نخستین دبیرکل اوپک، ایرانی بود - مجید تفرشی
تاریخنگار و سندپژوه
در نیمه نخست قرن بیستم و پس از ملی شدن تدریجی صنایع نفت در بیشتر کشورهای جهان سوم، بازار نفت دچار تشتت و آشفتگی زیادی بود. برنده اصلی این آشفته بازار، شرکتهای بزرگ چند ملیتی عامل و توزیعکننده نفت در جهان بودند و بازنده آن هم صاحبان این منبع ملی. کشورهای تولیدکننده نفت به تدریج دریافته بودند که هماهنگی و یکپارچهسازی سیاستهای نفت، بهترین راه برای تامین منافع جمعی یا فردی آنها از طریق طراحی شیوههایی برای تضمین ثبات قیمت نفت در بازار نفت بینالمللی به منظور از بین بردن نوسانات خسارتبار و غیرضروری و فراهم کردن درآمد ثابت و کارآمد، مقرون به صرفه و همیشگی برای آنان است. ایران که تجربه بیش از چهار دهه تاراج نفت خود توسط بریتانیا و پس از آن تجربه ملی شدن صنعت نفت در اوایل دهه ۵۰ میلادی را داشت، در شرایطی نامتعادل و بحرانی متعهد به قرارداد کنسرسیوم با کمپانیهای بزرگ نفتی اروپایی و آمریکایی شده بود. این قرارداد گرچه در مقایسه با قرارداد دارسی و قرارداد ۱۹۳۳ سهم نفتی به مراتب بیشتری را عاید ایران میکرد، ولی این وضعیت همچنان از وضع مطلوب و آرمانی استخراج و فروش نفت به صورت کاملا مستقل و ملی شده فاصله زیادی داشت. دیگر کشورهای صاحب نفت نیز بیش و کم مثل ایران از نداشتن اقتدار کامل بر صنایع نفت و چرخه تولید و توزیع و قیمتگذاری آن ناراضی بودند.
جنگ دوم جهانی که به پایان رسید، به مرور گسترش و دگرگونیهای وسیع اساسی در مناسبات جهانی صنعت نفت نیز رخ داد. در این دوره، کشورهای جدیدی به عنوان دارندگان و صادرکنندگان پا به صحنه بینالمللی نهادند و با شرکتهای پا برجای صاحب امتیاز، به رقابت برخاستند. تقاضای نفت و در نتیجه تولید آن به سرعت رو به افزایش گذاشت و در کشورهای تولیدکننده در حال توسعه، بین سیاستمداران و بیش از پیش در بین تمام افراد جامعه ابراز علاقه روزافزونی به مسایل صنعت نفت آغاز شد. به موازات این تحولات، آمریکا نیز مقام برجسته خود در صادرات مواد نفتی را از دست داد و به مرور به مصرفکننده تبدیل شد. از سوی دیگر، اندیشه لزوم ایجاد و برانگیختن آگاهی درباره موضوعات نفتی از یک سو و بر کنار نگهداشتن مسایل نفتی از محیط سیاسی از سوی دیگر در کشورهای نفتخیز تقویت شد. از اواخر دهه ۱۹۴۰ تا اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی، به مدت حدود بیش از ۱۰ سال، ونزوئلا تنها کشوری بود که به طور جدی بر ضرورت اتحاد کشورهای نفتخیز جهان و اتخاذ سیاستی واحد در زمینه قیمتگذاری و تعیین سیاستهای کلان نفتی تاکید میکرد. طبیعی بود که شرکتهای بزرگ بینالمللی نفتی، به خصوص هفت کمپانی اصلی بازار نفت که از آنها به عنوان هفت خواهران نفتی یاد میشد، تمایلی به چنین اتحادی در بین تولیدکنندگان نفت نداشتند. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، نیاز جهان به خصوص اروپا و آمریکا به نفت و دیگر فرآوردههای نفتی به سرعت فزونی یافت. شرکتهای بزرگ بینالمللی نفتی مصمم شدند برای تامین این نیازها به موازات افزایش تولید نفت در ونزوئلا، سریعا به توسعه منابع نفتی خاورمیانه که ذخایر آن فراوان و هزینههای عملیاتی در آنجا کم بود، بپردازند. شرکتهای بزرگ نفتی امیدوار بودند که افزایش تولید خاورمیانه، اعلام خطری برای ونزوئلا باشد که در آن هنگام تعهدات مالی سنگینی بر شرکتهای عامل تحمیل کرده بود. اما این تهدید باعث تغییری در روش دولت ونزوئلا در امر نفت نشد و برعکس آن کشور را مصمم کرد که با کشورهای صادرکننده نفت در خاورمیانه از در اتحاد و دوستی درآید تا در منطقهای که اهمیت آن رو به فزونی بود، رقیبان بالقوه نفتی را به متفقانی درازمدت تبدیل کند. ونزوئلا از سال ۱۹۴۹ سیاست برقراری تماس و ترتیب مبادله منظم اطلاعات با کشورهای تولیدکننده نفت خام در خاورمیانه را در پیش گرفت. در این مدت دیگر کشورهای نفتخیز نیز به لزوم تشکیل جبهه متحدی برای پشتیبانی از منافع خود آگاهی یافتند.
تا آن زمان، تنها ابتکار برای اتحاد کشورهای نفتخیز، تلاش کشورهای عربی برای اتحاد و تصمیمگیری واحد در برابر شرکتهای بزرگ بینالمللی بود. با این همه، در آوریل سال ۱۹۵۹، به ابتکار عبدالله طریقی نماینده سعودی و پرز آلفونسو نماینده ونزوئلا، در حاشیه برگزاری اولین کنگره نفتی عرب در قاهره، برای نخستین بار به طور جدی درباره امکان ایجاد سازمانی که تمام کشورهای تولیدکننده عرب و غیرعرب در آن شرکت کنند تبادلنظرهایی شد و نمایندگان کشورهای مهم تولیدکننده در این مشاورهها شرکت کردند. نتیجه این گفتوگوهای فشرده و خصوصی، تدوین و تهیه قرارداد محرمانهای شد که به امضای روسای هیاتهای نمایندگی کشورهای اصلی صادرکننده نفت، از جمله ایران و ونزوئلا رسید. مباحثات مطرح شده در این دیدارها و قرارداد محرمانه ناشی از آن، تدوین مبانی نخستین هسته در جهت ایجاد سازمانی برای وحدت رویه و هماهنگی در سیاستهای فروش و صادرات کشورهای عمده صادرکننده نفت خام بود. پس از دستیابی به این توافق مهم ولی اولیه، آلفونسو و طریقی در ماه می ۱۹۶۰ اعلامیه مشترکی صادر کردند و در آن با اصرار از همه کشورهای تولیدکننده خواستند که برای تامین دفاع از منافعشان سیاست مشترکی اتخاذ کنند. با این حال، پنج ماه بعد، یعنی در آگوست ۱۹۶۰، شرکتهای بزرگ نفتی، در اقدامی تحریکآمیز و بدون مشورت با کشورهای تولیدکننده نفت، قیمت نفت خام را کاهش دادند. مثلا در مورد ایران، در طول ۱۸ ماه، بهای نفت خام در هر بشکه ۲۶ سنت، یعنی تقریبا حدود ۱۳درصد، کاهش یافت. در مجموع کشورهای تولیدکننده در خاورمیانه کاهش قیمت در ماه آگوست ۱۹۶۰ جمعا موجب ۹۳ میلیون دلار خسارت به آنان در آن سال شد. این اقدام، هشدار مهمی به کشورهای نفتخیز بود و به شدت بر نگرانیهای آنان درباره بیرون ماندن از حوزه تصمیمگیری درباره ذخایر و سرمایههای ملی خودشان افزود. بر اساس یک گزارش محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، از ابتدای دهه ۱۹۶۰، ایران و چند کشور دیگر نیز به طور جدی در اندیشه پیگیری طرح و ابتکار ونزوئلا برای تاسیس یک سازمان متحد متشکل از کشورهای صادرکننده نفت افتاده بودند.
در اواخر تابستان ۱۹۶۰ و با کاهش ناگهانی بهای نفت خام در خاورمیانه، نمایندگان پنج کشور اصلی صادرکننده نفت (ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت و ونزوئلا) در تاریخ دهم تا چهاردهم سپتامبر در بغداد گردهم آمدند و پس از مذاکراتی طولانی، در روز پایانی این نشست، به طور رسمی تصمیم به تاسیس سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) گرفتند. در سال ایجاد این سازمان، پنج عضو موسس آن روی هم ۶۷ درصد از ذخایر نفتی جهان را در دست داشتند، ۳۸ درصد از جمع کل نفت جهان را تولید میکردند و در حدود ۹۰ درصد نفت مورد دادوستد بازار بینالمللی را فراهم میکردند. به منظور تعیین سنگینی وظیفهای که اوپک برعهده گرفته بود ـ این نکته را باید مخصوصا افزود که شرکتهای مزبور جمعا درست بیش از ۵۰ درصد از میزان کل نفت خامی را که در سراسر جهان استخراج میشد تولید میکردند. منشور یا اساسنامه اوپک در دو قطعنامه بیان شده است. این دو قطعنامه در اولین کنفرانس تصویب شد و در ۱۴ سپتامبر سال ۱۹۶۰ به امضای نمایندگان پنج کشور عضو موسس و سپس به تصویب رسمی و نهایی دولتهای این کشورها نیز رسید.
برخی از هدفهای اصلی سازمان اوپک که در قطعنامه پایانی نخستین کنفرانس آن آمده، از این قرار اعلام شد:
۱. کوشش از هر راه برای برگرداندن قیمت جهانی نفت خام به سطح قیمتهای قبل از کاهشهای اخیر.
۲. اتخاذ تدابیر لازم برای کنترل قیمتها، در سطح ثابتی نگهداشتن و جلوگیری از نوسان قیمت غیرضروری.
۳. ضرورت تعیین قیمت جهانی نفت خام، بر اساس وضع بازار و با مشاورت کشورهای صادر کننده.
۴. پیدا کردن راهکاری برای تامین ثبات قیمتها و در پسگرفتن سیاست کنترل میزان تولید برای حفظ مطلوب قیمتها.
۵. انجام مطالعات و اقدامات لازم برای تامین درآمد ثابت برای کشورهای تولیدکننده، در جهت تامین نفت مورد نیاز مصرفکنندگان و پرداخت حقالزحمه عادلانهای به سرمایهگذاران و توزیعکنندگان.
۶. سازماندهی ارتباط منظم بین اعضای اوپک به منظور یکنواختسازی و اتحاد در سیاستهای نفتی کشورهای عضو و تعیین بهترین راه برای حفظ منافع کشورهای صادرکننده نفت مزبور، چه تکتک و چه با هم.
اسناد موجود نشاندهنده آن است که در مذاکرات اولیه برای تاسیس اوپک، دو دیدگاه عمده وجود داشت؛ دیدگاه ایران که صرفا از تاسیس اوپک قصد اقتصادی و افزایش درآمد از طریق کاهش وابستگی به شرکتهای بزرگ نفتی و احقاق حق تولیدکنندگان و صادرکنندگان در تعیین بهای جهانی نفت را طلب داشت و خواهان رویارویی سیاسی با غرب و شرکتهای بزرگ نفتی نبود. دیدگاه دیگر متعلق به عراق بود که علاوه بر اهداف اقتصادی، میخواست از نفت، به جای یک کالا، به عنوان یک حربه بالقوه سیاسی علیه غرب بهره جوید. در واقع در آن زمان حکومت عراق درگیر یک مناقشه جدی با کمپانیهای بینالمللی نفتی بود. به نظر محمد نجیبالربیعی رییسجمهور و عبدالکریم قاسم نخستوزیر نظامی آن کشور، شرکتهای نفتی، در اقدامی با نیات سیاسی و به فرمان رهبران کشورهای خود، عرصه را بر عراق تنگ کرده بودند. شرکتهای بزرگ بینالمللی حاکم بر بازار نفت و کشورهای آنان با دقت و دلواپسی تاسیس اوپک و مذاکرات آن را پیگیری میکردند. از یک سو در این شرایط مخالفت با تشکیل اوپک برای این شرکتها ممکن نبود و از سوی دیگر رویارویی با این روند به ضرر بازار جهانی نفت بود و موجب خسارت تولیدکنندگان و شرکتهای نفتی میشد و به سرعت شرایط را به سوی یک بازی دو سر باخت سوق میداد. در این وضعیت بود که دو طرف به درستی به این نتیجه رسیدند که نه وضع کنونی بازار جهانی نفت قابل تحمل است و نه اقدامات خودسرانه و نابخردانه عراق کمکی به بهبود وضع موجود میکند. بنابراین بر اساس صلاحدید کشورهای موسس اوپک، بهترین راهکار، تغییر تدریجی وضعیت بغرنج آن هنگام، با انتخاب یک دبیرکل ورزیده، تحصیلکرده و دارای وجاهت و اعتبار بینالمللی بود.
پس از مذاکراتی سخت و طولانی، شاخصترین چهرهای که برای ایفای چنین نقش تاریخی و مهمی برگزیده شد، دکتر فواد روحانی مدیر و حقوقدان برجسته ایرانی بود که در بین دیگر افراد مطرح از سعودی، عراق، کویت و ونزوئلا واجدشرایطترین فرد برای ثبتنام خود در تاریخ به عنوان نخستین دبیرکل اوپک بود. خوشبختانه در ماههای گذشته، بخشهایی از خاطرات و یادماندههای دکتر فواد روحانی توسط دکتر غلامرضا تاجبخش، دیپلمات پیشین ایرانی که اکنون مقیم آمریکا است منتشر شده که حاوی نکات بسیار مهم و روشنگری از چگونگی تاسیس اوپک، دوران ریاست روحانی و چالشهای داخلی و خارجی فراروی اوپک در ابتدای تاسیس آن است. این خاطرات که در سالهای واپسین زندگی روحانی نوشته شده، در برخی موارد متکی به یادداشتهای روزانه او نیز است. روحانی از روز ۲۱ ژانویه سال ۱۹۶۱ رسما کار خود را در مقر نخستین اوپک در ژنو آغاز کرد.
واقعیت این است که اگر قدرت اداری، اجرایی و علمی و سوابق ممتد شغلی روحانی نبود، کشورهای عربی هرگز زیر بار انتخاب یک دبیرکل ایرانی، آن هم در ابتدای کار اوپک نمیرفتند. ولی نهایتا همه اعضا به این نتیجه رسیدند که در آن زمان، تجربه حقوقی و قدرت مذاکره و چانهزنی روحانی بیش از شعارها و فریادهای کشورهای تندروی عرب میتواند به احقاق حقوق ملی و افزایش درآمد نفتی کشورها منجر شود. طبعا در شرایطی که نه وضع موجود و نه دورنمای قابل پیشبینی هیچکدام به سود کشورهای نفتی و بازار انرژی نبود، اهمیت تاریخی کار فواد روحانی در به کرسی نشاندن تدریجی و مسالمتآمیز خواستههای بحق صادرکنندگان نفت، بدون ایجاد اخلال در چرخه توزیع و درآمدهای نفتی آن کشورها، بیشتر آشکار میشود. البته در انتخاب روحانی به عنوان نخستین دبیرکل اوپک، شناخت جامعه بینالمللی از او و وجاهتش نزد اکثر جناحهای ذینفع در چرخه جهانی تولید و توزیع نفت تاثیرگذار بود. طبیعی است که چه در امر راهاندازی سازمان و ساختار اجرایی دبیرخانه اوپک، چه در امر تدوین مقررات و راهکارهای بنیادین حقوقی و قانونی آن و چه در جهت تثبیت ریاست و رهبری ایران بر این سازمان مهم و نوپای بینالمللی، فواد روحانی تنها نبود و علاوه بر حمایتهای عبدالله انتظام رییس شرکت ملی نفت و دکتر عبدالحسین بهنیا وزیر دارایی و دکتر فرهنگ مهر معاون او، یک تیم توانمند از کارشناسان ایرانی او را یاری و همراهی میکردند که از میان شاخصترین این افراد، میتوان از دکتر محمدعلی موحد، نویسنده و حقوقدان برجسته ایرانی یاد کرد.
روحانی با اشاره به مخالفت شرکتهای عضو کنسرسیوم نفت ایران و تلاش مستمر آنان از ابتدا برای تضعیف و کاهش نفوذ و اقتدار اوپک و ذکر مثالهای متعددی در این موارد یادآور شده: «پس از تاسیس اوپک شرکتهای بینالمللی نفت که منافع خود را در خطر میدیدند، درصدد برآمدند که با استفاده از وسایلی که معمولا در کشورهای جهان سوم به کار میبردند، آن سازمان را از میان بردارند و بنابراین در همه کشورهای عضو اوپک دست به اقداماتی مبنی بر «صلاح اندیشی» ولی توأم با تطمیع و تهدید و ارعاب زدند تا آنها را از ادامه شرکت در اوپک منصرف کنند.» به گفته روحانی، مدیران شرکت ملی نفت در ابتدا به اوپک به دلیل نقش اساسی ونزوئلا در تاسیس آن خوشبین نبودند. از طرف دیگر اسدالله علم نخستوزیر و منوچهر اقبال رییس هیاتمدیره شرکت ملی نفت بنا بر ملاحظات سیاسی و شخصی از شرکتهای نفت انگلیس و آمریکا قویا پشتیبانی میکردند و بین سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۳ منتهای کوشش را به کار بردند تا شاه را نسبت به اوپک بدبین کنند. سفرای بریتانیا و آمریکا نیز چندین بار به شاه گوشزد کرده بودند که همکاری با اوپک با منافع و مصالح ایران منافات دارد.
شرایط بازار جهانی نفت در آن زمان بسیار دشوار و پیچیده بود. از سویی شرکتهای بزرگ نفتی حاضر نبودند کشورهای تولیدکننده و صاحب منابع نفتی را در شبکه توزیع و قیمتگذاری انرژی سهیم و صاحب رای کنند و از سوی دیگر، کشورهای نفتی از این وضع بسیار ناخشنود بودند و بیم آن میرفت که اگر چاره معقولی برای این امر گرفته نمیشد، دولتهای رادیکالی چون عراق نظرات تند خود را تحمیل کرده و بازار نفت را به اغتشاش بکشانند. در ماههای آغازین تاسیس اوپک و دبیرکلی فواد روحانی، مسایل جدی مختلفی فراروی کشورهای عضو بود. یکی از مهمترین موارد، نحوه تعامل اوپک با اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک تولیدکننده مهم و تاثیرگذار نفت خام و در عین حال خارج از محدوده اوپک بود. از ابتدای مذاکرات برای تاسیس اوپک، دیدگاه موسسان این سازمان این بود که کشورهای نفتخیز اروپایی و دو ابرقدرت عمده جهان به عنوان عضو، وارد این مجموعه تازهتاسیس نشوند. با این همه، تاثیرگذاری غیرقابل انکار شوروی در بازار انرژی، اوپک را ناگزیر به ارتباط و تعامل با مسکو میکرد. بر اساس یک گزارش سری تهیه شده توسط وزارت بازرگانی بریتانیا، اوپک در زمینه بازار انرژی در چهار زمینه مشترک با شوروی همگام بود: یک- رسیدن به ثبات قیمتگذاری بینالمللی نفتی، دو- تشکیل یک جبهه متحد با اوپک در برابر شرکتهای بزرگ نفتی، سه- هماهنگی در تعیین میزان تولید نفت خام و چهار- تحقیق درباره تعیین و تثبیت معیارهای قیمتگذاری جهانی نفت. جذب شوروی، چه به عنوان عضو کامل و چه به عنوان کشور متحد خارج از اوپک، از جهات مختلف میتوانست دستاوردی مهم برای آن سازمان تلقی شود، ولی بروز دشواریهایی مانع تحقق این هدف شد. کشورهای عضو اوپک از یک سو نگران بودند که ورود شوروی به این سازمان موجب تبدیل برخورد با مقوله نفت از «کالا» به «ابزار سیاسی» شده و شرکتهای نفتی و آمریکا، اوپک را بخشی از مقوله جنگ سرد دو ابرقدرت ارزیابی کنند.
مشکل دیگر که بیارتباط با مشکل نخست هم نبود این بود که برخی از اعضای اوپک نگران بودند که شوروی با ورود خود به این سازمان، آن را به نفع اردوگاه شرق قبضه کرده و مجددا صدای کشورهای کوچک نفتخیز شنیده نشده و خواستههای آنان به جایی نرسد. البته این معضل به نوعی درباره کشورهای نفتخیز عرب نیز وجود داشت. آنان با تاسیس سازمان کشورهای عرب صادرکننده نفت در تلاش بودند تا رهبری و اداره واقعی اوپک را در دست خود بگیرند، ولی دستکم در آن زمان با تلاش ایران و ونزوئلا و درایت فواد روحانی، این تلاش به جایی نرسید.
فواد روحانی در سال ۱۲۸۶ (۱۹۰۷ میلادی) در تهران به دنیا آمد. در دانشگاههای آکسفورد و لندن حقوق خواند و سالها بعد، دکترای حقوق خود را از دانشگاه پاریس دریافت کرد. روحانی کار حقوقی نفتی خود در ایران را در طول سالهای جنگ جهانی دوم از بخش حقوقی شرکت نفت انگلیس و ایران (Anglo Iranian Oil Company/ AIOC) آغاز کرد. او پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، از جمله متخصصان شاخص ایرانی بود که به خوبی توانست جای کارشناسان و مدیران بریتانیایی خارج شده از ایران را پر کرده و به مقامهای مشاورت ارشد حقوقی در شرکت ملی نفت ایران برسد. روحانی در دهه ۱۹۵۰ به عضویت هیات مدیره شرکت نفت درآمد و سپس قائم مقام شرکت ملی نفت ایران شد. او در آغاز سال ۱۹۶۱ به عنوان نخستین دبیرکل اوپک انتخاب شد و سه سال و نیم در این سمت باقی ماند. فواد روحانی بلافاصله پس از انتخاب به دبیرکلی اوپک در دومین نشست آن سازمان در کاراکاس در ۲۱ ژانویه ۱۹۶۱، با فروتنی خود را مفسر مقاصد کشورهای عضو اوپک و مواضع خود را اعلام کرد.
روحانی در نطقی فصیح در اولین سخنرانی خود به عنوان دبیرکل اوپک اعلام کرد: «ما در این سازمان گرد هم نیامدهایم تا با گروهی رویارویی کنیم، یا برای چرخه منظم صدور نفت به مصرفکنندگان مشکل ایجاد کنیم، یا از موقعیت قوی و انکارناپذیر خود در این امور استفاده کنیم. ما اینجا هستیم تا با اتخاذ سیاستهای هماهنگ، از منافع عالی ملتهای خود از منابع طبیعی سرزمین خود حفاظت کنیم.» در یک ارزیابی بیطرف، چنان که در متون رسمی درباره تاریخ اوپک نیز تصریح شده، باید گفت که سازمان اوپک و کشورهای عضو آن مدیون قدرت مذاکره و چانهزنی، تلاشها و درایتهای مدیریتی و تخصصی روحانی هستند. با کوشش او و همکارانش بود که تولید و صادرات نفت خام از مرحله سنتی و اولیه به دوره مدرن و با حضور و مشارکت و تصمیمگیری صاحبان منابع نفتی وارد شد. روحانی توانست ضمن حفظ و ارتقای حقوق مادی و معنوی کشورهای عضو اوپک، از رویارویی خصومتبار با شرکتهای بینالمللی و وقفه در چرخه تولید و صادرات نفت نیز جلوگیری کند.
در فاصله ۱۵ ساله میان کنارهگیری فواد روحانی و سقوط نظام سلطنتی در ایران از ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۹، به خصوص در سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷ ایران توانست بر اوپک و سیاستگذاریهای آن مسلط شود. این امر از یک سو ناشی از عدم همراهی ایران در تحریم نفتی اعراب علیه غرب در جریان جنگ اعراب و اسراییل در سال ۱۹۷۳ و جهش ناگهانی بهای جهانی نفت خام بود و از سوی دیگر ناشی از گسترش و عمق یافتن مناسبات راهبردی با اروپا و آمریکا به عنوان متحد اصلی غرب در مناطق خاورمیانه و خلیجفارس بود. اکنون حدود ۴۸ سال از پایان دوران دبیرکلی فواد روحانی در اوپک میگذرد. در این مدت ایران به دلایل مختلفی نتوانسته یکبار دیگر به این جایگاه دست یابد. از آن زمان به بعد سه عراقی، سه کویتی، یک سعودی، سه ونزوئلایی، پنج اندونزیایی، سه لیبیایی، یک الجزایری، چهار نیجریهای، یک قطری، یک اکوادوری و یک گابونی به سمت دبیرکل اوپک انتخاب شدهاند. در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در چندین نوبت، ایران تا آستانه احراز مجدد این سمت پیش رفت و نامزدهایی (از جمله حسین کاظمپور اردبیلی در چند مرحله) را برای احراز این سمت معرفی کرد، ولی لابی عربی با حمایت بیدریغ از عراق مانع این انتخاب شدند.
پس از اتمام دوره دبیرکلی اوپک، عبدالرحمان البزاز عراقی به دبیرکلی اوپک انتخاب شد. روحانی نیز از قائم مقامی شرکت ملی نفت ایران کنار رفت و به سمت کاملا تشریفاتی و بیاثر مشاور نخستوزیر منصوب شد. دکتر اقبال رییس جدید شرکت نفت، دکتر رضا فلاح را که در مخالفت با اوپک و دوستی با شرکتهای نفتی عضو کنسرسیوم با او هم رای و همگام بود، به جای روحانی به قائم مقامی خود منصوب کرد. فواد روحانی در اواخر سال ۱۹۶۴ به عنوان استاد میهمان مطالعات ایران و اسلام، به دانشگاه کلمبیا در آمریکا رفت. موضوعاتی که او تدریس میکرد تاریخ تصوف، ادبیات و تاریخ ایران و به خصوص تاریخ قاجار بود. ولی چهار ماه بعد به تهران احضار شد. او به دلیل سابقه کاملا موفقش در اوپک، پس از چندی به مدت سه سال به عنوان نخستین مدیرکل سازمان تازه تاسیس پیمان عمران منطقهای (آر. سی. دی/ پیمان همکاری منطقهای ایران، ترکیه و پاکستان) منصوب شد. شغلی که به اعتقاد خود او، برخلاف دبیرکلی اوپک کاری بیحاصل بود.
درست است که بیشتر شهرت و اعتبار فواد روحانی با نفت، اوپک و تاریخ آن گره خورده، ولی پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ، ادبیات و علوم انسانی با کارنامه درخشان او در دیگر زمینهها هم آشنایی دارند. روحانی علاوه بر زبان مادری فارسی، به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی، عربی و فرانسه آشنایی کامل داشت. برخی از آثار او در زمینههای مختلف از این قرارند: ترجمه: الهینامه فریدالدین عطار نیشابوری، از فارسی به فرانسه (۱۳۴۰)، پاسخ به ایوب نوشته کارل گوستاو یونگ از آلمانی به فارسی (۱۳۵۰)، جمهور افلاطون از فرانسه و انگلیسی به فارسی (۱۳۳۵)، روانشناسی و دین نوشته یونگ از انگلیسی و فرانسه به فارسی (۱۳۵۲)، کلیات زبانشناسی نوشته بندتو کروچه از ایتالیایی به فارسی (۱۳۴۴)، هنر و زیباییشناسی نوشته آرتور شوپنهاور از انگلیسی و فرانسه به فارسی (۱۳۷۵)، پارسیان نوشته اسخیلوس از انگلیسی به فارسی (۱۳۸۷) تصحیح ادبی: تصحیح الهینامه عطار با مراجعه به ۲۱ نسخه خطی از کتابخانههای ایران و اروپا (۱۳۳۹)
تالیفات تاریخی: تاریخ اوپک (۱۳۵۰) به انگلیسی/ ترجمه فارسی از منوچهر روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران (۱۳۵۲)، صنعت نفت ایران ۲۰ سال پس از ملی شدن (۱۳۵۶)، زندگی سیاسی مصدق در متن نهضت ملی ایران (۱۳۶۶). این چهار کتاب بسیار باارزش و مرجع تکجلدی را به نوعی میتوان اثری پیوسته و چهارگانه در باب تاریخ صنعت نفت ایران قلمداد کرد که فواد روحانی در چهار دوره مختلف از زندگیاش از چهار منظر مختلف موفق به تحقیق و نگارش آنها شده است.
آنانی که فواد روحانی را از نزدیک میشناختند، سوای ارزشهای شغلی و حرفهای، از او به عنوان یک دایرهالمعارف متحرک یاد میکنند. علاقه پایانناپذیر او به کتاب و مطالعه و نوشتن، زبانزد فرهیختگان ایرانی و غیرایرانی مرتبط با او بود و در این زمینه داستانهای زیادی از زندگی خصوصی او نقل کردهاند. در یکی از یادماندههایی که پس از درگذشت روحانی در نشریات مختلف بینالمللی منتشر شد، نوشته شده که یکبار که روحانی در حال مطالعه و تحقیق در منزل مسکونیاش بود، آتش سیگار به روی کلاهش افتاد و خانه را به آتش کشید، ولی روحانی همچنان غرق مطالعه بود و تا آخرین لحظهای که آتشسوزی در حال گسترش به همه جا بود، متوجه این حادثه نشده بود و نزدیک بود جانش را در این ماجرا از دست دهد.
دکتر روحانی هنرمند و هنرشناس هم بود. او ضمن آنکه نوازنده ماهر تار و پیانو بود، یکی از اعضای موسس انجمن فیلارمونیک تهران در دهه ۱۳۳۰ در تهران بود که در راه گسترش و آشتی موسیقی کلاسیک ایرانی و غربی تلاش میکرد. دکتر فواد روحانی در سال ۱۳۵۸ ایران را ترک کرد. او پس از چند سال اقامت در ژنو، در شهر لندن ساکن شد. در این مدت او چندین کتاب تالیف و ترجمه کرد. روحانی نهایتا در ۹۴ سالگی در دهم بهمن ماه ۱۳۸۲ (۳۰ ژانویه ۲۰۰۴)، پس از تحمل چند سال بیماری آلزایمر در یک آسایشگاه سالمندان در لندن درگذشت. اکنون بیش از ۵۰ سال از تاسیس اوپک سپری شده، ولی به نظر میرسد که در طول این مدت، حتی با وجود ریاست وزیر نفت ایران در سال ۲۰۱۱ بر اوپک، به تدریج از قدرت و نفوذ ایران در این سازمان کاسته شده است.
البته در مقابل، جمعی نیز معتقدند که به دلیل دگرگونی و تغییرات شگرف بازار انرژی، اساسا خود اوپک نیز از اهمیت و جایگاه نیم قرن قبل خود برخوردار نیست و کشورهای عضو، به دلایل سیاسی و نفعطلبیهای کوتاهمدت، چندان خود را متعهد به وحدت سیاست و رویه با دیگر هموندان خود در این سازمان نمیبینند. با این همه حتی امروز نیز کمتر کسی منکر تداوم اهمیت اوپک ولو با کاهش قدرت و دامنه نفوذ است.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :