طول جنگ ایران و عراق جزو فرماندهان عملیاتی سپاه بود. وی فرزند حاج شیخ محمود علایی استاد حوزه علمیه برهان و امام جمعه موقت شهر ری در اوایل انقلاب است. او اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه در سال ۱۳۶۴ بود. علایی سابقه ریاست ستاد مشترک سپاه و قائم‌مقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع را نیز دارد و عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین نیز است. گفت‌وگوی «شرق» با این تحلیلگر مسایل نظامی و سیاست خارجی در خصوص مرور دیپلماسی جنگ را می‌خوانید.

 

***

 

جنگ با پاره کردن قرارداد الجزایر توسط صدام رهبر مخلوع عراق و حمله به مرزهای ایران از سوی بغداد به تهران تحمیل شد، دیپلماسی جنگ از چه زمانی کلید خورد؟

 

روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ که صدام حسین جنگ با ایران را آغاز کرد، رژیم بعثی عراق از نظر دیپلماسی و روابط خارجی در وضعیت بهتری نسبت به ایران قرار داشت. در آن ایام، جمهوری اسلامی ایران در حال تشکیل اولین دولت پس از برگزاری اولین انتخابات ریاست‌جمهوری بود و به دلیل اختلاف نظر رییس‌جمهوری با نخست‌وزیر، روزی که جنگ آغاز شد فقط چند روزی از شروع به کار دولت شهید رجایی گذشته بود و ایران هنوز وزیر خارجه نداشت. بنابراین وزارت خارجه ایران نسبت به اتخاذ یک دیپلماسی جنگی مناسب نسبتا منفعل بود. با تحمیل جنگ به ایران، دیدگاه امام خمینی این بود که تا زمانی که یک نظامی متجاوز در خاک ایران وجود دارد، دولت جمهوری اسلامی نمی‌تواند هیچ‌گونه آتش‌بسی را بپذیرد زیرا قبول آتش‌بس به مفهوم مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن به تجاوز دشمن است. اما در آن هنگام، وزارت خارجه ایران در وضعیتی نبود که این دکترین را به یک راهبرد عملیاتی در دیپلماسی جنگی خود تبدیل کند.

 

 

به اعتقاد شما نسبت بین دیپلماسی و استراتژی نظامی یا نسبت بین سیاستمداران و نظامیان و میزان تاثیرگذاری هر کدام از آن‌ها در تصمیمات مربوط به جنگ تحمیلی چگونه بود؟

 

معمولا هر جنگی که رخ می‌دهد واحدهای نظامی در عرصه جغرافیا و در جبهه‌ها می‌جنگند ولی سیاستمداران با توجه به اوضاع جبهه‌ها و میزان پیشرفت‌های نظامی از حربه دیپلماسی برای مقابله با حریف سود می‌جویند. بنابراین راهبردهای نظامی در جهت اهداف سیاسی تنظیم می‌شوند و اهداف سیاسی است که راهبرد جنگی را تعیین می‌کند. راهبرد نظامی ایران، جلوگیری از پیشروی قوای دشمن در خاک ایران سپس طرح‌ریزی عملیات‌هایی برای بیرون راندن قوای متجاوز از سرزمین‌های اشغالی بود. طبیعی است که دیپلماسی جنگی نیز همین راهبرد را در حوزه سیاست خارجی دنبال می‌کند. همیشه عملیات‌های نظامی پشتیبانی‌ کننده دیپلماسی جنگی هستند و دستگاه سیاست خارجی است که باید پیروزی‌های ‌نظامی را به دستاورد‌ها و موفقیت‌های سیاسی تبدیل کند.

 

 

طبق منشور سازمان ملل متحد هر کشوری که مورد تجاوز واقع شود، بلافاصله باید شورای امنیت سازمان ملل متحد را در جریان امر قرار دهد و از این شورا درخواست برگزاری جلسه فوری کند، اطلاعات منتشر شده نشان می‌دهد که کورت والد‌هایم، دبیرکل وقت سازمان ملل دو بار با ایران برای برگزاری این جلسه فوری تماس گرفت، اما پاسخ ایران منفی بود. ممکن است توضیح دهید که علتش چه بود؟

 

در روز آغاز جنگ، وزارت خارجه یکی از دستگاه‌های حاکمیتی بدون وزیر بود. بنابراین دارای انسجام لازم برای هوشمندی درباره حادثه بزرگی مثل جنگ نبود. عده‌ای از مسوولان کشور هم سازمان ملل را حامی عراق در جنگ تلقی می‌کردند و معتقد به بی‌طرفی این سازمان نبودند. بسیاری از مقامات کشور هم تجربه فعالیت سیاسی بین‌المللی نداشتند و شناخت درستی از ساختار‌ها و کارکردهای نظام بین‌المللی و سازمان‌های جهانی و منطقه‌ای از جمله شورای امنیت سازمان ملل نداشتند و این شورا را ملعبه دست قدرت‌های بزرگ می‌دانستند. گرچه شورای امنیت در تصمیمات خود طبق نظر اعضای دایمی آن که قدرت‌های بزرگ هستند، اقدام می‌کند اما هیچ کشوری نمی‌تواند در مورد موثر بودن اقدامات آن تردید کند. طبیعی است که بهتر بود ایران با تعامل خود با این شورا تا جایی که می‌شد از اتخاذ تصمیمات یک‌طرفه آن به نفع کشور متجاوز جلوگیری می‌کرد.

 

 

شورای امنیت به ابتکار دبیرکل سازمان ملل در دومین روز جنگ تحمیلی تشکیل جلسه داد، چرا دستگاه دیپلماسی در آن زمان نتوانست شورای انقلاب را متقاعد کند که نماینده ایران در آن جلسه حضور داشته باشد؟

 

بعضی از مسوولان کشور، جنگ صدام با ایران را ناشی از خواست و اراده قدرت‌های بزرگی می‌دانستند که در شورای امنیت دارای حق وتو بودند. بنابراین شاید حضور در این جلسه را بی‌فایده تلقی و ارزیابی می‌کردند. البته ایران خیلی زود به اهمیت شورای امنیت پی برد و حدود سه هفته پس از آغاز جنگ، نخست‌وزیر وقت در جلسه شورای امنیت سازمان ملل شرکت و طرحی را برای خاتمه جنگ ارایه کرد که مهم‌ترین بند آن خروج بی‌قید و شرط ارتش متجاوز عراق از خاک ایران و اعلام ایستادگی ایران در برابر تجاوز دشمن بود.

 

 

با احتساب قطعنامه ۵۹۸، در مجموع ۱۷ سند در ارتباط با جنگ تحمیلی توسط شورای امنیت صادر شد، شما این را به حساب تلاش‌های دستگاه دیپلماسی ایران می‌گذارید؟

 

تلاش‌های دستگاه سیاست خارجی ایران در دوره‌های مختلف جنگ متفاوت بوده است. طبیعی است که در هر فرآیند و تصمیم‌گیری بین‌المللی نتیجه کار برآیند اقدامات و فعالیت‌های طرف‌های متعدد است. به همین دلیل حضور بیشتر در نهادهای بین‌المللی، امتیازهای قابل توجهی برای هر کشور فراهم می‌آورد. در ابتدای جنگ دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران تا حدودی بهت‌ زده و منفعل بود. اما ایران به تدریج دریافت که باید پا به‌ پای فداکاری‌های رزمندگان از منافع ملی کشور دفاع کند و به یکی از مولفه‌های تاثیر گذار جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی تبدیل شود. به میزان فعال شدن دستگاه سیاست خارجی ایران در دیپلماسی جنگی، به تدریج از میزان تسلط و تاثیرگذاری عراق در مجامع بین‌المللی کاسته شد و در مجامعی مانند جنبش غیرمتعهد‌ها و سازمان کنفرانس اسلامی، ایران توانست با دیپلماسی فعال از یکه‌تازی عراقی‌ها جلوگیری کند. پس از ایجاد بن‌بست در جنگ، ایران به طرف دبیرخانه ملل متحد و دبیرکل سازمان ملل رفت. البته در یک دوره سفیر ایران در سازمان ملل اعتقاد داشت که اصلا این سازمان یک نهاد استکباری است و قدرت‌های سلطه‌گر به ایران اجازه فعالیت موثر نمی‌دهند. اما با تغییر سفیر و توجه بیشتر وزارت امور خارجه به لزوم فعال بودن در مجامع بین‌المللی به تدریج با تصمیم‌گیران داخل ملل متحد رابطه نزدیک‌تری برقرار شد. در سال‌های آخر جنگ با شخص دبیرکل سازمان ملل آقای خاویر پرز دوکوئیار و دستیاران او مانند جیمیانو دو پیکو و یان الیاسون و فردریک سوان روابط بهتری برقرار شد. پس از فتح خرمشهر و به ویژه از اواخر سال ۱۳۶۲ که ارتش عراق به صورت گسترده‌ای از سلاح‌های شیمیایی در جبهه‌ها استفاده کرد، ایران در جریان تصویب قطعنامه‌ها با مقامات ملل متحد و شورای امنیت مذاکره می‌کرد اما در جریان مذاکرات مربوط به قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶ مذاکرات ایران و دستیاران دبیرکل بیشتر شد. همین امر تا حدی موجب شد که این قطعنامه حداقل‌های خواسته‌های ایران مانند بازگشت نیروهای عراقی به مرزهای دو کشور و تشکیل کمیته‌ای برای تعیین متجاوز را داشته باشد.

 

 

شورای امنیت دو قطعنامه درباره به ‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی توسط عراق، به تصویب رساند بدون اینکه اسمی از این کشور آورده شود، چرا؟

 

اصولا تمام قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد به نفع عراق تنظیم و صادر شده است. حتی قطعنامه ۵۹۸ در زمان تصویب را باید به نفع عراق قلمداد کرد گرچه در زمان پذیرش آن تا حدود زیادی به نفع ایران تمام شد. سیاست قدرت‌های بزرگ در دوران جنگ تحمیلی عدم محکوم کردن عراق به دلیل شروع جنگ با ایران بود. این کشور‌ها که خود از تامین‌کنندگان سلاح شیمیایی برای عراق بودند سعی می‌کردند از تصویب هرگونه قطعنامه‌ای که به ضرر عراق تمام شود، خودداری کنند و از طرف دیگر نمی‌توانستند نسبت به فاجعه به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی به ویژه علیه غیرنظامیان بی‌تفاوت باشند بنابراین به صورتی اقدام کردند تا عراق دچار مشکل سیاسی نشود.

 

 

به نظر شما اگر جمهوری اسلامی ایران در سال‌های جنگ تعامل مناسبی با مجامع بین‌المللی انجام می‌داد، کشورهای دیگر رفتار بهتری در مقابل ایران در پیش می‌گرفتند؟

 

ایران در روزهای اول جنگ تعامل خوبی با سازمان کنفرانس اسلامی انجام داد و حتی دبیرکل این سازمان آقای حبیب شطی به حضور امام خمینی رسید ولی عملا این سازمان نتوانست کاری از پیش ببرد. از سوی سازمان ملل متحد، «اولاف پالمه»، نخست‌وزیر پیشین سوئد و «یان الیاسن» قائم‌مقام وزارت خارجه این کشور و از سوی سازمان کنفرانس اسلامی، کمیته‌ای متشکل از «ضیاء الحق» رییس‌جمهور پاکستان، «احمد سکوتوره» رییس‌جمهور گینه، «داود جاوارا» رییس‌جمهور گامبیا، «بلند اولسو» نخست‌وزیر ترکیه و «یاسر عرفات» رییس سازمان آزادی‌بخش فلسطین به تهران سفر کردند. از سوی جنبش عدم تعهد هم وزرای خارجه چند کشور مامور به رایزنی شده بودند که شامل وزرای خارجه کوبا و مالبیر، وزیر خارجه زامبیا، «ناراسیم‌ها رائو» وزیر خارجه هند و «فاروق قدومی» وزیر خارجه فلسطین به تهران سفر کردند و طی رایزنی‌های آنان هم هیچ پیشنهاد مشخصی که تامین کننده خواسته‌های ایران مبنی بر عقب‌نشینی به مرز‌ها و دریافت خسارت بود، ارایه نشد. ارتباط با سازمان ملل تا پس از فتح خرمشهر بسیار ضعیف بود و ایران احساس می‌کرد که باید تمرکز توجه خود را در جبهه‌ها قرار دهد و اسیر بازی‌های سیاسی قدرت‌های بزرگ و مجامع بین‌المللی نشود. دستگاه سیاست خارجی ایران هم نمی‌توانست دیدگاه‌های کار‌شناسی قوی برای تعامل بیشتر با شورای امنیت در اختیار رهبری انقلاب قرار دهد و حضور خود را در بین چنین مجامعی توجیه کند.

 

 

همیشه گفته می‌شود که در تمام هشت سال جنگ تحمیلی، بغداد از سوی آمریکا و متحدانش و شیوخ عرب حمایت می‌شد. دولت ایران در آن سال‌ها توانست حمایت چه کشورهایی را به دست بیاورد؟

 

میزان حمایت آمریکا و کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس در دوره‌های مختلف جنگ متفاوت بوده است. در دو سال اول جنگ عمده حمایت این کشور‌ها سیاسی و تبلیغاتی و تا حدودی ارسال تسلیحات و کمک‌های مالی بود. اما هرچه از زمان جنگ می‌گذشت این کشور‌ها حضور آشکارتری در جنگ به نفع عراق در تمام حوزه‌ها از جمله تامین انواع تسلیحات و ارسال کمک‌های مالی داشته‌اند. در سال آخر جنگ آمریکا، شوروی و عربستان عملا به نفع عراق بخشی از قوای نظامی خود را علیه ایران به کار گرفتند و عربستان یک جنگنده فانتوم ایران را سرنگون کرد. اما ایران از سوی هیچ کشوری حمایت جدی نمی‌شد ولی کشورهایی مانند سوریه، لیبی و الجزایر در بین کشورهای عربی ارتباط بهتری با ایران داشتند و ایران گاهی می‌توانست تعداد محدودی موشک از لیبی و میزان مختصری مهمات توپخانه و سلاح انفرادی از سوریه بخرد. کشوری مانند چین هم به هر دو کشور عراق و ایران سلاح می‌فروخت و درآمد کسب می‌کرد. کره ‌شمالی هم حاضر به فروش تسلیحات و برخی از تجهیزات مانند لباس به ایران بود.

 

 

اگر بخواهید با نگاه پژوهشگرانه یا نگاه منتقدانه به عملکرد دستگاه دیپلماسی در سال‌های دفاع مقدس بنگرید، عملکرد این دستگاه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

در دو سال اول جنگ، دستگاه سیاست خارجی ایران اعتقاد چندانی به بهره‌گیری از ظرفیت‌های بین‌المللی در بهره‌گیری از دیپلماسی جنگی نداشت. پس از فتح خرمشهر تا سال ۱۳۶۵ دستگاه سیاست خارجی ایران به تدریج فعال‌تر شد اما ابتکار عمل زیادی از خود به خرج نداد بلکه بیشتر به عنوان شاکی نسبت به اقدامات جنایتکارانه عراق در جنگ مثل استفاده از سلاح‌های شیمیایی یا حمله به مناطق مسکونی و غیرنظامی از سوی ارتش عراق عمل می‌کرد. از اواخر سال ۱۳۶۵ دستگاه سیاست خارجی ایران در تدوین قطعنامه ۵۹۸ تا حدی فعال شد گرچه نتوانست پیروزی‌های نظامی ایران در جبهه‌ها را تبدیل به یک موفقیت سیاسی چشمگیر بکند. البته قدرت‌های بزرگ هم مانع فعالیت‌های موثر آن بودند. بیشترین فعالیت دستگاه سیاست خارجی ایران پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ صورت پذیرفت که در مذاکرات سه جانبه با سازمان ملل و دولت عراق متجلی است.

 

 

به طور ویژه می‌توانید در مورد حرکت‌های دیپلماتیک ایران در دوره‌های حساس جنگ صحبت کنید؟ مثلا در ۱۹ ماه اشغال خرمشهر از آبان ۵۹ تا خرداد ۶۱.

 

در این دوران رفت و آمد نمایندگان سازمان کنفرانس اسلامی و دبیرکل سازمان ملل به ایران و مذاکرات ایران با بعضی از سران کشور‌ها مانند هند را باید از حرکت‌های دیپلماتیک ایران به حساب آورد اما ایران در تدوین دو قطعنامه روزهای اول جنگ و نیز قطعنامه پس از فتح خرمشهر تقریبا نقشی نداشت.

 

 

اساسا پس از محاصره و اشغال خرمشهر حرکت دیپلماتیکی می‌شد، انجام بگیرد؟ آیا انجام گرفت یا نه؟

 

دستگاه سیاست خارجی ایران پس از فتح خرمشهر می‌توانست خواسته‌های جمهوری اسلامی برای خاتمه دادن به جنگ را به صورت طرحی جهت تصویب قطعنامه پیشنهادی ارایه دهد که اسنادی حاکی از انجام چنین اقدامی منتشر نشده است. البته مسوولان کشور معمولا شروط خود را برای پایان یافتن جنگ در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها مطرح می‌کردند ولی وزارت خارجه آن‌ها را به صورت یک طرح رسمی به مجامعی مانند شورای امنیت سازمان ملل به صورت رسمی ارایه نمی‌کرد. به نظر می‌رسد که وزارت امور خارجه می‌توانست پس از فتح خرمشهر پرچم صلح به دست گرفته و طرحی را به شورای امنیت ارایه و مهلتی را برای اجرای آن تعیین کند تا ادامه جنگ جهت رسیدن به صلح در افکار عمومی تلقی شود. این طرح می‌توانست به این شرح باشد:

۱- بازگشت ارتش عراق به مرز دو کشور بر اساس معاهده ۱۹۷۵

۲- اعلام رسمی دولت عراق مبنی بر معتبر بودن معاهده ۱۹۷۵

۳- عذرخواهی دولت عراق از آغاز جنگ با ایران

۴- پرداخت خسارات جنگ

۵- تعهد به عدم به‌کارگیری زور در اختلافات احتمالی بین دو کشور

 

 

در اتفاق مهمی مثل آزادسازی خرمشهر، دیپلماسی نقشی داشت یا تمام این جریان را باید به پای تلاش نیروهای حاضر در جبهه و برنامه‌ریزی فرماندهانشان و عملیات بیت‌المقدس نوشت؟

 

فتح خرمشهر مرهون برنامه‌ریزی دقیق فرماندهان جنگ است که طی یک سلسله عملیات پی در پی صورت گرفت و توانست مرحله به مرحله ارتش متجاوز عراق را از خاک ایران بیرون کند. انگیزه و روحیه رزمندگان هم مرهون مقاومت و ایستادگی و امید به پیروزی امام خمینی در جنگ بود. ایران با عملیات نظامی موفق شد، قوای ارتش عراق را از خاک خود بیرون کند و دیپلماسی نقشی در عقب راندن نیروهای عراقی از خرمشهر نداشت.

 

 

شما در مورد عملیات فاو کار تحقیقاتی کرده‌اید. تحلیل شما از منظر دیپلماتیک در مورد این عملیات چیست؟ چرا با اینکه طراحان این عملیات آن را به قصد پایان جنگ طراحی کرده بودند، این‌گونه نشد؟

 

انتظار ایران در سال ۱۳۶۴ انجام یک عملیات سرنوشت‌ساز در جبهه‌های جنگ بود. طرح آقای هاشمی رفسنجانی برای پایان دادن به جنگ، انجام یک عملیات موفق در خاک عراق بود تا بر اثر این فشار نظامی بتوان با مذاکره شرایط ایران را برای خاتمه دادن به جنگ محقق کرد و صدام را وادار به تسلیم در برابر شرایط ایران کرد. احساس آقای هاشمی رفسنجانی این بود که با عملیات فاو می‌توان تا بندر‌ ام‌القصر پیشروی کرد اما فرماندهان سپاه رسیدن به این نقطه را مستلزم توسعه توان رزمی می‌دانستند که در آن زمان وجود نداشت. عملیات ارتش در منطقه شلمچه هم قرین موفقیت نشد بنابراین تمام فشار ارتش عراق متمرکز بر جبهه فاو شد و جنگ در این منطقه حدود ۷۵ روز به طول انجامید. بنابراین گرچه پیروزی بزرگی به دست آمد ولی در اینجا هم اطلاعی از چگونگی استفاده دستگاه سیاست خارجی از چنین دستاورد بزرگ نظامی‌ای در اختیار نیست.

 

 

در همه جنگ‌ها سلاح و ادوات جنگی از اهمیت بالایی برخوردار است، چه کشورهایی به ایران در زمینه تهیه سلاح کمک می‌کردند؟ خرید سلاح از کشور آلمان یا چین به دنبال یک حرکت منسجم دیپلماتیک بود یا جریان‌محور و شخص‌محور بود؟

 

خرید سلاح از چین پس از سفر آقای هاشمی رفسنجانی به چین در سال ۱۳۶۴ و توافقات ایشان با دولت آن کشور انجام شد. از آلمان هم سلاح مهمی خریداری نشد.

 

 

جریان مک‌فارلین هم در همین دسته موضوعات قرار می‌گیرد؟

 

جریان مک‌فارلین پس از به گروگان رفتن تعدادی از کارمندان اطلاعاتی دولت آمریکا در لبنان به وجود آمد. دولت ریگان برای آزادی آن‌ها دست به دامان ایران شد و حاضر شد در مقابل فروش میزان اندکی سلاح به ایران که مبلغ آن حدود ۲۲‌ میلیون ‌دلار بود به آزادی اتباع خود کمک کند.

 

 

اگر ممکن است تحلیل خود را در مورد سطح روابط ایران در سال‌های جنگ تحمیلی با شورای امنیت، بفرمایید؟

 

در مجموع روابط ایران با شورای امنیت سازمان در دوران جنگ تحمیلی مناسب نبود. آمریکا رابطه خود با ایران را قطع کرده بود. روابط با انگلیس تیره بود. فرانسه یکی از مهم‌ترین تامین کنندگان جنگ‌افزار برای عراق به ویژه در واگذاری جنگنده‌های میراژ و موشک‌های اگزوسه بود و شوروی هم از مهم‌ترین تجهیزکنندگان عراق به ویژه از نظر تانک و نفربر و تجهیزات زرهی و توپخانه و انواع مهمات بود. فقط رابطه ایران با آلمان تا حدودی مناسب بود.

 

 

در این مقطع روابط دیپلماتیک ایران با نهادهایی مانند اتحادیه عرب یا شورای همکاری خلیج‌فارس چگونه بود؟

 

اصولا شورای همکاری خلیج‌فارس در اسفند‌ماه ۱۳۵۹ جهت حمایت از عراق و برای مقابله با ایران به وجود آمد. البته ایران سعی داشت تا با کشورهای عربی رابطه خوبی برقرار کند ولی به جز عمان که سعی می‌کرد تا حدودی در جنگ بی‌طرف باشد کشورهایی مانند عربستان، کویت، امارات، بحرین و تا حدی قطر به طور کامل از صدام‌ حسین حمایت می‌کردند. رابطه ایران با اتحادیه عرب هم خوب نبود. حسنی مبارک رییس‌جمهور مصر و شاه حسین پادشاه اردن رسما از عراق حمایت می‌کردند و حتی ملک حسین در شلیک اولین توپ به سمت ایران در روز آغازین جنگ در کنار صدام‌ حسین بود. حسنی مبارک هم با توصیه آمریکا سلاح‌های ساخت شوروی موجود در مصر را در اختیار عراق قرار داد و به جای آن‌ها جنگ‌افزارهای آمریکایی دریافت کرد.

 

 

جنبش عدم تعهد چطور؟ اکثریت کشورهای عضو این جنبش، حامی ایران بودند یا عراق؟

 

رژیم بعثی عراق روابط نزدیکی با بعضی از اعضای جنبش عدم تعهد از جمله کشور کوبا داشت و سعی می‌کرد تا ظرفیت سیاسی این جنبش را در جهت اهداف خود و علیه ایران به‌کار گیرد. اواخر تابستان سال ۱۳۶۱ هم عراق سعی داشت تا اجلاس سران کشورهای جنبش عدم تعهد را در بغداد برگزار کند که با همت نیروی هوایی ایران و شجاعت خلبان عباس دوران که در ۳۱ تیر ۱۳۶۱ به محل برگزاری این اجلاس در بغداد حمله هوایی کرد، برنامه عراق ناکام ماند. البته در این تهاجم عباس دوران به شهادت رسید ولی نام خود را در تاریخ فداکاری‌های ملت ایران جاودانه کرد.

 

 

به عنوان سوال آخر، گفته می‌شود که در سال‌های جنگ بین ایران و عراق، دستگاه دیپلماسی مهجور واقع شد و به اندازه بخش نظامی به آن بها داده نشد. آیا با این موضوع موافقید و در صورت موافقت، علت آن را ضعف دستگاه دیپلماسی می‌دانید یا معتقدید جو موجود در کشور این شرایط را ایجاد می‌کرد؟

 

دستگاه دیپلماسی مهجور نبود بلکه نگاه سیاست خارجی ایران به روابط بین‌الملل و ظرفیت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای به گونه‌ای بود که عملا خود را در استفاده از دیپلماسی فعال محروم می‌کرد. پس از به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی از سوی عراق فکر محکوم کردن عراق در مجامع بین‌المللی موجب تلاش برای فعال‌تر شدن دیپلماسی جنگی کشور شد. به هر حال فعال‌ترین دوران دستگاه دیپلماسی ایران در سال‌های آخر جنگ بود که آقای هاشمی رفسنجانی فرماندهی جنگ را برعهده داشتند. ایشان معتقد به استفاده از ظرفیت دستگاه سیاست خارجی برای خاتمه دادن به جنگ در کنار عملیات نظامی بودند.

 

 

منبع: روزنامه شرق

کلید واژه ها: حسین علایی پایان جنگ هاشمی رفسنجانی


نظر شما :