خاطرات درباریان و فرنگیان از شیوع وبا در تهران/ درو شدن مردمان با داس مرگ

۱۳ شهریور ۱۳۹۱ | ۱۹:۱۸ کد : ۲۵۳۶ از دیگر رسانه‌ها
احمد نیکروح: با گرم شدن هوا در تابستان‌های تهران قدیم، هرچند یک‌بار بیماری وبا در میان دارالخلافه‌نشینان و سایر شهرهای ایران شیوع پیدا می‌کرد و سبب از بین رفتن جمعی از مردم تهران و فرار گروهی دیگر از آن‌ها از شهر می‌شد. به دلیل نبود سرشماری نفوس در تهران قجری، هیچ‌گاه در این سال‌ها تعداد مردگان از بیماری وبا مشخص نشد. اما در هر صورت دلیل اصلی شیوع این بیماری مسری، کثیفی دارالخلافه بود. رعایت نکردن مسایل بهداشتی، جمع‌آوری نکردن زباله در شهر، ذبح حیوانات بدون هیچ‌گونه اصول بهداشتی در معابر عمومی، آلوده بودن آب شهر تهران و شست‌وشو و غسل مردگان در جوی‌ها و سیراب شدن سبزیجات از این جویبار‌ها و... از عوامل اصلی بروز این بیماری کشنده در تهران قدیم بود.

 

در مورد بیماری وبا و سرایت آن به سایر افراد و فوت تعداد زیادی از پایتخت‌نشینان، نباید از خاطرات نویسندگان و دیپلمات‌های خارجی که در آن روزگار به تهران رفت و آمد داشتند غافل شد. در کتاب مرآه‌البلدان که نخستین کتابی است که در آن می‌توان به سرگذشت تهران قدیم پی برد، به وبای قاجاریه بار‌ها اشاره شده است: «در سال ۱۱۹۷ هجری در زمان سلطنت آغامحمدخان قاجار، وبا در تهران بروز پیدا کرد و جمع کثیری درگذشتند و چون این مرض از شهر به اردو سرایت کرد، حضرت آغامحمدشاه که از هوای تهران متنفر و از خارج شهر کوچ کرده، چشمه‌علی دامغان را در محل خیام با احتشام فرمودند. در آن سال وبا و طاعون خلقی از اهل ری و تهران را بکشت. طبق اسناد به جا‌مانده نیز در سال ۱۲۴۴ هجری قمری و در زمان سلطنت فتحعلیشاه قاجار وبا در تهران شیوع پیدا می‌کند.» در کتاب مذکور در اشاره به این بیماری دوباره می‌خوانیم: «همچنین دو سال بعد یعنی در سال ۱۲۴۶ باز هم در تهران وبا بروز پیدا کرده و عده‌ای را می‌کشد. همچنین در سال ۱۲۶۱ دوباره مرض وبا در دارالخلافه بروز و طغیان کرد و موکب پادشاهی به لواسان رفت و از شهر و مضافات، کثیری تلف شدند.»

 

 

خاطرات کنت دوگوبینو

 

کنت دوگوبینو، به عنوان دبیر اول سفارت فرانسه به همراه سفیر جدید از سوی ناپلئون سوم به دربار ایران در دوران ناصری اعزام شد و به تهران آمد. دوگوبینو بعد از بازگشت به فرانسه کتابی تحت عنوان «سه سال در آسیا» نوشت که در یکی از فصول آن به شرح جریان سفر خود به تهران و شیوع بیماری وبا اشاره کرده و می‌نویسد: «در سال ۱۸۵۶ میلادی در ایران و تهران، وبای سختی بروز کرد و هرکسی دو پا داشت و می‌توانست فرار کند برای حفظ جان خود از پایتخت می‌گریخت. مردم از این بیماری چنان به هلاکت می‌رسیدند که گویی برگ از درخت می‌ریزد، با اینکه در تهران آماری برای تعیین بیماران به هلاکت رسیده از وبا وجود نداشت، مع‌ذلک من تصور می‌نمایم که بیش از یک سوم سکنه شهر تهران بر اثر بیماری وبا مردند. در‌‌ همان روزهای نخستین بروز بیماری، سفارت فرانسه برای جلوگیری از توسعه این مرض اقداماتی انجام داد از جمله آنکه به مردم فهماند به هیچ عنوان آب خام ننوشند و حتما به مدت ۱۵ دقیقه آب را بجوشانند اما کسی به این حرف‌ها گوش نمی‌داد و مردم مثل همیشه آب‌های جوی را می‌نوشیدند. حتی ما به وسیله جارچی‌های دربار به عوام گوشزد کرده بودیم که البسه اموات را بسوزانند و تا آنجا که ممکن است برای ننوشیدن آب جوب‌ها، در چاه‌ها مرتبا آهک بریزند، مردم مطلقا سبزی خام نخورند و از خوردن میوه تا آنجا که ممکن است خودداری کنند و در صورتی که می‌خواهند میوه بخورند آن‌ها را با شکر بجوشانند، اما مردم به اقدامات ما توجه نداشتند و می‌گفتند مرض از طرف خدا می‌آید، اگر خداوند خواست ما خواهیم مرد وگرنه زنده خواهیم ماند. با همه این تفاصیل، چند تن از کاردان‌های فرانسوی از بیماری وبا مردند و من هم که وضع را چنین دیدم برای فرار از این مرض و به هلاکت نرسیدن خانواده‌ام، تهران را ترک کردم و از راه روسیه به فرانسه رسیدم. حتی جالب توجه آن است که اصول قرنطینه که حتی در اعصار قدیمه در همه جا معمول بود در این کشور رایج نبود، به همین جهت این بیماری مسری به سرعت برق تمام آبادی و سایر کشور را فرا گرفته بود.»

 

 

یادداشت‌های دکتر فووریه

 

از دیگر کسانی که در مورد بیماری وبا، اطلاعات قابل ‌توجهی در خاطراتش آورده دکتر فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه بود که در کتاب خود به نام «سه سال در دربار ایران» وقایع مربوط به طغیان بیماری وبا را به صورت روزانه نوشته است. از موارد برجسته آن می‌توان به خاطرات زیر اکتفا کرد: «وبا از شش روز پیش در تهران ظاهر شد و شاه سخت از این قضیه آشفته که خواستار آن شده است که زنان حرم را به صاحبقرانیه بفرستد. اما با توجه به اخباری که مدام به ما می‌رسد این است که وبا حتی به شمیرانات و ییلاقات از جمله تجریش، زرگنده، رستم‌آباد، دزاشیب و سلطنت‌آباد سرایت کرده است. از معجزات آن است که تاکنون این ناخوشی در میان ما راه نیفتاده و به کسانی که برای ما خبر می‌آوردند، می‌گفتند که وبا هر روز قریب به ۱۰۰ نفر تلفات دارد. شاه نیز با توجه به این خبر‌ها تصمیم گرفت به شهرستانک برود. من شبهه ندارم که علت سرایت وبا به اندرون دربار، غذاهایی بوده که آشپزخانه به آنجا می‌برده است، زیرا که چند روز پیشتر یکی از آشپزان مبتلا به وبا مرده بود... اگر مریض‌های مبتلا به وبا را از دیگران جدا کنیم، سرایت این مرض محدود خواهد شد اما در تهران این مساله عملی نشد تا آنجا که روزی نزدیک به ۸۰۰ نفر از این بیماری، دار فانی را وداع می‌گفتند... بعد از پنج ماه دوری از تهران و چندی اقامت در سرخه‌حصار زمانی که به دارالخلافه بازگشتیم، تهران به وضع عادی بازگشته بود و خدا می‌داند که چه تعداد از مردم به دست داس مرگ درو شده بودند. از آنجا که میرزا عیسی نایب‌الحکومه تهران نیز از بیماری وبا مرده بود کسی نبود در این مدت نظم شهر را حفظ کند، در زندان‌ها باز شده و محبوسین آزاد شده بودند و عده‌ای از آن‌ها به سمت خانه ما آمده بودند و هر آنچه را که قابل حمل بود با خود برده بودند.»

 

 

خاطرات روزانه اعتمادالسلطنه

 

اعتمادالسلطنه از سیاستمداران و رجال خوشنام دوره ناصری در کتاب خاطرات روزانه خود که امروزه به عنوان معتبر‌ترین اسناد دوران قاجار شناخته شده در برخی از خاطراتش به شیوع بیماری وبا نیز اشاره کرده است: «یکشنبه ۲۰ محرم سنه ۱۳۱۰ هجری قمری، از آنجا که هیچ اعتبار به حیات و ممات نیست و کسی نمی‌داند تا ساعت دیگر زنده است یا نه نمی‌دانم بنویسم چه موقع وارد تهران می‌شویم... اصغر وکیل که قراول دربخانه من است فضولی کرده بود، آمده بود، ‌ای کاش نمی‌آمد و این خبر را نداشت گفت: دیشب یک ساعت از شب رفته، بلقیس، دختر دایه اهل خانه از وبا فوت شد. دوشنبه ۲۱ محرم سنه ۱۳۱۰ هجری قمری... در خیابان جمعیت زیادی دیدم که از بشره همه معلوم بود که در میان بلا گرفتارند. در قهوه‌خانه نزدیک قصر قاجار به شیخ زین‌العابدین واعظ رسیدم. از وبا پرسیدم. گفت: در شمیران و شهر و در تمام دهات و اطراف تهران وبا معرکه می‌کند. من با کمال قوت قلب توکل به خدا نموده وارد خانه شدم. از ۲۰ محرم تا ۲۰ صفر ۱۳۱۰، ۳۰ روز تمام بر من طوری سخت گذشت که در ۵۰ سال عمر خود ندیده بودم. شکر می‌کنم که از میان جمعیت حسن‌آباد کسی مبتلا نشد. از شهر و اطراف شهر می‌گویند، ۲۳ هزار نفر مبتلا شده‌اند که البته تعداد زیادی از آن‌ها معالجه شدند. پنجشنبه اول ربیع‌الثانی سنه ۱۳۱۱ هجری قمری، وبا در تهران شدت کرده است و از چهار و پنج نفر به روزی ۲۵ الی ۳۰ نفر رسیده. وحشت غریبی به مردم مستولی شده است. با اینکه وبای پارسال بلای عام بود مردم اینقدر وحشت نداشتند. علی‌الخصوص خود من که نه خواب دارم و نه خوراک و دایم در تزلزلم. سه‌شنبه ۶ ربیع‌الثانی ۱۳۱۱، به خانه نظام‌الملک رفتم. او می‌گفت که عدد موت‌های وبایی به ۱۴ و ۱۵ رسید و سرانجام تخفیف حاصل شده است. از کارهایی که امسال در تهران می‌شود که بیشتر مردم بیچاره را به وحشت می‌اندازد، این است که شخص ناخوش را آورده در وسط کوچه می‌خوابانند و دو سه نفر دورش جمع می‌شوند و به سایرین می‌گویند که این وبا گرفته است و پول دوا و غذا ندارد و به این ترتیب مبلغی پول جمع می‌کنند. باز فردا همین مساله را تکرار می‌کنند. چنان که یک نفر عمله نهاوندی یا طالقانی را از ششم تا چهاردهم ماه، نزدیک خانه من به همین صورت انداخته و اسباب تکدی فراهم آورند.»

 

 

وبا در سال ۱۳۲۲

 

در دوره مظفری در سال ۱۳۲۲ هجری قمری بار دیگر بیماری وبا در تهران گسترش یافت. این بار این ناخوشی از هندوستان سپس از افغانستان وارد مرزهای ایران شد و گسترش این بیماری در حدی بود که برای نخستین بار اعمال قرنطینه را به جای آوردند. این مرض در تهران از سمت جنوب شیوع پیدا کرد و در درجه اول گریبانگیر فقرا شد. کار به جایی رسید که برای جلوگیری از وبا، شورای عالی معارف و مدارس چند ماه تعطیل شدند حتی بعد از بین رفتن بیماری، تا مدت طولانی بچه‌ها به مدرسه نمی‌رفتند. یحیی دولت‌آبادی شرح مفصلی از وبای سال ۱۳۲۲ داده است: «مسلم است که در شهر‌های ما کثافت زیاد در خانه‌ها و در معابر و نهر‌ها و ناپاکی آب‌های آشامیدنی موجب تولید مرض‌های گوناگون می‌گردد. شهر تهران در ناپاکی آب‌های جاری از هیچ ‌یک از شهرهای دیگر ایران عقب نمانده است. در سرتاسر این شهر یک رختشوی‌خانه وجود ندارد. سر هر نهر آب و در هر گذر لباس‌های کثیف با هرچه در بر دارد، در آب‌های جاری شسته می‌شود و همین آب‌ها به خانه‌ها رفته و به مصرف شرب مردم می‌رسد که در این وقت هم آب‌ها پر از وبا است. کسی به فکر حفظ‌الصحه نمی‌باشد و اگر معدودی از اشخاص آگاه بخواهند آب را بجوشانند و حفظ صحتی بنمایند، مورد ملامت عوام و بی‌خبران قرار می‌گیرند.»

 

 

منبع: روزنامه شرق

کلید واژه ها: وبا


نظر شما :