خاطرات محمود دعایی از پرواز انقلاب: صدوقی به توصیه احمد خمینی در صندلی پشت امام نشست
***
لطفا در ابتدا از سابقه آشناییتان با مرحوم صدوقی بفرمایید؟ با توجه به اینکه شما از یک طرف یزدی هم هستید آیا از دوران کودکی و جوانی با ایشان ارتباط داشتید یا ارتباطتان از زمان مبارزات شروع شد؟
درست است که من متولد یزد هستم و به نوعی یزدی محسوب میشوم ولی مادرم کرمانی بودند و برای همین من در کرمان بزرگ شدم. بنابراین از دوران طفولیت و جوانی با مرحوم صدوقی آشنایی نداشتم، بلکه آشنایی ما زمانی بود که من برای ادامه تحصیلات حوزوی از کرمان به قم مشرف شدم و در مدرسه مرحوم آیتالله العظمی بروجردی اتاق داشتم و آقای صدوقی هم ابتدای طلبگیشان بود که از یزد به قم مشرف بودند و بنا بود که در قم با حمایت و راهنمایی فضلا و روحانیون محترم یزدی که در قم سکونت داشتند و ادامه تحصیل میدادند ادامه تحصیل بدهند. اولین خاطرهای هم که با آن بزرگوار دارم شرکت در مراسم عمامهگذاری ایشان بود و بنا بود که جشنی گرفته شود و رسما معمم بشوند. بزرگانی در آن جشن شرکت کردند، البته آن زمان که امام ظاهرا در حصر بودند.
مسوولیت آقای صدوقی در دفتر امام در پاریس چه بود؟
اموری بود که حاج احمدآقا به ایشان ارجاع میداد.
مثلا چه اموری؟ ارتباط با علما؟
مثلا شخصیتهای برجسته و محترمی که از ایران میآمدند با توجه به اینکه به محیط وارد نبودند و بنا بود کسی که آشنا به آنجا است و شخصیت آنها را میشناسد در کنار آنها باشد که آنها احساس غریبی نکنند و اگر ابهامی برای آنها وجود دارد پاسخگو باشد. هر کدام از دوستان در آنجا ماموریت اینچنینی داشتند؛ بعضیها با سیاسیون ارتباط داشتند، بعضیها با شخصیتهای حزبی و تشکیلاتی ارتباط داشتند بعضیها هم با روحانیون ارتباط داشتند که برای آنها جالب بود. شب پرواز بازگشت به ایران تعداد محدودی بنا بود در آن هواپیما حضور داشته باشند. اولا از نظر امنیتی و تشریفاتی قرار بود کسانی باشند که صد درصد مورد اعتماد بوده یا وجود آنها ضرورت داشته و لازم باشد. بنابراین افراد معدودی انتخاب شده بودند و در کنار آنها خبرنگارانی بودند که اصرار داشتند در آن مسیر باشند که از میان آنها معتبرترین و مطرحترینها انتخاب میشدند، چون به هر حال حضور خبرنگاران مطرح و مهم بینالمللی خودش پشتوانهای برای امنیت آن پرواز بود. به دلیل اینکه احتمال داده میشد که این پرواز اجازه ورود به تهران را نداشته باشد بنا بود که هیچ باری نداشته باشد و کاملا سوخت گرفته باشد که اگر اجازه ورود به آن ندادند بتواند مجددا برگردد. یکی از سرنشینان آن پرواز و از همراهان ویژهای که خدمت حضرت امام بودند مرحوم آقای صدوقی بود. آقای صدوقی به توصیه مرحوم حاج احمدآقا در صندلی پشت امام بود، زیرا در صندلی پشت امام باید کسانی مینشستند که اهل و امین باشند. منتها مشکلی را هم به وجود آورده بود و آن هم اینکه افرادی که دلشان میخواست با امام عکس داشته باشند خیلی زیاد بودند و نجابت آقای صدوقی هم اقتضا میکرد که جایشان را چند دقیقه به آنها بدهند تا با امام عکس بگیرند. یکی از افتخاراتی که نصیب من شد نیز همین جایی بود که ایشان به من دادند و در حدود ۴۵ دقیقه من جای ایشان نشستم و در مسیری که خدمت امام بودیم مشخص شد که ما حضور داریم. البته در موسسه اطلاعات در ویژهنامههایی که به مناسبت دهه فجر چاپ کردیم من این حرمتگذاری را به آقای صدوقی کردم و آن چیزی را که چاپ کردیم تصویری بود که آقای صدوقی پشت سر امام هستند.
از پرواز خاطره خاصی ندارید؟
خدمتتان عرض میکنم! نجابت و صمیمیت ایشان و در عین حال نکتهسنجی و درک روشن از مسایل زبانزد بود؛ پرواز وقتی که وارد ایران شد تقریبا حدود نیم ساعت مانده بود که به مهرآباد برسیم. مرحوم حاج احمدآقا با قاطعیت و جدیت تمام آمد ایستاد و فهرستی را خواند و گفت که غیر از این افرادی که من نام میبرم هیچ کس حق ندارد وقتی که امام میخواهند از هواپیما خارج شوند از جایش تکان بخورد و همه باید بنشینند و آن کسانی که نام میبرم باید کنار در باشند که وقتی امام میخواهند خارج بشوند آنها همراه امام باشند. یکی از کسانی که انتخاب کرده بود آقای محمدعلی صدوقی بود؛ پیدا بود که نسبت به ایشان هم علاقه لازم و در حد شایسته و نیز اطمینان داشت. بعد همه در مراسم استقبال از امام در سالن فرودگاه مهرآباد حضور پیدا کردیم که عکس آقای صدوقی در آن مراسم است و بعد امام حرکت کردند به سمت بهشت زهرا که همه در مسیر بودند و همدیگر را نمیدیدیم.
در مدرسه علوی به خاطر دارم که برای اولین بار آیتالله صدوقی از یزد تشریف آورده بودند و قصد داشتند که به امام ملحق بشوند و به ملاقات ایشان بروند. منتها به قدری فضای پیرامونی مدرسه آشفته و توام با ازدحام شدید بود که امکان تحرک در آن مسیر نبود. بنابراین هم دوستانی که مسوولیت حفاظت و امنیت آن اطراف را داشتند حساس بودند که هر کسی را نپذیرند و هم شلوغی جمعیت فوقالعاده و وحشتناک بود و هر لحظه صحنه جدیدی ایجاد میشد. شما هر لحظه تصور میکردید که اتفاق جدیدی در حال وقوع است؛ مثلا یکباره میدیدید که گروه صدا و سیما میآیند تا با امام بیعت کنند یا میدیدید که نمایندگان پارلمان با استعفاهایی که دادند به طور هماهنگ میآیند تا به امام ملحق شوند یا میدیدید که اقلیتهای مذهبی و کشیشها و... با لباسهای ویژه خودشان آمدهاند و قصد دارند که به امام ملحق شوند یا موبدان و پیشوایان هممیهنان زرتشتی ما با لباسهای مخصوص خودشان میآمدند. یک روز من در جمعیت دیدم که آقای صدوقی آنجا ایستادهاند و کسی غیر از من ایشان را نمیشناسد. رفتم دست ایشان را بوسیدم و حرمتگذاری کردم و ایشان خیلی خوشحال شدند که چهره آشنایی ایشان را دیده است و با توجه به شناختی هم که دوستان حفاظت آن اطراف داشتند و من را میشناختند، خلاصه توانستم آقای صدوقی را با احترام از آن مسیر بیاورم و به خدمت امام ببرم.
در نوفللوشاتو ارتباط ایشان با حاج احمدآقا نزدیک بود و جزو افرادی بودند که پای هواپیما با امام بودند، دلیل این صمیمیت چه بود؟
ببینید، خود امام نسبت به خاندان آقای صدوقی فوقالعاده حرمتگذار بودند. یعنی در دوران اقامت مرحوم آقای صدوقی در قم، ارتباط خیلی ریشهای و بنیادی با امام داشتند. خود مرحوم آقای صدوقی مقسم شهریه بزرگان قم بودند و در ابتدای نهضت هم شاید از پیشگامان بیعتکننده با امام، مرحوم شهید صدوقی بودند. طبیعتا این یک ارتباط ریشهای و آرمانی و همگامی خاندان آقای صدوقی با مرحوم امام تاثیر فوقالعادهای داشت در ارتباط آقای محمدعلی صدوقی با حاج احمدآقا و در کنار آن استعداد و تیزهوشی و درایت خود ایشان بود که حاج احمدآقا را شیفته کرده بود و به دلیل این ویژگیها بود که اعتماد فوقالعادهای به هم و رازهایی بین هم داشتند. این رازها مربوط به امور نهضت و اداره کشور بود و به دلیل همین اعتماد بود که در مناسبتهای دیگری که ضرورت داشت که امام نمایندهای را برای نظارت بر انتخاب مسوولان عالی قضایی انتخاب کنند، ایشان را انتخاب میکردند و در مناسبتهای زیادی آقای صدوقی به عنوان نماینده امام در امر انتخاب نماینده ویژه قضایی انتخاب شده بودند.
اگر بخواهید از مواضع سیاسی مرحوم آقای صدوقی در طول این سالها ارزیابی داشته باشید، چه نقاطی در کارنامه ایشان پررنگتر بوده است؟
اعتدالی بود که با حفظ همه اصول با حرمتگذاری نسبت به همه مقدساتی که ایشان به آن اعتقاد داشت رعایت میکرد و نمیخواست ساحت هیچ یک از گروههای درون نظام آسیب ببیند.
ارتباط ایشان با گروه و شخصیتهای مختلف چطور بود؟ به طور مثال ایشان بعد از تشکیل دولت اصلاحات، جمعی را تشکیل داده بودند که روحانیون مطرح دو جناح در آن حضور داشتند؛ از اینگونه رفتارها و حرکات ایشان اطلاع داشتید؟
دقیق نه! ولی میدانم به دلیل اینکه ایشان نسبت به همه حرمتگذار بودند، همه نیز نسبت به ایشان حرمت میگذاشتند و علاقه داشتند و طبیعی بود که اگر وساطتی میکرد و اگر حرکتی را میخواست به عنوان ائتلاف و نزدیکی گروهها به هم داشته باشد، میتوانست موفق باشد.
نظر شما :