مسجدجامعی: از تاریخی بودن خجالت میکشیم/ در خیابان ایران تاریخ ۲۰۰ ساله نهفته است/ شهر ما بیخاطره شده است
به گزارش خبرگزاری مهر، این سالها سال خوشی برای میراث تهران نبوده است، خانه تاریخی صداقت در محله منیریه با خاک یکسان شد، خانه پروین اعتصامی هم تا مرز تخریب پیش رفته است. با احمد مسجدجامعی که بارها در خصوص به یغما رفتن هویت این شهر هشدار داده و دل نگران خاطرات این شهر است در خصوص تاریخ تهران به گفتگو نشستهایم. او برایمان از تاریخ محلات گفت.
نگاه به تهران امروز، نگاهی حسرتبار است که از هویت به تاراج رفته شهر و یغما رفتن و نیست شدن فرهنگ قدیمی تهران نشأت میگیرد. چقدر در این خصوص دغدغه دارید و شورای شهر چگونه میتواند برای احیای بافت سنتی و هویتمند شهر و محافظت از آن وارد عمل شود؟
من هم خیلی متاسفم، از این بابت که سالهای سال است که نسبت به تاریخ و هویت شهر تهران بیتوجهی میشود. البته در این زمینه کارهایی از سوی شورا انجام شده اما کمتر وقتی است که طرحی به اجرا نزدیک شود و مشکل نداشته باشد. البته با نگاه شما موافقم. با نگاهی به تاریخچه تهران از هر طرف که نگاه کنیم با هویت خاص خود روبهرو میشویم. هر ناحیه تهران مکانی منحصربهفرد است با انبوهی از تاریخ، هویتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که در انبوه روزمرگی فراموش میشود. طبیعت تهران گونههای گیاهی، جانوران و پرندگان خودش را دارد. حتی مناطقی از تهران به نامهای همین گونههای گیاهی شناخته شدهاند. محله ونک به خاطر تجمع درختان ون در آنجا با این اسم شناخته شده یا نارمک به واسطه درختان انار، پونک به دلیل فراوانی گیاه پونه و.... تهران پرندگان خاص خودش را نیز دارد که برخی از آنها فصلی هستند و با تغییر فصل از تهران میروند - مثل پرندگان مهاجر. اینها در گذر زمان به دلیل آلودگی محیطی آسیب میبینند و تغییر جا میدهند و از تهران میروند.
یکی از نامهای قدیمی تهران چنارستان بوده به طوری که برخی از نامهای کنونی مناطقی از شهر تهران ریشه در همان نام اصلی دارد. مثل پاچنار یا هفت چنار یا نمونه چنارهای مشهوری مانند چنار عظیم امامزاده صالح که عمری طولانی داشت و همین چند سال پیش از بین رفت یا چنار امامزاده یحیی یا جماران. از حیث فرهنگی هم حوزههای آموزشی و مدارس بزرگی داریم؛ نقل است خواجه نظامالملک هم که دانشمند بزرگی در عصر خود بوده در این امامزاده برای آموختن رفت و آمد داشته است. ری و شمیرانات هم هرکدام هویتها و نمادهای خاص خود را دارند. در دوره جدید تقریبا همه تاسیسات تمدنی جدید پایه و بنایش در تهران گذاشته شده است. مثل اولین سینما، بزرگترین تئاتر و تماشاخانه، نخستین روزنامه، نخستین مدرسه و کتابخانههای جدید، نخستین اداره تلگراف، نخستین اداره ثبت احوال، رادیو و....
کارخانه چیتسازی در نازیآباد و نخستین کارخانه دخانیات در محله دخانیات، نخستین مریضخانه که بیمارستان سینای امروز است، نخستین سیلو که امروز در منطقه ۱۶ تهران است، نخستین پارک مثل پارک امینالدوله و... البته اینها هر کدام طرح و ایده داشتهاند. مثلا ایده احداث خیابان لالهزار پس از سفر ناصرالدین شاه به فرنگ با الگوبرداری از شانزهلیزه گرفته شده است. از زاویه دیگری نگاه کنیم شخصیتهایی هم بودهاند که حیات و مزارشان در تهران واقع شده است. شخصیتهای فرهنگی، ادبی، سیاسی و بناهای تاریخی که در تهران به وجود آمدهاند. البته بنا بر یک سنت تاریخی در ایران حاکمیتهای جدید با نفی حاکمیت قبلی آثار آنها را از بین بردهاند. پهلوی هم سعی کرد هر چه در شهر تهران از دوره قاجار مانده حذف و یا کمرنگ شود، مثلا زندان قصر کاخ بوده و در دوره پهلوی آمدند کاخ قاجاری را تبدیل به زندان کردند.
ارزش برخی از این آثار به این است که بناها و معماری دوره انتقال است. معمارانی بودهاند که هم سبک معماری سنتی ایرانی را بلد بودهاند و هم از روشهای جدیدتر آگاهی داشتهاند. برخی آثار هم هستند که هنر معماری قدیم را با ویژگیهای خودش زنده میکنند. متاسفانه حتی برخی از این آثار که الان در تهران بسیار نادر است در دست تخریبند.
این گونه بناها عموما فضاهای بزرگی دارند و از طرف دیگر در نقاطی هستند که جذابیت اقتصادی پیدا کردهاند و عمدتا هم در اختیار مالکان اولیه نیستند که این بناها را با عشق، علاقه، زحمت و مشقت ساخته بودند بلکه در اختیار ورثه است و آنها هم زودتر میخواهند به پول برسند. این وضعیت است که اینها را در معرض تخریب سریع قرار داده است. در این میان قوانین و انگیزه کافی هم برای حمایت از این بناها و آثار در بخش عمومی و دولتی وجود ندارد.
البته هویتهای جدید هم شکل کالایی گرفته است و ارزشهای انسانی تحت شعاع آن است. اکنون به بلندای برج میلاد پول روی هم میگذارند و بانکها جایزه میدهند. نقاط مرغوب شهر به سرعت تبدیل به بانک میشود. زمانی بنگاههای معاملات ملکی محدود و خلوت بود اما امروز مدرن و گسترش یافته و پرمشتری است. در هر خیابان و برزن تعدادی با هم رقابت میکنند در این بین، یک عده سوداگر هم آمدند که درصدند با تاراج این میراث بهرههای مادی خود را ببرند که متاسفانه نهادهای اجرایی هم این فکر را گسترش میدهند. فکری سوداگرانه که زمین و تجارت زود بازده را با هم تعریف میکند و خانههای ماندگار و بناهای با عمر طولانی را به مصلحت شهر نمیداند.
باید چه کرد تا باقیمانده تهران قدیم هم که زیاد هم نیست، از بین نرود؟
متولی مقررات شورای شهر است. نظارت هم بر عهده اوست اما اجرا به عهده دستگاههای عریض و طویلی است که با همدیگر هماهنگ نیستند. متاسفانه مدیریت یکپارچه شهری در برنامه پنجم توسعه حذف شد و به این نابسامانی اضافه کرد. در همین حال برخی از موارد در شورای شهر مطرح شده مثل طرح ساماندهی و با زنده سازی خیابان مولوی، خیابان سی تیر، جماران. اما در عمل گویی علاقهای به اجرایی شدن این طرحها وجود ندارد.
البته گاه مخالفتهایی هم مطرح میشود که در نوع خود جالب توجه است و گاه این مخالفها از جانب همکاران شما روی میدهد. وقتی طرح بازسازی خیابان مولوی را در شورای شهر مطرح کردم، یکی از خبرنگاران پرسید آیا بهتر نیست به جای خیابان مولوی، یک اتوبان مدرن امروزی بسازیم؟ گفتم نه چرا که هویت و کارکرد تاریخی که خیابان مولوی دارد اتوبانهای جدید ندارد. خیابان مولوی مثل آثار و اشیاء و میراث تاریخی در موزههاست که باید با بازسازی از آنها محافظت کرد.
برخی کشورهای جهان به دنبال آنند که برای خود تاریخ بسازند، تاریخشان را به رخ بکشند اما ما از تاریخی بودن خجالت میکشیم و نفی تاریخ را به انحای مختلف انجام میدهیم. در شهرها هم این اتفاق به صورت تخریب بناها رخ میدهد.
بناهای با هویت همه جا ظرفیتهای تمدنی ایجاد میکنند اما ما در کشورمان زیبایی را در حوزه تمدنها نگهداری نمیکنیم و آن عشق و علاقه لازم در این زمینه به چشم نمیآید. در بسیاری از نقاط عالم اگر خانهای عمر طولانی داشته باشد ارزشمندتر از خانههای جدید است اما در شهر ما نگاه کلنگی حاکم است و همه چیز را در قالب بده بستانهای اقتصادی روزمره و نه بلندمدت و پایدار تعریف میکنند. جالب اینکه همان کشورهایی که مبنای زندگی آنها تجارت و اقتصاد است در حفظ میراث و خاطره تاریخی شهرشان از ما پیشروترند.
حس و حال شهر هم از بین رفته و گویی مهربانی در فضای شهر وجود ندارد؟
یکی از دلایلش حس تعلق مکانی است. شما وقتی خانهات را دوست داری، نمیخواهی برایش اتفاقات بدی بیفتد. سعی میکنی اگر در خانه ناهنجاریهایی هم هست، مدیریتاش کنی. اما الان ما نسبت به شهر این حس و رابطه حسی را نداریم. همه از شهر میخواهند سود ببرند، بنگاههای جدید هم با شکل مشارکتی در پی تصرف خانههای بزرگ و تبدیل آن به ملک شرایطی هستند. چون حس تعلق خاطر نسبت به آن ندارند و عاطفهای هم در میان ساکنان آن نسبت به مکانی که زندگی میکنند ایجاد نشده است. از سویی دیگر شهر هم جذابیتهای لازم را از دست داده است و معماری از شهرسازی فاصله گرفته است.
اما تهرانیهای قدیم هنوز این حس را دارند. نگرانی و همدلی برای همسایه و محله هست، اما مهاجرپذیری در تهران این قضیه را تحت تاثیر قرار داده است؟
همزبانی و شناخت در طول زمان موجب انس، وابستگی و پیوستگی با همدیگر میشود؛ مثلا دو نفر که پس از مدتها همدیگر را میبینند و متوجه میشوند از یک شهر هستند بلافاصله با همان خاطرهها و لهجههای خود شروع به صحبت میکند. اما الان تهران شهر بدون خاطره شده است. بیشتر مردم خانه به دوش هستند، همسایگی و پیوندهای عاطفی نیازمند زمانی است که شکل نمیگیرد. مثلا ما نمیدانیم چرا محله درخونگاه به این نام ثبت شده چه خونی در آن ریخته شده یا چه خوانی در آن گستردهاند، یا مثلا محل زندگی کدام خانها بوده است، اما وقتی به شما بگویند این همان جایی است که لشکر خونخوار مغول زمینگیر شد یا خانقاهی بوده که خوانی در آن گسترده میشده یا محل زندگی خوانین بزرگ بوده است معنای دیگری پیدا میکند و یا اینکه مسجدی در تهران وجود دارد که ۱۰۵ سال قدمت دارد و پس از مشروطیت، جلسات قرآن در آنجا برپا شده و این جلسات همچنان هم تداوم دارد. خب اینجاست که شما به جایگاه آن میاندیشید. ۴۰ سال پیش قاریان مصری به تهران آمدند و به جای هتل، در یک محله و در خانههای مردم سکنی داشتند و با حمایت خیران محل، برنامههای خود را اجرا میکردند.
وقتی متوجه این هویت و قدمت میشوید، دید شما عوض میشود. وقتی خانهای را که معماری و سبک بنایش مشخص است، از بین میبرید، چه چیزی باقی میماند؟ عوامل تعلقزا، همان عواملی که این اطلاعات را منتقل میکند از بین رفته است. آن هم درباره تهرانی که صاحب سبک معماری بوده. روزمرگی به تهران آسیب میزند. ما فکر میکنیم مشکل اصلی این شهر ترافیک است و همه تمرکزمان را روی ترافیک گذاشتهایم در حالی که مشکل امروز تهران عدم تعلق عاطفی و هویتی شهروندان به میراثی است که از گذشتگان در این شهر به جای مانده است و موجب پیوند و نزدیکی شهروندان میشود.
عملکرد سازمان میراث فرهنگی در زمینه حفظ هویت تاریخ پایتخت را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این سالها سازمان میراث فرهنگی و عملکردش نسبت به این مسائل ضعیف شده است. از سویی ما باید ظرفیتهای خود را تقویت کنیم. مثلا ما بخشی را برای محافظت از بافت تاریخی شهر پیشبینی کردهایم و قدمهای اولیه در این بخش در حال انجام است. البته ما نارساییهایی هم در بخشی از قوانین داریم و خلاءهایی وجود دارد.
هنوز هم در محله منیریه تهران زندگی میکنید. درباره تعلق خاطر خود به این محله بگویید؟
تهران را همین محلهها شکل میداد. تهران چند محله داشت، محله بازار بود، عودلاجان، سنگلچ و محله دولت که به بهارستان و لالهزار تقسیم شده است و محله شیخ هادی محله امیریه... که ریشه در تهران دوره صفوی و قاجار دارند. اینها جزو مناطق قدیم تهران بودهاند و امروز بسط پیدا کردهاند.
تاریخ پشت هر محله است که علاقه و انگیزه میآورد. روزی که خانه صداقت در این محله خراب شد، نمیدانید مردم آنجا چقدر ناراحت بودند. همه بناهای پیرامونی را به احترام آن کار هنری، محدود ساختند و ناگهان خود بنا نابود شد. جالب اینکه پس از تذکری که در شورای شهر داده شده، شهرداری در پاسخ به نامه و استعلامی میراث فرهنگی استناد کرده بود. استعلامی که نشان میداد میراث فرهنگی ارزشی برای این بنای ارزشمند قائل نشده است.
چرا فضای شهر این قدر سخت و خشک است؟
این شهر یک نگاه زنانه هم میخواهد. شهر ما خیلی مردانه است. در حالی که در وضعیت امروزی شعار «شهر ما خانه ما» زن نقش اصلی دارد. نام «مادر» شما را به یاد همراهی، همدلی، حمایت، قهر و آشتی و... میاندازد. در نگاه به شهر نیز طراحی، معماری و زیباییشناسی اهمیت مییابد اما امروز این خلاء محسوس است. یعنی شهرسازی عملا بدون پشتوانه معماری است. وقتی این مهربانی نباشد، وقتی خاطره از بین برود، زیبایی از بین میرود. زیبایی همهاش رنگ روغن نیست. واقعیت این است که امروز خاطرههای شهری آسیب دیده است.
چگونه میتوان دوباره برای شهر خاطره ساخت؟
عضو یک محله بودن خود میتواند خاطره ایجاد کند، چیزی که امروز کمتر وجود دارد. خانه به دوشی افراد، یکی از مشکلات شهر است. وقتی حضور در یک خانه مستمر نیست فرهنگ، علاقه و عاطفه هم ایجاد نمیشود.
ساماندهی لالهزار به کجا رسیده است؟
مطالعات انجام شده و باید منتظر اجرایش بود. در این زمینه حفظ بناهای موجود خیلی مهم است. تاسیساتی فرهنگی و هنری در لالهزار وجود دارد که میتواند وارد چرخه نوسازی شوند. این بناها هنوز هم از بین نرفته و از تخریب مصون ماندهاند.
برای جابهجایی بورس لوازم الکتریکی و برقی و لوسترها از لالهزار نیاز به همکاری صنف است. البته تاکنون اعضای صنف در دو مسجد محل گفتوگوهایی داشتهاند. واقعیت آن است که صنف هم نباید ضرر کند. لالهزار زمانی محل تردد فرهیختگان بوده است و مردم اخبار جنگ جهانی و اتفاقات دیگر را از طریق سینماهای این خیابان دنبال میکردند. سالنهای تئاتر مهمی در این محل بوده که آثار کلاسیک، برجسته و جهانی در آن به نمایش درآمده است. البته لالهزار دوره انحطاط هم دارد که طبیعتا نیازی به بازسازی ندارد.
برای طرح جامع بهارستان و بازیابی هویت این محله تاریخی چه ایدههایی وجود دارد؟
بهارستان به پایگاه نهضت مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت مشهور است، میدانی است که زندهیاد تختی از این مکان برای کمک به زلزلهزدگان بویینزهرا حرکت کرد. البته پیشنهاد من این بود که طرح نوسازی بهارستان را در ضلع شرقی تا خیابان ایران پیش ببریم چرا که آثار تاریخی گستردهای در این موقعیت جغرافیایی شهری وجود دارند. خانه حاج امینالضرب در سه راه امین حضور خیلی اهمیت دارد. نخستین سرود ملی در همین خانه نواخته شد. شخصیتهای علمی بزرگی آنجا زندگی کرده و رفت و آمد داشتهاند. محل دانشگاه هنرهای دراماتیک در سه راه ژاله سابق میتواند به موزه هنرهای انقلاب بدل شود. مشاهیر و بزرگان نظام آنجا سکنی داشتهاند، خیلی از نهادها آنجا شکل گرفته است. مثلا اولین تلویزیون انقلاب آنجا فعالیت میکرده است. نخستین محل اقامت امام خمینی (ره) در این محله بوده است، مرحوم مهندس بازرگان آنجا معرفی شده و... به عبارتی دیگر تاریخ ۲۰۰ ساله ایران در بخش خیابان ایران در همین پهنه ایران نهفته و میتوان با این رویکرد و با هدف هویتبخشی و احیای تاریخی به ساماندهی ضلع شرقی بهارستان نگاه کرد.
نظر شما :