روسیه چه اصراری دارد که ما را به زور در دامان آمریکا بیندازد
عبدالرحمن فرامرزی
به این جهت ملت ایران دلش میخواهد که تمام دنیا را امنیت و آرامش و صلح و صفا فرا گیرد و ابدا در گیتی جنگ نشود مبادا او هم به آتش آن بسوزد.
ولی اگر به این آرزوی خود نرسید و مثل دو گاو نر که وقتی به همدیگر رسیدند محال است اول مقداری نعره نکشند و گرد و خاک به هوا نکنند و بعد شاخ به شاخ هم نگذارند، دو دولت قوی وقتی در عرصه گیتی با هم مواجه شدند گرد و خاک به هوا کردند و شاخ به شاخ هم گذاشتند، ملت ایران وقتی میخواهد از این گیرودار برکنار بماند برای اینکه یقین دارد او در میان سر دو گاو نر خرد و خمیر خواهد شد.
ولی اگر یکی از دو گاو اول او را هدف شاخهای تیز و گردن نیرومند خود قرار دهد ناچار است که خود را به پشت سر گاو دیگر بکشد شاید در نتیجه تصادم یا تعادل قوای ایشان سالم بماند.
این طبیعی هر جانداری است. غریزۀ حفظ حیات است هیچ چاره ندارد...
پس روسیه چرا به زور میخواهد ما را در دامن آمریکا بیندازد و هر روز بهانهای پیدا و ما را تهدید میکند. او در این کار چه مصلحتی دارد؟
آدم وقتی در خطر است ناچار است برای خود پشتی پیدا کند و بدان پناهنده شود، پیش خود فکر میکند که من که از این تامین ندارم چرا آن را از خود برنجانم، چرا حمایت او را از دست بدهم.
اما اگر کسی تصور کند که ما از ترس مرگ دل بر مرگ مینهیم اشتباه میکند. ملت ایران برای حفظ کیان خود بسیار سخت جان و مبارز است و اگر غیر از این بود از این همه ملل قدیم که با او همعهد و همعصر بودند تنها او باقی نمیماند.
ملت ایران با ملت قبطه، کلده، آشور، آرامی، بنیاسراییل، هیت Hite هیاطله خزر، رم یونان همزمان بوده و با هر یک از آنها داستانها و تاریخها دارد. امروز هیچ یک از آن ملل وجود ندارد و تنها ملت ایران است که باقی و جاویدان است برای اینکه این ملت حاضر نیست بمیرد.
نه تنها الفاظ کاپیتالیسم و امپریالیسم نمیتوانند روح ملیت را از عروق و اعصاب ما بیرون بکشند بلکه هزار و سیصد و اندی سال است که ما مسلمانیم، یک بهره بزرگ ملت ما معتقد است که اگر مادر او را به زبان عربی عقد نکرده باشند حرامزاده است، روز قیامت و شب اول قبر باید با زبان عربی بازخواست پس بدهد. اگر به زبان عربی عبادت نکند خداوند نمیپذیرد ولی هنوز از ملت عرب بدش میآید، که مملکت او را اشغال نظامی کرده است.
در اوایل عهد اسلام حاضر نشده که در عرب مستهلک شود، هزار حقه زد تا کیان ایرانی خود را حفظ کرد و تاویلهای مذهبی تراشید که بتواند به سالاران عرب که مملکت او را تسخیر کردهاند فحش بدهد.
این ملت برای اسارت و استهلاک در ملت دیگری حاضر نخواهد شد، میخواهد اسمش را استعمار و استهلاک یا فدراسیون و اتحاد جماهیر بگذارد. ما اگر خطر را معاینه دیدیم مسلما از هر وسیلهای بتوانیم برای دفع آن استفاده خواهیم کرد ولو اینکه در این راه نسل فعلی ما فنا شود.
عملی که ملت روس در قبال ملت آلمان کرد خود برای ما بهترین درس غیرت و حمیت و مهینپرستی است برای اینکه نام ایران و ملت ایران در عرصه گیتی سربلند و جاویدان بماند ما حاضریم تمام نسل فعلی را فدا کنیم.
بیست میلیون از ملت روس در این جنگ فنا شد و در نتیجه ملت روس جاویدان ماند بگذار پنج شش یا ده میلیون هم از ملت ایران بمیرد تا ملت و وطن ایران زنده و جاوید بماند.
پس هر کس خیال کند که ملت ایران را با تهدید و بهانهجویی وادار به تسلیم میسازد اشتباه میکند و متاسفانه همسایه نیرومند ما در این مدت اشتباهاتی در کشور ایران کرده و هنوز هم آنها را تکرار میکند، چند نفر هوچی و خائن و مزدور را در آغوش میگیرد و بقیه ملت ایران را از دم فحش میدهد و آن چند نفر را نیز مادامی در بغل میگیرد که یک قدم پا از حلقهای که خودش برای ایشان کشیده بیرون نگذارند و هر کدام یک قدری پا پیش و پس گذاشتند یا در یک مساله اظهارنظر شخصی کردند آنها را با لگد پرت میکند و به باد تهمت و افترا میبندد، مثلا اگر الان یکی از اینهایی که خود را به او بستهاند بگوید تقسیم فلسطین و بخشیدن نصف خانه مسلمین به یهود درست نبوده یا هندوها بد کاری میکنند که مسلمانها را میکشند یا سیاست تجزیه آذربایجان سیاست غلطی بود یا اتحاد جماهیر شوروی که خود را طرفدار فقیر و رنجبر میداند خوب نیست ملت گدای ایران را لخت کند و طلاهای او را پس ندهد. همین قدر که یکی از این کلمات از دهن او خارج شود فورا او را از حلقه آزادیخواهان بیرون میاندازند، و طوق بندگی انگلیس یا آمریکا را به گردن او میبندد.
مثل اینکه او فقط عمال میخواهد و با ملت ایران کار ندارد و تصور نمیکنم محتاج به توضیح باشد که این سیاست را خرد و تدبیر نمیپذیرد و از عدل و انصاف و انسانیت هم دور است.
مثلا آقای کافتارادزه برای تقاضای نفت تشریف آوردند البته ایشان نفت ایران را از ملت ایران میخواستند ولی در را به روی ملت ایران بست و فقط چند نفری را که از مبلغین منافع دولت خود میدانست دعوت کرد و با ایشان تماس گرفت، ما که در اصل دلمان میخواهد یک سیاست قوی در دنیا پشتیبان طبقۀ رنجبر و زحمتکش باشد از این وضع متاسف میشویم.
دولت اتحاد جماهیر شوروی در نتیجه سیاستی که از اوایل انقلاب خود تا مدتی پیش گرفت محبوب و مایه امید تمام آزادیخواهان جهان گردید ولی امروز بدبختانه سیاست او تغییر کرده است.
دولتی که در ۱۹۲۱ تمام امتیازاتی را که سلفش به زور گرفته بود به دلیل اینکه به جبر و عنف بوده با طیب خاطر بخشید امروز میخواهد امتیازات بزرگتری را با جبر و عنف بیشتری بگیرد.
و این یادداشتی را که اکنون داده کاملا شبیه به التیماتومی است که برای اخراج مستر شوستر داد و با اینکه انگلیسیها ظاهرا اظهار موافقتی با این یادداشت نکردهاند معذلک من که همیشه قضایا را با تطبیق به سوابق مورد مطالعه و قضاوت قرار میدهم برایم مشکل است باور کنم که ایشان استحضار یا موافقت با این یادداشت نداشتهاند.
برای توضیح بیشتری لازم است عرض کنم که روس و انگلیس ایران را منطقۀ نفوذ خود میدانند و با اینکه بزرگترین خصم و رقیب یکدیگر هستند معذلک همیشه برای اینکه سیاست ثالثی وارد ایران نشود با هم همکاری کردهاند.
ایرانیها نیز چون از این سیاست در فشار بودهاند همیشه دنبال سیاست ثالثی میگشتهاند که در این میان وارد کنند شاید تعادلی حاصل شود. یک روز دنبال فرانسه رفتند، یک روز نمایندگان مجلس ایران به قیصر آلمان نامه نوشتند که در قضیه وارد شود ولی در هیچکدام موفق نشدند. تا آمریکا در عرصه گیتی پیدا شد و چشم ایرانیها بر وی افتاد رفتند و مستر شوستر را آوردند و شوستر هم دست به کارهایی زد، روس و انگلیس با هم ساختند و شوستر را بیرون کردند ولی همان طوری که این دفعه روسیه یادداشت داده است و در شهریور ۱۳۲۰ نیز اول طیارات روسیه شهرهای ایران را زیر باران بمب گرفت آن دفعه هم روسیه التیماتوم داد تا مقصود انگلیس به نام روسیه انجام گرفت.
هنگامی که کمپانیهای آمریکایی تقاضای نفت شمال میکردند نیز انگلیس مخالفت کرد و نگذاشت این کار صورت بگیرد و بعد از اینکه به یکی از آن کمپانیها واگذار شد نیز بدون جهت به دلخواه خود از آن صرف نظر نکرد. داستان قتل ایمبری قونسول آمریکا نیز خود معلوم است، دکتر میلسپو را در آن بار با اینکه خیلی خوب کار کرد علتی داشت که بیرون کردند.
بعد از این جنگ قرار بود که کالاهای ارتش امریکا را به قرض و برای مدت درازی بخرند و آمریکا نیز بطوع و رغبت حاضر بود بدهد ولی از قراری که شیاطین میگویند دولت آن وقت ایران قیمتش را نقد و نقدش را سره کرد تا ایران برای مدتی با آمریکا طرف حساب نباشد.
این خرید اسلحه نیز با قرض صورت نخواهد گرفت یا پولش را نقد خواهند پرداخت یا از بین خواهد رفت. و این یادداشت نیز به همان منظور رسیده است و به نظر من تا حدی فکر انگلیسی در آن کار کرده است. روس و انگلیس دشمناند، ولی برای جلوگیری ورود از سیاست ثالثی به ایران همیشه دوست میشوند. این غوغای نان، تشدید تعصب اسلامی، گرانی و کمیابی خواربار در بعضی نقاط بلکه در تمام جهات و غارت انبار فلان شهرستان یا دکان فلان غلهفروش نیز به عقیدۀ من مربوط به همین قضیه و همین یادداشت است. و از طرز عمل پیداست که فکری غیر از فکر روسی در آن کار میکند. هر کس ز دیار آشنایی است، داند که متاع ما کجایی است.
این طرز یادداشت و استناد به مادۀ ۶ قرارداد ۱۹۲۱ را اول انگلیسها به روسها یاد دادند، روسها خودشان میدانستند که چنین حقی را ندارند، قرارداد اصلا چنین مفهومی ندارد از فلسفۀ آن ماده و نامهای که با آن توام است خبر داشتند ولی انگلیسها چون میخواستند از روی ایران رد شوند و در آن موقع مصلحتشان با روسیه یکی بود مرتب رویتر میگفت که چون آلمانها در ایران نفوذ پیدا کردهاند روسیه حق دارد به موجب قرارداد ۱۹۲۱ به ایران لشکر بکشد.
در آن روز اخبار در ایران آزاد نبود و خبرگزاری پارس آنها را میگرفت و خوب و بد میکرد هر چه از این بابت بود منتشر نمیساخت و ضبط میکرد. بروید در آرشیو سال ۱۳۲۰ خبرگزاری پارس بگردید خواهید دید که در حدود ۲۵ روز قبل از حمله متفقین و تفوه روسیه به این کلمه انگلیسها هر روز گفتند که روسیه حق دارد به استناد قرارداد ۱۹۲۱ قشون وارد ایران سازد، من آنها را با چشم خود دیدهام اگر ضبط خبرگزاری پارس مرتب باشد حتما هنوز آنها در آنجا هست.
الان به نظر من همان است، هر وقت سیاست ثالثی خواست وارد ایران شود و میهن ما را از حالت توپ فوتبال و لگد خوردن پیاپی از دو حریف نجات دهد یادداشت داده میشود، نان نایاب میشود، اسلام از یک طرف و آزادی از طرف دیگر در خطر میافتد و تیر تهمت و افتراء به طرف عناصری که دست و پا میکنند کشتی ملک را از ورطه نجات دهند پرتاب میشود. فعلا سخنان خود را کوتاه میکنم و در خاتمه دو چیز را لازم میدانم یادآور شوم یکی اینکه قراردادهایی را که قبلا بدان استناد کردهام از کتاب از شهریور ۱۳۲۰ تا واقعه آذربایجان و زنجان آقای کوهی کرمانی گرفتهام و شایسته میدانم بدین مناسبت از زحمات ایشان در تالیف این کتاب تقدیر کنم و دیگر از همکار محترم خود اطلاعات تشکر کنم که آن نامه را که ماده ۶ قرارداد ۱۹۲۱ را تفسیر میکند پیدا و منتشر کرده است.
من میدانستم که چنین نامۀ هست و در مجلس نیز پشت تریبون بدان اشاره کردم ولی هر چه این طرف و آن طرف گشتم پیدا نکردم و چون دیدم نه دولت و نه مطبوعات، نه وزارت خارجه هیچ یک نامی از آن نمیبرند و نه در مراسلاتی که بین قوام و اتحاد جماهیر شوروی رد و بدل شده اشاره بدان رفته است تصور میکردم که چیز مهمی نیست و حتی یک روز از یکی از روسای وزارت امور خارجه پرسیدم و او گفت من تمام اسناد و قراردادها را دیدهام ولی چنین نامهای به خاطر ندارم.
شش سال است به استناد این ماده توی سر ما میزنند، مملکت ما را اشغال کردند، پدر ما را در آوردند، یک وزارت خارجه داریم با اعضایی که تمام فیلهای دنیا فیس و افاده یکی از آنها را نمیتوانند بکشند یکی دست نکرد کشوی آرشیو را بکشد و ببیند حقیقت این قرارداد و این ماده چیست.
واقعا مردم حق دارند ما را تحقیر کنند و به شمار آدم نیاورند برای اینکه آدم که این طور نیست.
نظر شما :