دموکراسی برای ما هنوز رویایی ناشناخته است
بیانیه کانون نویسندگان ایران در اسفند ۱۳۵۷
خصلت دموکراتیک انقلاب ایجاب میکند که با سرنگونی نظام استبدادی مطلق، حق ملت در تعیین سرنوشت خویش به معنای کامل و جامع تضمین گردد، رای اکثریت حاکم باشد، و حقوق دیگر گروهها و آزادیهای اجتماعیشان به بهانه حاکمیت رای اکثریت پایمال نشود. لازمه دموکراسی آن است که زبانهای تاکنون بسته، از این پس بیهیچ واهمه و هراسی باز شود، هیچ کس به جرم انتشار عقیده سرکوب نشود، هیچ عقیده یا فکری به طور آشکار یا ضمنی ممنوع نگردد، هیچ فرد یا گروهی از حقوق دموکراتیک خود محروم نماند و متقابلا حقوق دموکراتیک دیگران را هیچ نگیرد. در یک کلام دموکراسی ایجاب میکند که مردم برای تعیین سرنوشت خویش بتوانند از تمام افکار و نظرات و راهحلها آگاه شوند و پس آنگاه آزادانه انتخاب کنند. «آزادی» بدون «آگاهی» و بدون داشتن محیطی متنوع برای برخورداری از همه امکانات آگاهی، هر چه باشد آزادی مورد نظر یک جامعه انقلابی نیست.
خصلت ضد امپریالیستی انقلاب ایجاب میکند که تنها نیرویی که قادر به مقابله سهمگین با امپریالیسم است، یعنی نیروی مردم، بسیج و به تمام فوت و فنها و شگردهای ظریف وابستگیهای امپریالیستی و مبارزه با آنها، آگاه گردد. تنها در این صورت است که خطر انحراف از روی جهل را میتوان از میان برد. تنها در این صورت است که امپریالیسم رانده شده از در، نخواهد توانست از پنجره وارد شود.
پس درین نبرد انقلابی، آگاه کردن توده مردم از هر نظر، ضرورتی حیاتی است و وظیفهای که برای سازمانهای دموکراتیک روشنفکری از نوع کانون نویسندگان ایران، در این مرحله از انقلاب متصور است، چیزی جز تقویت آگاهی عمومی و پاسداری از آزادیهای اساسی مردم نمیتوان بود.
در قیام یکپارچه و متحد مردم میهن ما برای واژگونی نظام استبدادی و وابسته به امپریالیسم، در مرحله حاضر، یعنی در آغاز استقرار حکومت موقت و اقدامات این حکومت تاکنون، متاسفانه علایم و نشانههای نگران کنندهای به چشم میخورد، که هر چند هنوز نمیتوان نام انحراف به آنها نهاد، اما آشکارا میتوان گفت که در صورت تکرار و استمرار، به خصلتهای دموکراتیک و ضد امپریالیستی انقلاب لطمههایی جدی و کاری وارد خواهد آورد و اگر ما اکنون به هر ملاحظه و بهانه، در این مورد به ملت و دولت هشدار ندهیم در واقع از انجام نقش و وظیفه خود کناره گرفتهایم.
روش قاطعانه و سازشناپذیری که بیش از سرنگونی نظام سیاسی سابق مشخصه بارز و متعالی رهبری انقلاب بود، به نظر میرسد که اینک، در حکومت موقت فعلی، به موضعی بیش از پیش نرم در برابر دشمنان انقلاب و بیش از پیش سخت در مقابل یاران انقلاب در حال استحاله است. اختلاف عقیده درباره هر مساله دیگر هر اندازه زیاد باشد، در این مورد خاص هیچ اختلافی بین جانبازان و هواداران انقلاب نیست که سخن گفتن از پیروزی کامل رژیم استبدادی بدون درهم ریختن کامل ابزار قهر این رژیم یعنی ارتش شاهنشاهی، ادعایی پوچ و واهی، و حتی خطرناک و گمراه کننده است. متاسفانه اقدام دولت موقت در این زمینه تاکنون در جهت تثبیت و احیای همان ساخت ضد انقلابی ارتش، با اندکی ترمیم و اصلاح در مسائل سلسله مراتب فرماندهی و در مقابل ابراز تمایل آشکار به خلع سلاح نیروهای انقلابی از جان گذشتهای بوده است که پیروزی نظامی انقلاب را تعیین کردهاند. چگونه میتوان خواست منطقی مردمی را که طالب ارتشی خلقی برای انقلاب و انحلال ارتش ضد انقلابند و در این راه دهها هزار شهید دادهاند، خواستی افراطی و غیرمنطقی خواند، در حالی که بقا یا فنای انقلاب درست وابسته به انحلال ارتش ضد انقلابی شاهنشاهی است. آیا پافشاری بر ابقای ارتش ضدانقلابی با همان ساخت و سازمان (و به ناچار با همان وظیفه و رسالت) نوعی گرایش به احیای «ثبات» ضد مردمی پیشین و اصرار در خلع سلاح سربازان واقعی انقلاب، نوعی رای عدم اعتماد به پاسداران راستین نظام انسانی جدید نیست؟
این نگرانی به ویژه هنگامی تشدید میشود که به تجلیات گرایش یاد شده در زمینههای دیگر بر میخوریم، کارگران و کارمندانی که با اعتصاب سراسری و همگانی خود رژیم ضد مردمی سابق را به زانو درآوردند و در این راه انواع فشارها و رفتارهای غیرانسانی عمال رژیم سابق را به جان خریدند، اینک فرمان میگیرند که زیر نظر روسای انتصابی بکار باز گردند، بیآنکه شوراهای منتخب آنان که رهبری کننده این اعتصاب تا مرحله پیروزی بودهاند، به چیزی گرفته شوند و حقی جهت اظهار نظر در مورد شرایط کار داشته باشند. سخن بر سر آن نیست که شوراها خواهان سهمی از غنایم این جنگاند، سخن بر سر آن است که اگر قرار است رابطه فرماندهی و تابعیت همچنان پایدار بماند، پس این انقلاب چه حق جدیدی به مردم برای دخالت در سرنوشت خویش داده است؟ و اگر قرار است نمایندگان منتخب مردم در مقابل اراده مقامات انتصابی همچنان مطیع و فرمانبردار باشند و مورد کمترین مشورت هم قرار نگیرند، پس چه چیز تغییر کرده و انقلاب کدام دموکراسی نامریی را به ارمغان آورده است؟
در همین رابطه است که اندکاندک نشانههای نگران کننده استقرار مجدد سانسور و محدودیت آزادی عقیده و بیان نیز مجال بروز و گسترش مییابد و جبرا به گرایشهای انحصارطلبانه دامن میزند و میدان عمل را برای گروههای فشاری که خود را منتسب به دولت یا رهبری انقلاب معرفی میکنند، آزاد میگذارد.
درست است که عمل گروههای فشار را نمیتوان و نباید به حساب دولت گذاشت، ولی اگر دولت به طور علنی و آشکار خود را انحصاردار انقلاب و رادیو تلویزیون اعلام نمیکرد، بالطبع گروههای فشار نیز مجال نمییافتند که روزنامهها را تهدید کنند و با خشونت و ارعاب تظاهرات و اجتماعات و جلسات سخنرانی و بحث را تعطیل کنند، یا کتابخانهها را مورد حمله و تصفیه سرخود قرار دهند، یا دست به اقداماتی زنند که بالمال ممکن است به تضییع حقوق زنان که بخش عمدهای از انقلاب ایران را تشکیل دادهاند، منجر شود، یا به بهانه برخی تعصبات کار را به حذف مراسم و آیینهای ملی دیرینه ایران از کتابهای درسی بکشاند.
انقلاب ما هنوز ماه اول زندگی خود را میگذراند، دموکراسی برای ما که از زیر ستم دو هزار و پانصد ساله درآمدهایم هنوز رویایی ناشناخته است. در این دموکراسی نوزاد که حاصل انقلاب یکپارچه همه مردم است هنوز دولت و ملت یکی است و همه خود را موظف به حفظ اتحاد برای مقابله با امپریالیسم و بقایای استبداد میدانند. پس نگذاریم در این دموکراسی جنینی، گرایشهای ضد دموکراتیک با تکیه بر فرهنگ استبدادی کهن و ریشهدار، از هم اکنون فرصت رشد پیدا کند. کانون نویسندگان ایران به عنوان سازمان دموکراتیک که از یازده سال پیش تاکنون برای احیای حق آزادی عقیده و بیان با رژیم در جنگ بوده، در دوران جدید نیز به عنوان جزیی از نیروی انقلاب خود را موظف میداند با استفاده از حق آزادی عقیده و بیان نگرانی عمومی خود را هرگاه که لازم بداند در معرض داوری مردم بگذارد، و به دولت هشدار دهد تا از ایفای نقش خود در پاسداری از دستاوردهای انقلاب کوتاهی نکرده باشد.
ما اعتقاد داریم که هر گونه تجاوز به حقوق دموکراتیک مردم، هر گونه ایجاد محدودیت در آزادیهای اساسی خلق، خواه رسما و با استفاده از اهرمهای قدرت دولتی و خواه به طور غیررسمی و از طریق آزاد گذاردن یا تحریک عوامل و گروههای فشار، نه تنها به استقرار آزادی و دموکراسی در میهن ما نمیانجامد بلکه شرایط لازم برای رشد و تقویت بقایای استبداد و گروههای ضد ملی و ضد مردمی را از هم اکنون فراهم خواهد کرد فرصتطلبان میدان خواهند یافت تا مانند گذشته ولی با دستاویزهایی از نوع دیگر، قدرت را در انحصار خود در آوردند، چنین وضعی بیگمان به دلسردی، بیاعتنایی و سرانجام خشم و عصیان مردم منجر خواهد شد، چندان که بار دیگر دولت به شکل قدرتی بیگانه از ملت، ناچار به قهر و سرکوب متوسل گردد و تاریخ به شیوهای دیگر و با عواقبی مصیبتبار تکرار شود.
با توجه به این خطرات و به سابقه وفاداری به آرمانهای آزادی، استقلال و دموکراسی کانون نویسندگان ایران وظیفه خود میداند که توجه دولت موقت و همه نیروهای انقلابی را به لزوم تفاهم متقابل و وحدت مساعی برای صیانت دستاوردهای دموکراتیک انقلاب جلب، و اهمیت موقعیت خطیر کنونی را به همگان گوشزد کند.
کانون نویسندگان ایران
۹ اسفند ۱۳۵۷
نظر شما :