قاسم تبریزی: سید جمالالدین اسدآبادی عضو لژ کوکبالشرق فراماسونری بود
به گزارش خبرگزاری مهر، قاسم تبریزی مسوول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، در تشریح شرایط زمانه سیدجمالالدین اسدآبادی اظهار داشت: در نیمه دوم قرن سیزدهم هجری، تهاجم گسترده و همهجانبه استعمار غربی به جهان اسلام آغاز شد. این تهاجم واکنشهای گوناگون سیاستمداران و روشنفکران و عالمان و متفکران جامعه اسلامی را به دنبال داشت. برخی فرهنگ و تمدن غرب را پذیرا شدند و به آن علاقه نشان دادند و برخی دیگر به نفی و تحریم مطلق آن حکم کردند. درباره زندگانی سیّد و اهداف او، کتابها و رسالهها و مقالههای بسیاری به زبانهای گوناگون نوشته شده، امّا هنوز چهره واقعی او شناخته و شناسانده نشده است.
وی افزود: شخصیتهای بزرگ استعمارستیز و حرکتهای اصلاحی و ضد استعماری، در طول تاریخ، از مکر و حیله تاریخنگاران استعماری و درباری مصون نماندهاند. هر چه حرکت کوبندهتر و عظیمتر و شکنندهتر بوده، دشمن در جعل و تحریف آن قویتر و پیچیدهتر پا به میدان عمل گذارده است. تاریخ مبارزات صد سال اخیر گواه این دعوی است و نهضت اصلاحی سید جمال بهترین شاهد بر این مدعاست. بر همین اساس، برای واکاوی بهتر موضوع با جناب آقای قاسم تبریزی به بحث مینشینیم.
تبریزی در سالگرد درگذشت سید جمالالدین اسدآبادی، در مورد شخصیت و زندگی سید گفت: سید یکی از پایهگذاران نهضت اسلامی در صد و چهل سال اخیر است. برای شناخت او، ابتدا بایستی شخصیت ایشان را بررسی کرد و دوم دوران سلطه استعمار غرب را بر جهان اسلام مورد توجه قرار داد و سوم اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را مد نظر داشت و چهارم روش مبارزاتی سید و پنجم عملکرد او را نقد و بررسی کرد.
وی افزود: در مورد موضوع اول، اگرچه برخی در خصوص مکان تولد و قومیت سید تشکیک کردهاند، برخی بر آن بودهاند که ایشان را به افغانستان ربط دهند و عدهای اسدآباد همدان را گفتهاند، آنچه مسلم است او متولد اسدآباد همدان است و پدر ایشان سید صفدر است. دوران تحصیل را مدتی در قزوین و بعد به نجف اشرف مشرف میشود و در درس شیخ مرتضی انصاری حاضر میشود و جالب این است که ایشان مدتی هم به درس ملا حسین قلی همدانی، که از عرفا و بزرگان آن دوران بود، حاضر شده، محضر ایشان را درک کردهاند. لذا، سید هم به لحاظ مبانی فقهی در حد یک روحانی برجسته است و هم از تحصیل عرفان و تحصیل معارف دینی اگرچه دورهاش کوتاه بوده. او دارای توان و شناخت و جنبوجوش کمنظیری بود؛ استنباطش از معارف اسلامی و قرآن و شناخت او نسبت به زمان این امکان را به او داده بود که راه درمان جامعه اسلامی را تشخیص دهد. لذا، درس را رها میکند و مبارزهاش را علیه استعمار آغاز میکند.
این محقق و پژوهشگر حوزه تاریخ ادامه داد: سید در دورانی مبارزهاش را شروع میکند که استعمار انگلستان بر نیمی از جهان اسلام مسلط بود؛ توطئه و جنایتهای بیشماری در امپراطوری عثمانی انجام میداد. در مصر و فلسطین و شام و... و هندوستان، که بخش عظیمی از جهان اسلام بود، سلطه پیدا کرد و آنجا با ترویج فرهنگ اسلامی مبارزه میکرد و زبان فارسی را از بین برده بود. در ایران، عواملش به دسیسهچینی و توطئه پرداخته بودند که نمونۀ آن بابیگری و حرکتهای استعماری غرب بود؛ اگرچه در این دوران نباید از جنایتها و تجاوزهای روسیه تزار و هلندیها در اندونزی و برخی از کشورها غافل بود.
تبریزی در مورد اینکه در جهان اسلام اوضاع سیاسی اجتماعی که هم به لحاظ یک دورهٔ سلطهٔ پنهان و توطئههای استعمار در جهان اسلام شاهد نوعی اختلاف و عقبماندگی اقتصادی سیاسی و عملی بودهایم آن را چگونه تحلیل میکنید؟ هم اظهار داشت: در ایران که مصادف میشود با دوران حکومت مستبدانه و اختناق شدیدی که ناصرالدین شاه پدید آورده بود و به نوعی در ایران عصر بیخبری بود یعنی در جهان حرکتهایی شروع شده بود در خود ایران استعمار و جریان فراماسونری و بابیت و بهائیت پنهانی کار میکردند پیدایی صهیونیسم را در اروپا داریم که در داخل هم تلاش میکردند که نفوذ کنند برخی از دولتمردان هم که برای سفر به اروپا میرفتند عموماً جذب لژهای ماسونی میشدند.
وی تصریح کرد: این وضعیت ایران در داخل کشور بود؛ در این دوران سید حرکتاش را شروع میکند و حرکت سید را نمیشود انقلاب تلقی کرد بعنوان یک نهضت یا جنبش اصلاحی که او خواهان تحولات در جهان اسلام بود و بازگشت به قرآن و اصول اصلی اسلام چون فرهنگ غرب بتدریج داشت فرهنگ و معارف اسلامی را از جامعه دور میکرد. لذا او حرکت خود را در مصر شروع کرد در دانشگاه الازهر. علیرغم اینکه در آنجا هم علیه او عوامل انگلیس تلاشهایی میکردند فعالیتهایش را شروع میکند و مورد اقبال و استقبال گسترده طلاب و جوانان و روشنفکران مصری قرار میگیرد و برجستهترین افراد که تقریباً به عنوان حامی سید میتوان مطرح کرد شیخ محمد عبده بود که بعدها به ریاست دانشگاه الازهر میرسد.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ اذعان داشت: در مصر، محدودیتهایی قائل میشوند و ایشان به فرانسه میرود و در آنجا مجله «عروهالوثقی» را با همکاری شیخ محمد عبده راهاندازی میکند؛ این روزنامه یکی از عالیترین جریدههای سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی آن دوران بود که متأسفانه در ایران آن گونه که شایسته است شناخته نشده و ترجمه کاملی در دسترس قرار نگرفته است؛ اگرچه محققان ما در آثار خودشان عموماً به این روزنامه استناد کردهاند. برای شناخت اندیشههای سید جمال میشود به این روزنامه استناد کرد، زیرا اکثر مقالاتش را خودش تألیف میکرد. بعد، او به ایران میآید و فعالیتهای خود را آغاز میکند؛ او تعدیل استبداد و اصلاح در مملکت و جذب و رشد نسل جوان و طلاب را در مملکت میخواست.
وی افزود: اطرافیان ناصرالدین شاه، که وابسته به روس و انگلیس بودند، شروع میکنند به توطئه کردن که در نهایت ایشان را با وضع ناشایستی از زاویه حضرت عبدالعظیم از ایران اخراج میکنند. در همین دوران، قرارداد ننگین تنباکو توسط ملکم خان و استعمار وابسته به انگلیس، که ایران را تحت سلطۀ استعمار در آوردند، بسته میشود و سید شروع میکند علیه آنها فعالیت کردن؛ نامهای به مرجع تقلید زمان، میرزا محمد حسن شیرازی، به سامرا میفرستد اگرچه او قبلاً مکاتباتی با مرحوم میرزای نائینی، که بعدها کتاب تنزیه الامه را نوشت، داشتند. به هر صورت، علمای ایران ـ مرحوم شیخ فضلالله نوری و مرحوم میرزا حسن آشتیانی ـ در سراسر مملکت علیه این حرکت استعماری مبارزه را شروع میکنند و قرارداد تنباکو با شکست رو به رو میشود.
تبریزی یادآور شد: در بخشی از این حرکت، نباید نقش سید جمال را نادیده گرفت اگر چه فتوای مرجع تقلید بود که قرارداد را ملغی کرد، ولیکن سید در اینجا فعالیتهایی انجام داد. بعد، به انگلستان میرود و در آنجا روزنامه «ضیاءالخالقین» را منتشر میکندـ متأسفانه از آن هم ترجمه کاملی در دست نیست. سفری به هندوستان میرود، زیرا هندوستان مسلمانان زیادی را در درون خود داشت و فرهنگ اسلامی بر آنجا سایه انداخته بود، بهخصوص اینکه زبان رسمی آنها فارسی بود و شیعیان جایگاه عظیم و بزرگی داشتند، ولی انگلستان در طی دویست سال توانست این مملکت را از جهان اسلام جدا کند و هم زبان فارسی را از بین ببرد و هم فرهنگ شیعی را تضعیف کند، اما سید جمال در آنجا مجلهای منتشر میکند و نامههای زیادی دارد. باز، سفری به روسیه میرود و از آنجا به تفلیس و شروع به نامهنگاری و مکاتیبی به علما میکند و در آن دعوت میکند به مبارزه علیه استبداد و بازگشت به اسلام و نهایتاً همه جا برای او راهها بسته میشود و به استانبول میرود.
وی ادامه داد: سلطان عبدالحمید به قصد اینکه میتواند از شخصیت او استفاده کند امکاناتی به ایشان میدهد، ولیکن سید شروع میکند به طرح هیئت اتحاد اسلام که تنها راه پیروزی مسلمانان اتحاد و همبستگی است تا بتوانند در برابر استعمار بایستند. در آنجا هم عوامل انگلستان و بعضی عوامل ضعیفالنفس علیه سید جوسازی میکنند. سید هم برای اینکه نقشههای استعمار را بتواند خنثی کند سعی میکرد هویت ایرانی خود را نگوید یا میگفت سید جمال حسینی یا شیخ جمالالدین و نزدیک سی و شش اسم برای خویش قرار داده بود تا شناخته نشود. در ایران، روزنامهها پنهانی توزیع میشد که بعضی افراد تحت تأثیر شخصیت ایشان قرار گرفته بودند، از جمله میرزا رضای کرمانی که از طلاب و روحانیون بود و مورد ظلم و ستم حکام کرمان و تهران قرار میگیرد.
مسوول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی در ادامه تصریح کرد: نهایتاً، در زمانی که سید در ایران بود، مدتی از محضر او استفاده میکند و وقتی که سید را از ایران اخراج میکنند به استانبول میرود و اوضاع ایران و مظالم ناصرالدین شاه و ایران را مطرح میکند و سید میگوید که چرا احساس ذلت میکنی؟! موانع را باید از سر راه برداشت. او برداشتش این بود که سید حکم قتل ناصرالدین شاه را داده. پس، راهی ایران میشود و در حرم حضرت عبدالعظیم شاه را به قتل میرساند که خود این بهانهای میشود تا سید را سلطان عثمانی مسموم کند. حال، اینکه آیا خود سلطان این کار را انجام داده یا عوامل انگلیس این کار را کردهاند موضوعی است که باید روی آن تحقیق انجام شود.
تبریزی محورهای حرکت سید را به این شکل تقسیمبندی کرد و گفت: ۱- سید مخالف استبداد حکام بود چون این استبداد مانع گسترش علم و فرهنگ اسلامی و احیای دین بود ۲- از جهل و بیخبری مردم مسلمان و جوامع اسلامی نگران بود و راه آن را گسترش دانش میدانست که اگر زمینۀ گسترش دانش را به وجود بیاوریم، حکام ظالم نمیتوانند کاری کنند و جامعه به رشد علمی میرسد و میتواند مملکت را اداره کند. از نفوذ خرافات و قشریگری و تنگنظری نگران بود و با توجه به تحولات جهان اسلام اختلافهای شیعه و سنی و فرق را معضلی بر سر راه رشد و تکامل جوامع اسلامی میدانست و هیئت اتحاد اسلام را هم بر همین اساس بنا کرد.
وی افزود: طرح استعماری جدایی دین از سیاست را شگرد غرب و انگلستان میدانست که بدین واسطه مسلمانها را از سیاست دور کنند و بر جوامع اسلامی مسلط شوند. لذا، خواهان دخالت دیانت در سیاست و حتی حضور علما در متن تحولات سیاسی بود. از نامهها و اندیشههای سید جمال میشود به دستاورد مسئلۀ نفوذ استعمار غربی نیز پی برد. همان طور که اشاره کردیم، این استعمار در تمام ابعاد فردی و اجتماعی جهان اسلام رسوخ کرده بود. جامعه اسلامی در اقتصاد و مسائل نظامی عقبافتادگی داشت و به لحاظ بهداشت عقبماندگی مضاعفی را در جامعۀ اسلامی شاهد بودیم.
این نویسنده و محقق بیان کرد: سید چاره و راهحل همه اینها را در آن تشکلها و حرکتهای اسلامی دانست که باید نسل جوان وارد عرصه مبارزه شود. تأثیر حرف افرادی مثل کواکبی در سوریه که بعدها «طبایعالاستبداد» و «امالقرای» جهان اسلام را نوشت و نشریاتی داشت. در مطبوعات و شخصیتهای ایران مؤثر بود بازگشت به اسلام در هندوستان سیداحمدخان هندی که یکی از متفکران جهان اسلام بود، ولی بر اثر دسیسههای انگلیس و سادهاندیشی و عدم درک از حرکت استعمار دانشگاه درست کرد و قرآن را تفسیر مادی کرد که سید در مقابل این حرکت به عنوان یک بحث ماتریالیستی و انحرافی ایستاد و رسالهای داد و آن تأثیر زیادی داشت، بهخصوص سید احمد هندی زمانی مباحث را مطرح کرد که علما علیه هندوستان مبارزه میکردند. آثار سید را به صورت پراکنده داریم که نیازمند جمعآوری و چاپ مستقل برای شناخت و بهرهبرداری بهتر است.
این پژوهشگر تاریخ در مورد اینکه بعضی از تاریخنگاران سید را متهم به عضویت در انجمن فراماسونری قاهره کردهاند هم اظهار داشت: در اینکه سید در لژ کوکبالشرق در قاهره عضویت داشته؛ هیچ شکی نیست که در آنجا اسم نوشته، ولیکن در اندک مدت از آنجا اخراج شد و دیگر اینکه زندگی و مبارزات سید نشان نمیدهد که او یک ماسون باشد. چهرههای فراماسونری در ایران مثل تقیزاده و محمدعلی فروغی که مدافع انگلیس بودند و حسین قلی خان نواب و.... که در دوره مشروطه و پهلوی تعداد زیادی هستند که خیانت آنها محرز است. لذا، در خصوص سید شرکتشان خطا بوده، زیرا شخصیت سید والاتر از آن بود که در آنجا شرکت کند اگرچه برای تحقیق و ارزیابی باشد.
وی افزود: به هر صورت، این بحث به عنوان یک انتقاد به عملکرد سید بایستی محفوظ باشد، اما نه آن طور که اسماعیل رائین به دستور ساواک تحلیل کرد یا محمود کتیرایی از مرتبطین ساواک چهره سید را خدشهدار کرد یا برخی افراد مثل ابراهیم صفایی، که از تاریخنگاران شاهنشاهی بود، علیه سید نوشت. عمدتاً، نویسندگان شاهنشاهی و مارکسیستها و خود ماسونها علیه سید نوشتهاند و بیشتر سید را مرتجعی میدانستند که اسلام را در دورۀ عصر علمگرایی و رشد صنعت مطرح کرد. تفکر ماتریالیستی آنها، جریان شاهنشاهی، هم به سبب آنکه یک روحانی بزرگ عظیمالشانی وارد مبارزه شده و مبادا این الگو بشود برای دیگران از این جهت سید را مورد نقادی قرار دادند.
تبریزی ادامه داد: مسئله سوم برخی از نویسندگان هستند که بر اثر ناآگاهی با بعضی از محققان تحت تأثیر القائات قرار گرفتهاندـ که هنوز هم برخی از اینها را داریم. اما، آیا سید در حرکت خودش بینقص بوده؟ در این نقادی چهار مسئله بایستی رعایت شود: ۱- شخصیت روحانی و مبارز سید از ابتدا تا شهادت، ۲- عملکرد سید در جهان اسلام که باعث بیداری و نهضت و انقلاب شد، ۳- شاگردان و یاران او مثل شیخ محمد عبده و عبدالرحمان کواکبی و افرادی که تحت تأثیر سید قرار گرفتند، ۴- اسناد و مدارکی است که ما در مورد سید از نوشتهها داریم؛ هیچگاه سراغ نداریم یک فراماسون علیه استعمار صحبت کند یا از اسلام دفاع کند.
وی یادآور شد: در مرامنامه ماسونی هم هست که یک ماسون نباید تعصب داشته باشد و دیندار و بیدین و یهودی و مسیحی یکی باشد. سید این گونه نبود که وارد مبارزه نشود، بلکه مدافع دین و دارای خط مشی مشخصی بود. اینها حرکتی است که بر خی از روی عناد و جهالت انجام میدادند و حتی گاهی نامهها و عکسهای جعلی برای خراب کردن ایشان منتشر میکردند که البته نامهها عمدتاً خدشهدار است، زیرا با مبانی فکری اندیشۀ سید همخوانی ندارد. اما، سید را نمیشود با یک مرجع تقلید یا حضرت امام مقایسه کرد. سید در آخر عمر متوجه برخی از کارهای خود شد و نقاد اندیشه و عملکرد خودش بود، از جمله اینکه گفت این نیرو و توانی را که من در دربار شاهان صرف نمودم ای کاش با مردم سپری کرده بودم! که شاگرد او محمد عبده پس از سید شروع به تفسیر و پرداختن به مبانی اعتقادی قرآن کرد.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: بحث دیگری که به سید مرتبط میکنند این است که او را جزء سلفیها محسوب میکنند که خلاف تفکر شیعی و ارتباطی است که او با علما و بزرگان تشیع داشته. در دورانی که ایشان در استانبول بود، برخی افراد به گرد او جمع شدند که جای نقد دارد مثل میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی که هر دو بابی ازلی بودند. بنابراین، این سؤالها مطرح میشود که آیا اظهار دیانت کردهاند و سید را فریب دادهاند یا واقعاً توبه کردهاند؟ هر چند بعد از قتل ناصرالدین شاه با هماهنگی مظفرالدین شاه به ایران میآیند و در ایران کشته میشوند، ولیکن حضور برخی از افراد در کنار سید جای نقد دارد که اگر نمیدانست خوب جای نقص بوده و اگر تحمل کرده یک انتقاد است، اما ما سید را در دوران خودش و با توجه به موقعیت آن زمان ارزیابی میکنیم و عملکردش را در کل به عنوان یک عالم بزرگ مذهبی که نه در ایران بلکه در جهان اسلام زمینههای نهضت و جنبش علیه استبداد را فراهم کرده است مورد تقدیر و بزرگداشت قرار میدهیم و مسلماً در مورد سید بایستی حوزه و دانشگاه بیشتر کار کنند.
تبریزی در مورد اینکه عدهای صاحبنظران سیدجمال را بنیانگذار حرکتی میدانند که امروز به عنوان روشنفکری دینی معروف است. میزان تأثیرگذاری سید بر روشنفکران صد سال اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟ هم گفت: روشنفکری را باید در ابتدا تقسیمبندی کرد. اگر روشنفکری غربزده است، سید مخالف غرب بود و اگر روشنفکری الحادی و ماتریالیستی است، سید یک عالم مذهبی بود و اگر روشنفکری اصلاح و بازگشت به صدر اسلام است، درست میگویند. یک زمان، از دل اندیشه سید، روشنفکری غربزده و التقاطی و ضد دین در میآید؛ سیدی که در مورد سید احمدخان هندی در مورد تفسیر مادی قرآن نقد میکند نمیتواند یک آدم سکولار باشد. بعضی دوستان تحت تأثیر القائات قرار میگیرند یا سطحینگری میکنند.
وی افزود: اتفاقاً، من فکر میکنم در بین متفکران ما شهید آیتالله مطهری به عنوان یک اندیشمند کمنظیر سید را خوب شناخته؛ هم از او دفاع میکند و هم نقش او را در جنبش بیداری تأیید میکند، اما دستاورد سید عمیقتر است، مثلاً در متفکران جهان اسلام مثل شکیب امیر امین، کواکبی، علامه اقبال لاهوری سید را خوب شناخته و از ایشان تعریف کرده. امروز، با توجه شبهات و القائات بایستی همایش و نشست برگزار کرد و دانشگاهها بایستی در پایاننامهها فعالیت کنند و اسناد را از تفلیس و دیگر کشورها جمعآوری کنند.
نظر شما :