مرتضی مطهری در کنار یک ملحد معروف و سگش- محمد مطهری
اگر خبری با عنوان «مرتضی مطهری در کنار یک ملحد معروف و سگش + عکس» در روزگار پیش از انقلاب منتشر میشد، فضای جامعه به گونهای بود که اکثریت افراد، غرض از چنین گفتگویی را درک کرده و آن را افتخاری برای یک روحانی محسوب میکردند، اما جامعۀ امروز چطور؟
متأسفانه کلمه «ملاقات» در ادبیات سیاستزده فعلی، معنای تأیید و وابستگی و گاهی تسلیم و دلدادگی به خود گرفته است. حتی در مجالس ختم، برخی شخصیتهای سیاسی و غیرسیاسی هر لحظه رصد میکنند که مبادا فردی «مسألهدار» در کنار آنان بنشیند و انتشار عکسی از این کنار هم نشستن «مسألهساز» شود، یعنی نه تنها ارتباط و گفتگو بلکه گاهی نشستن اتفاقی چند دقیقهای در کنار یک فرد هم واژههایی نظیر «سادهاندیشی»، «تأثیرپذیری» و «همسویی» را به دنبال دارد.
برخی مراکز حوزوی و غیرحوزوی افتخارشان این است که هیچ روشنفکری تاکنون نتوانسته از نگهبانی آنها عبور کند و از سوی دیگر برخی روشنفکران و دگراندیشان نیز از ارتباط نداشتن با «جنس آخوند!» به خود میبالند. عدهای از دو طرف نیز که به فواید این گفتگوها واقفند، در جو سیاستزده کنونی به خاطر شلوغبازیهای بعدی عطای آن را به لقایش میبخشند.
نتیجه این میشود که افراد فرهیخته و دانشپژوه جامعه از بسیاری ملاقاتها و گفتگوهای سودمند محروم شده و هر کس خود را محدود به دیدار با همفکران خود میکند. افراطی با دوستان افراطیاش خوش است و تفریطی با دوستان تفریطیاش. کسی هم که چند مورد موضع اعتدالی داشته، خود و دوستانش را صراط مستقیم در همه امور تلقی میکند و افراد نوعا توسط اطرافیان و دوستان خود تأیید شده و خود را معتدل میپندارند. هر وقت هم سخن از ملاقات یا مواجهه با منتقد یا مخالف فکری میشود راه حل را مناظره در جمع میبینند که هدف اصلی از آن غالبا اثبات خود و نفی دیگری است.
در چنین شرایطی جامعه از ثمرات بیشمار گفتگوهای صمیمانه و رودررو - که رسوا شدن اختلافافکنان از آن جمله است - دور مانده و در نتیجه عرصه به دست افراد کمسواد و غوغاگر میافتد. این گونه است که بدخواهان به راحتی از یک متفکر سنتی حوزوی در ذهن برخی دانشجویان یک موجود بیمنطق و خشن، و از هر روشنفکری در ذهن برخی طلاب، فردی وابسته و بیدین و بلکه ضد دین میسازند.
شهید مطهری کتاب «دو قرن سکوت» مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب را شدیدا مورد انتقاد قرار داد، اما چون مرز انتقاد و نیز رسم دوستی را میشناخت رابطه دوستانهاش با دکتر زرین کوب را چنان حفظ کرده بود که وقتی کتاب ننگین «بیست و سه سال» منتشر شد، چنین تشخیص داد که پاسخ این کتاب را اگر افراد غیرروحانی بدهند مؤثرتر است و لذا از سه دانشمند دانشگاهی از جمله دکتر زرین کوب خواست که نقدی بر آن بنویسند و وی نیز با طیب خاطر پذیرفت (متأسفانه بخش اعظم دستنوشته این کتاب مفقود شد).
پرسش مهم در اینجا این است که با توجه به اینکه «تهمت نیوز»ها - که از طیفهای مختلف فکری هستند- حتی گفتگوی علمی با منتقدان را برنمیتابند، واقعا چه راهی برای حل این معضل وجود دارد؟ در شرایطی که به محض آنکه یک مرکز متعهد حوزوی یا غیرحوزوی بخواهد جلسۀ گفتگوی نقادانه با یک روشنفکر بگذارد مدیر آن به دهها اتهام از غربزدگی و غیره مزین میشود چاره چیست؟ در فضایی که بسیاری روحانیون حاضر نیستند حتی برای پاسخ به سؤالات شرعی، به کسی که بیست سال پیش زیر نامۀ مسألهداری را امضا کرده یا جوانی که به خاطر مسألهای سیاسی چند شبی را در زندان گذرانده وقت ملاقات بدهند چه باید کرد؟
به نظر میرسد یک راه حل مناسب، سامان دادن حرکتی جمعی است به این نحو که تمام عالمان حوزوی و دانشگاهی و مراکز علمی از سنتی و روشنفکر که درست یا نادرست، ادعای فهم درست اسلام را دارند در یک حرکت هماهنگ، یک زمان مشترک و معین در ماه را «روز گفتگو با منتقدان فکری» قرار دهند و دربها را به روی آنان بگشایند.
تا زمانی که «کنار هم نشینی» مشکلساز تلقی شود، زمینهای برای رشد کرسیهای آزاداندیشی فراهم نمیشود، همچنانکه بیهزینه کردن ارتباط و گفتگوهای علمی با منتقدان و مخالفان، پیش شرط هر گونه اقدام در راه وحدت حوزه و دانشگاه است. تحقق این امر با یک حرکت جمعی که قبح خیالی ملاقات با منتقد یا مخالف را میزداید ممکن است. البته گفتگو با منتقد و مخالف - بر خلاف تصور برخی - ملازم با نسبی بودن حقیقت، عدم قاطعیت در برخورد با معاندان در آنجا که اسلام تجویز کرده، و یا انفعال، وادادگی و عقبنشینی از مواضع فکری خود نیست. استثنا شدن موارد نادری در شرع مانند منع همنشینی با بدعتگزاران در شرایط خاص را نباید از نظر دور داشت.
روشن است که مانند بسیاری امور دیگر، گفتگو نیز در مواردی ممکن است تنها در ظاهر به شکل ملاقات و گفتگو باشد اما اغراض دیگری را دنبال کند. در عین حال هرگز به خاطر سوءاستفاده عدهای اندک نباید جامعه را از چنین نعمت بزرگی محروم کرد و همه ملاقاتها را با نگاه بدبینی نگریست. این مانند آن است که چون در مواردی مأموران قلابی از لباس پلیس سوء استفاده کردهاند، مردم به همه پلیسها به دیده تردید بنگرند و یا پلیس از استفاده از یونیفورم منع شود.
آیا اسلام به ما میگوید فرد غیرمغرضی را که نسبت به اعتقادات یا عملکرد ما انتقاد داشته و متفاوت از ما فکر میکند بایکوت کنیم تا هر روز در موضع مخالفش تندتر شود؟ تجربه نشان داده است که با برخوردهایی از این دست، فرزندان چنین افرادی که بیمهری به پدر یا مادر خود را لمس کردهاند غالبا نه یک منتقد، که یک مخالف جدی از آب در میآیند. این برخوردهاست که دشمنان را خوشحال میکند و لذا دشمن چه بسا برای رسیدن به این هدف سعی کند با ابراز خوشحالی تصنعی از ملاقات یک فرد با منتقدان، این تصور را برای ما ایجاد کند که این گفتگوها به نفع دشمن است چون باعث شادی او شده است و با این ترفند ساده، رفتار ما را در جهت دلخواه مدیریت کند و میکند.
شهید مطهری با روشنفکرانی که بعضا منتقد جدی اساس روحانیت بوده و همسران برخی از آنان بیحجاب بودند در عین حفظ صلابت و سلامت فکری، دوستی و ارتباط علمی مستمر داشت. ما چه کردهایم؟ آیا نباید هرگز با منتقدان خود روبرو شویم؟ آیا ملاقاتکنندگان با ما تنها باید از مریدان یا همفکران ما باشند؟ آیا جز یک اراده و حرکت جمعی میتواند به این برداشتهای کودکانه که الف در کنار ب نشست، پس از نظر فکری و عقیدتی از یک طایفهاند پایان دهد؟
منبع: تابناک
نظر شما :