سرقت چمدان اسناد و مدارک انقلاب اسلامی از منزل صادق طباطبایی

۱۶ تیر ۱۳۹۱ | ۲۰:۴۵ کد : ۲۳۶۶ از دیگر رسانه‌ها
جلسه نقد و بررسی کتاب «خاطرات سیاسی و اجتماعی دکتر صادق طباطبایی» که در سه جلد از سوی موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی منتشر شده است، روز چهارشنبه هفتم تیر با حضور نویسنده کتاب و دکتر صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و دکتر محمدجواد مرادی‌نیا، مدیر گروه تاریخ معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در تالار شهید آیت‌الله مصطفی خمینی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی برگزار شد.

 

دکتر صادق زیباکلام به عنوان آغازگر این جلسه گفت: کار نقد این کتاب با توجه به علاقه‌ای که به نویسنده کتاب دارم، برای من اندکی سخت بود اما با این حال تلاشم را در جهت یک نقد صادقانه کرده‌ام. در یک برداشت کلی و اجمالی می‌توان گفت که دکتر طباطبایی به علت علاقهٔ فراوانی که نسبت به امام موسی صدر و یا حاج احمدآقا خمینی داشته‌اند، چیزهای دیگر را که دیگران در نقد گفته‌اند، ندیده‌اید و یا نتوانسته‌اید ببینید و جاهایی در رابطه با این دو غلو کرده‌اید.

 

دکتر صادق طباطبایی در پاسخ گفت: این نکته را توجه بفرمایید که ما از منظر تاریخی تا ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ را در این سه جلد طرح کرده‌ایم و این مجموعه دو جلد دیگر نیز دارد و هنوز وارد حوادثی که بعد از ۱۲ فروردین سال ۵۸ به وجود آمده و موجب شکل دادن ذهن و عقاید هم هست نشده است، بنابراین تقاضا می‌کنم در نقد مطالب این نکته را توجه بفرمایید به عنوان مثال موضوعی که آقای احمد خمینی در سال ۶۶ ذکر می‌کند، هنوز امکان طرح در این مجلد‌ها را نداشته است.

 

دکتر صادق زیباکلام در ادامه گفت: من در مجموع انتظارم این بود که دکتر طباطبایی هم به واسطه اشراف و نزدیکی که به کانون تصمیم‌گیری و رهبری انقلاب داشتند چه به واسطه نقشی که در دوران فعالیت دانشجویی در پیش از انقلاب و چه به واسطه پیوند فرخنده‌ای که با خاندان امام خمینی داشته‌اند، اطلاعات بیشتری به ما می‌دادند به عنوان مثال در صفحه ۸۱ در مجلد اول ایشان مطلبی در خصوص «امام و ایدهٔ تشکیل حکومت اسلامی» را ارائه می‌دهند موضوع مهمی در این اندازه به مقدار یک پاراگراف نقل شده است. اگر از ما سوال شود که آیا امام خمینی هدفشان از مبارزه با رژیم پهلوی ایجاد حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه بوده پاسخ جمعی به این سوال مثبت خواهد بود در حالی که اصلا و اساسا اینگونه نبوده و امام خمینی از ابتدا به فکر ایجاد و تشکیل حکومت اسلامی نبوده است. من انتظارم این بود که ایشان این مسئله را روشن‌تر و مبرهن‌تر بیان می‌کردند.

 

 

نظر امام از ابتدا درباره تشکیل حکومت اسلامی چه بود؟

 

این استاد دانشگاه تهران ادامه داد: من انتظارم این بوده که ایشان در کتابشان به این نکته اشاره می‌کردند و اشاره می‌کردند که ایجاد حکومت اسلامی و ولایت فقیه «حاملگی ناخواسته» بوده است و اتفاق افتاد و امام اصلاً به دنبال این موضع نبود. ایشان به اشکال دیگر به این موضوع اشاره کرده‌اند. ایشان در جایی از کتاب می‌گوید که شبی من- صادق طباطبایی- با دکتر حسن حبیبی در پاریس در کافه‌ای مشغول خوردن قهوه بودیم که من به آقای حسن حبیبی گفتم که «شوخی شوخی شاه دارد سقوط می‌کند» و با این اخباری که از ایران می‌آید معلوم است که کار رو به اتمام است. ایشان و آقای حبیبی با هم قرار می‌گذارند که با امام در این رابطه صحبت کنند. در وقتی دیگر، بعد از نماز مغرب و عشا با امام در رابطه این موضوع صحبت کرده و امام به ایشان و آقای حسن حبیبی می‌گویند که بروید پیش‌نویس قانون اساسی را بنویسید.

 

دکتر زیباکلام در ادامه گفت: بعد آقای حسن حبیبی پیش‌نویس قانون اساسی را می‌نویسند و قبل از دادن این متن به امام، آقای حبیبی به آقای طباطبایی می‌گویند که من در رابطه با حقوق ملت در اسلام چیزی ندیدم. امر بر این دائر می‌شود با پدر آقای طباطبایی -آیت‌الله سلطانی- در این زمینه مشورت کنند. مرحوم آقای سلطانی می‌گوید که شما وارد نیستید و در اسلام «حقوق‌الناس» یا‌‌ همان حقوق مردم داریم، با استفاده از این رهنمود، این موارد نیز اضافه می‌شود و این پیش‌نویس به امام داده می‌شود. در این پیش‌نویس «ولایت فقیه» نبوده است.

 

وی ادامه داد: بعد از آن یک پیش‌نویس دومی بعد از رفراندوم جمهوری اسلامی -فروردین ۱۳۵۸- یعنی زمانی که امام به قم عزیمت کردند نوشته شد. این پیش‌نویس دوم در دبیرخانه خبرگان رهبری به صورت مکتوب موجود است. من نمی‌دانم که آقای دکتر طباطبایی در روند نگارش این پیش‌نویس دوم بوده‌اند یا نه؟ من در متن کتاب چیزی ندیدم، ایشان بعد می‌تواند در این باره اظهارنظر کنند. در نگارش پیش‌نویس دوم ظاهراً آقای دکتر ناصر کاتوزیان و آقای میناچی و مرحوم آقای طالقانی بودند و آقای غضنفرپور و ابوالحسن بنی‌صدر و مرحوم آقای منتظری و شهید بهشتی بودند. این پیش‌نویس وقتی نوشته می‌شود به خدمت امام در قم عرضه می‌شود و امام آن پیش‌نویس را می‌خوانند و فقط یکی دو بند را به آن اضافه می‌کنند که مثلا رییس‌جمهور باید شیعه اثنی‌عشری باشد و... در واقع دو نکته جزیی را اضافه می‌کنند. بعد به آقایان می‌گویند که این پیش‌نویس را به آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله شریعتمداری نیز جهت اطلاع داده شود. آن آقایان هم متن پیش‌نویس را می‌خوانند و می‌گویند متن خوب است و قرار می‌شود که همین متن به رفراندوم گذاشته شود. من انتظارم این بود که این نکات تاریخی را در کتاب آقای طباطبایی اشاره شود.

 

این استاد دانشگاه اظهار داشت: منتهی در دولت موقت این اشکال مطرح می‌شود که این خوب نیست که ما مردم را گاه و بیگاه پای صندوق بکشانیم و مردم باید احساس کنند که در نگارش این متن قانون اساسی سهمی دارند. از میان این بحث‌ها- بحث مجلس موسسان و سایر نظرات- بحث مجلس خبرگان مطرح می‌شود. اگر آن شبهه و ایراد در دولت موقت پیش نیامده بود و‌‌ همان پیش‌نویس به رفراندوم گذاشته شده بود، امروز خبری از اصل ولایت فقیه هم نبود! من توقع دارم که ایشان این‌ها را بگویند، چون ایشان شاهد زنده این انقلاب هستند و اگر من این سخنان را بگویم شما می‌زنید توی دهن من ولی ایشان می‌توانند این سخنان و روایات را بگویند.

 

 

حاج احمدآقا محرک اصلی نویسنده برای ضبط و نشر خاطرات

 

در ادامه این جلسه دکتر طباطبایی در زمینه دلایل و انگیزه‌های نگاشتن این اثر گفت: انگیزه و محرک اصلی من در نگاشتن این خاطرات، مرحوم حاج احمد آقا بودند و امام هنوز در آن زمان زنده بودند. در گفتگوهایی با ایشان داشتم می‌گفتم که درباره فلان موضوع به این صورت بوده و ما می‌دانیم و حاج احمد آقا می‌گفتند که خوب شما این موضع را اطلاع دارید و بروید بگویید. می‌گفتم همین طور که نمی‌شود گفت. ایشان می‌گفتند این خاطرات و مسایل را مکتوب کنید. بعضی از این مطالب را نوشتم و برخی را ننوشتم و برخی را هم که نوشتم به سرقت رفت!

 

وی ادامه داد: من در مقدمه این کتاب ذکر کردم که یکی از اشکالات این کتاب نبودن مستندات تاریخی است. من از روی آن نوشته‌ها و مستندات و یادداشت‌هایی که داشتم که برخی‌شان دسته‌بندی هم شده بود مثل مطالب مربوط به دولت موقت و حضور امام در پاریس و ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا و مسایل منجر به تغییر پیش‌نویس قانون اساسی به این شکلی که هم اکنون در آمد پیرو یک حادثه‌ای دو چمدان اسناد و مدارک از منزل من به سرقت رفت و اتفاقاً مرحوم احمدآقا و خود من خیلی از وزیر اطلاعات و معاون وزیر پیگیری کردیم تا سارق را پیدا کنند و نهایتاً گفتند که یک سرقت معمولی بوده است. شما می‌دانید که یک سارق وقتی به منزلتان می‌آید به سراغ طلا و نقره و اشیاء قیمتی می‌رود و این‌ها رفته بودند به سراغ این دو چمدان یادداشت و اسناد و به هر حال این‌ها به اینگونه از دست رفت ولی حافظه من از دست نرفته و تا آنجا که توانستم این‌ها را با شواهد و قرائنی که داشتم ذکر کردم. بنابراین یکی از اشکالات اساسی این کتاب همین است و دلیلش نیز همین مسئله است که توضیح دادم.

 

دکتر صادق طباطبایی ادامه داد: بعد از فوت مرحوم امام من احساس کردم در خیلی از مطالب در مورد مرحوم امام ظلم و حتی تحریف می‌شود. با فشار حاج احمد آقا که یکی از دوستان را به من معرفی کردند که بیایید این خاطرات را از من بگیرند و ضبط کنند آن هم به درازا کشید تا نهایتاً آقای «بصیرت‌منش» پیگیر کار شدند و من را از خانه به دفتر کار می‌کشید و از من نزدیک به ۶۰ یا ۷۰ ساعت مطلب تصویری ضبط شد. منتهی یک اشکالی پیش می‌آمد و آن اینکه مطلب آماده می‌شد و صفحه‌بندی هم می‌شد در این بین برای من سفری پیش می‌آمد و یا اینکه به متن به صورت دست‌نویس مطالبی اضافه می‌کردم و این کار را به درازا می‌کشاند و نهایتاً به این نتیجه رسیدم که مطالب باید دسته‌بندی شود.

 

خواهرزاده امام موسی صدر با اشاره به تقسیم‌بندی اثر افزود: بنا بر همین تصمیم جلد دوم کتاب به مسئله لبنان و فلسطین و امام صدر اختصاص یافته است. اما ارتباط این موضوعات با انقلاب اسلامی و ایران این بود که اکثر کسانی در ایران مبارز می‌کردند و برای انقلاب زحمت می‌کشیدند مقیم لبنان بودند و با انقلاب فلسطین مرتبط بودند و امام با آن‌ها مرتبط بودند و آقای صدر در لبنان نقش برجسته‌ای داشت. ارتباط این دسته از فعالان و انقلابی‌ها از کانال لبنان بود. من مطمئنم کسی جلد دوم این کتاب را نخواند مسئله امروز «حزب‌الله» لبنان را نمی‌تواند بفهمد.

 

 

نظر دکتر طباطبایی پیرامون دیدگاه امام خمینی درباره حکومت

 

دکتر طباطبایی در اشاره به سخنان دکتر زیباکلام ادامه داد: امام ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ به قم عزیمت نمودند که دیگر کاری به مسائل نداشته باشند با این نگاه که خود افراد و جریانات سر و کله هم می‌زنند و راه را پیدا می‌کنند و کار ما دیگر تمام شد. کار اصلی ما این است که نظارت کنیم و تدریس کنیم و شاگرد بپرورانیم نه اینکه با رفتن به قم یک سمت بالا‌تر پیدا کنند. اما جریانات و حوادثی پیش آمد که اصلاً مسیر را عوض کرد. از جمله خود مهندس بازرگان از ایشان خواستند که شما بیایید تهران تا در اینجا و با حضور شما مشکلات را حل کنیم چرا که حضرات نمایندگان شما در شهرستان‌ها و نهاد‌ها آن قدر برای ما مشکلات ایجاد می‌کنند که تنها با حضور شما قابل حل شدن است و بعد از چندی امام به تهران باز می‌گردند ولی وقتی ایشان به قم رفته بودند دقیقا با چنین ذهنیتی رفتند.

 

معاون نخست‌وزیر دولت موقت انقلاب اظهار داشت: در مورد پیش‌نویس قانون اساسی هم نظر ایشان به «ولایت فقیه» نبود. من در جایی و کتابی این را نقل نکردم ولی اینجا می‌گویم قبل از آنکه مجلس خبرگان به دعوت آیت‌الله طالقانی شکل بگیرد آقای بنی‌صدر مطرح کردند که رهبر قول و فعلش نمی‌تواند دوگانه باشد و چون در پاریس امام قول تشکیل مجلس موسسان به مردم داده‌اند، باید تشکیل شود. به آقای بنی‌صدر گفتیم که اگر قرار باشد مجلس موسسان تشکیل شود و قرار باشد سیصد و اندی نفر در این مجلس حضور یابند، چند سال طول می‌کشد تا قانون اساسی تدوین شود! از طرف دیگر امام پشت سر هم تاکید می‌کرد که هر چه زود‌تر قانون اساسی تدوین شود تا روال بر وفق قانون باشد و این دو موضوع با هم همخوانی نداشت- تشکیل مجلس موسسان و تدوین هر چه زود‌تر قانون اساسی- آقای مهندس بازرگان گفتند که این تناقض هست و این تناقض را خود امام باید حل کنند. این دعوای و تفاوت آراء تا دو ماه بود و نهایتاً آیت‌الله طالقانی پیشنهاد دادند که دولت موقت و شورای انقلاب به محضر امام در قم رفته و مشکل را در آنجا و در حضور امام حل کنند.

 

وی ادامه داد: به قم عزیمت کردیم و من در آنجا طرح موضوع کردم و گفتم که این طرح پیش‌نویس قانون اساسی است که به گفته خودتان گروه‌ها و شخصیت‌ها هم درباره‌اش اظهارنظر کردند و موارد مد نظر شما هم وارد شد و شما هم امضاء کردید. آقایان مراجع هم همه «ان‌شاءلله مبارک است» نوشتند جز آیت‌الله منتظری که ۱۶ یا ۱۷ صفحه درباره ملی کردن باغ‌ها و مراتع و... با رویکرد سوسیالیستی مطلب نوشتند. نظر من این است که در این شرایط همین متن پیش‌نویس را به رفراندوم بگذاریم و مردم دو یا سه هفته مجال داشته باشند این متن را بخوانند و بعد در چند سال آتی که با تجربه‌تر شدیم و نقایص کار روشن شد، با یک متمم، قانون اساسی را اصلاح می‌کنیم و امام این نظر را پسندیدند و تایید کردند. سپس گفتم که دوستان دیگری -آقای بنی‌صدر-هستند که نظر دیگری دارند و می‌گویند چون در پاریس و سخنرانی‌های بعدی به مردم قول تشکیل مجلس موسسان داده شده است، نمی‌توان اکنون آن وعده را نادیده گرفت.

 

وی افزود: امام در پاسخ فرمود که هر چیز اقتضائات زمان و مکان خودش را دارد و با اجرایی شدن طرح این آقایان-طباطبایی - شما بعد‌ها خودتان می‌توانید اصلاح کنید. در این وقت یک سکوتی بر جلسه حاکم شد و در دو راهی «رفراندوم یا مجلس موسسان» مانده بودیم! به نظرم در آن لحظه تا امام خواستند بگویند که بروید همین طرح را به رفراندوم بگذارید و تا هر چه زود‌تر به نتیجه برسیم، آقای طالقانی فرمودند: از نظر من یک راه حل سومی هم هست. نه رفراندوم و نه مجلس موسسان با آن تعداد و ابعاد، بلکه می‌توان یک «مجلس کوچک موسسان» - با تعداد کم نماینده-تشکیل بدهیم و به این‌ها یک ماه مجال بدهیم تا همین طرح پیش‌نویس را بررسی کنند و بعد از آن به رفراندوم بگذاریم و همه پذیرفتند و این شد که وضعیت به این ترتیب فعلی شد.

 

 

اعتقاد عمیق امام به رأی مردم

 

وی در ادامه اظهار داشت: اما آن نکته مهمی که من می‌خواستم حتما اینجا روشن شود اعتقاد عمیق امام به رای مردم بود. آقای حسن حبیبی در هنگام نوشتن متن پیش‌نویس با مشکلی مواجه شدند و آن اینکه در صورت ایجاد تعارض بین مصوبه مجلس شورا و شورای نگهبان با رای و نظر رییس‌جمهور که می‌بایست قانون مصوب مجلس را پس از طی مراحل قانونی، توشیح کند، چه باید کرد؟ یعنی اگر رییس‌جمهور به واسطه سوگندی که خورده مصوبه مجلس شورا که توسط شورای نگهبان تایید هم شده، نپذیرد و مخالف مصالح کشور بداند، چه باید کرد؟ تصمیم گرفتیم به نزد امام برویم و نظر ایشان را جویا شویم. پیش امام رفتیم و مشکل را در میان گذاشتیم و ایشان گفتند در این ممالک - منظور اروپایی- چه می‌کنند؟ آقای حبیبی توضیح دادند که معمولاً دادگاه قانون اساسی وجود دارد و... امام گفتند‌‌ همان دادگاه‌ها و قضات آن را چه کسی انتخاب می‌کنند، دکتر حبیبی گفتند مثلاً در آلمان، صدراعظم انتخاب می‌کند. امام گفت که خوب این باز یک طرفه می‌شود!

 

دکتر صادق طباطبایی ادامه داد: نظر امام این بود که این موضوع - مصوبهٔ مورد اختلاف- منتشر بشود اگر نظر مردم موید نظر رییس‌جمهور بود، مجلس منحل شود و مردم نمایندگان دیگری که شرایط روز را بهتر می‌دانند، انتخاب شوند و اگر نظر مردم در رفراندوم منطبق بر نظر مجلس بود، رییس‌جمهور عزل می‌شود و باید زمینه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری را مهیا کند و خودش هم حق شرکت در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری را ندارد! این پیشنهاد سد راه گروکشی سیاسی بین مجلس و رییس‌جمهور می‌شد. اینجا هم می‌بینید که نظر امام، به مردم و رای نظر آن‌هاست.

 

 

توجه به نقش فعالان غیرروحانی در انقلاب

 

دکتر مرادی‌نیا، مدیر گروه تاریخ معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در نقد و بررسی این اثر گفت: نکتهٔ مهمی که در رابطه کتاب آقای طباطبایی وجود دارد این است که عمده مطالب کتاب ایشان مربوط می‌شود به فعالان غیرروحانی که در انقلاب اسلامی ۵۷ نقش داشتند. برخلاف عمده کتاب‌های که در این زمینه منتشر شده و عمدتاً محوریت آن‌ها با اشخاص روحانی حاضر در عرصه مبارزات است و همچنین در این کتاب خاطرات مهمی از فعالیت فعالان سیاسی در خارج از کشور هم ارائه شده که بر اهمیت این کتاب، در میان کتاب‌های خاطرات مرتبط به انقلاب اسلامی می‌افزاید. همچنین اشاره این کتاب به فعالیت‌های دانشجویان مسلمان مبارز خارج از کشور است که در رساندن پیام انقلاب به دنیا و شناساندن اهداف انقلاب بسیار تلاش نمودند. همین تلاش‌ها باعث اعمال فشار سیاسی و بین‌المللی بر رژیم شاه می‌شد و بسیار موثر بود. همان جا که شاه تحت فشار کار‌تر مجبور می‌شود که اعلام «فضای باز سیاسی» کند و یا مجبور به پذیرش ناظران بین‌المللی برای بازدید از زندان‌ها می‌شود، ناشی از همین دست تلاش‌هاست. کتاب تلاش خوبی برای شناساندن این فعالیت‌ها و تلاش‌ها انجام داده است که در نوع خود منحصر به فرد است.

 

مرادی‌نیا ادامه داد: مثال پشت پرده اولین مصاحبه امام با رسانه‌های خارجی علی‌الخصوص لوموند و سپس فیگارو در اثر همین تلاش‌ها و فعالیت‌های دانشجویان فعال ایرانی در خارج از کشور بوده که کتاب به خوبی شرح ماوقع را بیان می‌دارد. نکته بعد پیوند خوردن فعالان دانشجویی با روحانیت مبارز است که در این کتاب به آن اشاره شده است که عمدتاً هم این پیوند‌ها در لبنان اتفاق افتاده است و در جلد دوم این کتاب به خوبی به این مباحث پرداخته شده است. همچنین روایت دست اول از تشییع پیکر مرحوم دکتر شریعتی در لندن و بعد در دمشق و مجالسی که برای ایشان برگزار شد و دیدگاه ضد و نقیضی که در رابطه با مرحوم دکتر شریعتی مطرح بوده است، به خوبی در این کتاب گردآوری شده است.

 

وی در ادامه اظهار داشت: ویژگی دیگر کتاب تبیین سیر تحولات و تصمیم‌سازی‌ها در دوره چهار ماهه حضور امام در فرانسه است. در این کتاب، جریانات حاضر در آنجا و افرادی که به نوعی به امام نزدیک بودند و اتفاقات به چه صورت به وقوع می‌پیوست و اعلامیه‌ها و اطلاعیه‌ها به چه صورت منتشر می‌شد، به روشنی طرح شده است.

 

 

زبان مودبانه و محترمانه کتاب

 

مرادی‌نیا در ادامه افزود: زبان مودبانه و محترمانه این کتاب درباره افراد ولو اینکه مخالف آقای طباطبایی باشند، در متن کتاب چشمگیر و قابل اعتنا است. آشنا شدن با چهرهٔ دکتر چمران یکی دیگر از مشخصات منحصر به فرد این کتاب است. نامه‌هایی که در این کتاب از مرحوم دکتر چمران منتشر شده کمک شایان توجهی به شناخت هر چه دقیق‌تر از ایشان به مخاطب می‌کند. ویژگی دیگر عکس‌های متعدد و متنوعی که آقای طباطبایی از امام خمینی در نجف گرفته و اگر این عکس نبود در حال حاضر ما هیچ عکس مستند و مناسبی از دوران حضور مرحوم امام در نجف اشرف نداشتیم.

 

 

تدفین مرحوم دکتر شریعتی

 

دکتر صادق زیباکلام در ادامه با اشاره به برخی موارد نظیر اصرار رژیم شاه برای دفن دکتر شریعتی در ایران اظهار داشت: به نظر بهتر بود دکتر طباطبایی این موارد را بیشتر توضیح می‌دادند. رژیم شاه مدتی پیش از مرگ دکتر شریعتی چاپ مطالبی از ایشان را در روزنامه کیهان شروع کرده بود. دکتر طباطبایی به همراه پسر مرحوم دکتر شریعتی و دیگرانی که نام می‌برند نمی‌گذارند جنازه دست رژیم شاه بیافتد و جنازه را به سوریه می‌فرستند. من دلم می‌خواست ایشان بیشتر توضیح می‌دادند. حالا پرسشی از جناب دکتر طباطبایی دارم من تصورم این است که آقای صادق قطب‌زاده به دلیل ارتباطاتی که با حافظ اسد و رژیم سوریه داشت نقش خیلی بیشتری در آن ماجرا داشته است. البته آقای دکتر طباطبایی اشاره کرده‌اند ولی نقش قطب‌زاده خیلی کمرنگ مطرح شده است.

 

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد: در بخش‌هایی نیز توضیحات کافی نیست از جمله در بحث حکومت اسلامی که آیا امام خمینی می‌خواست حکومت کند یا اینکه حکومت به دلیل تحولات کشور به ایشان تحمیل شد. توضیحات دکتر طباطبایی بسیار ارزشمند است به خاطر اینکه این سخنان فاتحه صد‌ها و هزاران جلد کتابی را که نوشته‌اند امام خمینی همواره به دنبال تشکیل حکومت بودند می‌خواند.

 

دکتر زیباکلام با اشاره به عکس‌های کتاب افزود: به نظر من دکتر طباطبایی استعداد عجیب عکاسی دارند چون واقعاً عکس‌ها جذاب هستند اما به دلیل علاقه ویژه‌ای که همزمان به هنر عکاسی و مرحوم چمران دارند اشتباه فاحشی کرده و در یکی از صفحات عکس مرحوم حمید عنایت را در تظاهرات به عنوان مرحوم چمران معرفی کرده‌اند.

 

دکتر زیباکلام ادامه داد: ایشان در بخشی اشاره کرده‌اند «آمریکا موافقت کرده بود که شاه به شوروی نزدیک شود» این از مواردی است که به نظر من غلط است، اگر ایشان فکر می‌کنند درست است باید بیشتر در مورد آن توضیح دهند و صرف ادعا کافی نیست. ایشان در جای دیگری گفته‌اند: «اگر جبهه ملی و ملی مذهبی‌ها از قیام ۱۵ خرداد پشتیبانی کرده بودند کار شاه تمام شده بود» در حالی که قیام ۱۵ خرداد یک امر خودجوش بدون سازماندهی و تشکیلات بود و گیرم که جبهه ملی هم اعلامیه می‌داد و می‌گفت که ما بازداشت آیت‌الله خمینی را محکوم می‌کنیم نمی‌توانست نتیجه‌ای در بر داشته باشد.

 

 

نقطه عطف ظهور و رشد جریان‌های مبارز اسلامی

 

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در تحلیل مبارزات سیاسی پیش از انقلاب ادامه داد: مبارزه‌ای که در ایران علیه شاه بود در ابتدا عمدتاً توسط دو گروه اصلی حزب توده و چپ‌ها و جبهه ملی ایران انجام می‌گرفت و مذهبی‌ها هم زیر سایه این دو جریان اصلی بودند ولی از یک مرحله‌ای به بعد مبارزه علیه شاه از انحصار این دو گروه خارج می‌شد و اسلام‌گراها مثل بچه‌ای که رشد می‌کند خودشان وارد شدند و من خواهشم از دکتر طباطبایی این است که این مرحله را بیشتر توضیح بدهند چون ایشان می‌توانند.‌‌ همان بحث فعالیت‌ها در اروپا که ایشان نیز در مرکز آن جریان قرار دارند خود ایشان شاهد زنده این تحول است.

 

زیباکلام ادامه داد: دکتر طباطبایی وقتی در سال ۴۰ و ۴۱ به آلمان می‌روند چون در خانواده سیاسی متولد شده بود به مبارزات سیاسی کشیده می‌شود و چون در آن مقطع مبارزات توسط چپ‌ها و ملیون هست سر از کنفدراسیون در می‌آورد. ایشان در کتاب توضیح می‌دهند که چگونه از کنفدراسیون خارج شدند و آرام آرام هویت انجمن‌های اسلامی به وجود آمد، ایشان باید این مرحله را خیلی بیشتر توضیح بدهند که انتقال مبارزه در ایران از مارکسیسم به اسلام‌گرایی چگونه اتفاق افتاد و مرحوم شریعتی، سازمان مجاهدین خلق و خود امام و مرحوم بازرگان چه میزان نقش داشتند؛ ایشان به این موضوع کم پرداخته‌اند.

 

 

علت مخالفت‌ها با امام موسی صدر و شهید چمران؛ دوگانه مارکسیسم و اسلام

 

دکتر صادق زیباکلام ضمن انتقاد از عدم رعایت توالی زمانی در بیان حوادث در این اثر افزود: مسئله دیگری که در این اثر دیده می‌شود این است که ایشان به یک سری از مسائل یا نباید اشاره می‌کردند و یا وقتی اشاره کردند کاملاً موضوع را باز کنند. ایشان بسیار مودبانه کتاب نوشته‌اند و به هیچ کس توهین نکرده‌اند اما واقع مطلب این است که امام موسی صدر و مرحوم چمران به دلیل فعالیت‌هایی که در لبنان داشتند مخالفینی هم برایشان به وجود آمده بود. دکتر طباطبایی این نکته را سربسته و ماخوذ به حیا بیان کرده ولی ایشان باید خیلی جدی به مسئله بپردازد که ریشه مخالفت‌هایی که آقای جلال‌الدین فارسی و سیدحمید روحانی می‌کردند چه چیزی بود؟ یعنی خواننده‌ای که هر سه جلد خاطرات را مطالعه می‌کند نهایتاً متوجه نمی‌شود بالاخره علت مخالفت جلال‌الدین فارسی با امام موسی صدر و مرحوم چمران چه بود؟

 

وی ادامه داد: مشکل از جایی شروع شد که امام موسی صدر و مرحوم شهید چمران و جنبش امل و حرکت المحرومین معتقد بودند شیعیان یک هویت دارند. فلسطینیانی بودند که می‌خواستند از جنوب لبنان برای اهداف خود بهره‌برداری کنند اما امام موسی صدر می‌گفتند ما با این‌ها همکاری می‌کنیم ولی شیعیان لبنان باید هویت خودشان را داشته باشند. از این منشا، مشکل میان امل و گروه‌های مارکسیست فلسطینی به وجود آمد و من معتقدم دلیل اصلی که سرهنگ قذافی مرحوم امام موسی صدر را از بین برد به دلیل این بود که چرا امام صدر مقابل فلسطینی‌ها در لبنان ایستاده بود. این حرف را تمام چپ‌گراها و ملیون فلسطینی می‌گویند دکتر طباطبایی که از امام موسی صدر دفاع می‌کند و به او ارادت دارد باید در این کتاب دفاع کند و بگوید که مشکل امام موسی صدر با فلسطینی‌ها چه بود؟ به خاطر این نبود که آن‌ها سنی هستند و ما شیعه هستیم بلکه مشکل مارکسیسم و اسلام بود، دکتر طباطبایی باید به صراحت این را بگوید. نه اینکه جلال‌الدین فارسی مارکسیست باشد ولی ایشان با امام موسی صدر به علت اختلاف نظر امام موسی صدر با فلسطینی‌ها مشکل داشت.

 

 

آیا در نقش حاج احمدآقا مبالغه شده است؟

 

زیباکلام ادامه داد: موضوع دیگری که دکتر طباطبایی سربسته به آن پرداخته اختلافات حاج آقا مصطفی خمینی با عده‌ای دیگر است که ایشان باید بیشتر باز کند. خیلی‌ها معتقدند اگر حاج آقا مصطفی زنده می‌ماند خیلی از امور به شکل دیگری می‌شد این را من نمی‌دانم. به نظر من دکتر طباطبایی در جایگاهی هستند که می‌توانند در این باره اظهارنظر کنند.

 

این پژوهشگر و صاحبنظر سیاسی افزود: یکی از جاهایی که من با دکتر طباطبایی همراهی نمی‌کنم قضاوت ایشان درباره حاج احمدآقاست. من فکر نمی‌کنم حاج احمد آقا آن شخصیت سیاسی بارز پدرشان را به ارث برده باشند بلکه به نظر من حاج احمدآقا چندان سیاسی هم نبود و این نکته را بنی‌صدر هم فهمیده بود و به همین دلیل می‌خواست حاج احمدآقا را نخست‌وزیر کند که امام نگذاشت اما حاج آقا مصطفی را نمی‌دانم، من اطلاعاتی ندارم.

 

دکتر زیباکلام ادامه داد: جلد سوم خاطرات دکتر طباطبایی ایران دوران انقلاب را بررسی می‌کند. هر کسی به انقلاب اسلامی به عنوان یک تحول سیاسی علاقمند است باید این سه جلد را بخواند. ایشان در جایی می‌گویند امام با تشکیل حزب جمهوری اسلامی مخالف بودند اما به خواننده نشان نمی‌دهند که امام چگونه و چرا مخالف بود و باید مستدل‌تر مخاطب را مجاب می‌کرد. در مورد دادگاه‌های ابتدای انقلاب هم مشخص است که ایشان مخالف هستند اما محافظه‌کاری کرده و این قضاوت را محکم بیان نکرده است.

 

دکتر مرادی‌نیا مدیر گروه تاریخ معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر امام خمینی (س) نیز در ادامه گفت: کتاب هم در مقدمه و هم در نتیجه‌گیری نکته‌ای را گفته که به نوعی مبالغه در نقش حاج احمدآقاست، آقای دکتر طباطبایی احمدآقا را موتور انقلاب و امام را سکاندار و مردم را سوخت اتومبیل انقلاب دانسته‌اند. در اینکه مرحوم حاج احمدآقا فانی در انقلاب و امام شدند شکی نیست اما اینکه ایشان موتور انقلاب بودند مقداری قابل تامل است و نیاز به استناد دارد. نکته دیگر این است که مطالب بدون سند در کل کتاب فراوان است که پذیرش آن‌ها را سخت می‌کند البته خود آقای دکتر طباطبایی هم در مقدمه کتاب و هم در این جلسه فرموده‌اند که مدارک ایشان به سرقت رفته است اما از سوی دیگر در زمینه تاریخ‌نگاری نیز پذیرش برخی مسائل بدون ارائه سند دشوار است.

 

 

عدم ارائه سند و شواهد ضعف بخش‌هایی از اثر

 

دکتر مرادی‌نیا با اشاره به نقل قول دکتر طباطبایی از مرحوم آیت‌الله بروجردی به واسطه پدرشان آیت‌الله سلطانی طباطبایی مبنی بر مخالفت با حکومت روحانیون افزود: این نقل قول جای تامل و توضیح بیشتری دارد. یا ذیل عنوان مهمی چون تفاوت خط مشی حاج آقا مصطفی و حاج احمد آقا که موضوع در عین حال طبیعی اما مهمی است تنها یازده سطر توضیح آمده است و باید توضیح بیشتری داده می‌شد و تنها به دو نکته ارادت حاج احمدآقا به امام موسی صدر برخلاف برادرشان آقا مصطفی و دوم توجه بیشتر حاج آقا مصطفی به زعامت دینی و مرجعیت امام برخلاف احمدآقا که بیشتر نگاه سیاسی داشت. اینجا بایستی توضیح و استنادات بیشتری ارائه می‌شد و آقای دکتر دلیل و سند ارائه می‌کردند که دلایلشان برای مثلاً توجه بیشتر حاج آقا مصطفی به مرجعیت تامه امام بود را ارائه می‌کردند.

 

مدیر گروه تاریخ معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر امام خمینی(س) ادامه داد: در جای دیگری آقای دکتر طباطبایی در ارتباط با نقش حاج احمدآقا افزایش صدور اطلاعیه‌ها و اعلامیه‌ها از مرداد ۵۶ تا ۱۴ مهر۵۷ به حضور حاج احمدآقا در کنار امام مربوط دانسته‌اند و آن را با سیزده سال از سال ۴۳ تا ۵۶ مقایسه کرده‌اند و تعدادش را برابر دانسته‌اند یعنی امام در سیزده سال و این چند ماه تعداد برابری اعلامیه صادر کرده‌اند. من نمی‌گویم حاج احمدآقا نقش نداشته اما سایر مسائل نیز نقش داشته‌اند من جمله اینکه اساساً روند حوادث تند شد و اصلاً نمی‌توان سال‌های ۴۳ تا ۵۶ را با سال ۵۶ و ۵۷ مقایسه کرد و این یک سال هر روز حادثه و رویداد و کشتار است و نیاز داشته که امام اعلامیه صادر کنند.

 

 

 سند مخالفت امام با حزب جمهوری اسلامی

 

دکتر صادق طباطبایی با اشاره به سخنان دکتر زیباکلام اظهار داشت: در مورد اینکه آقای دکتر در زمینه مخالفت امام با تاسیس حزب جمهوری اسلامی مطالبه سند کردند بزرگترین سند من متن خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی که مخالفت امام را گزارش کرده‌اند و دوم اینکه چرا حزب منحل شد؟ مگر غیر از نظر امام بود که ایشان گفتند حزب را منحل کنید اما این وقایع مربوط به پس از ۱۲ فروردین سال ۵۸ است و در جلدهای بعدی بیان خواهند شد.

 

 

هیچ مبالغه‌ای در نقش حاج احمدآقا صورت نگرفته

 

وی درباره نقش حاج احمدآقای خمینی اظهار داشت: من نه تنها اعتقاد ندارم که مبالغه کرده‌ام بلکه فکر می‌کنم نقش احمدآقا در انقلاب هنوز به خوبی بازگو نشده است. جایی که من گفته‌ام احمدآقا موتور انقلاب بودند دوستان اشاره می‌کنند که علت شتاب حوادث بوده است اما علت شتاب عکس‌العمل‌های امام چه بود؟ آیا غیر از احمدآقا بود؟ بنده مدعی هستیم حادثه‌ای که در تبریز پس از قم اتفاق افتاد اگر احمدآقا نبود اتفاق نمی‌افتاد، بنده معتقدم اگر احمدآقا نبود چهلم تبریز در یزد اتفاق نمی‌افتاد و برای آن دلایل دارم. دوستان حق دارند که شواهد بخواهند اما من چند خاطره ذکر کرده‌ام که مطلب را روشن می‌کند.

 

این مبارز و فعال دانشجویی قبل از انقلاب ادامه داد: ما عده‌ای بودیم که پس از سال ۵۰ دیگر سفارتخانه‌ها پاسپورتمان را تمدید نمی‌کردند و ما عملاً امکان بازگشت به ایران را هم نداشتیم. در آن مقطع گهگاه دوستان از تهران می‌آمدند و ده دوازده نفری از گوشه و کنار جمع می‌شدیم و با برادری که از تهران می‌آمد کار‌ها هماهنگ می‌شد و ما برنامه‌های آتی‌مان را می‌گفتیم و ایشان نیز اخبار و تحلیل‌ها را از تهران ارائه می‌کرد و مجموعه هماهنگ می‌شد. سال ۵۴ آقای صدر حاج سیدجوادی از ایران به فرانکفورت آمدند، آقای یزدی از آمریکا و آقای چمران از لبنان و دوستان دیگر از پاریس آمدند و جلسه که تمام شد آقای حاج سیدجوادی گفتند که من یک نامه از علمای شیراز دارم که باید زود به دست امام برسد و جواب بگیریم و من مامور شدم به نجف بروم. در نامه شش تن از علمای شیراز از امام اجازه خواسته بودند که برای خانواده اعدام‌شدگان مجاهدین خلق که در حصر و حرج قرار گرفته‌اند از محل وجوه شرعی حداقلی کمک شود. امضای آخر امضای آقای محلاتی بود. نامه هم بدون پاکت و تنها پنج شش سطر بود. من نامه را به امام رساندم و ایشان چند دقیقه نامه را نگاه می‌کردند! و بعد گفتند من نمی‌توانم الان به این نامه جواب بدهم! من سماجت کردم که چرا نه؟ ایشان گفتند این امضای آخر با امضای همیشگی آقای محلاتی فرق دارد و احتمال این است که با آقایان موافق نیست و در رودربایستی نامه را امضا کرده اما به شکلی که من بفهمم مخالف است. بنابراین من باید تحقیق کنم. اینکه امام از طریق تحقیق کرد نمی‌دانم اما جواب حداقل سه چهار ماه طول کشید و نظیر این کم اتفاق نمی‌افتاد که امری از امام خواسته می‌شد و امام باید بررسی می‌کردند اما با ملحق شدن احمدآقا این مسائل یکی دو ساعته حل می‌شد.

 

 

نقش حاج احمدآقا در تسهیل و سرعت‌بخشی به مبارزات

 

دکتر طباطبایی در توضیح نقش حاج احمدآقا در تسهیل ارتباط مبارزان با حضرت امام افزود: علت این امر این بود که زمانی که امام تبعید شد دفتر ایشان زیر نظر آقای پسندیده بود و احمدآقا یک جوان شانزده هفده ساله بودند و ساواک هم که کاملاً کنترل داشت اما در این میان مبارزات سازمان‌های زیرزمینی شکل گرفته بود و رابط همه این‌ها کسی جز احمدآقا نبود و این در حالی بود که ساواک ردپایی پیدا نمی‌کرد یعنی این جوان هوشیاری داشت که این روابط را به این شکل سازماندهی کند. احمدآقا بسیار رفیق‌باز و لوطی منش بود اما اگر یک مسئله درباره امام پیش می‌آمد دیگر به هیچ کس رحم نمی‌کرد و همه چیز را فدای مصلحت امام می‌کرد و در سراسر شهرستان‌ها و ولایات با روحانیون و نمایندگان امام هم در ارتباط بودند.

 

وی ادامه داد: احمدآقا با چنین ارتباطاتی به نجف می‌رود و در اختیار پدر قرار می‌گیرد و این خبرگیری از ایران را تسهیل می‌کند. در حالی که دوستانشان را در آلمان و آمریکا و پاکستان و کل اروپا و کویت پراکنده بودند و در برخی موارد مطلبی را از افراد خارج از کشور می‌خواستند که از ایران تلفنی کسب اطلاع کنند و به نجف گزارش کنند و همه این‌ها در چند ساعت انجام می‌شد و اطلاعات مورد نیاز در اختیار امام قرار می‌گرفت و این مسئله به امام در اشراف به مسائل و تشخیص درست در عکس‌العمل نشان دادن کمک بسیاری کرد و من معتقدم این عامل شتاب‌گیری حوادث انقلاب بود و همین را به موتور تعبیر کرده‌ام.

 

دکتر طباطبایی در پایان با اشاره به کتاب اقلیم خاطرات اثر خانم دکتر فاطمه طباطبایی عروس حضرت امام خاطر نشان ساخت: اقلیم خاطرات اثر ارزشمندی است که در بسیاری جا‌ها به ویژه مسائل خانوادگی مکمل خاطرات من است.

 

 

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران

کلید واژه ها: صادق طباطبایی زیباکلام


نظر شما :