آرزوهای بزرگ/ ۶۶ سال از اولین کنگره نویسندگان ایران گذشت
احسان طبری
تاریخ ایرانی- امید ایرانمهر: پنج سال از اشغال ایران و پایان استبداد رضاخانی میگذشت. از آن هرج و مرج و آشفتگی بعد از شهریور ۲۰ کمی کاسته شده بود و آرام آرام روشنفکران و فعالان سیاسی و فرهنگی جایگاه خود را در سپهر سیاسی جدید یافته بودند. فروپاشی نظام استبدادی و حاکمیت آزادی نسبی در فضای کشور باعث شده بود تا نویسندگان و هنرمندان ایرانی با هدف یافتن راهکارهایی برای رهایی از سانسور و دفاع از حقوق صنفی خود، به تبادلنظر و رایزنی بپردازند.
از دل همین گفتوگوها بود که گروهی از نویسندگان به این نتیجه رسیدند، عدم انسجام و تفرقه دلیل اصلی ناکامیها و مشکلاتی است که در سالهای خفقان بر آنان رفته و همین انگاره آنان را به تلاش برای ایجاد تشکلهای صنفی ترغیب کرد. گروههایی چون انجمن هواداران هنر و ادبیات امروز، انجمن نویسندگان دموکرات و چند تشکل دیگر از جمله محصولات همین رویکرد بودند که با وجود نیت گردانندگان آنها هیچگاه نتوانستند آینهای تمامنما از سلایق نویسندگان ایرانی یا حتی اکثر دیدگاههای موجود در عرصه فرهنگ باشند.
در چنین شرایطی بود که پنج سال پس از سقوط رضاخان، در تیرماه ۱۳۲۵ انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حدود ۸۰ نفر از نویسندگان، شاعران و ادیبان کشور را در باغ «خانه فرهنگ» گردهم آورد تا نخستین کنگره نویسندگان ایران را تشکیل دهند.
در آن زمان معترضان به وضع موجود و از آن جمله روشنفکران، نویسندگان و شعرای تحولخواه گروه گروه به اندیشه چپ که حالا همسایه شمالی ایران را نماد آن در جهان میدانستند، گرایش پیدا میکردند و حزب توده و اندیشههای مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی روز به روز قدرت و تفوق بیشتری بر مجامع روشنفکری پیدا میکرد. به عقیده علیاکبر امینی نویسنده کتاب «گفتمان ادبیات سیاسی ایران در آستانه دو انقلاب»، جذابیت سوسیالیسم برای روشنفکران ایرانی از آن رو بود که «پارهای از آنها از محیط بینالمللی و عوامل برون مرزی (جنگ جهانی، برآمدن مکاتبی چون سوسیالیسم و فاشیسم و نیهیلیسم) سرچشمه میگرفتند و پارهای از فضای داخلی و عوامل درون مرزی (نفت و اصلاحات ارضی). در سالهایی که هنوز خاکستر جنگ دوم جهانی گرم بود و فاشیسم از غرب رانده و سوسیالیسم شرقی مباهات و فخرفروشی میکرد، روشنفکر ایرانی عامل و بهانه جدیدی پیدا میکند تا در سایه آن هم خود را مطرح کند و هم گوشهای از دردها و محنتهای مردم خویش را. آن عامل «سوسیالیسم» است که سودای مبارزه با فقر و اختلاف شدید طبقاتی را در سر میپروراند.»
تشکیل نخستین گردهمایی عمومی نویسندگان ایرانی در سایه انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی خود شاهدی بر گسترش عقاید سوسیالیستی و نفوذ افکار چپ در جامعه روشنفکری آن روز ایران است. در این میان حزب توده ایران نیز که تنها ۵ سال از تاسیس آن میگذشت از طریق چهرههایی که بعدها در ردههای بالای حزب نقشآفرین شدند، نقش سیاسی و فرهنگیاش را در برگزاری این کنگره نشان داد.
پس از برگزاری کنگره بزرگداشت فردوسی در سال ۱۳۱۳ که گروه کثیری از شرقشناسان و پژوهشگران از سراسر جهان در آن شرکت کرده بودند، نخستین کنگره نویسندگان ایران مهمترین رویداد فرهنگی در سه دهه نخست قرن ۱۴ هجری شمسی بود.
در این تشکل ادبی- هنری برای اولین بار نویسندگان و شاعران ایران با طرز تفکر و دیدگاههای گوناگون و حتی مخالف و متضاد، در کنار هم نشستند و به بحث و تبادل نظر پرداختند. این گفت و شنود انتقادی و صمیمانه هنوز هم در تاریخ ادبیات و هنر ایران یگانه است و پس از ۶۶ سال جامعه فرهنگی ایران نتوانسته چهرههای موثر خود را در چنین محفلی گردهم آورد. در این کنگره که به ریاست یکی از مفاخر ادبیات ایران، زندهیاد ملکالشعرا بهار، وزیر فرهنگ وقت اداره میشد، چهرههایی حضور داشتند که ضمن احترام به یکدیگر دیدگاههای خود را عرضه و دیگران را نقد میکردند. جالب آنکه در این میان کم نبودند چهرههای جوانی چون پرویز ناتل خانلری، احسان طبری، نیما یوشیج، بزرگ علوی و دیگران که نظریات پیشکسوتان جلسه که اکثر آنان از حامیان ادبیات کلاسیک بودند، از جمله علیاصغر حکمت، ذبیح بهروز، فاطمه سیاح و غیره را جسورانه و در عین حال توام با متدهای علمی و آکادمیک نقد و بررسی و نظریات اصلاحگرانه خود را مطرح میکردند.
مدعوین نخستین کنگره نویسندگان ایران چه کسانی بودند؟
نخستین کنگره نویسندگان ایران به ابتکار هیات مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به ریاست مستشارالدوله و به همت کمیسیون ادبی انجمن تشکیل شد. در جلسات کمیسیونی که به اسم «کمیسیون تهیه مقدمات کنگره» مرکب از اعضای هیات رییسه، کمیسیون ادبی و نمایندگان هیات مدیره تشکیل شد، محل کنگره و عده نمایندگان شهرستانها و نمایندگان تهران و برنامه کنگره و تاریخ تشکیل آن مورد بحث و مطالعه قرار گرفت و تعیین شد. ۷۸ نفر از شاعران و نویسندگان ایران از طرف هیات مدیره انجمن برای شرکت در کنگره دعوت شدند و فقط عده معدودی از آنها به علت کسالت و یا مسافرت و علل دیگر از حضور و شرکت در کنگره خودداری کردند. به علاوه عده زیادی از روزنامهنویسان و رجال برجسته و روشنفکران ایران به عنوان مهمان در جلسات کنگره حضور مییافتند، آنچنان که کنگره در حضور احمد قوام نخستوزیر وقت ایران و سادچیکوف، سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ایران افتتاح شد.
در این کنگره که با تمامی حواشی آن از ۴ تا ۱۲ تیر ۱۳۲۵ به طول انجامید، افراد زیر به عنوان سخنران و مهمان دعوت شدند: آذراغلی، اعتمادزاده، افراشته، عباس اقبال، جلال آلاحمد، امینی، دانش بزرگنیا، علی بزرگنیا، ملکالشعرا بهار، ذبیحالله بهروز، بهمنیار، پژمان بختیاری، ابراهیم پورداوود، تقوی، فریدون توللی، دکتر جرجانی، جلی، جواهری، صادق چوبک، ابوالقاسم حالت، حبیباللهی، مطیعالدوله حجازی، حشمتزاده، علیاصغر حکمت، فروغ حکمت، حمیدی شیرازی، دکتر پرویز ناتل خانلری، زهرا خانلری، دکتر خطیبی، علیاکبر دهخدا، رعدی آذرخشی، ژاله، حسین سمیعی ادیبالسلطنه، فاطمه سیاح، دکتر شایگان، شکوهی، شمس، شهاب فردوسی، شهریار، منوچهر شیبانی، صبحی، صدارت، دکتر صورتگر، طاعتی، طباطبایی، احسان طبری، بزرگ علوی، پرتو علوی، دکتر علیآبادی، فرات، فروزانفر، فلسفی، فیاض، میرزا عبدالعظیمخان قریب، قهرمان، میرزا محمدخان قزوینی، کریم کشاورز، کمالی، کیا، گرگانی، گلچین، گنابادی، مهکامه محصص، مدرس رضوی، مژده، دکتر محمد معین، معینیان، رهی معیری، موید ثابتی، میلانی، علی ناصحی، سعید نفیسی، نواب صفا، عبدالحسین نوشین، نیما یوشیج، صادق هدایت، جلالالدین همایی و حبیب یغمایی.
افتتاحیه با نطق مستشارالدوله و سخنان بهار
کنگره روز سهشنبه ۴ تیرماه ۱۳۲۵ راس ساعت شش و نیم عصر با نطق رییس هیات مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی افتتاح شد. مستشارالدوله در این سخنان ضمن خوشامدگویی به حاضران از قبول دعوت انجمن توسط آنان تشکر کرد. او با بیان اینکه «مدتهاست که در دو ملت دوست و همجوار شرط ادامه صفا و صمیمیت در قدم اول تقویت و تزیید روابط است»، ادامه داد: «در سرلوحه انواع روابط که میتواند رشتههای حسن تفاهم و مودت را بین دو ملت هر چه بیشتر محکم سازد، بدون تردید باید روابط فرهنگی را قرار داد، زیرا از فیوضات فرهنگ است که این همه نصایح مشفقانه و تبلیغات و تشویقات برای همدردی و هماهنگی ملل جهان با همدیگر از ساحت فصاحت دانشمندان نوعپرور و رهبران بشردوست برخاسته و مخازن علم و ادب را آراسته است.»
مستشارالدوله افزود: «حال که معلوم شد بهترین راه وصول به مقصود راه فرهنگ است، باید در توسیع و تصفیه این راه و تشویق و ترغیب سالکان آن از تمهید هیچ وسیله و از اغتنام هیچ فرصت غفلت نورزید. به این منظور است که انجمن مرکزی تصمیم گرفت با تشکیل کنگرهای از آثار قلمی، محصول فکری و بیانات سودمند دانشمندان، ادبا، نویسندگان، شعرا و سخنوران دو کشور وسیله استفاده فراهم سازد.»
رییس انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی، با معرفی ۹ نفر شامل محمدتقی بهار، حکمت، دهخدا، شایگان، فروزانفر، صادق هدایت، کریم کشاورز، میلانی و بانو محصص به عنوان هیات رییسه پیشنهادی کنگره، تریبون را به ملکالشعرا سپرد تا ضمن ایراد نطق افتتاحیه اداره جلسه را عهدهدار شود.
ملکالشعرا بهار، در سخنان خود ضمن تجلیل از انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی، آن را یکی از «پرکارترین و پرشورترین» انجمنهایی دانست که در مسایل ادبی، فنی و اجتماعی کار کرده است. بهار افزود: «من به این مجلس بزرگ و پر از روح تبریک میگویم و بدان روح لطیفی که در این مجمع به وجود آمده و از امتزاج با افکار و آرزوهای وطندوستانه نویسندگان و گویندگانی که یک پیکر زیبای اجتماع ملی به وجود آورده است درود میفرستم.»
بهار به حضور نخستوزیر وقت و سفیر کبیر شوروی در جلسه اشاره کرد و گفت: «نخستین کنگره ادبی جوان ما را پیری وطنخواه در حضور پیشوای آزادیخواهان، رییس دولت اصلاحطلب، آقای قوام افتتاح کرد و جناب آقای علیاصغر حکمت، که مظهر ذوق و فعالیت و استاد دانشکده ادبیات هستند، نخستین سخنرانی پر مغز خود را در چگونگی شعر فارسی در پنجاه سال اخیر و کلیات دیگر به سمع حضار خواهند رسانید. اهمیت بزرگی که این مجلس دارد شرکت جناب آقای سادچیکوف، سفیر کبیر دولت اتحاد جماهیر شوروی است که با نهایت شادکامی نتایج برجسته همکاری فرهنگیان و فضلای شوروی را با دانشوران ایران از نزدیک مشاهده نموده و میبینند که شکوفههای این روابط دوستانه چگونه میوه گرفته و چطور روز به روز آبدارتر و رسیدهتر میگردد.»
بهار با بیان اینکه «حیات عبارت از جنبش و فعالیت است و حیات ادبی نیز همواره در گروه فعالیتها و جنبشها بوده»، افزود: «از این رو حرکت انقلابی خواه اجتماعی و خواه فکری و عقلی موجب ترقی ادبیات و باعث بروز و ظهور ادبا و نویسندگان بزرگ شده و میشود. همانطور که جنبش مشروطه موجد و پدیدآورنده یک دسته از ادبا و چند مکتب ادبی مهم و چندین استاد و هنرمند نامی گردید، شک ندارم که جنبش امروز، جنبشی در نتیجه جنگ خونین و حرکت آزادیخواهانه روشنفکران و تحول بزرگ سیاسی و اجتماعی و ادبی پیدا شده است، بار دیگر دسته تازه و مکتبی بزرگ و استادانی نامدار برای ما تدارک خواهد کرد که پیشتازان آن تحول با موجود نبودن کوچکترین وسایل خوشبختانه امروز در میان ما نشستهاند.»
او با بیان اینکه «ایران به تصدیق دوست و دشمن، گاهواره هنرمندان و ادبا بوده و هست»، گفت: «هر وقت هنرهای زیبا، خاصه شعر و ادب، در این کشور از طرفی حمایت شده است، بیدرنگ پهلوانها و هنرمندهایی در این فن به وجود آمده و عالمی را حیران خود ساختهاند.»
بهار با اشاره به اینکه «یک روز این حمایت از طرف دین و روز دیگر از طرف دولت و دربار به عمل میآمد»، تصریح کرد: «ایامی فرا رسیده است که بایستی این فن از طرف خود ملت حمایت شود و مردم دریابند که حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آنها رهین زبان و ادبیات آنهاست و برای بقای شخصیت ملی و استقلال سیاسی خود باید از نویسندگان و گویندگان با علاقه و التهاب حمایت نمایند، زیرا دیگر حوزه دینی و استطاعت دربار قادر نخواهد بود از ادبیات وسیع امروزی حمایت کند و اگر مردم خود از ادبا و نویسندگان خویش حمایت نکنند و باز دیوانگانی پیدا شوند که بخواهند این حقیقت بارز و مسلم جهانی را انکار کنند و بگویند ملت شعر و ادب نمیخواهد، باید اعتراف کرد که ریشه ادبیات ما از اینکه هست باز هم خشکتر خواهد شد و آن ضربت کشنده که در دوره دیکتاتوری با کمال نفرت و خشم به پیکر ادب و صنعت و زبان ما وارد آمد بار دیگر تکرار خواهد شد.»
حکمت: شاعر با جهان غیب رابطه ناپیدا دارد
بعد از سخنان بهار، آقای کالیشیان نماینده انجمن روابط فرهنگی اتحاد جماهیر شوروی با کشورهای خارجه (وکس) در ایران از طرف انجمن متبوعش به حاضران در کنگره درود فرستاد و در نطقی با تجلیل از فرهنگ و هنر ایران ابراز امیدواری کرد که «این کنگره علاوه بر اینکه در ادبیات معاصر ایران مرحله مهمی به شمار میرود، در امر تحکیم مناسبات دوستانه بین نویسندگان و شاعران اتحاد جماهیر شوروی و ایران نیز مفید و موثر بیفتد.»
بعد از این نطق بود که کنگره وارد دستور کار روز اول خود شد و در ابتدا، دکتر علیاصغر حکمت استاد دانشگاه سخنرانی خود را در باب تاریخچه شعر فارسی در عصر معاصر آغاز کرد. او با بیان اینکه «هر کلام موزون که دارای معنایی لطیف باشد شعر نامیده میشود»، ادامه داد: «این چنین سخنی محدود به یک عصر و زمان و یا یک جا و مکان نیست. مادام که دماغ بشر دارای احساسات و عواطف رقیق باشد و مادام که چشم او مظاهر جمال را بپسندد و گوش او نغمات و الحان دلاویز را طلب کند، زبان او نیز به سخن نغز و کلام زیبا مترنم است.»
حکمت افزود: «هنرمندی و ظرافت بشر در سخنوری و شاعری بر دیگر اقسام فنون ظریفه برتری دارد، زیرا سخن از دل تراوش مینماید و دل منبع الهام الهی است. از اینجاست که حکما سخن را بار درخت آفرینش گفتهاند و شاعر را با علم نهانی و جهان غیب رابطه ناپیدا برقرار و پایدار است که مانند خم به دریا راه دارد و از آن دریا سیراب میشود.»
حکمت در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به تاثیرات تحولات سیاسی و اجتماعی بر زبان شعری اعصار مختلف، به بررسی این تاثیر در دوران پس از مشروطه و سالهای استبداد رضاخانی پرداخت. او اشعار خلق شده در این دوره پنجاه ساله را از حیث موضوع و موادی که به اقتضای عصر و محیط طبع شعرا را برانگیخته است به ۱۱ دسته شامل اشعار وصفی، اشعار وطنی، اشعار تاریخی، اشعار مترجم، اشعار سوسیالیستی یا ادبیات کارگری، اشعار انتقادی، اشعار اخلاقی، نسائیات، اشعار صنایع عصری، اشعار موسیقی تقسیم کرد و مختصری در توضیح آن و مثالهایی از مصادیق خالقان این آثار بیان کرد.
بعد از پایان سخنان حکمت، نشانهای کنگره بین اعضا تقسیم شد. بدین ترتیب که کریم کشاورز اسامی را میخواند و بهار، وزیر فرهنگ وقت و رییس کنگره نشانها را به سینه آقایان و خانمها نصب میکرد.
بعد از این مراسم، جلسه روز اول کنگره پایان یافت تا نویسندگان و ادیبان حاضر، روز چهارشنبه ۵ تیرماه در دومین روز کنگره طرح بحث آقایان احسان طبری، پرویز ناتل خانلری و عبدالحسین نوشین ذیل عنوان «نظم معاصر ایران» را دنبال کنند. طرح بحثی که بیش از هر چیز تعریضی بود به سخنان علیاصغر حکمت در روز اول.
طبری: سخنان آقای حکمت متناقض است
احسان طبری، نویسنده و مترجم نخستین سخنران روز دوم کنگره نویسندگان ایران بود. او سخنان خود را بر محور نقد سخنرانی دکتر حکمت آغاز کرد. طبری با بیان اینکه از سه نظر به سخنان حکمت انتقاد دارد، گفت: «از جهت تعریف شعر و ادراک مفهوم واقعی آن من در گفتار سخنران محترم تناقضی دیدم. ایشان در ابتدای سخن خود شعر را رابطه نهانی شاعر با عالم غیب دانستند و قلم شاعر را نماینده جهان نامتناهی خواندند. فرمودند شعر از حضیض خاکدان به اوج آسمان مرتبط است و شعرا از هومر گرفته تا ویرژیب و هراب همه به پیک آن جهان هستند. شعری از شیلر در وصف شاعر خواندند که مضمون آن وارستگی شاعر از کلیه متعلقات این جهان بود.»
او با بیان اینکه «این تعریفها به نظر من جز زیبایی ظاهری چیزی در برندارد و حاوی واقعیت و حقیقتی نیست»، افزود: «این تعریفها از نظر ایدهآلیستی است. مطابق این تعریفها شعر چیزی نیست که به جامعه ما مربوط باشد بلکه شاعر با جهانی ماوراء طبیعی سر و کار دارد و از سرچشمه غیبی فیض میگیرد و زبان او کلید در گنجهای نهانی است.»
او ادامه داد: «با اینکه سخنران محترم شعر را تا این اندازه از روی افکار ایدهآلیستی و خیالبافی صرف تعریف میکنند با این وجود، در سراسر سخنرانی خود کوشیدند تا برای تحولات شعری، تحولات اقتصادی و اجتماعی را به عنوان موجب و محرک ذکر نمایند. مثلا فرمودند شعر که تار و پود آن از محسوسات شاعر است در اثر تغییر محسوسات یافت. یا در دو مورد پیدایش سبکها فرمودند این مسئله نتیجه عوامل جدید سیاسی و اقتصادی بوده است و حتی به قدری در اتکا به این نظریه اصرار ورزیدند که برای حرکت مسرعه جامعه مطابق روش مکانیستی فرمولی بیان کردند و فرمودند که شتاب حرکت تکاملی جامعه به نسبت ربع بعد از مقصد است و یا حتی با یک بیان دیالکتیکی تذکر دادند که "آثار گذشته محو و آثار تازه اثبات میشود تا امالکتاب وجود از این محو و اثبات پایدار باشد." در این قسمت سخنران محترم هنگام ذکر تحول شعر در دوره دیکتاتوری از "بیذوقی مراکز اولیه" و "اراده فردی" به عنوان عوامل تنزل ادبیات صحبت کردهاند.»
طبری با بیان اینکه «پارادوکس در همین جاست»، تصریح کرد: «اگر درست است که شعر نتیجه محسوسات شاعر و محسوسات شاعر نتیجه زندگی او در جامعه است پس نمیتوان شعر را به عالم نهانی و غیبی متصل دانست و آن را از حضیض خاکدان به اوج آسمان مرتبط کرد. اگر درست است که تغییر سبکها نتیجه عوامل جدید سیاسی و اقتصادی است و حرکت مسرعه تاریخ و تکامل و رژیمهای سیاسی و بیذوقی مراکز اولیه در حرکت شعر تاثیر دارد پس زبان شاعر مبین اوضاع محیط است نه کلید در گنجینه غیب. شعر همان طور که ایشان نشان دادند تابع تکامل اجتماعی است زیرا محصول کار بشری است.»
طبری دو نکته دیگر نیز در تعریض به سخنان حکمت گفت که بیشتر ناشی از طرز تلقی او از دلایل و اهداف برگزاری کنگره نویسندگان بود. اینکه کنگره قرار است علاوه بر نقد و بررسی تاریخ ادبیات در پنج سال اخیر، برای آینده ادبیات نیز «نسخهپیچی» کند؛ موضوعی که در سخنان بزرگ علوی و عبدالحسین نوشین نیز دیده میشد.
احسان طبری در دومین فراز از نقد خود به سخنان حکمت گفت: «سخنرانی ایشان فقط منظره عامی از تحولات پنجاه ساله اخیر بوده است، حال آنکه ما منتظر بودیم که تتبع ایشان حاوی دقتها و کشفهای تازهای باشد.»
او در بخش سوم انتقاد خود نیز تصریح کرد: «نکته مهم دیگر این است که ایشان از سخنرانی خود استنتاج لازم را نکردند. ما در اینجا گرد نیامدیم تا فقط یک مجلس ادبی ترتیب دهیم. منظور ما از این اجتماع، مباحثه و مشاوره و استنتاج بود. ما میخواهیم وقتی این کنگره به پایان رسید هر کس که در آن شرکت کرد مفهوم روشنی از هنر داشته باشد و راه آینده خود را بداند. در شعر فارسی تحولی هست. این تحول چیست؟ از کجا شروع شده؟ به کجا میرود؟ چگونه باید باشد؟»
نقد ناتل خانلری و نوشین، پاسخ حکمت
علاوه بر احسان طبری، پرویز ناتل خانلری و عبدالحسین نوشین نیز فرصت خود برای سخنرانی در باب شعر معاصر را با نقد به سخنرانی علیاصغر حکمت همراه کردند. پرویز ناتل خانلری بحث خود را با نقد چگونگی «تعریف شعر» از سوی حکمت آغاز کرد. او با رد تعریف حکمت از شعر گفت: «اگر بخواهیم بر حسب شیوه حکمای قدیم که در تعریف، جامعه و مانع بودن را لازم میدانستند رفتار کنیم به امثال این عبارت که "شعر گنج خداوند است و کلید آن به دست شعراست" اکتفا نمیتوان کرد. این گونه عبارات بیشتر تعارف است تا تعریف، مگر اینکه به جای بحث منطقی و تجزیه مطلب خواسته باشیم نکته لطیف شعرمانندی بگوییم و این البته امری دیگر است. چنان که شعرای قدیم ما نیز در نعت شعر، نه در تعریف آن، ابیات بسیار بلند و زیبا گفتهاند: شعر است لطیفه الهی/ مضمون سپیدی و سیاهی»
ناتل خانلری با بیان اینکه «در عرف شعر به کلامی گفته میشود که در قالبی مشخص و معین یا لااقل قابل تشخیص و تحدید ریخته شده باشد»، افزود: «اما حکمای ما، شعر را کلام مخیل گفتهاند و مرادشان از لفظ تخیل تاثیری در نفس است چنان که گشادی یا گرفتگی خاطر یا حالت انفعالی دیگری ایجاد کند و وزن را از عوامل این تاثیر برشمردهاند.»
او ادامه داد: «برای آنکه شعر را بهتر ادراک کنیم و فرق اصلی و اساسی آن را با نثر بشناسیم اول باید پرسید که خواننده از نویسنده چه توقع دارد. گمان میکنم این توقع جز آن نیست که نویسنده او را در ادراک مفهوم یا مفاهیم زندگی کمک کند. پس وظیفه نویسنده دو مرحله دارد؛ اول ادراک مفهومی از زندگی و جلوههای گوناگون آن و دوم بیان، یعنی القای آن معنی به ذهن خواننده.»
ناتل خانلری با بیان اینکه «شاعر مامور است که به مردمان سرگشته گرفتار، زندگی را که خود جزیی از آن هستیم بشناساند»، به تفاوتهای شعر قدیم و جدید اشاره کرد و گفت: «یکی از فرقهای اساسی میان اسلوب شعر قدیم و بعضی از اشعار جدید همین نکته است که شعر قدیم به بیان خصوصیات و دقایق و جزییات حالات نفسانی نمیپرداخت، بلکه بیشتر جنبه کلی داشت. و از اینجاست که از آثار غزلسرایان قدیم به آسانی نمیتوان مختصات روحی و ذوقی هر یک از گویندگان را تشخیص داد. شاعر قدیم خود را مجاز نمیشمرد که به ذکر جزییات حالات خاص نفسانی خویش بپردازد. و اگرچه نغمههای او گاه نتیجه تجربه روحی خود اوست در بیان و تعبیر از حالات خویش همان عبارات و معانی و صور ذهنی را که معهود و معمول سخنوران دیگر است به کار میبرد. در نتیجه این روش تنوع در شعر قدیم از میان رفته و معانی شعری نیز مانند الفاظ و تعبیرات آن محدود و معین شده است.»
او با اشاره به سخنان حکمت که از تاثیر فضای سیاسی بر شعر و ادبیات در دوران رضاخانی سخن گفته بود، تصریح کرد: «حقیقت مطلب آن است که در دوره دیکتاتوری فشار پلیس و سانسور به حدی شدید بود که ذوق را در دلهای نویسندگان و شاعران خاموش میکرد. شهربانی دستور میداد که اشعار غمانگیز ممنوع است و همه باید در شعر خشنودی و رضایت را بیان کنند. حتی در آن زمان شاعری در وصف جنگل شعری سروده بود و پلیس به بهانه آنکه ممکن است این همان جنگلی باشد که میرزا کوچکخان در آن بوده است انتشار آن شعر را اجازه نداد. در چنین وضعی ادبیات نمیتوانست رواج یابد و رواج نیافت و نکاتی که سخنران [آقای حکمت] فرمودند هیچ یک در ترویج شعر و ادب موثر واقع نگردید.»
عبدالحسین نوشین سومین فردی بود که در باب «نظم معاصر ایران» سخنرانی کرد و از سه منظر به نقد سخنان حکمت پرداخت. اول آنکه نوشین معتقد بود بر خلاف سخن حکمت، در اثر تغییر حکومت استبدادی به حکومت مشروطه تغییر و تحول اساسی در مفهوم و سبک نظم فارسی پیس نیامده است.
او در این باره گفت: «انقلاب مشروطیت ایران نتوانست شرایط و آثار فئودالی را از ایران ریشهکن کند و به این جهت تغییرات کلی و اساسی در نظم فارسی پیش نیامد. فقط عده معدودی از پیشاهنگان دانش و ادب بودند که تحت تاثیر افکار مترقی مغرب زمین قرار گرفته و آثار علمی، اجتماعی و یا هنری آنها تظاهری از این افکار مترقی بود. نه فقط در آن روز تغییر اساسی در ادبیات ایران پیش نیامد، بلکه امروز، در دوره اتم، نیز غالب شعرا و ادبای ایران قصیده ضد بیتی بدون الف قاآنی را شاهکار هنری میدانند و از لفاظی او و امثال او تقلید میکنند.»
نوشین همچنین از اینکه حکمت «هیچگونه بحثی درباره امکان و یا عدم امکان یک تحول اساسی در ادبیات ایران نفرمودند»، ابراز نارضایتی کرد و گفت: «موضوع این است که به چه شکل میتوان نظم فارسی را از قیود نظم کلاسیک آزاد ساخت تا بتوان مفهومهای جدید را در سبک نوینی قالبریزی کرد و ادبیات ایران را از این جمود و سکون که چندین قرن است دامنگیر آن شده نجات بخشید. مثلاً آیا میتوان در عین نگهداری بحور فارسی، شعر سیلابیک را نیز در نظم فارسی داخل نمود؟ آیا میتوان از بعضی از صنایع بدیعی کهنه و فرسوده که امروز هیچیک از احتیاجات هنری ما را برآورده نمیکنند چشم پوشید و صنایع بدیعی جدیدی جایگزین آنها کرد؟ آیا میتوان قافیه را از پارهای از قیود کلاسیک آزاد ساخت و مثلاً باغ و زاغ را با ساق و فراق قافیه کرد؟ همینطور روح را با کوه، خط و ربط را با عادت و ملت، رباط را با نجات، سیاه و راه را با صباح و فلاح و غیر اینها... اینها اصول مطالبی است که ما خواهش و انتظار آن را داشتیم که در این کنگره مورد بحث قرار گیرد و متاسفانه جناب آقای حکمت هیچگونه اشاره و اعتنایی به آن نکردند».
انتقاد سوم نوشین به نوع تقسیمبندی ارائه شده توسط حکمت از نیم قرن ادبیات ایران بود که به گفته وی نتوانسته بود تمایز میان افرادی که «دانش و هنر خود را در خدمت طبقات صاحب امتیاز» قرار دادند و «دسته دیگر که در خدمت طبقات زحمتکش» بودند را نشان دهد.
انتقادات طبری، نوشین و ناتل خانلری موجب شد علیاصغر حکمت در مقام پاسخگویی برآمده و زمانی را برای پاسخ به انتقادات مطرح شده پشت تریبون قرار بگیرد. حکمت با اظهار خوشوقتی از حاکمیت فضای بحث و انتقاد مبتنی بر اصول و قواعد در کنگره نویسندگان گفت: «اگر انجمنهای ادبی و محافل شعر که سابقاً تشکیل میشد و مذاکرات آن فقط منحصر به طرح غزل و قصیده و بحث در اطراف وزن و قافیه و مضامین ابیات، با مجامع فعلی مقایسه شود که چگونه جوانان دانشمند ما مسائل ادبی را تجزیه و تحلیل و مطابق با اصول علمی بحث میکنند و حتی بر استادان و مربیان خود خرده میگیرند، معلوم میشود که تفاوت از زمین تا آسمان است.»
او با «جامع و منظم» خواندن نطق احسان طبری، در پاسخ به انتقاد وی پیرامون تناقض تعریف شعر در مقدمه و متن سخنانش گفت: «این سخن تا آن حد که بنده توضیح دادهام تناقضی ندارد. زیرا در عین آنکه به نظر من منبع الهام شاعر عالم غیب است در همان حال تار و پود منسوجات کلام خود را از عالم شهود به دست میآورد. شعر مانند سایر فنون مستظرفه از یک سرچشمه مافوق محسوسات تراوش مینماید و یک قوه نهانی روح شاعر را به جنبش و اهتزاز درمیآورد. همانطور که قلب موسیقیشناس و نقاش و دیگر صاحبان هنرهای زیبا همه به یک نقطه ناپیدا مرتبط است. ولی ماده موضوع کار خود را از محسوسات خود دریافت میدارند. اگر این منبع را غیبی و ناپیدا میگوییم از آنجاست که علوم طبیعی هنوز به درک کنه آن نرسیده و عمق احساسات شاعر را نتوانسته است اندازه و مقیاس بگیرد.»
حکمت درباره انتقاد دوم طبری که به دلیل عدم تجزیه و تحلیل شعر معاصر فارسی معترض بود، گفت: «موضوع مقاله بنده قبلاً معین شده بود و آن عبارت بود از بیان تاریخ شعر فارسی در مدت نصف قرن گذشته و به طوری که ملاحظه فرمودند با ضیق وقتی که جلسه گذشته بدبختانه نصیب من شده بود، همین قسمت هم ناقص ماند و نیمی از عرایض بنده ناگفته ماند تا چه رسد به اینکه تمامت آن مطالب عالیه که در مدنظر ایشان است در این مقاله مختصر بحث شود.»
او ادامه داد: «اما [درباره] اینکه اعتراض میکنند چرا از این مقال استنتاج نشده است، باید توجه بفرمایند که بنده در این مقال «مورخ» بودهام نه «منتقد» و وظیفه مورخ نیست که اظهارنظر در کیفیت وقایع نماید. مورخ نباید از دایره امور واقع شده خارج شود. اینکه کدام سبک خوب و کدام روش بد، کدام اسلوب صحیح و کدام سقیم است و چه رویهای باید و بعداً متبع و چه روشی متروک گردد، اینها همه وظیفه شخص منتقد است. بنده هم وقت نداشتم و هم مامور نبودم و هم خود را کوچکتر از آن میدانم که راهی را برای روش شعر و شاعری پیشنهاد نمایم. این سبک و روش را روح و دل شعرا به آنها الهام خواهد نمود و این طریقه را تحول امور اجتماعی و سیاسی مملکت استنتاج خواهد کرد.»
نیما یوشیج؛ روایت یک زندگی پر جدال
نیما یوشیج دیگر سخنران نخستین کنگره نویسندگان ایران بود. او سخنان خود را به روایتی دست اول از زندگیاش اختصاص داده بود. نیما خود را «پسر بزرگ ابراهیم نوری، مردی شجاع و عصبانی از افراد یکی از دودمانهای قدیمی شمال ایران» معرفی کرد. از زندگی در میان شبانان و ایلخیبانان سخن گفت و اینکه کودکیاش در سایه «زد و خوردهای وحشیانه و چیزهای مربوط به زندگی کوچنشینی» گذشته است. از سوادآموزی «نزد آخوند ده یوش» روایت کرد و شکنجه با درختهای ریشه و گزنهدار و ترکههای بلند.
از آغاز شاعری در سبک اصفهانی گفت و از رانده شدن به واسطه اشعارش در سبک نوین و چاپ سرودههای دست به دست خوانده و رانده شدهاش در نشریه هفتگی «نوبهار» یاد کرد.
نیما گفت: «از سال ۱۳۴۲ هجری قمری بود که اشعار من صفحات زیاد منتخبات آثار شعرای معاصر را پر کرد؛ عجب آنکه نخستین منظومه من «قصه رنگ پریده» هم که از آثار بچگی به شمار میآید، در جزو مندرجات این کتاب و در بین نام آن همه ادبای ریش و سبیلدار خوانده میشد و به طوری قرار گرفته بود که شعرا و ادبا را نسبت به من و مولف دانشمند کتاب، آقای هشترودیزاده، خشمناک میساخت. مثل اینکه طبیعت آزاد پرورش یافته من در هر دوره از زندگی من باید با زد و خورد رودررو باشد.»
او در توضیح تفاوت اشعارش با اشعار کلاسیک گفت: «در اشعار آزاد من وزن و قافیه به حساب دیگر گرفته میشوند. کوتاه و بلند شدن مصرعها در آنها بنا بر هوس و فانتزی نیست. من برای بینظمی هم نظمی اعتقاد دارم. هر کلمه من از روی قاعده دقیق به کلمه دیگر میچسبد و شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است.»
نیما با بیان اینکه «من مخالف بسیار دارم و این را میدانم»، ادامه داد: «من به طور روزمره دریافتهام مردم هم باید روزمره دریابند. این کیفیت تدریجی و نتیجه کار است. مخصوصاً بعضی اشعار مخصوصتر به خود من برای کسانی که حواس جمع در شاعری ندارند مبهم است.»
او با بیان اینکه «خوشایند نیست اسم بردن از داستانهای منظوم خود به سبکهای مختلف که هنوز به دست مردم نیامده است»، گفت: «باقی شرح حال همین میشود؛ در تهران میگذرانم، زیادی مینویسم، کم انتشار میدهم و این وضع مرا از دور تنبل جلوه میدهد.»
نیما سپس چند شعر تازه خود از جمله «شب قورق» و «آی آدمها» را برای حاضران خواند. در این بخش از کنگره بعد از نیما شاعران دیگری از جمله ابوالقاسم حالت، رهی معیری، فریدون توللی، منوچهر شیبانی، احمد گلچین معانی، سرور محصص، اسماعیل نواب صفا، احمد حشمتزاده، عباس فرات، علی محمد مژده، علی معینیان، لطفعلی صورتگر، ذبیح بهروز، غلامعلی آذرخش، جواهری، شکوهی، افراشته و حبیبالهی نیز شعرخوانی کردند.
قرائت اشعار تا ساعت ده و نیم روز پنجشنبه ششم تیرماه ادامه یافت و چون وقت گذشته بود، قرار بر این شد که باقی گویندگان آثار خود را روز دیگری قرائت کنند. این چنین بود که سخن گفتن از «نثر معاصر فارسی» به هفته بعد موکول شدند.
ناتل خانلری؛ منتقدی که نقد شد
شنبه هشتم تیرماه ۱۳۲۵ بحث درباره نثر معاصر فارسی با سخنرانی دکتر پرویز ناتل خانلری کلید خورد. او که در مبحث شعر معاصر در جایگاه منتقد سخنان سخنران اصلی آن بخش [دکتر حکمت] نقشآفرینی کرده بود، بعد از طرح بحث در باب «نثر» خود مورد انتقاد سخنرانان دیگر واقع شد.
ناتل خانلری سخنان خود را این چنین آغاز کرد که «تحولاتی که در ادبیات خاصه نثر فارسی در طی یک قرن اخیر حاصل شده نتیجه تحولات عظیم اجتماعی این کشور است. جامعه ایرانی در هیچ یک از ادوار تاریخی به این سرعت چنین تحولی نیافته بود.»
او با بیان اینکه «دوره اخیر را در تاریخ ادبیات فارسی دوره نثر باید شمرد»، گفت: «غرض این نیست که در طی این دوران شعر وجود نداشته و نمیخواهم قدر استادان شعر را بشکنم و کوشش و هنر ایشان را انکار کنم، اما هیچ یک از ادوار ادبی ایران از حیث نثر این قدر پر محصول و برومند نبوده و تا این درجه از جهت مضمون و مطلب تنوع نداشته و چنانچه که بعد خواهیم دید در بسیاری از رشتهها بهترین نمونههای ادبیات ایران در این دوره به وجود آمده است.»
او در بخشی از سخنانش با انتقاد از آنچه «لفاظی برخی نویسندگان» در دورهای از تاریخ ادبیات فارسی مینامید، تصریح کرد: «الفاظ و عبارات وسیله بیان معانی است. اما آنجا که نویسنده معنی و مطلبی ندارد تا بیان کند یا معانیای که در ذهن اوست مبتذل و معروف و معهود اذهان دیگر است ناچار برای هنرنمایی به دامن الفاظ میافتد و بیان را به جای آنکه وسیلهای باشد، غایت و هدف قرار میدهد. از اواخر دوره چنگیزیان وضع ادبیات فارسی چنین شده بود.»
ناتل خانلری سپس نثر معاصر را در گروههای روزنامهنویسی، مجلات، ترجمه، رمانهای انتقادی و اخلاقی، رمان تاریخی، داستان کوتاه، نمایشنامه، هجو و مزاح و انتقاد طنزآمیز، تحقیقات تاریخی و تبعات ادبی تقسیم کرد و با ذکر مصادیق و مثالهایی به تشریح سهم هر یک در تولید ادبی نیم قرن اخیر پرداخت.
سخنان ناتل خانلری تقریباً تمامی زمان کنگره در روز شنبه را به خود اختصاص داد و بحث درباره نثر فارسی و این سخنرانی به روز یکشنبه کشید. روزی که دکتر خطیبی، دکتر فاطمه سیاح و بزرگ علوی به بیان سخنان خود پرداختند.
در این میان دکتر خطیبی با تقدیر از تلاش ناتل خانلری برای ارائه خطابهای سودمند، جامع و تمام، اجازه خواست چند نکته را برای اینکه «نقطه مبهم و تاریکی» در خطابه خانلری باقی نمانده باشد، بیان کند. او با بیان اینکه «نخستین ایرادی که بنده به سخنرانی ایشان دارم درست همان است که ایشان خود هنگام انتقاد از سخنرانی جناب آقای حکمت بیان فرمودند»، ادامه داد: «اگر آقایان به خاطر داشته باشند نخستین ایراد ایشان بر سخنرانی جناب آقای حکمت این بود که مفهوم شعر را چنان که باید مورد بحث و تحلیل قرار نداده و تعریف نکردهاند و سپس خود به عنوان توضیح و دلیل به بحث تحلیلی و انتقادی نسبتاً مفصلی در باب شعر و هدف و انواع آن پرداختهاند که البته از هر حیث مورد استفاده حاضران قرار گرفت. با این همه گمان میرود سخنران محترم فراموش کرده باشند که درباره نثر نیز نظیر چنین بحثی که موضوع و هدف آن را روشن سازد و حدود و اقسام آن را معین کند، داشته باشند.»
خطیبی افزود: «ایراد دوم من بر سخنرانی ایشان آن است که در ضمن خطابه خود در چند مورد با عباراتی سخت انتقادآمیز و با استهزا، بعضی از آثار نثر متکلف قدیم را نام برده و در این دسته از آثار دو موضوع را انتقاد کردهاند؛ نخست تکلف و تصنع لفظی و استعمال کلمات دشوار عربی، دوم سستی و ضعف معنی و غموض و ابهام آن. بنده با اجازه حضار محترم به این انتقاد ایشان پاسخ میگویم.»
او ادامه داد: «این نکته درست است که در دنباله مکتب عراقی در نثر فارسی که بیشتر پایه تفنن در آن بر الفاظ متکی بود، آثاری در قرن هشتم و نهم و پس از آن به وجود آمد که در آن مبالغه فراوان در استعمال ترکیبات و تعبیرات و الفاظ دشوار زبان عربی موجب غموض و ابهام معنی گردید و حتی قدرت و تکلف لفظی سبب شده است که در بسیاری از این آثار رشته اصلی معنی در موارد مختلف از هم بگسلد و باز نپیوندد و نیز شک نیست که در قسمتی از این آثار چنان که سخنران محترم اشاره فرمودند، نویسنده خواسته است سستی و ضعف و فقر معنی را با کثرت و ثروت و قدرت لفظ بپوشاند و اندام این پیکر نحیف را با لباس ملون الفاظ چنان آرایش دهد که خواننده از ظاهر به معنی نپردازد، لیکن هیچ یک از این موارد دلیل آن نمیتواند بود که ما بدون توجه به ذوق ادبی زمان این آثار را مورد انتقاد قرار دهیم، بلکه به عکس میدانیم که کثرت اینگونه آثار و غلبه آن در فاصله چندین قرن در نثر فارسی و دخالت این اسلوب در کلیه اقسام نثر دلیل آن است که این روش مورد پسند و مطابق ذوق مردم عصر بوده است و با این وصف بیرون کشیدن چند اثر متکلف از یک سبک وسیع و بزرگ که بیش از هشت قرن از آن گذشته است و خرده گرفتن بر آثار مزبور از یک جنبه معین بدون توجه به ذوق ادبی آن عصر و مفهومی که زیبایی در نثر آن دوره داشته است و صرفاً با مقایسه آنچه ذوق ادبی این زمان از نثر زیبا انتظار دارد و فراموش کردن آثار فراوانی که در همین مکتب و در همان زمان به وجود آمده و هر یک در نوع خود آیتی از آیات نویسندگی شمرده میشود، آیا دور از انصاف نیست؟»
بعد از خطیبی، دکتر فاطمه سیاح نیز به انتقاد از ناتل خانلری پرداخت با این تفاوت که فارغ از «محتوای» سخنرانی او که به نظر دکتر سیاح «با تتبع زیاد و به حد کمال» توانسته بود تاریخ ادبیات معاصر را روایت کند، به برخی ایرادات «شکلی» در نحوه ارائه و تنظیم متن سخنرانی پرداخت.
بزرگ علوی نیز در سخنان خود با بیان اینکه «آقای حکمت اقرار کردند و آقای خانلری عمل کردند»، گفت: «آقای حکمت فرمودند من منتقد ادبی نبودم، فقط یک تاریخچه از شعر فارسی گفتم و آقایان خودشان باید نتیجه بگیرند، ولی این منظور کنگره نبود. کنگره باید برای نظم و نثر آینده نتیجه بگیرد. انتقاد من به آقای خانلری به آنچه ایشان فرمودند نیست، بلکه انتقاد من آنچه است که ایشان نفرمودند.»
او که با مرادش از کنگره به آنچه احسان طبری در روز اول بیان کرده بود، قرابت داشت، تصریح کرد: «ما امروز در دنیایی زندگی میکنیم که در هر امری باید نقشه داشت. نقشه در اقتصاد تا چند سال پیش غریب به نظر میآمد، ولی امروزه میبینیم لازم است. به عقیده من باید در ادبیات هم نقشه داشت. چون نویسندگان رهبران قوماند و باید بدانند چطور و چگونه جامعه را رهبری نمایند.»
دکتر سیاح: هنر تقلید را تحمل نمیکند
در ادامه همین جلسه دکتر پرویز ناتل خانلری بار دیگر پشت تریبون قرار گرفت تا پاسخ انتقادات را داده باشد. او در سخنانش که این بار بسیار کوتاهتر از سخنرانی پیشین بود، تمامی انتقادات را رد کرد و با بازخوانی سخنرانی خود به پاسخگویی پرداخت. او ضمن سخنانش با طعنه گفت: «بعضی از قسمتهایی که بنده عرض کردم گویا چون از خاطرهها رفته آقایان آن را خرده گرفتهاند.»
بعد از سخنان ناتل خانلری که به نوعی ختم بحث «نثر فارسی» بود، شعرخوانی از سر گرفته شد و در این مرحله افرادی چون جلال همایی، شهاب فردوس، شهریار، علی صدارت، عبدالعلی طاعتی، میلانی، حبیب یغمایی، دکتر رعدی، اعتمادزاده و خانم ژاله سلطانی آثار تازه خود را برای حاضران قرائت کردند. در این بین بزرگ علوی، ذبیح بهروز، احمد طباطبایی و جواهری نیز نمونههایی از داستانهای خود را خواندند.
فردای آن روز یعنی سهشنبه ۱۱ تیرماه، دکتر فاطمه سیاح بار دیگر پشت تریبون قرار گرفت و نطق خود را ذیل عنوان «وظیفه انتقاد در ادبیات» بیان کرد. او با بیان اینکه «چه در گذشته و چه اکنون انتقاد ادبی در کشور ما ضعیفترین رشته در عالم ادب به شمار رفته و میرود»، گفت: «این در حالی است که نقش آن (انتقاد ادبی) در تحول ادبیات جهانی مخصوصاً در ادوار جدید بسیار عظیم است.»
او بحث خود را ذیل عناوینی چون ماهیت و انواع انتقاد، ماهیت انتقاد تئوریک، انتقادسنجی و مسئله بیطرفی انتقاد ادامه داد و با گریزی به ادبیات شوروی، نقش ویژه منتقدانی چون بلینسکی و چرنیشفسکی را در روند تکامل ادبیات روسی مورد مداقه قرار داد.
دکتر سیاح با اتکا به این مباحث، مهمترین وظیفه منتقدان ادبی ایران را در عصر تازه تلاش برای بسط و توسعه رئالیسم واقعی در ادبیات دانست و گفت: «در درجه اول این عمل باید در نثر بدیع اعم از تالیفات بزرگ، یعنی رمان یا آثار کوچک، یعنی داستان و نوول اجرا گردد.»
او با اشاره رشد رئالیسم در ادبیات مغرب زمین، در عین حال تقلید را محکوم شمرد و گفت: «هنر، تقلید را تحمل نمیکند و معنی تعلیم گرفتن از نوابغ بزرگ هم تقلید صرف از آنان نیست، بلکه مفهوم آن فرا گرفتن این نکته است که چگونه باید در واقعیتی که بیان شده خواص اساسی آن را درک کرد و چگونه باید آن را در اثر خویش به کار برد و در تعیین موضوع انتخابی و در قهرمانان خود حلول داد. نباید فراموش کرد که هر نویسندهای این واقعیت را به نحو مختص به خود درک میکند و جلوه میدهد، نه به نحو اقتباسی از دیگران.»
سخنرانی طبری و قرائت قطعنامه کنگره توسط بهار
آخرین سخنرانی که مقاله خود را به کنگره ارائه کرد احسان طبری بود. او که سخنانش را ذیل عنوان «درباره انتقاد و ماهیت هنر و زیبایی هنری» مطرح میکرد، با بیان نکاتی پیرامون انتقاد و انتقادکننده، ماهیت هنر و زیبایی هنری، عناصر هنر، ایجاد و ادراک هنری، هنرمند را محصولی اجتماعی دانست و گفت: «هنر محصول دماغ کسی است که روحیات او را شرایط زندگی محیط ساخته. پس هنر تحریری و انتزاعی و مجزا از زندگی مادی غیرممکن است.»
طبری افزود: «در این کنگره بحثهایی شد که همه خام و بیسرانجام ماند، یا روزنامهنویس از روی بیمهری در مقاله خود نوشت که برخی افراد در کنگره نویسندگان پیشنهاد میکنند که وزن و قافیه را از شعر بردارند. اگر این قبیل مطالب را از روی اصرار در ایراد تهمت ننوشته باشند، بدون شک مطلب را بد فهمیدهاند.»
او افزود: «من که خود از هواخواهان تحول ادبی هستم از فرصت و تناسب موضوع استفاده میکنم، برای آنکه عقیده خود را در این مسئله شرح دهم. اگر در مطالب که عرض میکنم دقت فرموده باشند، حتماً متوجه شدهاند که تا چه اندازه هنر به عنوان یک محصول اجتماعی تابع تحولات اجتماع است. درست است که به قول آقای صورتگر هنوز همان خورشید که از پنجره خانقاه سعدی به درون تابیده از پنجره اطاق ما میتابد و حتی پیش از سعدی نیز این چشمه درخشان بر آرامگاه عاد و ثمود تابیده بود، ولی انسانی که این خورشید را میبیند تفاوت کرده است.»
بعد از سخنان احسان طبری، ملکالشعرا بهار، رییس کنگره با تشکر از صبر، تحمل و مشارکت حاضران در مباحث کنگره، متنی را به عنوان قطعنامه نخستین کنگره نویسندگان ایران برای تصویب اعضا قرائت کرد.
متن این قطعنامه که به تصویب اعضای نخستین کنگره نویسندگان ایران رسید، بدین شرح است: ادبیات ایران در طی قرون متمادیه هماره از جنگ خیر و شر و پیکار یزدان و اهریمن سخن گفته، احساسات عالیه انساندوستی و برابری ابنای بشر را در دلها برانگیخته و از این رهگذر نه تنها در اخلاق و فرهنگ مردم ایران بلکه در ادبیات و مدنیت جهانی تاثیری به سزا و عمیق داشته است.
ادبیات معاصر نیز کم و بیش این وظیفه بزرگ، یعنی هدایت و تربیت مردم را انجام داده، در جنبش آزادی ایران سهم بزرگی به عهده گرفته، به خصوص عدهای از نویسندگان و شاعران در طی جنگ اخیر با اصولی که حریت و فضیلت و فرهنگ جهانی را مورد تهدید قرار داده بود به مبارزه برخاسته و خلق را آگاه ساختند.
معهذا میتوان گفت که نثر و نظم کنونی ایران چنان که از سخنرانیها و مباحث کنگره برمیآید، وظایف دیگری در تقابل مردم ایران و جهانیان به عده دارد که باید در آینده انجام دهد. با در نظر گرفتن مراتب فوق:
۱. کنگره آرزومند است که نویسندگان ایران در نظم و نثر، سنت دیرین ادبیات فارسی، یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستمگری و زشتی را پیروی نمایند و در آثار خود از آزادی و عدل و دانش و دفع خرافات هواخواهی نموده، پیکار بر ضد اصول و بقایای فاشیزم را موضوع بحث و تراوش فکر خود قرار دهند و به حمایت صلح جهانی و افکار بشردوستی و دموکراسی حقیقی برای ترقی و تعالی ایران کوشش کنند.
۲. کنگره آرزومند است که نویسندگان و شاعران به خلق روی آورند و بدون اینکه افراط روا دارند در جستوجوی اسلوبها و سبکهای جدیدی که ملایم و منطبق با زندگی کنونی باشد برآیند و انتقاد ادبی سالم و علمی را که شرط لازم پیدایش ادبیات بزرگ است، ترویج کنند.
۳. کنگره آرزومند است که مناسبات فرهنگی و ادبی موجود بین ملت ایران و تمام دموکراسیهای ترقیخواه جهان، بالاخص اتحاد شوروی بیش از پیش استوار گشته، به نفع صلح و بشریت توسعه یابد.
۴. کنگره از هیات مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که انعقاد این کنگره از ابتکارات حسنه آن به شمار میرود، سپاسگزار است.
۵. کنگره تاسیس یک کمیسیون و تشکیلات موقتی که بنیاد اتحادیه گویندگان و نویسندگان ایران را پیریزی کند، ضروری میداند و اجرای این منظور را هیات رییسه محول مینماید.
آثار و تبعات کنگره نویسندگان برای ادبیات ایران
این چنین بود که بزرگترین گردهمایی نویسندگان ایرانی در تاریخ ادبیات ایران با آرزوهایی خوب به پایان رسید. بسیاری این کنگره را نقطه عطفی برای فرهنگ ایران به شمار آوردهاند که گفتمانی تازه را در ادبیات آن دوران پدید آورد. گفتمانی که سایه ایدئولوژی بر سر آن سنگینی میکرد.
دکتر علیاکبر امینی در کتاب «گفتمان ادبیات سیاسی اسران در آستانه دو انقلاب»، با اشاره به تبعات این کنگره و تاثیراتی که در تولید آثار ادبی بر جای گذاشت، مینویسد: «پس از آن کنگره، نمادها و مجازها و استعارهها و کنایهها بیشتر جنبه ایدئولوژیک یافت و بار سیاسی و سوسیالیستی به خود گرفت.»
به نوشته او از آن پس بود که «شبان تیره»، «صبح روشن»، «زمستان»، «ماهی قرمز»، «ماهی سیاه کوچولو» و «فرشته رحمت» نمادها و سمبلهای معنیداری شدند که در ادبیات آن روزگار کاربرد داشت و این روند تا آنجا پیش رفت که «در دهه پنجاه، داس و چکش و ستاره و پرچم سرخ بیهیچ ابهام و ایهامی در گفتمان ادبیات سیاسی جا خوش کرد.»
امینی، نیما را آغازگر این روند میداند، توللی، نادرپور و اخوان را پیروان اولیه، شاملو (در شعر) و صمد بهرنگی و محمود دولتآبادی را (در نثر) ادامهدهندگان استوار و ثابتقدم آن معرفی میکند و افرادی چون آلاحمد و رضا براهنی را پیروانی، که نثرشان به مرور زمان دچار تغییر و تحول شد.
نخستین کنگره نویسندگان ایران هر چه در ادبیات و سبک نگارش موثر افتاد، در وجه صنفی با شکست روبرو شد. بند آخر قطعنامه کنگره تاکیدی بود بر تلاش پیگیر برای به وجود آمدن تشکلی فراگیر برای دفاع از نویسندگان به صفت نویسنده. این اولین بار بود که در یک مجمع رسمی و با حضور جمع کثیری از نویسندگان، شاعران و هنرمندان نامدار، سخن از «اتحادیه گویندگان و نویسندگان ایران» به میان میآمد، و طرح همین موضوع شوق بسیاری را در میان نویسندگان و اهالی قلم دامن زد.
آرزویی که با وجود تشکیل کانون نویسندگان ایران در سالهای پس از آن هرگز به طور جامع و مانع جامه عمل نپوشید و به دست فراموشی سپرده شد. شاید مشکل را بتوان در همان تفاوت طرز تلقیها از اهداف کنگره جستوجو کرد. همان که در اختلاف روایت روزنامههای آن روز از کنگره و خواست افرادی چون طبری، نوشین و بزرگ علوی آشکار بود.
منابع:
نخستین کنگره نویسندگان ایران، به اهتمام نورالدین نوری، نشر اسطوره
کانون نویسندگان ایران از ظهور تا سقوط، کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۷۷، شماره ۱۴۴
گفتمان ادبیات سیاسی ایران در آستانه دو انقلاب، دکتر علیاکبر امینی، انتشارات اطلاعات
بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، محمود طلوعی، نشر علم
حزب توده و کانون نویسندگان ایران، مسعود نقرهکار، بیبیسی
تاریخ شکلگیری کانون نویسندگان ایران، جواد عاطفه
نظر شما :