اشپیگل: شاه گفته بود از عهده هر شغلی بر میآیم جز نویسندگی و معلمی
مردم جهان نطق پر طمطراق شاه را که از سال 1941 (1320 شمسی) در ایران سلطنت میکند غالباً شنیدهاند. او کسی است که میلیاردها دلار عواید نفت را صرف تجهیزات تسلیحاتی کشورش نموده و ایران را به بزرگترین اسلحهخانه خاورمیانه مبدل ساخته است. طوفان اعتراض مسلمانان و موج خشم آزادیخواهان ایران در تظاهرات خیابانی اخیر، قایق تمدن بزرگ شاهانه را تکه پاره کرد و به رویای قدرتطلبی او خاتمه بخشید. شاه که بعد از هیروهیتا، امپراتور ژاپن، قدیمیترین سلطان روی زمین بشمار میرود حتماً درباره سرنوشت خویش و انقراض خاندانش فکری کرده است.
او چهار سال پیش در مصاحبهای گفته بود: «چنانچه روزی مجبور به از دست دادن سلطنت شوم، به جز دو حرفه نویسندگی و معلمی، از عهده هر شغل دیگری برخواهم آمد و برای امرار معاش خانوادهام نگرانی ندارم اما ترجیح میدهم میراخور اصطبل شوم.» این اظهار شاه اگر چهار سال پیش جنبه شوخی آن بیشتر مینمود ولی در چند هفته قبل به صورت یک واقعیت تلخ تلقی شده است.
صدها هزار ایرانی خشمناک در یک شبه انقلاب توفندهای یک صدا و یک آهنگ فریاد میکشیدند «مرده باد شاه» شعلههای آشوب این قیام مذهبی ابتدا در ژانویه گذشته (دی ماه 1356) در شهر مذهبی قم بر ضد سیاست ضد دینی و ضد ملی شاه زبانه کشیده بود که در نتیجه سوء تدبیر رژیم حاکم و به لحاظ خودسری دستگاه حاکم و عدم درک عقل واقعی نارضایتی توده مردم به شهرهای بزرگ و کوچک و حتی به روستاهای ایران سرایت کرد. برای سرکوبی این تظاهرات و فرونشاندن اعتراضات مظلومانه مردم عاصی ایران شاه گستاخانه دستور داد تا 58 هلیکوپتر جنگی و تانک مجهز بر روی مردم بیاسلحه آتش بگشایند.
روز پنجشنبه هفتم سپتامبر (16 شهریور) از سوی مراجع مذهبی و مقامات روحانی دعوت عام برای یک اعتصاب همگانی و آرام که در آن تمام طبقات و اقشار جامعه شرکت نمایند، به عمل آمد که حدود یک میلیون نفر از مردم تهران در این عظیمترین تظاهرات عمومی بیست سال اخیر شرکت داشتند. روز جمعه هشتم سپتامبر (17 شهریور ماه) سربازان گارد شاهی بدون کمترین رعایت حقوق انسانی بسوی جمعی که در میدان ژاله تهران گرد آمده بودند شلیک کردند، صدها نفر که اکثر آنها زن و کودک بودند در نخستین ساعات این (جمعه سیاه) به خون خود غلطیدند.
مفهوم حکومت نظامی در 12 شهر بزرگ ایران یعنی اعلام وضع استثنائی و غیر عادی...
دولت ایران تعداد کشته شدگان را فقط 97 تن ذکر نموده است. از آن وقت در ایران همانند جمهوری نیکاراگوئه، حکومت نظامی برقرار شده است. مفهوم حکومت نظامی در 12 شهر بزرگ ایران یعنی اعلام وضع استثنائی و غیرعادی، ممنوعیت اجتماعات، منع عبور و مرور در ساعات شب، تشکیل محاکم نظامی زمان جنگ، حمله و یورش به منازل سران احزاب و گروههای مخالف حکومت، تعقیب رجال و آزادیخواهان متعرض به وضع موجود، سانسور شدید مطبوعات، حبس و شکنجه و اعدام مخالفان رژیم سران گروههای مخالف رژیم شاه که در خارج از ایران فعالیت سیاسی دارند رقم واقعی کشته شدگان واقعه اخیر تهران «جمعه هفتم سپتامبر» را متجاوز از 5000 نفر نوشتهاند.
امروز در ایران بحث و مذاکرات سیاسی خطرناکتر از سابق و سانسور روزنامهها شدیدتر شده است. موج دستگیری و تعقیب و محاکمه مخالفان ادامه دارد. اعتراض کنندگان اوضاع ایران دیگر حق انتقاد ندارند، اغلب بازداشت شدهاند. از بین آنان میتوان اسامی مهدی بازرگان، رحمتالله مقدم، علامه نوری نصیری را نام برد. یک هفته پیش با صدور فرمان بستن قمارخانهها و کابارهها و سازمان زنان ظاهرا در نظر داشت تا رضایت خاطر علماء و روحانیون مخالف فراهم شود اکنون آخرین راه بازگشتن را به دست خود بسته است. خبر شکست شاه دیگر مهم نیست که چه وقت سقوط خواهد کرد به سرعت برق همه جا پخش شد.
مدتها پیش این سلطان مستبد الرای شرق، در حالیکه سیستمهای حکومتی شرق و غرب جهان را به باد استهزا گرفته بود، ادعا میکرد به زودی ایران را به «دروازههای تمدن بزرگ» خواهد رسانید و کشورش به یک «قدرت جهانی» تبدیل خواهد شد. سپس نوع حکومتی را «مدل و نمونهی یک حکومت مدرن» نامید و بقیه رژیمهای حاکم موجود در جهان را نوعی از سیستمهای کهنه و پوسیده خواند.
بطور خلاصه کورکورانه اسیر اوهام و افکار فرعونی خود شده بود. اکنون همین شخص، برای فرار از رویاروئی با واقعیات کشورش، خود را در کاخ تابستانی خود در پای البرز، که با دستگاههای الکترونیکی و محافظان نظامی به شدت مراقبت میشود. شایعاتی که در محافل دیپلمات های مقیم کشورهای غربی وجود دارد حاکی از آن است که شاه نه تنها از پیشامدهای سیاسی اخیر کشور به شدت رنج میبرد بلکه از نظر جسمانی سخت بیمار است، هفته گذشته در پاریس همه جا صحبت از سرطان شاه بود و حتی آخرین عکسش هم این خبر را تأیید میکرد.
اعتراضات علیه شاه در سراسر جهان؛تظاهرات در مریلند آمریکا در جوار کمپ دیوید
اما گذشته از این شایعات این حالت دو دلی و بیتصمیمی شاه در آشوبهای اخیر بود که ضعف روحی و جسمی را کاملاً نشان میداد. تردید و عدم اطمینان بین اعمال زور و قدرت نمایی یا اجرای سیاست ملایمت و سازش شاه مغرور که تا چندی پیش خیال میکرد مردی قدرتمند و تواناست ولی اکنون سخت بیمناک و هراسناک است. این اوضاع یادآور وقایع و حوادث سالهای دهه 1960 اروپا میباشد که مردم علیه شاه تظاهرات خشمانهای میکردند. امروز نیز فریاد اعتراض تظاهر کنندگان ضد شاه به کشورهای غربی هم رسیده است. در پاریس، رم، کلن و حتی مریلند جوار کمپ دیوید، آنجا که کارتر و سادات و بگین برای ایجاد صلح خاورمیانه نقشه میکشند، این شاه که قبلاً به هیچ وجه مصوبات مجلس را، پیش از تصمیم گیری «شاهانه» تحمل نمیکرد و تا چند سال پیش شخصاً در مراسم اسناد مالکیت املاک سلطنتی بین 250 کشاورز فقیر شرکت میکرد، چند هفته شریفامامی یکی از رجال «بیخاصیت» و واسته به رژیم و نخستوزیر روزهای بحرانی را که خود شاه وی را به این سمت منصوب کرده بوده در سرداب زیرزمین کاخ به حضور پذیرفت. در شرایط فعلی یک شخصیت سیاسی و یک رجل استخواندار که بتواند وضع کنونی را به نفع شاه تغییر دهد و تاج و تخت او را از خشم ملت عصیان زده ایران نجات دهد، پیدا نمیشود.
آنچه که مخالفان شاه میخواهند و در این خواسته خود متحد و متفقند این است. فقط یک حزب وجود دارد آن هم حزب الله است. ایران سرزمین ماست. مرگ بر خاندان پهلوی.
این فقط سلاحهای ساخت آمریکاست که از شاه حمایت و حفاظت میکند
اکنون در ایران این سؤال مطرح است که آینده کشور چه خواهد شد و قبل از هر چیز سرنوشت شاه بک جا خواهد کشید در جریان برگذاری جلسات سری کمپ دیوید و در بحبوحه تظاهرات و اعتراضات ضد شاه در ایران، جیمی کارتر به خاطر انحراف افکار عمومی جهان این جلسات را قطع نمود و آمادگی آمریکا را جهت فروش و تحویل یک میلیارد مارک (36 هزار میلیون ریال) ابزار جنگی به شاه اعلام کرد تا به جهانیان نشان دهد که این فقط سلاحهای ساخت آمریکاست که از شاه حمایت و حفاظت میکند.
اگر شاه ایران در حال حاضر از اعتماد ملت و درک واقعیت جامعه محروم مانده و نمیتواند یک راه حل روشنی برای عبور از معضلات سیاسی کشور پیدا نماید و در هر حال فاقد یک سیاستمدار مجرب میباشد در عوض کارخانجات اسلحهسازی آمریکا برایش خوب کار میکند. ارقام خرید سلاح های شاه از آمریکا به خوبی است او در سالهای 1972 تا 1977 فقط از ایالات متحده آمریکا هیجده میلیارد دلار (یکصد و بیست و شش هزار میلیون تومان) اسلحه خریده است و این درست برابر است با نصف کل تولیدات کارخانجات اسلحه سازی آمریکا که منحصراً به کشور «شاهنشاهی» حمل میشود.
بدین ترتیب واضح است که هر نوع تغییر اساسی در دستگاه رهبری سیاسی ایران ممکن است برای سیاست خارجی آمریکا مصیبت بار باشد.
اصولاً بعد از تقسیم پاکستان و جدائی متفقین سیاسی او در سال 1971(1350) واشنگتن سعی کرد تا در منطقه شرقی سوئز بخصوص روی دو کشور پادشاهی محافظه کار و طرفدار غرب یمنی عربستان سعودی و ایران بیشتر تکیه کند. روی همین اصل بود که بعضی از محافل غربی کورکورانه اذعان داشتند که رژیم شاه در منطقه ثابت و مستحکم است، همانگونه که خود شاه نیز ناخودآگاه به این موضوع عمیقانه معتقد بود.
بنابراین تصور اینکه انبار بزرگ مهمات ایران همراه با ذخایر سرشار نفتی از کنترل آمریکا خارج شود در واشنگتن اثر نامطلوبی به جای میگذاشت.
برای اسرائیل و آفریقای جنوبی نیز که از سوی اکثر کشورهای تولید کننده نفت جهان بایکوت شدهاند قوای شاه میتوانست عملاً پایانی برای صدور نفت به این مناطق تلقی شود و حتی برای خود اروپا هم وقوع یک چنین حادثه ناگواری قابل پیشبینی بود. (باید توجه داشت که ایران سومین کشور صادر کننده نفت به آلمان فدرال است.)
خانم لیزلونه مپل لاواره روزنامه نگار آلمانی که مدتها است از طرفداران پر و پا قرص شاه به شمار میرود عقیده دارند که اگر اعلیحضرت سقوط کند زوال و نابودی اروپا نیز حتمی است.
شاه ایران که حقیقتاً تصور میکرد میتواند نجات دهنده غرب باشد و مانع بزرگ در سر راه ایادی سیاستهای ارتجاعی و نابخردانه در داخل کشور و حتی در منطقه بشمار آید فرمانروائی که خیال میکرد فقط برنامههای به اصطلاح انقلابی و پیشرفتهاش میتواند تمام جنبههای متضاد و پیچیده سیاسی و اجتماعی آینده کشورش را به نحو دلخواه و ایدهآلی حل نموده و موانع را از پیش پای بردارد، هرگز و بدون هیچگونه شک و تردیدی مرد این میدان نبود. پس ببینیم فیالواقع شاه ایران کیست؟
شاه؛ یک تکنوکرات تازه به دوران رسیده،صوفی منش و...
او اگر چه پادشاهی با هوش است ولی عملاً شاه ]...] شاه سنتا تریا یک عروسک پشت پردهای بیش نیست، در هر حال او توانست مدت زیادی بر تخت سلطنت تکیه زند. یک سلطان مستبد قرون وسطائی که ملت ایران را سالها تشنه آزادی و دموکراسی است به بهانه کوچکترین انتقاد با شکنجههای ضد انسانی به قتل میرساند یک تکنوکرات تازه به دوران رسیدهای که همواره منابع طبیعی و زیرزمینی کشورش را در صحنه رقابتهای بینالمللی به رخ جهانیان میکشد مضافاً اینکه علاوه بر خصوصیات فوق، بطوری که از کتاب «مأموریت برای وطنم» مستفاد میشود بیمیل نیست که عنوان «روحانیت» و «مرجعیت» را همراه مسلمانی یدک بکشد. او در کتابش بطوری که خود را نماینده و مبعوث خداوند «ظلالله» در زمین میداند، عارف صوفی منش که بر تخت طاووس نشسته است.
اما هیچ یک از تصویرات که ذکرش در بالا، که ظاهراً متضاد یکدیگرند، در ترمیم خاصیت واقعی این مرد به خطا نرفته است و هیچکدام از آنها نیز به تنهایی درباره او صدق نمیکند و [این] کاراکترهای متضاد نشان دهنده این است که اکنون وقتی گزارشهای کاملاً محرمانه و خصوصی سازمان بازرسی شاهنشاهی در پانزده سال اخیر ورق میخورد مشاهده میشود که چگونه قسمت اعظم آنها [با] شرایط زندگی شاه تطبیق میکند.
هیچ کامپیوتری نیست که بتوان به او درباره شاه ایران اینطور تغذیه کرد و پاسخ مثبتی، در جهت این که شاه کوچکترین شانسی برای سلطنت دارد، دریافت نمود.
علت حقیقی ادامه سلطنت شاه این نیست که او واقعاً قدرتمند و متکی به ملت است بلکه مخالفان او هرگز به فکر نیفتادند که درباره انتخاب شخصی به جای وی با هم صد در صد متحد و متفق شوند، همچنین خواست و اراده ایالات متحده آمریکا از تخت و تاج او حمایت میکند.
این تجربه را سرنوشت شگفتآور شاه روشن میکند، تجربه اینکه شاه تصور میکند میتواند آشوبها و ناآرامیهای کشورش را به تنهایی مهار کنند.
بزرگترین سرمشق و نمونه برای محمدرضا شاه پهلوی، کوروش شاهنشاه هخامنشی است. هنگامی که در پاییز 1971 (1350 سال کوروش) 69 تن از سران کشورهای مختلف و رؤسای جمهور به دعوت شاه در بهشت مرغاب (پاسارگاد) در جشنهای 2500 ساله اجتماع کرده بودند، شاه در این مجمع سران کشورها در مقابل آرامگاه کورش گفت کورش آسوده بخواب، ما بیداریم و بیدار خواهیم بود. شاه با این گفته خود ظاهراً شجره نسبش را به مؤسس و بنیانگذار دولت هخامنشی رسانید.2500 سال سلطنتی که سلطه و حکومت چند ساله تازیان، ترکان و ترکمانان، مغولان، تاتار و تیموریان و افاغنه ادامه و استمرار این پادشاهی را متوقف ساخته است.
ماجرای وفاداری! ملت به شاه در حضور خبرنگاران
محمدرضا شاه میخواهد خود را در جهان مدل و نمونهای از کوروش شاه، پادشاهی مدرن و دموکرات معرفی نماید. بعد از پایان جشنهای 2500 ساله جمعی از روزنامه نگاران خارجی از در جایگاه سلطنتی به حضور شاه رسیدند و به سنت دموکراسی سؤالات متعددی پیرامون مسائل داخلی و خارجی از او نمودند. شاه با تغیر پرسشهای خبرنگاران را قطع کرده و اظهار داشت با من به خیابان بیایید تا اخلاص و وفاداری ملتم را نسبت به خود به شما نشان دهم. در جلو چشم صدها خبرنگار خارجی تعداد کثیری از مردم که در حاشیه خیابان اجتماع کرده بودند خود را روی دست و پای شاه انداختند و پایش را بوسیدند.
سالها بعد که یکی از مقامات بلند پایه امنیتی (ساواک) ایران به آمریکا فرار کرده بود در مقابل خبرنگاران تعریف کرد که صحنه مذکور در فوق هفتهها قبل تمرین شده و سپس اجرا شد، ضمناً تمام مخالفان رژیم که نسبت به برگزاری جشنها معترض بودند هفتهها قبل از آغاز جشنها به تبعید اجباری محکوم شده بودند و شهر پر از تماشاچیان حرفهای بود که اکثر آنها را مأموران ساواک و پلیس مخفی ایران تشکیل میداد.
(در اینجا پیرامون تولد، کودکی سلطنت، جنگ جهانی دوم، اوضاع ایران توسط متفقین، احزاب مخالف، ملی شدن صنعت نفت به دست دکتر مصدق رهبری و جبهه ملی مصدق و فرار شاه به بغداد، کودتای 28 مرداد 1332 اشاره شده است) ادامه حکومت رژیم شاه تنها موقعی میتوانست به حقیقت به پیوندد که مخالفان شاه در نطفه خفه شود برای این کار ساواک همراه با 50000 مأموران امنیتی خود عهدهدار این مسئولیت بودند تا توانستند هزاران نفر از افراد ایران را به دامان مرگ بکشانند. سرانجام میبایست روزی حقیقت آشکار میشد و ساعت انفجار نزدیک میکردند و این درست در آغاز سال مسیحی 1978 روی داد یعنی هم زمان با سفر جیمی کارتر، همپیمان نظامی شاه که در سفر نوامبر سال پیش 1977 شاه به آمریکا، موکداً از وی میخواهد تا فضای سیاسی ایران را کمی «گشاد کند». خلف صدق کوروش شاهنشاه هخامنشی، توصیه کارتر را مو به مو اجرا کرد، تلویزیون ملی ایران برای اولین بار اجازه داشت نه تنها مهمان آمریکا یعنی شاه را در صفحه خود نشان دهد بلکه تظاهرکنندگان خشمناک ایرانی که علیه شاه جلو کاخ سفید شعار میدادند نیز نشان دهد. این تصاویر غیرعادی نخستین جرقه برای اشتغال آتش بلوا و آشوبهای بعدی در ایران بود.
رژیمی که ما پیشاهنگ آن خواهیم بود هرگز سلطنتی نخواهد بود
اعتراضات مردم با وجود ایدئولوژیهای متفاوت از همه سو در آن واحد شروع شد. جبهه ملی ایران متشکل از نیروهای متحد طرفدار دکتر مصدق، همراه با ده گروه و دستهای دیگر رئوس برنامه فعالیتهای سیاسی خود را به شرح زیر اعلام کردند: اجرای قانون اساسی، رعایت اصول دموکراسی، اجرای برنامه عدالت اجتماعی و قانون مبارزه علیه فساد و ارتشاء و دزدی، احیاء آزادی فردی و اجتماعی.
جبهه ملی ایران که اعضاء طرفدار و اساسی آن را طبقات متوسط الحال، روشنفکران، بازاریان، اکثریت دانشجویان و کارگران کارخانجات تشکیل میدهند که رهبرانش تماس دائمی و نزدیک با آیات عظام دارند، در حال حاضر قدرت مهمی به حساب میآیند.
سرنوشت شاه؛ در حال حاضر آیتالله العظمی[امام]خمینی و میلیونها نفر طرفداران او یک کلام خواستار عزل شاه و خاندان پهلوی میباشند.
آیتالله خمینی عقیده دارند «رژیمی را که ما پیشاهنگ آن خواهیم بود هرگز سلطنتی نخواهد بود.» با این اظهارنظر صریح و اوضاعی که در ایران بوجود آمده، آینده شاه بسیار مبهم به نظر میرسد زیرا در پایان داستان سلطنت شاه، ملتی ظاهر شده که تحمل سلطه و حکومت مطلق و استبدادی را به هیچ وجه قبول ندارد، مخصوصاً رژیم راه فعلی را. بلوا و آشوبی که از اوایل سال مسیحی جاری در قم، تبریز، مشهد و سایر شهرها روی داد نشان دهنده این عصیان عمومی است.
جالب اینجاست که همزمان با این آشوب و بلواها شاه با انتشار کتاب بسوی تمدن بزرگ به ملت خود توصیه میکند که کار کنید، کار کنید با هم کار کنید. این جملهها از تراوشات مغزی کسی است که فامیل شصت نفری او کاری جز غارت بیت المال مردم و حیف و میل کردن آن ندارند.
مجله آلمانی اشپیگل شماره 38 ، تاریخ 18 سپتامبر 1978
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما :