چرا ۱۷ شهریور دیگر تکرار نشد؟- صادق زیباکلام
شکل و اهداف مبارزه با رژیم شاه از بسیاری جهات بعد از ۱۷ شهریور تغییر یافت. اما دو نکته پیرامون آن کشتار به صورت معما در آمد. نخست عوامل آن کشتار دقیقا چه کسانی بودند؟ پرسش دوم آن بود که اساسا آن کشتار چرا صورت گرفت؟ به دستور کدامین مقامات رژیم صورت گرفت؟ و اساسا اینکه چرا ظرف ماههای آینده پدیده ۱۷ شهریور دیگر در تهران تکرار نشد؟
در خصوص پرسش نخست به نظر نمیرسد که امروز دیگر اما و اگر و ابهامی وجود داشته باشد. در روزها و هفتههای بعد از ۱۷ شهریور، شایعات زیادی در تهران وجود داشت مبنی بر اینکه عوامل کشتار ۱۷ شهریور یک گروه کماندویی اسراییلی بودهاند که از طریق ترکیه با هلیکوپتر به ایران آمدهاند و بعد از کشتار هم ایران را ترک کردهاند. مطبوعات در سایه آزادی که پیدا کرده بودند توانستند مطالبی را در خصوص کشتار درج کنند.
از جمله گزارش کردند که به شهادت کسانی که آن روز در میدان ژاله بودهاند، نظامیان آن روز لباس عجیبی به تن داشتند که مردم آن یونیفرم را به تن نظامیان ایران ندیده بودند. به علاوه با زبان عجیبی صحبت میکردند که انگلیسی یا اروپایی نبود. روزنامهها در روشن کردن ابعاد کشتار ۱۷ شهریور جلوتر آمده و گفتند اطلاعات و اخبار بیشتری که از شاهدان آن کشتار به دست آمده حکایت از آن میکند که زبانی که آن کماندوها در «واکیتاکی» (بیسیم)هایشان با یکدیگر صحبت میکردهاند، زبان عبری بوده. بنابراین شایعه آمدن آن یگان ویژه از اسراییل قطعیتر شد.
در همان ایام روزنامه «کیهان» در صفحه اولش عکسی از یک یونیفرم و علامت مخصوص که روی آن بود چاپ کرد. در شرح آن یونیفرم روزنامه نوشت: لباسی که به تن آن کماندوها بوده این یونیفرم بوده و سپس روزنامه ادامه داد که این یونیفرم متعلق به یک واحد ویژه کماندویی از ارتش اسراییل است. وظیفه این یگان ویژه قتل عام فلسطینیهای بیدفاع است. به اعضای این واحد آموزشهای ویژه داده میشود که هیچ احساسی نسبت به مردم تظاهرکننده نداشته باشند و به راحتی به مردم از فاصله نزدیک شلیک کنند.
شرح و بسطهای زیادی میان مردم تهران در خصوص نحوه تربیت و آموزش این کماندوها در اسراییل دهان به دهان میگشت. با توجه به نزدیکی رژیم شاه با اسراییل و بغض و کینه مردم عادی از اسراییل و در مقابل طرفداری آنان از فلسطینیها (در سال ۵۷)، آمدن این کماندوها از اسراییل به تقاضای رژیم شاه بوده چون هیچ نظامی ایرانی حاضر نمیشد به هموطنان ایرانیاش که یقین داشته مسلح نیستند آن گونه از فاصله نزدیک با تفنگ ژ-۳ و مسلسل یوزی شلیک کند. بنابراین شاه از اسراییلیها میخواهد که بعد از اعلام حکومت نظامی که از نیمهشب همان جمعه ۱۷ شهریور به اجرا گذارده شده بوده، کماندوهای ویژه به ایران بیایند و با اقدام به یک کشتار مهیب از ایرانیان «زهر چشم» گرفته تا دیگر حاضر به تظاهرات نشوند.
قطعات آن تئوری کامل به نظر میرسیدند. شاه نگران بوده که اگر آن کشتار را نظامیان خودش قرار میشد انجام بدهند، ممکن بود تمرد کرده و سرپیچی کنند و حتی در برابر مقامات مافوقشان بایستند یا ممکن بود که صرفا هوایی شلیک کنند و رژیم به اهدافش نرسد. بنابراین اسراییلیها را میآورند که کشتار میدان ژاله حسب نقشه و استراتژی رژیم پیش برود.
اما حقایق و واقعیات بعد از انقلاب یک سطل آب سرد روی همه آن شایعات و تئوریها پاشید. سربازان و نظامیانی که در صبح روز جمعه ۱۷ شهریور از فاصله صد متری مردم را به رگبار بسته بودند، نه اسراییلی بودند، نه عبری صحبت میکردند، نه در اسراییل آموزش ویژه دیده بودند و نه از اسراییل آمده بودند. آنان نظامیان ایرانیای بودند که با زبان شیرین و غنی فارسی صحبت میکردند و نه از تلآویو آمده بودند و نه از بیتالمقدس، بلکه از پادگان فرحآباد حدود دو، سه کیلومتر آنطرفتر از میدان ژاله آمده بودند. نه آموزش مخصوصی دیده بودند و نه دوره ویژهای را گذرانده بودند تا قادر شوند از نظر روانی به مردم به قصد کشت شلیک کنند. نظامیان کاملا معمولی بودند. برخی کادر و برخی هم سرباز، درجهدار یا افسر بودند. به آنها هم یک دستور مشخص نظامی داده شده بود؛ با توجه به برقراری حکومت نظامی که از ساعت ۱۲ شب اعلام شده بود، واحدهای فرمانداری نظامی دستور داشتند که تجمعات بیش از سه نفر را (حسب مقررات حکومت نظامی) متفرق کنند. آنان حسب مقررات حکومت نظامی دستور داشتند که در ابتدا از تظاهرکنندگان بخواهند متفرق شوند و چنانچه متفرق نشوند، به آنان شلیک کنند و آنان هم دقیقا دستورات فرمانداری نظامی را اجرا کرده بودند؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. اعضای آن واحد در سال ۵۸ محاکمه شدند و همانطور که گفته شد، هیچ اسراییلیای در میانشان نبود.
بخش دوم اما و اگرها در خصوص ۱۷ شهریور، اینکه چرا دیگر تکرار نشد، به مراتب پیچیدهتر و دشوارتر است. شاید به واسطه نفس آن پیچیدگی است که ما ترجیح دادهایم اصلا این سوال که «چرا ۱۷ شهریور دیگر تکرار نشد؟» را اساسا مطرح نکنیم و به دنبالش نرویم. در عوض نظریههای زیادی یافتهایم از جمله اینکه رژیم دریافته بود که کشتار دیگر جواب نمیدهد. ۱۷ شهریورهای دیگری هم اتفاق افتادند اما هیچ نتیجهای برای رژیم به بار نیاورد. رژیم نگران بود که اگر ۱۷ شهریور را تکرار کند، ممکن است برخی از افسران و نظامیانی که به انقلاب پیوسته بودند، اسلحه خودشان را به جای نشانه گرفتن به سمت مردم، به سمت رژیم و فرماندهان ارشد ارتش نشانه روند. «آمریکاییها نگران بودند که اگر کشتارهای دیگری اتفاق بیفتد، ممکن است امام اعلام جهاد کند.» و… و انواع و اقسام توجیهات دیگر، اما صحت و درستی این تئوریها همانطور است که آمدن یک گروه کماندویی ویژه از اسراییل.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :