موسوی تبریزی: امام بنیصدر را خائن نمیدانست/ پیوند جمهوریت با اسلامیت برای طالقانی مساله بود
در ادامه گزیدهای از اظهارات موسوی تبریزی میآید:
* من چندین بار گفتهام که آقای بنیصدر از ابتدا خائن نبود. امام هم او را خائن نمیدانست. حتی به بنیصدر کمکهای زیادی هم کردند تا بماند. بنیصدر خودش نخواست. غرور آنچنان سرتاپای بنیصدر را گرفته بود که متوجه نشد جایگاه واقعی قانونیاش کجاست در حالی که میتوانست جایگاه قانونی خود را حفظ کند. البته عدهای هم خارج از جایگاه قانونی از بنیصدر توقعاتی داشتند که او زیر بار نمیرفت. اما در عین حال هم بنی صدر قائل به جایگاه قانونیاش نبود. شما ببینید آخرین نامه انتشار نیافتهای که امام به بنیصدر مینویسند و در آن میخواهند که بنیصدر شورای عالی قضایی، شورای نگهبان، مجلس و دیگر نهادهای قانون اساسی را بپذیرد و با اینها همکاری کند، او قبول نمیکند. میگوید من مجلس را قبول ندارم. به این دلیل که انتخاباتش را قبول نداشت. در حالی که انتخابات را وزارت کشوری برگزار کرده بود که انتخابات ریاستجمهوری او را برگزار کرده بود. او مجلس را قبول نداشت چرا که طیف پیروز از آن حزب جمهوری اسلامی بود و او نمیخواست با این مجلس همکاری کند. همین موجب درگیریها شد. بنیصدر میگفت من ۱۱ میلیون رای دارم و هرچه میگویم باید اتفاق بیفتد. حضرت امام حتی فرماندهی کل قوا را به بنیصدر دادند تا به او کمک کرده باشند. اتفاقی که تنها یک بار دیگر رخ داد و آن هم مربوط به سالهای پایانی جنگ بود که آیتالله هاشمی را به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب کردند. البته عدهای هم بودند که میگفتند بنیصدر حتی در حیطه وظایف قانونیاش هم عمل نکند و قصد داشتند او را محدود کنند. میخواستند نخستوزیر را بر او تحمیل کنند و این رفتارهای غیرقانونی هر دو طرف موجب تصادمها شد. چنین است که این فضا تا به امروز ادامه داشته است. رفتارهایی که نهتنها قانونی نبوده است که حتی اسلامی هم نیست. در چنین فضاهایی است که عدهای سودجو به وسط میدان میآیند و با شناخت از موقعیتها، سعی میکنند فضا را به نفع باند خود مصادره کنند.
* حذف کسانی که به نظام اعتقاد دارند و برای نظام زحمات زیادی کشیدهاند تنها نفعی که دارد خوشحالی بدخواهان انقلاب است. فرقی نمیکند آقای هاشمی باشد یا خاتمی. کسی که نمیداند جریانات چگونه پیش میرود یا آن جوانی که امام را ندیده است با این اتفاقات مذموم پیش خود خواهد گفت که نظام، کارخانه منحرفسازی و بیدینسازی ساخته است. پخش اتهاماتی که مبنای حقوقی ندارد و به اثبات نرسیده است، به اصل نظام خدشه وارد میکند. باید اعتبار نیروهای انقلاب را حفظ کنیم نه آنکه خود با دست خود، نیروهایمان را به ذبحگاه ببریم.
* تملق نه تنها برای نظام اسلامی، که برای هیچ نظام سیاسی کارایی ندارد. شما پیش از انقلاب را نگاه کنید. فضای باز سیاسی تحمل نمیشود. مدیریت کشور به صورت انحصاری در اختیار طیف محدودی قرار میگیرد. رژیم حتی احزاب موجود را هم تحمل نمیکند. همه با دستور شاه مجبور میشوند عضو حزب رستاخیز شوند. کارمندان دولتی مجبور میشوند برای اینکه کار خود را از دست ندهند به این حزب بپیوندند. اینها البته در ظاهر عضو حزب رستاخیز بودند اما در باطن اعتقادی به حزب نداشتند و خودشان هم میدانستند عضویتشان دروغین است. اما وابستگان و نانخوران رژیم پهلوی که اطراف شاه مست قدرت بودند و نانشان در ثناگویی، به شاه گزارش میدادند که همه ملت ایران بنا به خواسته شما عضو حزب رستاخیز شدهاند، همهچیز بر وفق مراد است. در حالی که خودشان هم میدانستند واقعیت این نیست اما همین گزارشهای غلط چون بر اساس خواست شاه بود، باعث شد او بیش از پیش باور غلط خود را باور کند. همین تملقها باعث فریب خود شاه هم شده بود.
* امام معتقد بودند اسلام منهای جمهوریت، امکانپذیر نیست و اسلام با جمهوریت تبلور مییابد. در نگاه اسلام و امام که مفسر کاملی از اسلام بودند حاکمیت باید از آن مردم باشد. مسالهای که در اصل ۵۶ قانون اساسی هم به آن اشاره شده است. یادم میآید که روزی مرحوم آیتالله طالقانی به من گفتند من نمیدانم که امام چگونه میخواهند جمهوریت را با اسلامیت پیوند بزنند. برای فردی مانند آقای طالقانی هم این موضوع یک مساله بود اما امام وقتی سخن از دموکراسی و رای مردم کردند نشان دادند که جمهوریت همانند اسلامیت برای ایشان جایگاهی غیرقابل خدشه دارد.
نظر شما :