نامه منتشر نشده سیداحمد به امام درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر به روایت سردار علایی
به گزارش «خبرگزاری دانشجو»، در این روزهای نزدیک به آزادسازی خرمشهر بسیاری از رزمندگان آن دوران با بیان خاطرات خود سعی دارند گوشهای از فداکاریهای عظیم همرزمانشان را برای جوانان نسل امروز بازگو کنند. اما در این میان نکات ناگفتهای از حواشی عملیات پیروزمندانه بیتالمقدس وجود دارد که تا به حال کمتر به آن پرداخته شده است.
سردار علایی یکی از فرماندهانی است که در دوران جنگ مسوولیتهای مختلفی را داشته است، اما دلیل درخواست ما برای مصاحبه با وی اطلاعات و نظرات و ناگفتههای علایی درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر است.
مقاومت جوانان ایران در ابتدای جنگ نقش مهمی در پیروزیهای بعدی داشت
یک پیش فرض بین جوانانی که فضای جنگ و آزادسازی خرمشهر را درک نکردهاند، وجود دارد و آن این است که جمهوری اسلامی در آن شرایط به خاطر پیروزی در برخی عملیاتها دچار احساس هیجانی شده بود و فکر میکرد که میتواند خرمشهر را آزاد کند و یا حتی تا خاک عراق پیش رود، اما آیا ما این توان را از نظر فنی، امکانات و روحیهای نیز داشتیم؟
آنچه در جنگ اتفاق افتاده این است که جمهوری اسلامی ایران توانسته خرمشهر و اکثر سرزمینهای اشغالی خود را با طرحریزی عملیاتهای متعدد آزاد کند، بنابراین با ابتکاری هوشمندانه و به کارگیری قدرت نظامی و با روحیهای امیدوار به نصرت الهی به چنین پیروزیهایی دست یافت.
بر اساس اسناد و مدارکی که وجود دارد، هدف مهم نظامی عراق در جنگ، تصرف استان خوزستان بود؛ در واقع اگر در طول ۱۲۰۰ کیلومتر مرز یا جبهه بین ایران و عراق سه جبهه اصلی را فرض کنیم، جبهه جنوب در استانهای خوزستان و ایلام، جبهه غرب در مرز استان کرمانشاه و جبهه شمال غرب هم در استانهای کردستان و آذربایجان غربی سازماندهی شده بود.
طرح عملیاتی عراق به این صورت برنامهریزی شده بود که حملات اصلیاش در جبهه جنوب متمرکز بود و بنا داشت تا استان خوزستان را به تصرف کامل خود درآورد. در جبهه غرب هدفش از عملیات این بود که تا حدی در خاک ایران پیش بیاید تا بتواند امنیت بغداد را حفظ کند و بخشی از قوای ایران را در این منطقه به خودش مشغول نگه دارد تا نیروهای عراقی فرصت پیدا کنند که خوزستان را اشغال نمایند.
هدف اصلی ارتش عراق در جبهه شمال غرب نیز این بود که با کمک نیروهای مسلح حزب دمکرات و کومله نگذارد ایران به مردم کرد در شمال عراق وصل شود و منطقه شمال عراق را از چنگال غرب بعث خارج کند؛ به نوعی هم میخواست بخشی از نیروهای ایران را در شمال غرب کشور درگیر کند.
پس هدف اصلی، جنگ در خوزستان بود؛ مقاومت نیروهای مسلح اعم از سپاه، ارتش و مردم داوطلب در ماههای اول جنگ باعث شد که عراق در تصرف خوزستان ناکام بماند؛ البته ارتش عراق تا دیوارهای اهواز و نزدیک جاده اندیمشک - اهواز جلو آمد و سوسنگرد را برای مدتی کوتاهی تصرف کرد.
همچنین نیروهای عراقی خرمشهر را تصرف کردند و آبادان را هم محاصره، ولی نتوانستند به هدفهای نظامی خودش دسترسی پیدا کنند، بنابراین مقاومتهای اولیه چند ماه اول جنگ، نقش بزرگی در پیروزیهای بعدی ایران ایفا کرد.
آرایش نظامی عراق در حمله به ایران ناقص بود
از نظر نظامی، آرایش واحدهای ارتش عراق در خاک ایران یک آرایش نظامی ناقص بود؛ یعنی در بعضی مکانها به نیروهای ما جناح و پهلو داده بود و در بعضی جاها نتوانسته بود به موانع کاملاً طبیعی تکیه کند. مثلاً شاید اگر عراق در خوزستان به طور کامل نیروهایش را کنار رودخانه کارون میآورد و آرایش میداد یا کنار رودخانه کرخه و سایر رودخانههای خوزستان میرسید، میتوانست به آنها متکی شود که در این صورت باز پس گیری مناطق اشغال شده سخت میشد.
پس از گذشت مدتی از جنگ، ایران آرام آرام توانست قوای خودش را سازماندهی کند؛ سپاه در جنگ به صورت یک سازمان رزمی گسترده درآمد و نیروهای داوطلب مردمی و بسیجیها هم به سپاه ملحق شدند. از این زمان کار شناسایی مواضع ارتش عراق صورت گرفت، سپاه در همه محورهای عملیاتی واحدهای اطلاعات عملیات درست کرد و شروع به مطالعه بر روی توان، آرایش، نقاط قوت و ضعف دشمن نمود. با اطلاعات بدست آمده مشخص شد که ارتش عراق در چه وضعیتی از نظر نظامی به سر میبرد. نیروی هوایی ارتش هم عکسهای هوایی از منطقه میگرفت و به مدد آن عکسها و شناساییهای رزمندگان اسلام، وضعیت دشمن بهتر مشخص شد.
این مطالعات میدانی سبب شد که ایران سلسله عملیاتهایی را طراحی، و به تدریج سرزمینهای خودش را آزاد کند؛ اولین و مهمترین عملیاتی که با حضور گسترده سپاه و ارتش و هماهنگی کامل این دو مجموعه نظامی و با حضور مردم و نیروهای داوطلب انجام شد، عملیات شکست حصر آبادان بود که به عملیات «ثامنالائمه» معروف بود. این عملیات از نظر وسعت کوچک بود، یعنی حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ کیلومترمربع بود، ولی توانست هم آبادان را از محاصره درآورد و هم اینکه آرایش دشمن را که به صورت یک زایده در دل نیروهای ایران جلو آمده بود و از کارون عبور کرده بود، بر هم بزند.
چون ما در آنجا نیروهای زیادی برای پدافند داشتیم، این عملیات علاوه بر اینکه آبادان را آزاد کرد و از محاصره درآورد، قدرت نیروهای ما را هم افزایش داد؛ یعنی یک تعداد نیروهایی که در خط دفاعی بودند، آزاد شدند و از طرف دیگر این یک تجربه جنگی مهم برای نیروهای رزمنده بود؛ همچنین در این اقدام غنایمی بدست آمد که برای انجام عملیات بعدی به ما کمک کرد.
عملیات بعدی از نظر وسعت سه برابر این عملیات بود، عملیات «طریقالقدس» در غرب منطقه سوسنگرد انجام شد که در نتیجه آن، شهرستان بستان آزاد شد و نیروهای ایران برای اولین بار تا نزدیک مرز چزابه رسیدند. عملیات «طریقالقدس» نیز علاوه بر آنکه بخشی از سرزمینهای ایران را آزاد کرد، توان نظامی ایران را بار دیگر افزایش داد؛ به این معنا که بخشی از نیروهای پدافندی ایران از خطوط دفاعی آزاد شدند و تجربه جنگ جدیدی بدست آمد؛ این عملیات برخلاف عملیات «ثامنالائمه» که یک روز طول کشید، انجام آن حدود یک هفته زمان برد؛ یعنی هفت برابر آن عملیات، وقت و تجربه جنگی ایجاد کرد.
ارتش عراق حاضر نبود منطقه اشغالی را رها کند و به شدت میجنگید و مقاومت میکرد؛ علاوه بر اینها، انجام عملیات طریقالقدس، سازمان سپاه در رزم را گسترش داد و برای اولین بار در این عملیات تیپهای سپاه مثل امام حسین (ع) و عاشورا شکل گرفتند و وارد عمل شدند.
بنابراین انجام این عملیات، قدرت رزمی ایران را افزایش داد، پس میبینیم هر چه که از عملیاتها میگذشت، توان رزمی نیروهای ایران افزایش مییافت و به این ترتیب چه از نظر قدرت سازماندهی، چه از نظر توان طرحریزی عملیات، چه از نظر توان اجرای عملیات و چه از نظر نیروهای آزاد، برای برنامه ریزی عملیاتهای جدید در اختیار فرماندهان قرار میگرفت.
عملیات بعدی عملیات «فتحالمبین» بود که در غرب شوش و دزفول و جنوب اندیمشک انجام شد؛ این عملیات ۲۰۰۰ کیلومترمربع یعنی سه برابر عملیات قبلی وسعت داشت، ولی عملیاتی بود سختتر و بزرگتر از عملیات طریقالقدس؛ چرا که ارتش عراق هم در این عملیات مقاومت بیشتری میکرد. این عملیات قدرت و توان ما را خیلی اضافه کرد، مهماتی که از این عملیات بدست آوردیم، در عملیات بعدی و برای فتح خرمشهر ما را تغذیه کرد.
در یکی از جبههها ما فقط ۷۰ قبضه توپخانه صحرایی نو و تعداد زیادی تانک و نفربر از ارتش عراق بدست آوردیم؛ این جنگ فقط یک هفته طول کشید، اما این یک هفته بسیار سخت و درسآموز بود. عامل اصلی موفقیت عملیات فتحالمبین، ابتکار عمل سپاه و ارتش در طرحریزی عملیات و در اصطلاح طرح مانور این عملیات بود.
رزمندگانی که از مرگ در راه خدا نمیترسیدند عامل پیروزیها بودند
این عملیات هم عملیات بسیار بزرگی بود که انجام شد و ما توانستیم تا نزدیک مرز فکه جلو برویم؛ خوب طبیعی است که بعد از این عملیات در خوزستان، تنها جایی که از سرزمینهای اشغالی ایران باقی میماند، منطقه بین اهواز تا خرمشهر بود، بنابراین به فاصله ۴۰ روز از عملیات فتحالمبین، عملیات بیتالمقدس انجام شد که ۲۴ روز طول کشید.
در کنار طرحریزیهای علمی، حضور حماسی رزمندگانی که از مرگ در راه خدا نمیترسیدند، عامل اصلی این پیروزیها بود؛ رزمندگان معتقد بودند که اگر در جهاد فی سبیل الله جان خود را از دست بدهیم، شهید میشویم و اگر هم در مقابله با دشمن موفق بشویم، نصرت الهی نصیب ما شده است. ما این آیه قرآن را مرتباً در ذهنمان تکرار میکردیم «الا احدی الحسنین» یعنی ما دو مسیر را در پیش رو داریم یا پیروزی بر دشمن و یا شهادت در راه خدای بزرگ. همچنین همیشه نصرت و پیروزی را از خدا میدانستیم، بنابراین یکی از عوامل موفقیت در عملیاتها وجود نیروهای متعهد و با انگیزه بود.
علاوه بر آن یکی دیگر از عوامل اصلی پیروزیها، مطالعه عینی روی موضوعات جنگ و طراحی عملیاتها بر مبنای تفکر و مطالعه طولانی مدت بر روی وضعیت دشمن بود، بنابراین این طور نبود که امروز تصمیم بگیریم و فردا عملیاتی کنیم، بلکه چند ماه کار تحقیقی و مطالعاتی میدانی صورت میگرفت، علاوه بر اینکه وضعیت زمین و جغرافیای منطقه عملیات بررسی میشد، اطلاعات مورد نیاز از دشمن و شرایط جوی ایام عملیات نیز بدست میآمد و سپس طرحریزی عملیات بر این مبنا که به نقاط ضعف دشمن حمله شود، صورت میگرفت. عملیات بیتالمقدس یکی از مهمترین و برنامهریزی شدهترین عملیاتهای دوران جنگ بود. در این عملیات ارتش و سپاه کاملاً با هم هماهنگ بودند و تمام توان نظامی ایران در اجرای آن به کار گرفته شد.
پیروزی در این عملیات کار سادهای نبود و در جریان ۲۴ روز عملیات حدود ۶۰۰۰ نفر از رزمندگان عزیز شهید شدند. ثمره این عملیات هم بسیار زیاد بود؛ به گونهای که وقتی این عملیات منجر به فتح خرمشهر شد تصور مردم ایران و جهان این بود که ایران تمام سرزمینهایش را آزاد کرده و جنگ پایان گرفته است.
فرماندهان ما در روز اول جنگ تجربه نظامی نداشتند/ فرماندهان سپاه درس خوانده بودند
بعضی مواقع این تصور وجود دارد که فرماندهان بچههای کم سن و سال سپاهی بودند و اطلاعات نظامی چندانی نداشتند. زبدگی این افراد چقدر بود؟
بسیاری از فرماندهان یا دانشگاه را تمام کرده و یا دانشجو بودند، مثلاً مهدی باکری مهندس مکانیک و رضایی، دانشجوی فنی دانشگاه علم و صنعت بودند، بنابراین فرماندهان سپاه افرادی درس خوانده بودند یا در جریان مبارزه علیه رژیم شاه، فعال.
بسیاری از فرماندهان ارتش هم در حوزه نظامی تحصیل کرده بودند، اما تمام افرادی که روز اول جنگ وارد جبههها شدند، ممکن بود که آموزش نظامی و تجربه جنگی نداشتند، ولی به محض اینکه وارد جبهه میشدند عملاً وارد دوره آموزشی جنگ میشدند. اینکه امام میفرمودند جبهه دانشگاه است، واقعاً همین طور بود؛ چرا که تمام رزمندگان سعی میکردند از محیط یاد بگیرند.
یک جریان یادگیری دائمی در جبهه وجود داشت
یک جریان دائمی یادگیری در جبههها وجود داشت؛ برای همین میبینید قویترین «آر.پی.جی» زنهای جبههها بچههای سپاه و بسیجیها هستند که تا ۳۰۰ متری تانک جلو میرفتند و تانک دشمن را میزدند. همچنین سازماندهی اطلاعات عملیات کار بسیار عالمانه و دقیقی بود؛ کاری که نیروهای اطلاعات عملیات انجام میدادند، کاملاً منطبق بر آموزههای نظامی بود و نقشههایی که اینها یاد میگرفتند تسلط بر دشمن را به ارمغان میآورد؛ آنها بلد بودند چگونه همه اطلاعات بدست آمده از دشمن را با هم منطبق کنند و همواره در معرض آموزش و به کارگیری یافتههای خود در سطح عملی قرار میگرفتند.
برادران ارتش هم که آموزش نظامی دیده بودند، به صورت عملی در معرض به کارگیری آموزشهای خود قرار نگرفته بودند و جنگ این فرصت را به آنها داد تا آموختههای خود را در صحنه واقعی تجربه کنند، پس میتوان گفت که در صحنه جنگ و در میدان رزم برادران ارتش و سپاه در یک وضعیت تجربی قرار داشتند.
من خودم یک تجربهای دارم. در یکی از جبهههای جنگ به یک فرمانده گروهان زرهی ارتش تعدادی از بچههای سپاه را معرفی کردم تا به اینها آموزش تانک بدهد، بعد از مدتی این فرمانده به من گفت که برادران سپاه بیش از آموزشهایی که ما در آموزشگاه میدیدیم، یاد گرفتهاند. علتش این بود که در آنجا یادگیری با انگیزه بالا انجام میشد و افراد یاد میگرفتند تا بلافاصله از آموختههای خود در میدان جنگ استفاده کنند. درست مثل یک مهندس عمران که داخل کارگاه ساختمانی، طراحی ساختمان را به صورت علمی و عملی یاد بگیرد، بنابراین یادگیری در میدان جنگ یک تصویر واقعی از آموزههای نظری خواهد بود؛ به همین خاطر میبینیم که فرماندهان سپاه جزو طراحان بزرگ عملیاتهای دوران جنگ بودند.
نکته دیگر اینکه سپاه و ارتش در کنار هم قرار میگرفتند و با هم بودند، بنابراین انگیزهها، تجربیات، آموزهها و روحیات این دو سازمان به یکدیگر منتقل میشد و این هم اثر بزرگی داشت که ما میتوانستیم عملیاتیهای بزرگی را طرحریزی و انجام دهیم.
امام دخالت تاکتیکی در جنگ نداشتند و کار را به متخصصان واگذار میکردند
نقش امام در آزادی خرمشهر چه بود؟ بعضی این شبهه را مطرح میکنند که امام در جریان قضایا نبودند.
امام خمینی نقش یک رهبری استراتژیک را در جنگ دارند. در رهبری استراتژیک فرمانده کل قوا جهتگیریها و مسیر حرکت فرماندهان و برنامه ریزان را مشخص میکند و لیکن در حوزه تاکتیکی کار را متخصصان انجام میدهند؛ حضرت امام چنین نقشی را در دوران جنگ داشتند و تصمیماتی که ایشان در مقاطع مختلف جنگ گرفتند یکی از بزرگترین عوامل پیروزی ما بود. مثلاً روز اول که جنگ شد، این بحث مطرح بود که ما با این جنگ چه باید بکنیم. امام سیاست خودشان را اعلام کردند که تا زمانی که یک نظامی عراقی در خاک ایران وجود دارد، آتش بس معنی ندارد، بنابراین به دنبال دفع تجاوز ارتش عراق بودند؛ چنین تدبیر و تصمیمی تکلیف فرماندهان را روشن میکند.
همچنین در روزی که آبادان محاصره شد، امام در ۱۴ آبان ۱۳۵۹ طی یک سخنرانی فرمودند، حصر آبادان باید شکسته شود، بنابراین تکلیف دفاع را روشن کردند، لذا اولین عملیاتی که با منطق نظامی جور در میآمد شکست حصر آبادان بود که انجام شد.
بنابراین حضرت امام تصمیمات مهم را اتخاذ، و جهتگیریهای اساسی را مشخص میکردند، اما در بحث تاکتیکی کار به عهده نیروهای متخصص بود و امام دخالتی نمیکردند. یکی از بزرگترین ویژگیهای ایشان این بود که امور اجرایی را به فرماندهان میدانی واگذار میکردند و دخالتی در شیوه اجرایی نداشتند، بنابراین فرماندهان دستشان برای اتخاذ ابتکار عمل باز بود.
امام خمینی برای انجام عملیاتها زمان نیز تعیین نمیکردند؛ در این مورد نیروهای متخصص تصمیم میگرفتند، ولی در عین حال در جریان تمام تصمیمات و اقدامات بودند و تمام برنامهها خدمت امام عرض میشد و ایشان شب عملیات از تمامی طرح عملیات آگاه میشدند. در حین عملیات هم دائماً توسط حاج احمد آقا از جبههها گزارش میگرفتند و گاهی حتی در حین عملیات نظراتشان را اعلام میکردند. مثلاً در عملیات خیبر وقتی که بحث بر سر این بود که ما جزایر مجنون را نگاه داریم یا نه، فرمودند جزایر را محکم نگه دارید و این تدبیر باعث شد جزایر خیبر حفظ شود.
امام خمینی (ره) در اجرای طرحهای عملیاتی کمک میکردند و بعضی اوقات که نیاز بود نیروی بیشتری به جبهه اعزام شود، امام همراهی میکردند و از مردم حضور بیشتر در جبههها را میخواستند. بنابراین سیره و روش امام منحصر به خودشان بود و بیشترین اختیار را در مورد چگونگی اجرای عملیاتها یا زمان آن به مجریان میدادند.
جنگ پس از فتح خرمشهر پایان نیافت/ امام موافق ورود به خاک عراق نبودند
یک مسالهای که در آزادی خرمشهر مطرح شد، این بود که ما برای تنبیه متجاوز وارد خاک عراق شویم و مطمئن باشیم که عراق دیگر حمله نمیکند. این جزو تصمیمات فرماندهان بود یا امام؟
از نظر منطقی پس از فتح خرمشهر جنگ خاتمه نیافت، به خاطر اینکه بخشی از سرزمینهای ایران همچنان در دست ارتش عراق بود و عراق هم معاهده ۱۹۷۵ را نپذیرفته بود؛ همچنین مبنایی برای خاتمه جنگ وجود نداشت و قطعنامهای هم از سوی سازمان ملل منتشر نشده بود که بر اساس آن بشود جنگ را خاتمه داد، بنابراین مسیر طبیعی این بود که جنگ ادامه پیدا کند.
بنابراین سیر طبیعی جنگ این بود که تا آزادی تمام سرزمینهای ایران ادامه پیدا کند، اما امام (ره) بعد از مقطع فتح خرمشهر در ابتدا موافق ورود نیروهای ایران به خاک عراق نبودند. برخلاف بقیه مسوولان و فرماندهان که همه معتقد بودند ما در ادامه جنگ نمیتوانیم لب مرز بمانیم و به عراق اطمینان دهیم که از مرز عبور نمیکنیم و میجنگیم، بنابراین نمیتوانیم با این محدودیت بجنگیم؛ همانطور که عراق وقتی جنگ را شروع کرد وارد خاک ایران شد و از مرز عبور کرد، ایران هم برای آزادسازی سرزمینهایش نباید منعی برای عبور از مرز داشته باشد، ولی حضرت امام (ره) معتقد بودند که ما باید بجنگیم و سرزمینهایمان را آزاد کنیم، ولی نباید از مرز عبور کنیم.
اگر خاطرات کسانی را که در آن دوره با امام (ره) محشور بودند را مطالعه کنیم، میبینیم که در حین عملیاتهای مختلف هر وقت از امام (ره) سوال میکردند که آیا نیروهای ما از مرز عبور کنند، امام میفرمود: نه. تا زمان فتح خرمشهر هر جا خاطرات دوران جنگ مسوولان را بخوانیم، میبینیم که امام (ره) همواره تاکید میکردند که جنگ را ادامه میدهیم، اما از مرز عبور نمیکنیم؛ البته بعد از فتح خرمشهر هم امام معتقد بودند که از مرز عبور نکنید و جنگ را تا به ثمر رسیدن جلو ببرید.
از روز اول آغاز جنگ تا انتهای آن، ایران برای اینکه جنگ را به پایان برساند چند حرف مشخص برای خاتمه دادن به جنگ داشت؛ اول اینکه تمام قوای متجاوز خاک اشغالی ایران را رها کنند و بیرون بروند و اگر این کار را نکنند با عملیات نظامی آنها را بیرون خواهیم کرد.
نکته دوم این بود که عراق که جنگ را آغاز کرده و معاهده ۱۹۷۵ را که یک مبنای حقوقی برای مشخص بودن مرز بین ایران و عراق در خشکی و اروند رود بود و صدام آن را با شاه امضا کرده بود، پاره کرده، اعلام کند که به این معاهده وفادار است تا مبنای حقوقی ختم جنگ هم مشخص شود.
نکته سوم این بود که چون عراق جنگ را آغاز کرده و به ایران خسارات جانی و مالی وارد کرده است، باید این خسارتها را جبران کند. البته در کنار این مسائل برخی مسائل دیگر هم مطرح میشد؛ مثلاً اینکه تعدادی از مردم عراق در جریان جنگ آواره شدند و به ایران پناه آوردند که قاعدتاً وقتی جنگ تمام میشود باید به سرزمین عراق بر میگشتند.
امام میفرمودند: جنگ را تا حصول نتیجه ادامه میدهیم، ولی از مرز عبور نمیکنیم؛ البته در آن زمان در برابر نظر امام (ره) دو نظر دیگر هم وجود داشت؛ یکی اینکه ما در جنگ نمیتوانیم خودمان را مقید کنیم که از مرز ایران عبور نکنیم، چون بعضی وقتها دفاع ایجاب میکند که ما به یک عامل طبیعی متکی شویم، بنابراین باید به جایی فراتر از خاک ایران برویم تا تلفاتمان کم شود.
از نظر منطق سیاسی هم این گونه بود که اگر ارتش عراق مطمئن میشد که ما نمیخواهیم از مرز عبور کنیم، حاضر نمیشد که شرایط ایران را برای تحقق صلح بپذیرد؛ اینها مباحثی بود که در دو جلسه شورای عالی دفاع پس از فتح خرمشهر در خدمت امام مطرح شد و امام قانع شدند که نباید در ادامه جنگ برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی ایران، رزمندگان را از ورود به خاک عراق منع کنند. البته برای این مساله هم شرط تعیین کردند و گفتند اگر قرار است وارد خاک عراق شوید در جاهای وارد شوید که مردم عراق نباشند تا آسیب نبینند.
حجم کمکهای غرب بعد از فتح خرمشهر بیشتر شد
منطق امام برای امتناع از ورود به خاک عراق چه بود؟
منطق امام (ره) این بود که اگر وارد خاک عراق شویم با چند مشکل مواجه خواهیم بود. یکی اینکه مردم عراق تا آن روز احساس میکردند ارتش عراق متجاوز است و دلشان با ما بود. اگر ما وارد خاک عراق شویم ممکن است رژیم صدام حسین عرق وطنی آنها را برانگیزد و این باعث شود که مردم عراق که در دل با ما همراه بودند احساس دفاع از خاک خود را پیدا کنند. منطق دیگر امام این بود که تا زمانی که در داخل خاک ایران میجنگیم در افکار عمومی بینالمللی، کشوری مدافع تلقی میشویم اما اگر از مرز عبور کنیم آنها میتوانند در تبلیغاتشان ما را متجاوز معرفی کنند در حالی که عراق متجاوز است.
نکتهای دیگر این بود که کشورهای عربی و غربی که در برابر جنگ عراق با ما ظاهر بیطرفی را گرفته بودند به محض آنکه ایران وارد خاک عراق شود ظاهر بیطرفی را کنار میگذارند و آشکارا علیه ما موضعگیری خواهند کرد و به کمک صدام حسین خواهند شتافت و از نظر مالی و تسلیحاتی او را حمایت خواهند کرد.
ادامه جنگ نیز نشان داد که نظر امام (ره) درست بوده است زیرا همه اتفاقاتی که امام (ره) پیشبینی میکردند رخ داد، شاهد مثال آن هم این بود که تمام کشورهای عربی و غربی عمده تجهیزات و پولی را که به عراق دادند پس از فتح خرمشهر بود یعنی از زمانی که ما تصمیم گرفتیم ما از مرز عبور کنیم. اگر میزان کمکها به عراق، قبل از فتح خرمشهر و بعد از آن را ارزیابی کنیم خواهیم دید که کمکهای کشورهای عربی و غربی بعد از فتح خرمشهر با زمان قبل از آن قابل مقایسه نیست.
بعد از فتح خرمشهر و ورود به خاک عراق هجمه علیه ایران بیشتر شد
از نظر موضع سیاسی نیز اکثر کشورهای عربی و غربی تا پایان جنگ علیه ما موضع گرفتند و از نظر نظامی کشورهایی که تا آن زمان وارد تجهیز و تسلیح عراق به صورت جدی و علنی نشده بودند وارد عمل شدند مثلاً فرانسه، تعداد هواپیماهای میراژ را که پس از فتح خرمشهر در اختیار عراق گذاشت چندین برابر هواپیماهایی بود که قبل از فتح خرمشهر به دولت عراق داده بود. شوروی که تجهیز کننده اصلی ارتش عراق بود تا قبل از فتح خرمشهر ظاهر بیطرفانهای داشت اما بعد از فتح خرمشهر شوروی هم از نظر تسلیحاتی کمکهای زیادی به عراق کرد.
در منظر افکار بینالمللی وضعیت ما در دوران بعد از فتح خرمشهر نسبت به قبل از آن بدتر شده بود. ایران قبل از فتح خرمشهر در افکار بینالمللی به عنوان قربانی تجاوز شناخته میشد در حالی که با عبور قوای ایران از مرز وضعیت تبلیغاتی به نفع عراق تغییر کرد. بنابراین تمام نظراتی که امام (ره) تا آن زمان داده بود تحقق پیدا کرد.
نامه منتشر نشده سید احمد به امام درباره ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
علت اینگونه تصورات در جامعه داخلی ایران و عرصه بینالملل چه بود؟
اینکه دلایل آنچه بود باید به تصورات آن زمان برگشت، یکی از تصورات آن زمان این بود که ایران تصور میکرد در موضع قدرت قرار دارد و در شرایط فعلی این قدرت باید نقد شده و یک دستاوردی از آن کسب شود.
اگر ما جنگ را خاتمه دادیم و در همین وضع کاری نکردیم و عراق هم از بقیه سرزمینهای ما بیرون نرفت و معاهده ۱۹۷۵ را هم نپذیرفت و حاضر نشد جنگ را خاتمه دهد ممکن است مردم ایران در آینده این سوال را بپرسند که شما که در موضع قدرت بودید و در دور پیروزی قرار گرفته بودید چرا جنگ را ادامه ندادید تا طرف مقابل را وادار به تسلیم در برابر خود کنید. از آنجا که این تصور وجود داشت که ما از نظر نظامی در شرایط خوبی به سر میبریم ملت تصور میکردند که میتوانیم با این اقدام، عراق را وادار به تسلیم و پذیرش شرایط خود کنیم. شاید این نکته یکی از مهمترین دلایلی بود که باعث شد کسانی که آن زمان در راس کشور بودند، غیر از حضرت امام (ره)، بر این نظر اصرار بیشتری کنند که منع عبور از مرز برداشته شود تا بتوانیم جنگ را با پیروزی تمام به پایان برسانیم.
وقتی امام نظر متخصصین را پذیرفت...
یعنی هیچ کس در این تفکر با امام (ره) هم عقیده نبود؟
هیچ کس به جزء احمد آقا فرزند ایشان که در همان روزها نامهای به حضرت امام (ره) نوشتند و این نامه جزء نامههای تاریخی است و هنوز منتشر نشده است، با امام (ره) همعقیده نبود. در آنجا احمد آقا به حضرت امام (ره) مینویسند نظر شما در مورد عدم عبور از مرز درست است و من نگران هستم که شما به دلیل اهمیتی که به متخصصین میدهید از نظرتان عدول کنید و ما در مسیری قرار بگیریم که دیگر نتوانیم جنگ را تمام کنیم.
در نهایت حضرت امام (ره) چون برای نظر متخصصین و اهل حرفه اهمیت قائل بودند این نظر را پذیرفتند و الا نظر حضرت امام (ره) عدم عبور از مرز بود نه ختم جنگ، البته باید توجه داشت که از نظر منطقی عدم عبور از مرز به معنی رفتن به سمت فرآیند ختم جنگ است.
شیوه تصمیمگیری امام در جنگ
آیا ساختار مدیریتی امام (ره) این چنین بود که همواره نظر متخصصین برایشان اولویت داشت؟
ساختار رهبری و مدیریت حضرت امام (ره) اینگونه بود که جهتگیریهای کلی را هدایت میکردند، ولی در امور اجرایی همه کارها را مگر استثنا واگذار میکردند. در تصمیمگیریها هم مشورت میکردند، مگر جاهایی که احساس میکردند باید یک تصمیم فوری گرفته شود؛ مثلاً در دفاع از کشور وقتی ارتش عراق به مرزهای ایران حمله کرد با کسی مشورت نکردند و بلافاصله گفتند ما میایستیم و دفاع میکنیم و البته ایستادند و دفاع هم کردند.
نامهای که احمد آقا به امام نوشتند تنها در موضوع جنگ بود یا مباحث دیگری در آن مطرح شده بود؟
فکر میکنم نامه احمد آقا فقط درباره بحث ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بوده باشد، ولی چون این نامه تا به امروز منتشر نشده است، نمیتوان بیشتر از این در خصوص آن صحبت کرد.
اختلافات پس از جنگ مطرح شد
نظر شما در خصوص اختلافی که بین سیاسیون و نظامیون جنگ یعنی افرادی چون هاشمی به عنوان سیاستمدار جنگ و افرادی از قبیل محسن رضایی به عنوان نظامیون جنگی وجود داشت که باعث شد آنها پنج سال پیش دست به افشاگری و انتشار برخی نامههای امام (ره) بزنند، چیست. آیا این حس به وجود آمده بود که افراد در این باره به دنبال مقصر بودند یا دلیل آن چیز دیگری بود؟
این اختلافات زمان فتح خرمشهر وجود نداشت، زمانی هم که تصمیم گرفته شد که پس از فتح خرمشهر از مرز عبور شود نیز این اختلافات مطرح نشد بلکه این مسائل پس از گذشت مدتی از پایان جنگ مطرح شد.
زمانی که در سالهای اخیر مسائل جنگ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، آن زمان بود که انواع سوالات مربوط به مقاطع مختلف جنگ مطرح میشد و طبیعتا هرکس که آن زمان مسوول بوده نیز دنبال این است که نسبت به این سوالات پاسخی بدهد، البته من تصور میکنم مسوولان آن زمان اگر امروز هم همراهی و همدلی کنند، بهتر است تا اینکه بخواهند به صورت جداگانه عمل کرده و مسائل را بررسی کنند و از عبارت تفکیک شدة نظامیون و سیاسیون که بیانگر اختلاف است، استفاده کنند. به نظر میرسد که طرح این مسائل برای این دوره است و متعلق به آن زمان نیست.
ناگفتههایی از جلسه شورای عالی دفاع پس از فتح خرمشهر
متاسفانه تا به امروز مذاکرات شورای عالی دفاع به طور رسمی منتشر نشده است، اما ای کاش کسانی که مسوول بودند بیایند و امروز که از فتح خرمشهر حدود سی سال میگذارد محتوای این مذاکرات را منتشر کنند؛ زیرا امروز دیگر این مذاکرات محرمانه نیست و انتشار متن آنها میتواند به فهم بهتر وقایع آن دوران کمک کند.
در آن دو جلسهای که در خدمت امام (ره) تشکیل شد، سیاسیون و نظامیون اختلاف نظر جدی با یکدیگر را بیان نکردند و به نظر میرسد که همگی در مورد ضرورت عبور از مرز همجهت بودهاند. این طور نبوده است که کسی بخواهد به طور آشکارا نظر متفاوت بدهد، البته برخی از افراد ظاهراً نظر ندادهاند، اما در آن جلسات هیچ کس هم به طور آشکارا بر نظر حضرت امام (ره) مبنی بر عدم عبور از مرز تأکید نداشته است.
در جلسههای شورای دفاع دو نظر وجود داشت؛ یکی نظر امام (ره) اعتقاد داشتند که جنگ ادامه پیدا کند، بدون عبور از مرزها و یکی هم نظر دیگران که جنگ با عبور از مرزها ادامه پیدا کند که البته در نهایت نظر دوم انجام شد، ولی اگر نظر امام (ره) عملی میشد و جنگ بدون عبور از مرزها ادامه پیدا میکرد مفهوم این حرف از نظر اجرایی خاتمه جنگ بود.
اختلاف نظر به معنای انشقاق نیست
افشاگریهای پنج سال پیش تاثیرات بسیاری را بر روی خواص جامعه به خصوص دانشجویان داشت که معتقد بودند از همان ابتدای جنگ اختلافات وجود داشته و دلیل برخی عدم فتحالفتوحها در عملیاتهای بعدی همین بوده است؛ مثلاً سیاسیون پشت نظامیون را خالی کردند و باعث شد در عملیات محرم و رمضان ما قوای تاکتیکی و نظامی نداشته باشیم و این عملیاتها با فتحالفتوح همراه نباشد. این مساله را چگونه ارزیابی میکنید؟
این دیدگاه زاییده این دوران است و متعلق به دوران جنگ نیست. بعد از عملیات بیتالمقدس، عملیات رمضان انجام شد که همه از جمله سیاستمداران و فرماندهان نظامی به دنبال پیروزی در آن عملیات بودند، ولی آن عملیات متأسفانه موفق نبود. امام (ره) هم با تمام قوا پشت سر آن عملیات بود و به عشایر دجله و فرات پیام دادند که از رزمندگان اسلام استقبال کنند. طبیعی است که اختلاف نظر در همه موضوعات وجود دارد، البته اختلاف نظر خوب است؛ زیرا میتواند ابعاد مختلف یک مساله را مورد بررسی قرار دهد.
اختلاف نظر به معنی انشقاق نیست، همان طور که در طول جنگ نیز همواره بین فرماندهان سپاه و ارتش همیشه سر موضوعات عملیاتی اختلاف نظر وجود داشته است، اما درباره یک عملیات نظرات گوناگونی مطرح میشد، بحثهای فراوانی صورت میگرفت، ولی وقتی به تصمیمگیری میرسیدیم همه با هم عمل میکردیم. «فاذا عزمت فتوکل علی الله»
سلطنت طلبها، کمونیستها، حزباللهیها و ارمنیها هم به فتح خرمشهر افتخار میکنند
یکی از مسائلی که بعد از فتح خرمشهر با آن مواجه بودیم، هماهنگی بیشتر بین ارتش و سپاه و حس اتحاد بین مردم بود. به نظر شما تاثیرات دیگر فتح خرمشهر در بین مردم جامعه چه بود؟
مهمترین تاثیر فتح خرمشهر بازگرداندن روحیه عزت به مردم ایران بود؛ چرا که وقتی عراق موفق شد خرمشهر را از ایران بگیرد، مردم ایران احساس تحقیر میکردند، ولی وقتی خرمشهر آزاد شد مردم ایران احساس عزت و افتخار کردند.
مردم و رزمندگان اسلام با تکیه بر ظرفیتها و توانمندیهای خودشان خرمشهر را آزاد کردند و هیچ کشوری نه تنها به ایران کمک نکرد، بلکه اکثر کشورها به خصوص کشورهای عربی حاشیة خلیج فارس نیز تمایل داشتند که خرمشهر در دست عراق باقی بماند تا انقلاب اسلامی تحت فشار قرار گیرد، بنابراین ایران در مقطع زمانی که نمیتوانست سلاحی را از دنیا بخرد و سلاح مورد نظرش را تامین کند، خرمشهر را از دست عراق باز پس گرفت، ولی زمانی که ارتش عراق در خرمشهر حضور داشت انواع سلاحها را از جهان دریافت میکرد، بنابراین با آزادسازی خرمشهر از دست اشغالگران روحیه اعتماد به خود و خودباوری در مردم ایران ایجاد شد و این بزرگترین دستاورد فتح خرمشهر بود که باعث غرور ملی شد.
غرور ملی، به مفهومی که همه مردم احساس غرور کردند و این غرور ناشی از قدرتی بود که فرهنگ اسلام به رزمندگان عطا کرده بود که بایستند، مقاومت کنند و نترسند و با شجاعت سرزمینهایشان را از دشمن عنود پس بگیرند. ظهور این غرور ملی از بالاترین دستاوردهای عملیات بیتالمقدس بود که تا به امروز ادامه داشته و از این به بعد هم ادامه خواهد داشت و تا تاریخ وجود دارد هیچگاه عظمت فتح خرمشهر کاهش نخواهد یافت.
در جریان جنگ، نظامیان عراقی موفق شدند سرزمینی از ایران را به اشغال خود درآورند و ایران در شرایط نابرابر آن را پس گرفت. این پیروزی بزرگی بود؛ زیرا عراق با اختیار و تصمیم خود از خرمشهر عقب نشینی نکرد و هیچ قطعنامهای هم از عراق نخواست تا از خرمشهر عقبنشینی کند، ولی ایرانیان با حماسهآفرینی رفتند و خرمشهر را پس گرفتند.
فتح خرمشهر باعث وحدت ملی شد و این پیروزی بزرگ را حتی سلطنتطلبان، کمونیستها، حزباللهیها، ارمنیها، یهودیان و مسیحیان هم قبول دارند و به آن افتخار میکنند. حزباللهیها هم که فتح خرمشهر را کار خودشان میدانند، بنابراین همه ایرانیان در هر نقطه جهان از فتح خرمشهر احساس افتخار میکنند. فتح خرمشهر متعلق به تک تک ایرانیان است؛ زیرا خرمشهر را همه اقوام ایرانی با هم فتح کردند و آن را نصرت الهی میدانند.
پیامهای فتح خرمشهر برای دنیای اسلام
یکی دیگر از ویژگیهای فتح خرمشهر صدور انقلاب بود و یکی از نمودهای رفتاری آن رفتن سپاه محمد رسول الله به لبنان و مقابله با اسرائیل است. فتح خرمشهر چقدر در معنا کردن پیام امام در صدور انقلاب تاثیر داشته است؟
پیام اصلی فتح خرمشهر این بود که وطن و سرزمین خودی را باید از دست اشغالگران آزاد کرد. این امر امکانپذیر است به شرط آنکه مردم بخواهند و حتی در شرایط نابرابر نیز میتوان چنین کاری را انجام داد، بنابراین لبنانیها که سرزمینشان توسط اسرائیل اشغال شده بود، چنین حسی را پیدا کردند. در واقع میتوان گفت که فتح خرمشهر است که باعث میشود پس از اشغال بیروت توسط ارتش اسرائیل، حزبالله در لبنان ایجاد شود و سرزمینهای لبنان را آزاد کند.
در بین فلسطینیها هم همین حس به وجود میآید که میشود با دست خالی و در شرایط نابرابر سرزمینهای خودی را از دست اشغالگران صهیونیست آزاد کرد، به همین دلیل است که میبینیم نوار غزه پس از فتح خرمشهر از دست صهیونیستها آزاد میشود. تفکر فتح خرمشهر باعث ایجاد این اتفاقات شد و این روحیه در میان آنها به وجود آورد که میشود سرزمینهای اسلامی را پس گرفت و در اختیار ساکنین اصلی آن قرار داد.
امام قدرت بسیج کنندگی مردم را به صحنه آورد
آیا فتح خرمشهر بر توانایی صدور انقلاب افزود؟
انقلاب اسلامی باعث دفاع مردم از کشور شد، روحیه انقلاب اسلامی این بود که اگر مردم وارد صحنه شوند کارهای بزرگی انجام میشود، البته زمانی که با دیدگاه دیگری وارد صحنه شویم مساله توان سخت افزاری بیشتر مطرح میشود، اما انقلاب اسلامی توان نرم افزاری را مطرح کرد و اینکه شما یک قدرت عظیم در بین تودههای مردم دارید که این قدرت بیشتر از جنگ افزار و سلاح کارایی دارد.
امام در دوران شاه که همه قدرتها از جمله قدرت نظامی، امنیتی و حمایتهای خارجی در اختیار شاه بود، میفرمودند: «اگر مردم به صحنه آیند همه این قدرتها در درون مردم ذوب میشود»، منطق امام (ره) این بود که خون بر شمشیر پیروز است؛ چرا که این منطق، برگرفته از نهضت امام حسین (ع) است.
در واقع تفکر و منطق انقلاب اسلامی بود که ایران را در جنگ پیروز کرد و سرزمینهای ایران را از دست متجاوز پس گرفت، ایستادگی مردم و نیروهای مسلح برگرفته از منطق انقلاب اسلامی بود که نباید زیر بار زور رفت و در برابر ظلم ایستاد و از وطن دفاع کرد.
ظرف ۳۰۰ سال گذشته و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، هر زمان در مرزهای ایران اتفاقی و جنگی رخ داده، ایران بخشی از سرزمینهای خود را از دست داده است، وسعت ایران در حدود ۳۰۰ سال پیش دو برابر وسعت ایران امروز است؛ به طوری که بسیاری از کشورهای پیرامون ایران در آن دوره جزو ایران بودهاند، ولی ایران در جریان جنگها بخشی از سرزمینهای خود را از دست داده است؛ برای اینکه کسی مثل امام خمینی (ره) نبوده است که قدرت بسیج کنندگی اسلامی را به صحنه دفاع از کشور بیاورد. امام خمینی (ره) قدرت بسیجکنندگی اسلامی را به صحنه مقابله با دشمن آورد و مردم ایران و قوای مسلح در مقابل حمله عراق که از قبل طراحی شده بود ایستادند و در نهایت سرزمینهای ایران را آزاد کردند.
برخی برای مقابله با صدور انقلاب هجمههای را علیه حزبالله لبنان و جنبشهای اسلامی فلسطین آغاز کردند. شما چقدر این تحرکات را از جانب دشمنان استکباری موثر میدانید که نمودهای فتح خرمشهر را از بین ببرند؟
تفکر انقلاب اسلامی تفکری است که پیشرفت خواهد کرد و اصل این تفکر مهم میباشد که نهضتی که در جهان عرب نیز وجود دارد، بخشهای از این تفکر است. تفکر انقلاب اسلامی بر چند مبنا استوار است که یکی از آن مبانی طبق آیه قرآن این است که شما نمیتوانید سرنوشتتان را تغییر دهید، بدون اینکه خودتان اقدام کنید. «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»
نکته دیگر این تفکر آن است که اگر افراد به صحنه نیایند و کاری انجام ندهند، خدا آنها را یاری نخواهد کرد؛ چرا که شرط یاری خدا این است که مردم ابتدا خدا را یاری کنند باید اول گام از طرف مردم باشد. «ان تنصرالله ینصرکم» و در نهایت یکی از مبانی مهم تفکر انقلاب اسلامی نپذیرفتن ظلم است. امام علی (ع) در آخرین وصیت خود میفرمایند: «کونا لظالم خصما و للمظلوم عونا» نه ظلم را باید پذیرفت و نه باید به کسی ظلم کرد؛ «لا تظلمون و لا تظلمون»، در حقیقت تفکر انقلاب اسلامی دشمن ظالم بودن و یار مظلوم بودن است.
از سوی دیگر اگر افراد با هم باشند و به خاطر خدا بسیج شوند، قدرت آنها چند برابر افزایش پیدا میکند و این به معنی جنگ فیزیکی نیست بلکه به معنی قدرت با هم بودن و سازماندهی است که چنین توانی را فراهم میکند. «ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین» با چنین مبانی روشن است که تفکر انقلاب اسلامی در حال رشد است و هیچکس نمیتواند این مبانی را از بین ببرد.
اندیشه دموکراسی و مردمسالاری که در دنیا در حال توسعه است، یک اندیشه غیراسلامی نیست، بلکه اندیشهای است که یاد میدهد به جای آنکه یک قوم، قبیله، شاه و عدهای خاص بر مردم حاکم شوند، مردم خودشان سرنوشتشان را در دست بگیرند، البته اینکه الان به مردم سالاری چگونه عمل میشود بحث دیگری است، اما به هر حال اندیشه جمهوری اسلامی یک اندیشه اسلامی و در حال توسعه در کشورهای اسلامی است.
نظر سردار علایی درباره شعار نه غزه و نه لبنان/ دفاع از فلسطین و لبنان منطق اسلامی است
در دوران جنگ حضور در لبنان و دفاع از مظلومیت حزبالله برای ما افتخار بود، اما برخی جریانات سیاسی صرف نظر از جهتگیری آنها امروز وارد فضای شدند که سر پلهای مقاومت و نمود مقاومت جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار دادند و نمود عینی آن شعار «نه غزه و نه لبنان است». نظرتان درباره این اتفاق طراحی شده چیست و آیا این طراحی را قبول دارید یا نه؟
صرفنظر از دیدگاه اسلامی، همه قدرتها چه قدرتهای بزرگ و چه قدرتهای منطقهای به دنبال توسعه نفوذ خود هستند و در این راستا آمریکا، عراق و افغانستان را اشغال کرد تا بر آنها حاکم شود و منطقة نفوذ خود را توسعه دهد و امروز نیز در مصر به دنبال این است که جریانات همراه خود را روی کار بیاورد، بنابراین از نظر منطق قدرت، هر کشوری اگر جایی داشته باشد که وقتی با آن ارتباط برقرار کند بتواند قدرتش را توسعه دهد، باید آن قدرت را حفظ کند و نباید آن را از دست بدهد.
وقتی در منطقه شامات و فلسطین جریاناتی هستند که با ایران همسویی نشان میدهند منطق حکم میکند که ایران از آنها حمایت کند، حال چه حزبالله باشد، چه حماس و چه مردم عراق. منطق میگوید که دشمن دشمن من و دوست من است. اسرائیل دشمن ایران است و تا به امروز هم این دشمنی را نشان داده است، در حالی که خود دارای کلاهک هستهای است دنبال حمله به تأسیسات صلح آمیز هستهای ایران است و از سوی دیگر جریانات مقاومت دشمن اسرائیل هستند که دوست ما به شمار میروند.
از نگاه منطق اسلامی مسلمانان دو وظیفه دارند؛ اول اینکه انسانهای مسلمان در همه دنیا باید هوای هم را داشته باشند و دیگری حمایت از مظلوم است و هر کجا مظلومی قرار دارد، باید از او حمایت شود حتی اگر مسلمان نباشد، «من اصبح و لا یهتم بامورالمسلمین لیس بمسلم»
در جریان جنگ بالکان، صربها ۱۵۰ هزار نفر بوسنیایی را کشتند که ۱۶۰۰ نفر آنها فقط کودک بودند. فردی که این روزها در دادگاه بینالمللی در حال محاکمه است، یکی از اتهاماتش این است که ۷۰۰۰ مرد و جوان بوسنیایی را فقط به جرم بوسنیایی بودن و صرب نبودن، کشته است این جنایت عظیمی است.
هر کسی که به دنبال عدالت در جامعه بشری است باید مظلومان را در همه جهان حمایت کند. حمایت ایران از حزبالله و فلسطین از دیدگاه اسلامی واجب است و از دیدگاه ایرانی هم یک منطق درست است، در عین حالی که من فرقی بین منطق ایرانی و اسلامی نمیدانم؛ چرا که ایرانیها مسلمان هستند.
نظر شما :