عمرم به ۹۰ رسید و فرسود تنم.../ گزارشی از مراسم بزرگداشت استاد محمدعلی موحد
امید ایرانمهر
علی اصغر محمدخانی که اجرای مراسم را برعهده گرفته، مختصری از ۹ دهه عمر استاد را بازخوانی میکند. از متولد شدنش در تبریز، تحصیل در مدارس تدین و اتحادنو و پس از آن گرفتن دیپلم ادبی و سفر به تهران. بازگشت غمگنانه به شهر و دیارش به واسطه درگذشت پدر و بر دوش کشیدن بار مسئولیت سرپرستی خانواده. مسئولیتی که به سفرهای بیشمار دهساله در میان دو شهر انجامید.
از کار در شرکت نفت آبادان تا سردبیری روزنامهٔ شرکت نفت بعد از خلع ید. بازگشت دوباره به تهران و یافتن راه اصلی زندگی. زندگی فرهنگی از اینجا بود که در مقابل موحد جوان رخ نمود و او را در سال ۱۳۳۲ به کار بر روی ترجمهٔ سفرنامه ابنبطوطه ترغیب کرد. کاری که ۴ سال به طول انجامید و سرانجام در سال ۱۳۳۶ به بازار نشر عرضه شد.
همان ابتدای کار خیلیها را شیفته خود کرد. قدرت قلم و شیوایی ترجمه سفرنامه، مورد توجه اصحاب فرهنگ و مخاطبان خاص قرار گرفت و نام او ورد زبانشان شد. اساتیدی چون مجتبی مینویی و محمدعلی جمالزاده، موحد را تشویق و ترغیب کردند تا در پیمودن مسیری که برگزیده ثابتقدم باشد.
در این میانه از تحصیل علم نیز غافل نبود. علاقه شخصیاش را در رشته حقوق جستوجو کرد. به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران رفت و تا دکترای حقوق خصوصی پیش رفت. عطش آموختن اما هنوز سیراب نشده بود. همین او را راهی لندن کرد. فرصتی برای مطالعه داشت و آن را صرف آشنایی بیشتر با حقوق بینالملل کرد. زیر نظر اساتیدی چون پروفسور جنینگز در کمبریج و پروفسور شوارتزنبرگ در لندن بر داشتههایش افزود.
همزمان به واسطه روحیه میهنپرستی که در وجودش ریشه دوانیده بود، ایرانشناسی را جدی گرفت و با چهرههایی چون آربری، مینورسکی و لاکهارت نشست و برخاست کرد و تحقیق بر روی نسخههای خطی موجود در موزهٔ بریتانیا را در برنامه خود قرار داد. همانجا بود که نسخهٔ سلوکالملوک تالیف فضلالله روزبهان خنجی متخلص به امین را برای تصحیح انتخاب کرد و موحد مصحح متولد شد.
در طول دوران زندگی خود علاوه بر وکالت پایه یک دادگستری، در شرکت ملی نفت ایران نیز پلههای ترقی را طی کرد و تا بالاترین درجات یعنی مشاور عالی رئیس هیات مدیره، مشاور ارشد و عضو اصلی هیات مدیره به انجام وظیفه پرداخت. حتی در ابتدای تاسیس اوپک به مدت شش ماه معاونت اجرایی آن سازمان را در ژنو برعهده گرفت.
در کنار اینها کلاس درس نیز اینبار در مسند استادی مقصد گاه و بیگاهش بود و در این کلاسها به تدریس حقوق مدنی و حقوق نفت در دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران و دانشکدهٔ علوم مالی و حسابداری میپرداخت.
اینگونه بود که در مجلس بزرگداشت آغاز دهمین دهه زندگیاش از ادیب و مترجم، تا وکیل و مصحح، از شاعر و نویسنده، تا دانشجو و پژوهنده همگی حاضر بودند چرا که محمدعلی موحد در تمامی این عرصهها اثری ماندگار از خود به یادگار گذاشته است.
فیروزان: هدف کشف مفهوم وجودی استاد است
مجری بعد از مرور زندگینامه استاد، میزبان مجلس را برای خوشآمدگویی دعوت کرد. مهدی فیروزان مدیرعامل موسسه شهر کتاب که سالهاست در بزرگداشت مقام و شأن چهرههای فرهنگی پیشقدم است پشت تریبون قرار گرفت و حضور جمع گستردهای از اساتید را در مراسم تولد استاد موحد مغتنم شمرد.
فیروزان مفاخر و بزرگان را علاوه بر تمامی ویژگیهای برجسته علمی، فرهنگی و شخصیت همه آنان واجد یک ویژگی متمایزکننده دانست: «افرادی که به عنوان مفاخر و بزرگان فرهنگ و ادب ایران شناخته میشوند علاوه بر ایثار، بخشندگی، علم و فضل یک ویژگی منحصربفرد دارند. شاید خیلیها مثل حاتم طایی فضیلت سخاوت را داشته باشند اما چرا تنها حاتم طایی نامش جاودانه میشود. این نشان میدهد که او جز این فضیلت ویژگی منحصربفردی داشته که مفهوم، تصویر و هویت این چهره را در ذهن ما برجسته میکند. من این را مفهوم وجودی او مینامم.»
مدیرعامل شهر کتاب سپس با اشاره به برگزاری مراسم بزرگداشت چهرهها و بزرگان فرهنگ ایرانی گفت: «اگر بتوانیم در مراسم بزرگداشت سرآمدان تاریخ هر یک گامی در راه کشف مفهوم وجودی این چهرهها برداریم این مراسم به هدف اصلی خود رسیده و با این کار میتوان برای آیندگان این مفاهیم ویژه و منحصربفرد را توسعه داد. بیش از بزرگداشت باید امروز از منظر هر یک از استادان ببینیم که چه چیز باعث شده است آقای موحد، استاد موحد باشد. شناخت صفات و سکنات و عصاره وجود آن آدم است که در ذیل این مراسمها مهم است. مثلاً فارابی را همه به نام معلم ثانی میشناسند. این تصویر برگرفته از مفهوم وجودی فارابی است. امروز اگر بتوانیم استاد را آنچنان که میشناسیم روایت کنیم، از نگاهی که به ایشان داریم بگوییم و آنچه به محض شنیدن نام ایشان در ذهنمان میآید را به جمع حاضر ارائه کنیم این مراسم به آنچه خواسته رسیده است.»
فیروزان سپس درباره نگاه خود به استاد موحد گفت: «آنچه بنده از ایشان در ذهن دارم این است که استاد موحد در عین وارستگی، برخوردار از همه چیز است. در عین حجب و آرامی، از غنا برخوردار است. علم و دانش و فضل استاد زبانزد است. امیدوارم راه و منش ایشان را بشناسیم و این مفهوم وجودی را در آینده توسعه دهیم.»
سمیعی: موحد، فرزانهای حقیقتجوست
پس از میزبان این احمد سمیعی عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود که رشته سخن را در دست گرفت و از شوقی که برای شرکت در مراسم داشته گفت: «خبر برگزاری این مجلس که رسید مشتاقانه لحظهشمار شرکت در آن بودم، اما آقای محمدخانی که گفتند چند دقیقه باید صحبت کنید احساس کردم اینجا افرادی هستند که بسیار بیش از من و پیش از من استاد موحد را میشناختند. افرادی مثل آقای دریابندری که با ایشان کار کردهاند و حشر و نشر داشتهاند. اما حالا که این مسئولیت به من سپرده شده است خیلی کوتاه از آنچه از استاد میدانم سخن خواهم گفت.»
سمیعی ویژگی بارز استاد موحد را حقیقتجویی او ذکر کرد و ادامه داد: «افرادی هستند که جوهر ذاتشان را میتوان دید و شنید. برای توصیفشان تکلف و پیچیدگی لازم نیست. افرادی که حقیقتجو هستند. کسانی که هر گونه انحراف از حقیقت آنها را از جا به در میبرد. اینان هرچه متین و باوقار باشند در برابر زر و زور و تزویر آرام نمیمانند. اگر بخواهم آقای موحد را در دو کلمه توصیف کنم ایشان فرزانهای حقیقتجو و نوجو هستند. نوجویی در آثار استاد موحد ویژگی بارزی است. ترجمههای ایشان را مطالعه کنید! خوشسلیقگی در انتخاب متون را به وضوح میبینید. انتخابهایشان چنان است که گویی کسی از نسل جوان این آثار را برگزیده است.»
او به آثار دکتر موحد درباره شمس و مولانا اشاره کرد و گفت: «آنچه استاد موحد درباره شمس نوشتهاند واجد زوایای تازهای است، خلاف آنچه تصور میشود. آنچنان که ما میدانیم شمس آدم غریبی است. آدمی است که حرفهای عادی نمیزند. عشق مولانا به او، به همین دلیل است. آقای موحد اما از شمس تصویری دیگر ارائه میدهد. از شمس افسانهای یک شمس تاریخی ساخته است. شمس را جزو افرادی میداند که بذر میپاشند. بذر اخلاق، بذر شناخت. این بذر را نشاء میکند. در این نشاء نظم هست، فاصله هست. در این میان مولانا کسی است که بذر و نشاء شمس را میرویاند. استاد موحد این مفاهیم را با زبان و قلمی شیرین روایت میکند. نمیدانم چه استعدادی است در وجود ایشان اما از بسیاری از نویسندگان و مفاخر شیرینتر و خواندنیتر مینویسند.»
ضیاء موحد: آقای موحد! مشغول انجام چه کاری نیستید؟
در میانه سخنان استاد سمیعی همهمهای از ورودی سالن به داخل آمد و لحظاتی بعد صدای تشویق حضار بود که بلند شد و لحظاتی سخن را با وقفه مواجه کرد. این ولوله را ورود استاد شفیعی کدکنی در تالار به وجود آورده بود. استاد که به داخل آمد، جمله استادان به احترامش از جای برخاستند. از آن جمله دکتر محمدعلی موحد که شفیعی را در آغوش کشید و کنار خود نشاند.
جو که آرامتر شد محمدخانی با اشارهای به تشابه نام این دو، دکتر ضیاء موحد را برای ارائه سخن درباره محمدعلی موحد به جایگاه دعوت کرد. ضیاء موحد هم رشته سخن محمدخانی را به دست گرفت و گفت: «من باید به واسطه تشابه فامیلی ایشان را زودتر میشناختم اما این فرصت دست نداده بود تا وقتی که به واسطه اتفاقاتی مجبور به شناخت ایشان شدم.»
موحد ادامه داد: «یک روز یک نفر آمد به من گفت آقای موحد من حقیقتاً کتاب شمس شما را دوست دارم. آنقدر که کتاب را در بالین هم بر زمین نمیگذارم. با خودم فکر کردم که من کی درباره شمس نوشتهام؟ یکبار دیگر شد که یک نفر آمد گفت آقای موحد من کتاب گوهرمراد شما را خیلی دوست دارم. من هرچه فکر کردم به خاطرم نیامد چنین چیزی نوشته باشم. خاطرم آمد که موضوع چیست. گفتم بله. من برای این کار خیلی زحمت کشیدم اما روی جلد کتاب متاسفانه به جای ض. موحد نوشته شده ص. موحد! چون اثر آقای صمد موحد است.»
موحد سپس درباره ویژگیهای فردی استاد موحد گفت: «در چند سالی که ایشان را میشناسم بارها شده که از ایشان پرسیدهام آقای موحد به چه کاری مشغولید؟ ایشان پاسخ دادهاند که بطالت! کاری نمیکنم. دو ماه بعد میدیدم که دو جلد کتاب از ایشان درآمده است. باز فرصتی دیگر میپرسیدم استاد این روزها چه میکنید؟ پاسخ این بود که حوصلهای نیست. در این فضا کاری نمیشود کرد. باز مدتی بعد میدیدم کتاب ابن عربی به چاپ رسیده است! اما حالا میخواهم سوال دیگری از آقای موحد بپرسم. آقای موحد! مشغول انجام ندادن چه کاری هستید؟» [تشویق حضار]
معصومی همدانی: موحد و تاریخنگاری منصفانه
سخنان ضیاء موحد سالن را به وجد آورده بود. او در راه بازگشت به صندلیاش، با محمدعلی موحد که تمام قد مقابلش ایستاده بود مواجه شد. ادای احترام کرد و بار دیگر بر جای خود نشست. نفر بعد دکتر معصومی همدانی بود. عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی که در جلسات فرهنگستان کنار استاد موحد مینشیند.
معصومی با تبریک آغاز دهمین دهه زندگی استاد موحد گفت: «استاد موحد را با کتاب سفرنامه ابنبطوطه شناختم. آن زمان دبستان را تمام کرده بودم. قرار شد پدرم برای من و برادرم هدایایی بخرد. برای اولین بار در یک کتابفروشی در همدان کتاب ایشان را دیدم. من کتاب مقدمه ابنخلدون را انتخاب کردم و برادرم سفرنامه ابنبطوطه را. کتاب ابنخلدون سالها در کتابخانه نخوانده ماند اما سفرنامه ابنبطوطه سالهای سال هر شب بعد از شام در خانه ما خوانده میشد. یک شب من، شبی برادرم، شبهای دیگر مادر و پدرم. مرتب سفرنامه را میخواندیم و تصورم این است که یکی از مهمترین کتابهایی است که در پرورش ذهن من نقش داشته است. هنوز هم فکر میکنم میتواند به عنوان یک کتاب خیالانگیز برای بچههای ۱۳، ۱۴ ساله یادگاری برای مرور روزگاری باشد که دیگر نیست.»
عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی سپس به بیان وجه ناگفتهای از شخصیت استاد موحد پرداخت. او با اشاره به آثار استاد موحد در حوزه تاریخنگاری بویژه کتاب «خواب آشفته نفت» ادامه داد: «چون شخصاً روی بحث تاریخ کار میکنم درباره تاریخنگاری ایشان چند کلمهای میگویم. در کشور ما وضعیت هیچ رشتهای بحرانیتر و بدتر از رشته تاریخ نیست. چند سال قبل بود که عدهای در مواجهه با جریانات فکری متعدد در تاریخ گفتند و تاکید کردند که تاریخنگاری توصیف نیست. تاریخ باید تحلیل شود. باید در جستوجوی علل رخدادها بود. در سالهای اخیر هم تاریخنگاری دانشگاهی رواج یافته است. متونی که با وجود اینکه پر از ارجاع به منابع مختلف است اما از فقدان تاریخنگاری که خود در متن تاریخی که مینویسد زندگی کرده باشد رنج میبرد.»
معصومی با بیان اینکه مورخان پیشین افرادی بودند که ارزشها و تعهداتی نسبت به تاریخ داشتند که در آثارشان نمود داشت، گفت: «شما تاریخنگاری کسروی را در تاریخ مشروطه ببینید. آنچه تاریخنگاری او را متمایز میکند آدمی است که پشت متن کتاب دیده میشود. کسروی هم با خیلیها خوب بوده و با خیلیها بد اما همین فرد ارزشهایی دارد که فدای هیچ چیز نمیشود و این در متن تاریخی که نوشته عیان است.»
او سپس به کتاب «خواب آشفته نفت» اشاره کرد و گفت: «گمان من این است که دکتر موحد در خواب آشفته نفت کار مهمی کرده است. هرچند ایشان جزو بازیگران اصلی آن سالها نبودند، به هر حال در متن این تاریخ زندگی کردهاند. اما در عین حال آنچه در این تاریخ دیده میشود شخص ایشان نیست، شخصیت ایشان است. این کتاب حاصل سالهایی است که دکتر موحد کمتر چیزی منتشر میکردند. حاصلی که منتشر شد هیچ چیز از کتابهایی که بر اساس سنت تاریخنگاری دانشگاهی نوشته میشوند کم ندارد. یک نوع خردمندی و فرزانگی در این کتاب به چشم میخورد. خصوصیتی که در تمامی کتبی که در حوزه تاریخ ماندگار شده، وجود دارد. از این جهت به گمان من این کتاب نه تنها در حوزه تاریخنگاری بلکه به عنوان سرمایهای ادبی ماندگار خواهند شد.»
شفیعی کدکنی: ثنا گفتن ز من ترک ثناست
دکتر معصومی که سخن را به پایان برد، محمدخانی از دکتر حسن حبیبی یاد کرد که جشننامه استاد موحد زیر نظر او گردآوری شده است و از طرف او به خاطر کسالت و عدم توان شرکت در مراسم عذرخواهی کرد و متن مقدمه کتاب جشننامه استاد موحد به قلم حبیبی را برای جمع قرائت کرد. او سپس به حضور استاد شفیعی کدکنی در مجلس بزرگداشت دکتر موحد اشاره کرد و گویا قصد داشت از او دعوت کند تا مختصری سخن بگوید که استاد شفیعی پیش از دعوت خود برخاست و کنار جایگاه ایستاد.
شفیعی کدکنی در پاسخ به خواست مجری مراسم برای نشستن پشت تریبون گفت: «از من میخواهند درباره استاد موحد سخن بگویم اما این ثنا گفتن ز من ترک ثناست.»
شعرخوانی استاد شفیعی با استقبال جمع حاضر در سالن مواجه شد که دقایقی با تشویق خود او را مورد تمجید قرار دادند. استاد موحد نیز در مسیر بازگشت شفیعی کدکنی را در آغوش کشید و از او تشکر کرد.
هوشنگ مرادی کرمانی: موحد حریص آموختن است
بعد از سخنان استاد شفیعی، محمدخانی متنی را قرائت کرد که گروهی از شاگردان مدرسه موحد تبریز نوشته بودند. مدرسهای که استاد محمدعلی موحد طی سالهای زندگی خود بیادعا و آرام برای دانشآموزان شهرش ساخته بود و حالا از مدارس موفق تبریز به شمار میآید.
دانشآموزان مدرسه موحد تبریز در این متن با تجلیل از استاد موحد ِ مدرسهساز که او را آقای دکتر مینامیدند، نوشته بودند: «استاد موحد فقط مدرسه و کتابفروشی نساخته است. او روح زندگی را به سنگ و آهن و ساختمان مدرسه و کتابفروشی دمیده است.»
بعد از خواندن این متن بود که از هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی دعوت شد تا برای ادای سخن به جایگاه بیاید. مرادی کرمانی با بیان خاطرهای از مرتضی ممیز گفت: «یک روز به مرتضی گفتم حرفی بزنم ناراحت نمیشوی؟ او گفت نه! گفتم تو با این هیکل درشت مثل فیل میمانی اما فیلی که وقتی از ظاهرت بگذریم و به درون وجودت برویم ظریفترین پروانهها را در آنجا میبینیم. آقای موحد ظاهر و هیبت ممیز را ندارند اما ایشان هم پشت ظاهر آرام و جدی خود همان پروانههای ظریف را پنهان کردهاند.»
مرادی کرمانی سپس متنی که برای جشننامه استاد نوشته است را قرائت کرد. او در این متن که به توصیف ظاهر و شخصیت استاد موحد از نگاه همکاری که در فرهنگستان در کنار او مینشیند اختصاص دارد از اشتیاق و حرص استاد موحد برای تمرین و آموختن در آستانه ۹۰ سالگی نوشته بود.
محمود دعایی: با دلی دردمند به اینجا آمدم
آقای تحریری هنرمند نوازنده سنتور نفر بعدی بود که در تجلیل از استاد موحد و به مناسبت جشن ۹۰ سالگی او دقایقی به اجرای برنامه پرداخت. سپس حجتالاسلام محمود دعایی مدیر موسسه اطلاعات که دقایقی بود که به جمع حضار در سالن پیوسته بود برای ادای سخن دعوت شد. دعایی با بیان اینکه «کوچکتر از آن هستم که در جمعی چنین ارجمند که بزرگان جمعاند سخن بگویم» از برگزاری چنین جلساتی در شهر کتاب تشکر کرد.
او با مرور تاریخچه شکلگیری شهر کتاب، به فشارها و تبلیغات اخیر علیه این مجموعه فرهنگی و مدیرعامل آن مهدی فیروزان اشاره کرد و گفت: «اینجا شهر کتاب است. در شهر باید همهٔ چیزهای مجاز وجود داشته باشند. همه عقاید و سلایق. اینکه بگوییم تنها یک سلیقه باشد و تنها یک منش و روش، این جفاست.»
دعایی با مخاطب قرار دادن غلامعلی حدادعادل، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس و فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: «من میخواهم اگر جمع اجازه بدهند از یک مظلومیت سخن بگویم. آقای دکتر حداد! شما مسئول فرهنگی هستید و مسئولیت سنگینی دارید. مدتی است چهرههای خدمتگزاری که متولی برگزاری چنین مراسمهایی هستند مورد حملات ناجوانمردانه قرار میگیرند. شما آقای فیروزان را میشناسید. ایشان و دوستانشان سالهاست در این فضاهای کوچک برنامههایی در تجلیل از بزرگان برگزار میکنند که چنین جمعهایی شکل بگیرد. ایشان بیادعا و هیاهو خدمات فراوان اینچنینی داشتهاند؛ آیا رواست که ایشان را به اباحهگری و گرایشات سکولاریستی متهم کنند؟»
او که به شدت متاثر بود با بیان اینکه «امروز با دردمندی اینجا آمدهام» به ایستادن گروه کثیری از شرکتکنندگان در مراسم به دلیل نبود فضای کافی اشاره کرد و گفت: «آقای فیروزان همینجا از طرف خودم و دیگر کارکنان اطلاعات به شما میگویم که ما سالن نسبتاً خوبی در موسسه اطلاعات داریم که میتوانیم برای برگزاری مراسمهای اینچنینی در اختیارتان بگذاریم تا دستکم حاضران و مخاطبان روی صندلی بنشینند.»
دعایی با ابراز امیدواری نسبت به حل مشکلات شهر کتاب و ادامه چنین مراسمهایی جایگاه را ترک کرد.
حدادعادل: تسلط موحد بر مولانا و شمس یگانه است
بعد از بدرقه دعایی که با تشویق شدید حضار انجام شد، دکتر غلامعلی حدادعادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی پشت تریبون قرار گرفت. او که به واسطه سخنان دعایی، در فضایی سنگین پشت تریبون رفته بود با اشاره به دعوت به این مراسم از سوی فیروزان و محمدخانی گفت: «دو سه هفته قبل بود که آقایان فیروزان و محمدخانی به دفتر من آمدند و خبر دادند که قرار است مراسمی برای ۹۰ سالگی استاد موحد برگزار شود. این دوستان بارها به دفتر من آمدهاند و درد دل کردهاند. من سنگ صبور آنها هستم. مشکلاتشان را میشنوم و تلاش کردهام کارهایشان را هم بیهیاهو دنبال کنم.»
او با اشاره به سخن استاد شفیعی کدکنی که با بهره گرفتن از مولانا گفته بود «این ثنا گفتن ز من ترک ثناست» گفت: «آیا این سخن استاد شفیعی یعنی که امثال بنده نباید سخن بگوییم؟ نه. از نظر بنده هم سکوت شفیعی درست است، هم سخن گفتن ما. به قول سعدی "شهری متحدثان حسنت، الا متحیران خاموش." شفیعی متحیر خاموش بود، اجازه دهید ما متحدثان حسن باشیم.»
حداد با اشاره به اینکه نام استاد موحد را اولین بار در دهه ۴۰ به عنوان مترجم روی جلد کتاب سفرنامه ابنبطوطه دیده است، گفت: «پس از آن خیلی دوست داشتم ایشان را از نزدیک ببینم اما تا اوایل دهه ۵۰ فرصتی دست نداد. در همان سالها بود که در خدمت استاد مطهری و دکتر عنایت به صورت هفتگی در منزل منوچهر بزرگمهر فلسفه تطبیقی میخواندیم. آقای بزرگمهر مشاور حقوقی شرکت نفت بود و همکار آقای موحد. منزل این دو نفر هم دیوار به دیوار هم در خیابان میرداماد، خیابان نفت بود. به همین واسطه استاد موحد هم چندباری به منزل بزرگمهر آمدند و در این جلسات شرکت کردند. آن زمان هم همین طور مثل الان سکوت و تامل ویژگی بارزشان بود و اندک کلامی که گاه بر زبان میآوردند مجلس ما را جلا میداد. همان چند بار کافی بود که شیفته خلقیات ایشان شوم. انقلاب که شد و فرهنگستان شکل گرفت بعد از چند سال بنده به عنوان رییس فرهنگستان انتخاب شدم. استاد هم در این سالها به کار ادامه میدادند و از جمله کارهایشان مقالات شمس بود که از جهت بسط و قابل فهم کردن آثار شمس اثری بیهمتاست. تنقیح مقالات شمس کار هر کسی نیست.»
او با بیان اینکه یکی از وظایف مدیر فرهنگستان معرفی عضو جدید به اعضای پیشین است، گفت: «یک روز که در سالنی کوچکتر از اینجا در مراسمی نشسته بودم استاد موحد سخنرانی کردند و بنده مستمع بودم. همان جا به ذهنم آمد که یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم. به هر یک از اعضا که گفتم همه استقبال کردند و بعد از طرح در جلسه به اتفاق عضویت ایشان در فرهنگستان تصویب شد و از آن روز ایشان هر دو هفته یکبار به فرهنگستان میآیند و ما از حضور و حتی سکوتشان هم استفاده میکنیم.»
حدادعادل با بیان اینکه «کانت میگوید دو چیز قلب مرا مالامال از ستایش میکند و به تحسیناش وامیدارد؛ یکی آسمان پرستاره بالای سرم و یکی قانون اخلاق در دلم»، ادامه داد: «دو چیز در وجود استاد موحد ستایش مرا برمیانگیزد؛ اول شخصیت معنوی و اخلاق ایشان و دومی دانش او. اینها به نظر بنده دو رکن اصلی شخصیت دکتر موحد است.»
رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی افزود: «افرادی که با بزرگان و مفاخر نشست و برخاست و برخورد دارند میدانند که همه محاسن در همه افراد نیست اما دکتر موحد از معدود افرادی است که محاسن متعددی میتوان برای او برشمرد. عمق، دقت نظر، ایجاز، انصاف، انضباط. ایشان در کنار دانش، انضباط و پرکاری، خوشذوق است و توامان اهل علم و ادب و فرهنگ. دکتر موحد نمونه یک آذربایجانی میهندوست برای تمام ایرانیان است. آذری ترک زبانی که در عین حفظ زبان مادری، تمام وجودش را وقف ادبیات و زبان پارسی و فرهنگ ایران کرده است و پیوند ناگسستنی آذربایجان و ایران را به تصویر میکشد. دکتر موحد در رشتههای بسیاری وارد شدهاند و در بسیاری عرصهها دست به قلم بردهاند اما تسلط ایشان بر زندگی مولانا و آثار شمس تبریزیست که یگانه است. شخصیتی جامع و خدمتگزار که امیدوارم عمر پربرکت و خدماتشان مستدام بماند.»
بریدن کیک تولد و رباعیات استاد
سخنان حدادعادل که به پایان رسید، مجری مراسم از استاد موحد دعوت کرد برای بریدن کیک تولد ۹۰ سالگی به جایگاه برود. پیرمرد در میان تشویق دوستدارانش آرام به بالای جایگاه رفت و کیکی را که با طرح کتاب مقالات شمس مزین شده بود را برید و در مراسم آغاز دهمین دهه زندگیاش مشارکت کرد. با اهدای هدایای اعضای فرهنگستان و دوستان دکتر موحد به مناسبت سالروز تولد او، جایگاه خلوت شد تا استاد به عنوان حسن ختام برنامه مختصری با حاضران سخن بگوید.
استاد موحد با بیان اینکه «آنچه شنیدید روایت دوستان بود و روایت دوستان آنچنان است که محاسن را میبینند و از معایب چشم میپوشند» گفت: «حالا بشنوید روایت بنده را که در قالب دو رباعی برایتان میخوانم.» او سپس با سخت خواندن قرائت رباعی در محضر کسی چون شفیعی کدکنی خواند:
عمرم به نود رسید و فرسود تنم
یارب ز چه نالم خجل از خویشتنم
دردا و دریغا که در این دفتر عمر
خطی ننوشتم که بگویم که منم
رباعی که تمام شد صدای آفرین و احسنت اساتید ادبیات و تشویق حضار در هم آمیخت. استاد موحد با لهجه شیرین آذری ادامه داد: «من خجالت میکشم و حق هم این است که خجالتزده باشم، اما به قول دوستم مرادی کرمانی شما که غریبه نیستید. پیش شما خجولانه اما صادقانه اعتراف میکنم که در دل مالامال از شادمانیام از کرم و نوازش بیدریغی که بر سرم باریدید. آنچنان مسرورم که در پوست خود نمیگنجم. من مباهات میکنم و چرا مباهات نکنم. به قول مولانا خلق ما بر صورت خود کرد خلق / وصف ما از وصف او گیرد سبق.»
استاد موحد با بیان اینکه «هیچ کس ستایش را چون خدا دوست ندارد»، افزود: «مگر نه اینکه خداوند از ما خواسته روزی ۵ بار نماز بخوانیم. مگر نماز جز تکبیر و حمد است؟ خدا انسان را هم چون خود آفریده است. به قول مولانا:
آدمی اول حریص نان بود / زانک قوت و نان ستون جان بود
سوی کسب و سوی غصب و صد حیل / جان نهاده بر کف از حرص و امل
چون به نادر گشت مستغنی ز نان / عاشق نام است و مدح شاعران
مولانا این را درباره مدحجویی آدمیان میگوید و آن را به رسول خدا نسبت میدهد. منافقین میگفتند پیامبر چرا از مدح و ثنا خرسند میشود؟ این نشان میدهد او هنوز به جایگاهی که مدعی آن است نرسیده است.»
او ادامه داد: «خدا رحمت کند دوستم زریاب خویی را که مجسمه صفا و پاکی بود. یک بار چند سال قبل از مجلسی اینچنینی به خانه من آمد. گفت: موحد خیلی از من تعریف کردند!، گفتم: خب، گفت: راستش خوشم آمد، ضعف بشری است دیگر... این را زریابی گفت که آن زمان مثل او را نداشتیم و هنوز هم مثل او را نداریم.
اما مولانا مدحجویی را ضعف بشری نمیداند. او میگوید:
خلق ما بر صورت خود کرد حق / وصف ما از وصف او گیرد سبق
چونک آن خلاق شکر و حمدجوست / آدمی را مدحجویی نیز خوست
خاصه مرد حق که در فضلست چست / پر شود زان باد چون خیک درست
ور نباشد اهل زان باد دروغ / خیک بدریدست کی گیرد فروغ
از نظر مولانا مدح انسان مثل دمیدن در خیک خالی است. اگر خیک خوبی باشد که با دمیدن باد خیک شکل بهتری پیدا میکند اما اگر خیک مستعمل و پارهای باشد با این باد تغییری حاصل نمیشود و فایدهای برایش ندارد.»
او با اشاره به این گفته مولانا، گفت: «ای کاش من لایق این حسن ظن بودم که اگر من اینچنین بودمی، سر فخر بر آسمان سودمی...»
استاد موحد افزود: «ماجرای من ماجرای دفتر ششم مولانا است. آنجا که میگوید:
عارفی پرسید از آن پیر کشیش / که تویی خواجه مسنتر یا که ریش؟
گفت نه من پیش از او زاییدهام / بی ز ریشی بس جهان را دیدهام
گفت ریشت شد سپید از حال گشت / خوی زشت تو نگردیدست وشت»
دکتر موحد در پایان سخن با اشاره به حدیثی از رسول اکرم خطاب به علی (ع) گفت: «این خجالتنامه را مثل علما که سخن را با حدیثی آغاز میکنند، با ذکر حدیثی به پایان میبرم. رسول خدا به حضرت علی گفت: وقتی سن آدمی به ۷۰ سال رسید، از آن پس تنها کارهای خوبش را به حساب میآورند و از خطاهایش میگذرند. اگر ۸۰ ساله شد از گناهان پیشین او نیز خواهند گذشت. چون به ۹۰ سالگی رسید میتواند برای دوستان و نزدیکانش نیز شفاعت بطلبد اما کسی که ۱۰۰ ساله میشود به لقب اسیر خدا روی زمین خوانده خواهد شد!»
نظر شما :