نجفقلی حبیبی: راه مطهری ادامه پیدا نکرد
دکتر نجفقلی حبیبی در گفتوگو با خبرنگار شفقنا (پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه) درباره ویژگیهای مرحوم شهید مطهری میگوید: از آنجا که بنده افتخار حضور در کلاسها یا جلسات سخنرانی مرحوم شهید مطهری را داشتم به همان میزان به بیان برخی از ویژگیهای ایشان میپردازم. مرحوم مطهری، شخصی بسیار متشخص، متین، محترم و وزین بودند. همان طور که در احادیث آمده است، مؤمن باید یک هیبتی داشته باشد، ایشان کاملا از چنین ویژگی برخوردار بودند بدین گونه که وقتی او را میدیدیم، احساس میکردیم که باید احترامی برایشان قائل شویم. ایشان در عین نجابت و بزرگمنشی، از نظر اخلاقی نیز بسیار وارسته و زاهد بودند.
او میگوید: یکی از بارزترین شاخصههای شهید مطهری این بود که هیچ کاری را از سر ریا و تظاهر انجام نمیدادند، بر خلاف آنچه که متأسفانه امروزه بعضا مشاهده میشود و آن قدر، بازار ریا و تظاهر گرم و داغ است که آدمی در باور اصالت فعل مثبت برخی افراد تردید میکند. در مورد شهید مطهری هیچگاه هیچ فردی حتی گمان و فکر تظاهر از جانب ایشان را در سر نمیپروراند از همین رو بود که رفتار و منش ایشان تأثیر بسیاری بر دیگری میگذاشت.
حبیبی ادامه میدهد: ادبیات متفاوت مرحوم شهید مطهری نسبت به همنسلان و همدورههای خود که افزون بر پردازش به مسایل دینی و رفع شبهات، با شجاعت مقابل خرافهگراییهای دینی و گسترش آنها ایستادگی میکردند نیز از دیگر ویژگیهای ایشان شمرده میشود. اینها ویژگیهایی است که ایشان را از بسیاری از همکیشان در عصر حیات و فعالیتهای دینی – مذهبیشان متمایز میکرد.
نجفقلی حبیبی با بیان اینکه شهید مطهری دلسوزانه تلاش کردند تا حقایق دین اسلام را درک کرده و بفهمد، میگوید: فرهنگ و معرفت ایشان برگرفته از مبانی دین اسلام بود. ایشان یک اسلامشناس کامل و عمیق تربیت شده بود از آن رو که هم بر فقه و اخبار و احادیث و هم بر تفسیر و فلسفه و کلام تسلط کافی داشت و نیز بر تاریخ عقلی دوران اسلامی مسلط بود. همچنین آنچه که طی ادوار گوناگون بر اسلام و مسلمانان گذشته بود را نیک میدانست.
او میافزاید: با مطالعه و جمعبندی کتب تاریخ اسلام، میبینیم که ایشان، نسبت به انحرافاتی که کی و کجا و چگونه وارد دین اسلام شدند و در چه مقطعی ضربههای خود را به اصل دین وارد کردند، بسیار آگاه بود. به همین دلیل ایشان به لحاظ عمق معرفتش به اسلام و معارف اسلامی آن هم به شکل اصیل نه آنچه که بعضا از جانب برخی افراد از آن برای فریب افکار عمومی استفاده میشود، بلکه صرفا برای اسلام و آنچه که اسلام میگوید، مینشست و دقیقا مسایلی که حال به هر شکلی بخشی از آن مربوط به اسلام و مبانی اسلامی میشد را رصد میکرد و بر آن میشد تا بر اساس اصول اسلامی و دور از هرگونه تعصب بیجا آنها را تبیین کند و هیچ ملاحظهای هم در این امر نداشت؛ یعنی مطالب را خیلی راحت بیان میکرد. بنابراین برای شناخت، درک و تفهیم مسایل، نسبت به بسیاری از همعصران و همکیشان خود بسیار بیشتر وقت میگذاشت. به عنوان نمونه همواره در پی حساسیتهای جامعه در مسایل اسلامی بود و اینکه چه اتفاقی از لحاظ فرهنگی در حال رخ دادن است که اگر همین طور پیش برود و رشد کند، ممکن است در آینده به اسلام و مسلمانان ضربه بزند. یکی از مهمترین این مسایل، مساله زنان بود که موضوعات چون حجاب یا حقوق اجتماعی و مدنی زنان را در بر میگرفت.
این استاد دانشگاه درباره حقوق زنان و اندیشهای که در عصر حیات شهید مطهری کم و بیش غالب بود و عکسالعمل ایشان، توضیح میدهد: به صورت تاریخی، تصور در این باره همواره بدین گونه بوده که اسلام، حقوق زنان را نادیده گرفته است. حال، مرحوم مطهری در چنین شرایطی سعی میکرد، به شکل مستدل، انحرافات موجود در این زمینه را از بین ببرد و به شکل عقلانی آن حقایق را از مبانی درست و اصیل اسلامی استخراج کند. ایشان در چنین شرایطی، دیگر چندان در بند شخصیت خود نبودند از آن رو که به هر حال روحانی هستند، حریم و مقامی دارند یا از این دست اعتبارات؛ بلکه میآمدند و در مجلهای نظیر زن روز هم حتی مقاله مینوشتند چون تصورشان این بود که چنین مجلهای به هر حال در بسیاری از خانهها میرود و بدین صورت و از این راه میتوانند مطالب خود را برای بسیاری دیگر ارایه کنند.
حبیبی درباره عملکرد شهید مطهری با نظریههایی که در آن دوران مطرح بوده و در برابر اندیشه و افکار اسلامی قرار میگرفتند، ابتدا اشارهای به ناسیونالیستها دارد و به شفقنا میگوید: در یک دورهای گروهی از افراد، احساسات تند ناسیونالیستی داشتند و بر آن بودند که با ورود اسلام به ایران، آن هویت و فرهنگ اصیل ایرانی مخدوش شده است و سعی میکردند همواره از فرهنگ اعراب انتقاد کنند. حال شهید مطهری در چنین شرایطی به جای جبههگیری، وقت گذاشت و کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را نوشت. کتابی که به جد نگارش آن زحمت بسیاری را میطلبید. ایشان در تحریر کتاب یادشده با دقت بسیار به بررسی، جمعبندی و ساماندهی منابع تاریخی پرداخت. کتابی که هنوز به اعتقاد من نظیر آن نوشته نشده است، مرحوم شهید مطهری با نگارش کتاب یاد شده در واقع یک آشتی منطقی، معقول و مستند را صورت بخشید.
او با اشاره به اینکه البته این مسایل بیشتر تخصصی و مختص روشنفکران بود در مورد ورود شهید مطهری به فرهنگ عامه مردم و انحرافات یا خرافات دینی که ممکن بود گریبان گیر آنها شود، اظهار میکند: فعالیت شهید مطهری، تنها به این حوزهها ختم نمیشد، بلکه فرهنگ دینی عامه مردم را نیز مهم بر میشمرد که از جمله آنها میتوان به فرهنگ عزاداری در حماسه عاشورا اشاره کرد. ایشان گاهی اوقات لازم میدانست در حوزه فرهنگ عزاداری دهه عاشورا نیز ورود پیدا کند. به ویژه آن جا که سایه تحریفات بر سر سنت درست و اصیل عزاداری را احساس میکرد. به هر حال قرنهاست که در فرهنگ ما، عاشورا به عنوان یک تبلور تفکر شیعی وجود دارد اما به مرور زمان، جریانهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی حالا چه با حسن نیت و چه با سوء نیت، تحریفاتی بر این فرهنگ متبلور وارد کردند و چون وجود امام حسین(ع) مقدس بود، برخی گمان میبردند حالا هر کاری به عشق این بزرگوار انجام شود، ایرادی به آن نیست. در چنین موقعیتی که عامه مردم با مسایلی از این دست خو گرفته بودند و دیگر ایستادگی در برابر آن مسایل و تحریفات به راحتی امکان پذیر نبود و ممکن بود مردم علیه گوینده جبهه بگیرند، شهید مطهری با شهامت و شجاعت در برابر تحریفات و خرافات شکل گرفته در زمینه عاشورا ایستادگی کردند و بر آن شدند تا خرافات و تحریفات تاریخی را، از اندیشه اصیل اسلامی و فرهنگ عاشورا بزدایند. به هر حال اینها، همه مسایلی بودند که چه به شکل تخصصی چه به شکل عام وارد جامعه میشدند و ایشان نیز سعی میکردند به شکل مستدل حقایق آن مسایل را برای مردم و جامعه روشنفکری تبیین کنند.
این مدرس دانشگاه درباره دیگر شاخصههای اندیشه شهید مطهری در برخوردشان با سایر ایدهها و نظریهها، اشارهای به مارکسیستها دارد و میگوید: در مسایل اقتصادی نیز مارکسیسم از راه عدالت اجتماعی در حال ورود به جامعه بود، ایشان سعی کرد تا در این مقولهها نیز جای اسلام را مشخص کند؛ کتاب عدل الهی یکی از مهمترین و پر زحمتترین کارهایی بود که ایشان انجام دادند که در اواخر آن کتاب ایشان میفرمایند، این باب، آن هم بدین صورت، جدید است و کاملا هم درست میفرمایند و اظهار امیدواری میکنند که آیندگان بیایند و این راه را ادامه بدهند. موارد یاد شده تنها بخشی از فعالیتهای ایشان بود. شهید مطهری بر اساس ملاحظات دقیق تاریخی پیش از اینکه بسیاری از مسایل آینده را ببیند، نسبت به برخی از اتفاقات اخطار داده بودند.
حبیبی در پاسخ به پرسشی درباره میزان موفقیت حوزههای علمیه در پرورش و معرفی شخصیتی مثل استاد مطهری که هم بین حوزویان و هم روشنفکران و البته دانشجویان و مردم مقبولیت داشته باشد، این پرسش را از آن دست سوالاتی میخواند که حرف زدن در موردش کاری دشوار است و با این حال بیان میکند: بالاخره کم و بیش، هم حوزه و هم دانشگاه به چنین عرصههایی ورود کردهاند اما خیلی باید تلاش کنیم، ذرهبین بگذاریم و چراغ به دست بگردیم تا ببینیم در جایی، میتوانیم چنین شخصیتی پیدا کنیم یا خیر که ظاهرا نمیتوانیم پیدا کنیم. آن هم این چنین دلسوز و کسی که تنها قلبش برای اسلام بتپد و نه برای مقام و مال دنیا که این خود، یک مساله بسیار مهمی است؛ البته من اهانت به کسی نمیکنم اما به هر حال مرحوم شهید مطهری دلسوزی و دقت بسیاری در زمینه اسلام داشت و پس از پختگی کامل و بررسی همه جانبه یک مساله، آن را مکتوب میکرد اما آیا امروزه کتابی نظیر عدل الهی نوشته شده است؟ به نظر من، نه یا دست کم تا آنجا که من اطلاع دارم، نه. حالا دیگری اگر میداند معرفی کند. حتی دست کم کسی ادامه آن راه را هم نرفته است. تلاشهای مرحوم شهید مطهری هم حوزه را تکان داد به گونهای که حوزه و حوزویان وارد فضاهای فرهنگی جدید میشوند و همچنین بر جوانان تأثیر گذاشت و حقایق دین اسلام را بیان کرد که به هر حال همین مسایل سبب شکلگیری انقلاب شد. اگر ما شخصیتی نظیر مرحوم مطهری نداشته باشیم با توجه به شبهاتی که وجود دارد و اتفاقاتی که رخ میدهد سبب میشود برخی به اسلام بدبین شوند یا حتی متأسفانه بیاحترامی کنند. با این همه امکاناتی که امروزه وجود دارد و آن زمان در اختیار آقای مطهری نبود، توقع بیشتری میرود. امروزه چندین رادیو در اختیار حوزه است و الحق، اینها نعمتی است برای آنها. حالا چقدر توانستند نظیر آقای مطهری برخی جوانان را جذب اسلام کنند و مسلمانی برخی دیگر را تقویت، اینها پرسشهایی است که جای طرح دارند.
حبیبی در ادامه با بیان خاطرهای میگوید: در ۱۴ اسفند سال ۵۷، آن زمان که تازه انقلاب پیروز شده بود، آقای مطهری آمدند برای افتتاح دانشکده الهیات. بنده نیز آنجا حضور داشتم و سخنرانی آن روز ایشان نیز موجود است. شما بعد از تصور آن ایام ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، ببینید اعتقاد راسخ و ایمان قوی ایشان به مبانی اسلامی را، از آن رو که صریح میفرمایند، ما خیلی دلمان میخواهد که در دانشکده الهیات بهترین و متخصصترین استاد مارکسیسم (آن زمان نزاع و جدل اسلام و مارکسیسم بسیار مطرح بود) بیاید و در دانشکده الهیات تدریس کند و اصلا ما، کرسی در اختیار او قرار میدهیم. ببینید، طرح این موضوع چقدر شهامت و در عین حال آزادمنشی میخواهد تا طرف مقابل هم بیاید و اندیشه و ایده خود را مطرح کند آن هم در قالب یک صاحب کرسی در دانشگاه و در جایگاه یک استاد. اما متاسفانه حالا دعوای جریانات فکری بیشتر این است که فلان علم و ایده، یکسره غربزده و فاسد است و باید آنها را خشکاند به جای اینکه بیاید نقد کند فکر و ایده اسلامی خود را ارایه کند تا دیگری خود قضاوت کند. قطعا برخی علوم قابل نقد هستند اما این تفکر اشتباه است که در میان مسلمانان مدام با خشکاندن و بستن و کارهایی از این دست راه خود را پیش ببریم و بگوییم ما فلان ایده را از بین ببریم چرا که اگر باشد، جوانان را فاسد میکند. اسلام دینی قوی است و شخصیتهایی نظیر مرحوم شهید مطهری قدرت آن را ثابت کردهاند و شاهد آنکه مرحوم شهید مطهری گفتند، من دلم میخواهد که یک استاد مسلط و توانمند مارکسیست بیاید و در دانشکده الهیات تدریس کند. حالا بحثها شکل دیگری به خود گرفته است و متاسفانه این دیدگاه شهید مطهری در حد حرف و شعار هم باقی مانده است. خب بیایند چهار تا کتاب بنویسند و با اندیشههای رقیب مقابله کنند و آنگاه خود مخاطب تصمیمگیری و انتخاب میکند. فکر نکنید اگر یک حرف منطقی اسلامی درست مطرح شود، با آن مقابله میشود. نه! اصلا کسی نمیتواند مقابله کند آن چنان که مرحوم شهید مطهری در عصر خود، چنان میکردند البته نمیگویم همه این چنین فکر میکنند.
حبیبی با تاکید بر اینکه اسلام دین عقل است و بسیاری از علوم بر پایه استدلال عقلانی بنا شدهاند، ادامه میدهد: ما باید بیاییم و با استدلال نظریه خود، استدلال آنها را باطل کنیم. وقت علما، متفکرین، اهل قلم و... بر سر این جدالهای بیهوده صرف میشود در حالی که به جای آن میتوان چند اثر مستدل و منطقی بیان کرد که بیاید و نظریهای در مقابل نظریههایی باشد که برخی اعتقاد به خشکاندنشان دارند، این بسیار بهتر و کارسازتر از جدالهای لفظی و دشنام دادن است.
این مدرس دانشگاه با تاکید بر اینکه زمانه، زمانهای نیست که عقل را تحقیر کنیم، یادآور میشود: به هر حال تجربه بشری روز به روز در حال توسعه است بنابراین شما استدلال کنید و مردم نیز استدلالها را میپذیرند، دیگر نیازی به این نیست که در کشورهای اسلامی مدام صحبت شود فلان جا را ببندید، فلان چیز را درس ندید یا فلان کتاب را ممنوع کنید.
حبیبی میافزاید: البته این ایراد به بسیاری از ما وارد است؛ در دانشگاهها نیز هیچ تلاشی در راستای بسط و توسعه اسلام، آن هم به شکل عقلانی و استدلالی صورت نمیگیرد و به نوعی میتوان گفت، نرفتیم ادامه راهی را که بزرگانی چون مرحوم شهید مطهری رفتند.
او با تاسف میگوید: راه و سیاق مرحوم شهید مطهری دست کم به آن قوتی که در عمر حیات ایشان وجود داشت، ادامه پیدا نکرد. اینکه کتابهای ایشان منتشر میشود، جای خود اما در اینجا، دنباله راه و اندیشه ایشان مطرح است که متأسفانه این مهم صورت نگرفته است.
او که معتقد است امروز شخصیتی نظیر مطهری که درد نسل جدید را بداند و با زبان آنها به شبهات و پرسشهایشان پاسخ دهد، نداریم بیان میکند: همه چیز سیاسی شده است آن هم با جناحبندیهای رنگارنگ سیاسی. بر همین اساس، هر کسی هم که میخواهد حرفی بزند باید در یکی از این قالببندیهای جریانات سیاسی قرار بگیرد. در حالی که آن نظریه و مطلب را اسلام بیان میکند و از اینرو نباید در چارچوب و قالببندیهای سیاسی قرار بگیرد. وقتی مطلب یا یک نظریه دینی، سیاسی شود، آنگاه دیگر مردم به آن توجه نمیکنند و این خطرناک است.
حبیبی با نگاهی گذرا بر تاریخ و اشارهای بر دوران علمی این مرز و بوم در عصر سلجوقیان، میگوید: تاریخ خیلی درسها به ما میدهد، خواجه نظامالملک، وزیر سلجوقیان بود و بسیار قدرتمند تا جایی که به ملک شاه سلجوقی گفته بوده که «آفتاب در ملک تو غروب نمیکند که هر جا که بگویی، ملک توست» تا پیش از آن ما مدارس گوناگونی در جهان اسلام داشتیم و توسعههای فراوان علمی اما او به یک باره آمد و نظامیه را تأسیس کرد و گفت دیگر فقط این درسها را میخوانیم و بسیاری از علوم را تعطیل کرد بر همین اساس که یکی است از هزاران تجربه تاریخی، این تعطیلیها نه تنها مانعی بر سر راه رشد جامعه است که آن را به عقب میبرد و دچار عقبماندگی میکند.
حبیبی در پایان با بیان اینکه الگوی سیاسی ما مکتب شیعه است و شیعه نیز مکتبی باز و عقلانی به شمار میرود، تصریح میکند: شیعه را نباید تحریف کرد. شیعه مکتب اخلاق، انسانیت و عقلانیت و توحید در مدرسۀ اهل بیت (ع) است. حال ما آنقدر اسیر سیاستزدگی شدهایم که اگر بخواهیم شخصی را پرورش دهیم یا خود پرورش پیدا کند در این دایره سیاست و بر اثر سیاستزدگی متاسفانه به آن رشد و نموی که باید برسد، نمیرسد.
نظر شما :