گفت‌وگو با استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ییل: خاطرات ما فراموش‌نشدنی است

سامان صفرزائی/ ترجمه: زرین ایزدیار
۲۲ شهریور ۱۳۹۱ | ۱۳:۳۷ کد : ۲۵۶۶ وقایع اتفاقیه
گفت‌وگو با استاد جامعه‌شناسی دانشگاه ییل: خاطرات ما فراموش‌نشدنی است
تاریخ ایرانی: دکتر جفری الکساندر، استاد سر‌شناس جامعه‌شناسی در دانشگاه ییل و مدیر مرکز جامعه‌شناسی فرهنگی CCS، در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» از مفهوم خاطره جمعی ملت و مواجهه ایالات متحده با فاجعه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ می‌گوید. نویسنده کتاب «زخم، یک تئوری اجتماعی» در این گفت‌وگو از تفاوت‌های عدالت و انتقام می‌گوید و خاطرنشان می‌کند: «تنبیه و مجازات بخشی از عدالت است اما هدف اولیهٔ آن نیست.» از دیگر کتاب‌های پروفسور الکساندر می‌توان به «زخم فرهنگی و هویت جمعی»، «فرهنگ و جامعه در حال گذار» و «پیروزی اوباما و نبرد دموکراتیک برای قدرت» اشاره کرد.

 

***

 

پروفسور الکساندر، لطفا تفسیر خود از «خاطره جمعی» را بفرمایید، در واقع آیا این یک مفهوم عمومی است که به یک ملت اشاره دارد یا اینکه در یک ملت می‌توانیم در میان گروه‌های اجتماعی متفاوت با چندین «خاطره جمعی» مواجه باشیم؟

 

از منظر جامعه‌شناختی، مساله در باب خاطره «جمعی» است و ما عموما درباره جمع‌ها (collectivities) صحبت می‌کنیم تا یک مورد بخصوص. بی‌شک ملت‌ها یکی از گسترده‌ترین و تاثیرگذار‌ترین جمع‌ها هستند. فرا‌تر از آن، گروه‌های دینی، مناطق و تمدن‌ها هستند که هر کدام در مقام جمع‌هایی قرار می‌گیرند که خاطرات خاص خود را دارند. اما همانطور که شما هم مطرح کردید، جمع‌هایی کوچکتر از ملت‌ها هم وجود دارند که خاطرات اجتماعی خود را دارند. گروه‌های اجتماعی تجربه‌های به شدت متفاوتی دارند و خاطرات آن‌ها، برای مثال، از وقایعی که برای آن‌ها حزن‌آور است می‌تواند در تضادی جدی با دیگری باشد.

 

 

یکی دیگر از موارد مورد بحث در حافظه جمعی نقش «ترمیم» زخم‌ها پیش از فراموشی خاطره است. مردم ایالات متحده یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ با بزرگترین فاجعه در تاریخ آمریکا مواجه شدند. چقدر طول کشید تا این زخم ترمیم شود؟ چه عواملی در این پروسه دخیل بودند و این روز‌ها حافظه تاریخی مردم آمریکا پیرامون واقعه‌ای که یازده سال پیش به وقوع پیوست چطور توصیف می‌شود؟

 

رویدادهای حزن‌انگیز و تراژیک می‌توانند به یاد سپردنی شوند، اگر بتوانند پیوستگی و اتحاد اجتماعی را شکل دهند و بی‌شک برای زمانی طولانی واقعهٔ یازده سپتامبر از این دست خواهد بود. گرچه، اولین کد گذاری واقعهٔ یازده سپتامبر توسط رئیس‌جمهور محافظه‌کار ما، جورج بوش، یادآوری آن واقعه را در بستر «جنگ با تروریسم» قرار می‌داد که برای بسیاری از آمریکایی‌ها دربردارندهٔ عناصر اندک اما قدرتمندی از «نهضت» ضد اسلامی می‌شد. با گذشت زمان از واقعه یازده سپتامبر، هنگامی که جنگ عراق شکست خورد، محبوبیت بوش کاسته شد و تروریسم شبیه سگی آرام شد، رویهٔ «ما در مقابل آن‌ها»ی بوش در یادآوری یازده سپتامبر رنگ باخت. با روی کار آمدن اوباما یادآوری یازده سپتامبر در قالب روایتی جدیدی قرار گرفت.

 

 

پریمو لوی می‌گوید: «نمی‌خواهم ببخشم، هرگز هیچ یک از دشمنانم را نبخشیده‌ام، چرا که آگاهم هر عمل انسانی می‌تواند جنایت را بشوید. من عدالت را طلب می‌کنم.» اینجا ما با مفهوم عدالت روبرو هستیم، آیا واقعا ممکن است که خاطره جمعی بدون حاکم شدن عدالت بتواند بر یک زخم فائق آید؟ تفاوت عدالت و انتقام در جامعه‌شناسی چگونه تبیین می‌شود؟ این بحثی است که پس از یازدهم سپتامبر در آمریکا بسیار مطرح بود.

 

انتقام‌جویی و عدالت بسیار متفاوت هستند. در سنت عهد عتیق، در قرون وسطی و یا رسوم گاوچرانی، انتقام یعنی یک چشم در ازای یک چشم، یک دندان به جای یک دندان: از دشمنان خود‌‌ همان چیزی را بگیرید که آن‌ها از شما گرفتند. اما در سنت قانونی دموکراتیک و یا در سنت‌های مسیحیت (یا عهد جدید) ایدهٔ متفاوتی وجود دارد که عدالت را در ارتباط با اعتراف و بخشش قرار می‌دهد. اگر فرد مجرم یا گناهکار اعتراف کرده و مسئولیت‌های کار خود را بپذیرد و به دنبال جبران برآید، شاکیان و یا آسیب‌دیدگان باید ببخشند حتی اگر فراموش نکنند. تنبیه و مجازات بخشی از عدالت است اما هدف اولیهٔ آن نیست. در کتابم با عنوان «سپهر تمدن» ایدهٔ عدالت را به عنوان ترمیم کنندهٔ تمدن پیش برده‌ام که در امتداد اتحاد و همبستگی است.

 

 

در ایران بسیاری از روشنفکران و تاریخ‌نگاران معتقدند که جامعه ما از حافظه تاریخی ضعیفی برخوردار است و رویداد‌ها را خیلی زود از یاد می‌برد. اخیرا مقاله‌ای از پل ریکور می‌خواندم که در آن نظر مشابهی پیرامون جامعه فرانسه مطرح کرده بود. می‌خواهم بدانم آیا اوضاع در ایالات متحده هم بدین منوال است؟ جامعه‌شناسان و تاریخ‌نگاران آمریکایی جامعه خود را به این خاطر که نمی‌توانند فجایع را در ذهنشان نگه دارند به چالش می‌کشند؟

 

در نگاه جامعه‌شناختی سخن گفتن از خاطرۀ جمعی ضعیف و یا نیرومند به نظر گمراه‌کننده می‌رسد. این طرز تلقی به ما می‌گوید که یک خاطره نیرومند «هر ‌چیزی را که واقعا اتفاق افتاده و یا مهم بوده‌اند را به خاطر می‌سپارد»، اما مساله حقیقتاً این نیست. خاطرهٔ جمعی به شدت مبتنی بر انتخاب است و باید این‌گونه باشد، تنها اتفاقات اندکی می‌توانند در ادراک فرهنگی به خاطر سپرده شوند. به‌ همین دلیل است که خاطرهٔ اجتماعی بسیار مهم و تاثیرگذار است. یک گروه یا یک ایدئولوژی می‌خواهد یک تجربه را بطور تاثیرگذاری حفظ کند در حالی که دیگران مطلقا نمی‌خواهند.

 

 

در مطالعات پیرامون حافظه اجتماعی، مواجهه با رخدادهای هولناک ملی و ضرورت فراموشی یکی از بحث‌های اصلی است، ممکن است پیرامون «حافظه جمعی و هویت» و نقش آن در کمک به جوامع برای خلاص شدن از خاطرات بد توضیح دهید؟ برخی از جامعه‌شناسان معتقدند فراموش کردن خاطرات تلخ معنایش فرار است و آن را اشتباه می‌پندارند، برخی دیگر اعتقاد دارند ورود به آینده بدون فراموش کردن گذشته ممکن نیست. چگونه باید با این پارادوکس روبرو شد؟

 

همانطور که در بالا نیز اشاره کردم، مساله در واژگان «به‌ یاد آوردن» یا «فراموش کردن» نیست. این یک برآمد فرهنگی است که از طریق پروسه‌های نمادین و اجتماعی تعیین می‌شود، پروسه‌هایی که غالبا در کشاکش با یکدیگر قرار دارند. شما، به مثابهٔ یک ملت و یا گروه چیزی را «فراموش» نمی‌کنید بلکه اهمیت آن را کم می‌کنید یا آن را کمتر هراس‌آور می‌کنید و این کار را با قرار دادن یک واقعه در ساختار روایتی جدیدی انجام می‌دهید که می‌گوید چگونه با بهبود بخشیدن به شرایط با راه‌های مختلف بر مسائل دشوار غلبه کنید. در این ساختار شما می‌توانید «کد گذاری» یک رویداد را تغییر دهید. اگر موفق به انجام آن شدید، واقعه اهمیت خود را از دست می‌دهد.

 

 

برخی تاریخ‌نگاران بر این باورند که نظام‌های مستبد همیشه در تلاش هستند تا حافظه جمعی ملت‌ها را در کنترل خود بگیرند. به نظر شما آیا ممکن است که حافظه جمعی کنترل یا مدیریت شود؟ به طور کلی تاثیر یک سیستم دموکراتیک بر حافظه جمعی چیست؟

 

بله، قدرت در تعریف دقیق به معنای کنترل یافتن بر جریان‌های فرهنگی با هدف دستیابی به کنترلی فرادستی و هژمونیک است. بنابراین، اعمال زور ذره ذره به‌کار گرفته می‌شود. نظارت بر خاطره نیز جزئی از این جریان است. برای مثال، در چین مائویی مطلقا هیچ «خاطره»‌ای از کشتار نانجینگ در حوزهٔ عمومی وجود ندارد. این قتل عام مربوط به دسامبر ۱۹۳۷ است، زمانی که ارتش ژاپن هزاران هزار شهروند و سرباز چینی را به قتل رساند. آنچه در سیستم‌های دموکراتیک متفاوت است این است که سیستم‌های دموکراتیک اجازه تکثریافتگی و حیات انواع گوناگون قدرت را میسر می‌سازد. این بدان معناست که هرگونه احتمال وجود یک قدرت مسلم برای کنترل حافظه جمعی ناچیز است. در سیستم‌های دموکراتیک، دولت به دلیل فعالیت گروه‌های مدنی مستقل، کارآفرینان فرهنگی، هنرمندان و روشنفکران و همچنین توانایی گروه‌های آسیب‌دیده در ایجاد جنبش‌های اجتماعی در مسیر حافظه و حقیقت به کلی ناتوان از ایجاد سیطره بر معانی فرهنگی است.

کلید واژه ها: جفری اکساندر حافظه تاریخی


نظر شما :