چهار نسل تودهایها/ نگاهی به مشی و شناسنامه حزب توده ایران
این تعریف گرچه وقتی اشاره به نقش و تاثیر ادبی و فرهنگی حزب توده ایران دارد، سخنی است درست، اما روی دیگر این تعریف، انکار نقش سیاسی و از آن مهمتر «مشی و هویت سیاسی حزب توده ایران» است. در حالی که حزب توده ایران یک کلوپ (باشگاه) فرهنگی و ادبی و هنری نیست، بلکه یک حزب به معنای واقعی کلمه، سیاسی است. بنابراین، ابتدا باید از «مشی تودهای» سخن گفته شود و آنگاه میتوان به نقش و تاثیر فرهنگی و هنری و ادبی حزب نیز پرداخت.
مشی تودهای و شناسنامه حزب توده ایران را اگر بخواهیم در خلاصهترین جملات بیان کنیم، در این اصول خلاصه میشود:
۱ـ نرمش سیاسی و حرکت با مردم و جنبشهای اجتماعی در جامعه سنتی و مذهبی ایران و انطباق سیاستهای روز خود با شرایط حاکم بر کشور در هر مقطعی،
۲ـ نثر و شیوه نگارش تودهای که برجستهترین مشخصه آن سادگی در گفتار و نوشتار و پرهیز از صفات و اصطلاحات پیچیده از یکسو و پرهیز از پرنویسی و پرگوییهای آلوده به خودنماییهای روشنفکری است،
۳ـ تلاش بیامان برای درک، توازن نیروهای حاکم و نیروهای فعال و غیرحاکم، با هدف بهرهگیری از امکانات موجود برای آگاه سازی مردم و تعمیق جنبش و به پیش بردن آن،
۴ـ دفاع از آزادیهای سیاسی ـ مطبوعات، احزاب و.... ـ که در نخستین اطلاعیه بنیانگذاری حزب توده ایران که شامل ۸ بند است، با صراحت گنجانده شده است. ۲ بند از این بیانیه ۸ بندی به صورت مستقیم و در ۳ بند دیگر به صورت غیرمستقیم حزب توده ایران روی ضرورت آزادیها، جلوگیری از شکلگیری استبداد و دیکتاتوری و دفاع از صلح و مخالفت با سیاستهای جنگی تاکید شده است،
۵ـ نفی خشونت و ترور، در فعالیتهای سیاسی،
۶ـ حمایت از اقدامات اصلاحی حکومتها تا آخرین مرزهای ممکن برای اصلاحات، مگر در لحظات عبور جامعه از مرز ناممکن بودن تحمل شرایط حاکم بر کشور و ناتوان بودن حاکمیت برای ادامه شیوه حکومتیاش. یعنی شرایط انقلابی،
۷ـ طرفداری بیوقفه از فعالیت پارلمانی که خود زائیده نظام چند حزبی و آزادی مطبوعات و احزاب است.
اینها، تنها اشاراتی است به مشی و هویت سیاسی حزب توده ایران. در این زمینه شواهد و اسناد بسیاری که تائید کننده هویت برشمرده شده در بالاست وجود دارد. برای نمونه حمایت اولیه حزب توده ایران از اصلاحات ارضی در زمان نخستوزیری دکتر امینی که بعدها شاه آن را از مسیر اصلی منحرف کرد. و یا حمایت از ایجاد کارخانه ذوبآهن در ایران است.
در همین دو زمینه، انواع فشارهای سنگین تبلیغاتی علیه حزب توده ایران سازمان داده شد. چه از راست و چه از چپ و به ویژه از جانب چپروهایی که در آن دوران معتقد بودند با لوله تفنگ باید حرف زد و ذوبآهن و اصلاحات ارضی حرف مفت و تحکیم پایههای حکومت شاه است و ناشی از سیاستهای سازشکارانه حزب توده ایران. اما حزب توده ایران بر سیاست اصلاحی خود پافشاری کرد. حتی تا آستانه شرایط انقلابی در ایران در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ نیز حزب توده ایران همچنان اعتقاد داشت که باید علیه دیکتاتوری شاه بسیج شد. بحثی از سرنگونی سلطنت نبود و به همین دلیل خواست و سیاست حزب توده ایران تشکیل جبههای برای مبارزه با دیکتاتوری شاه بود.
در چارچوب همین سیاست و شعار، حزب توده ایران معتقد بود که حتی با بخشهایی از درون حکومت شاه که مخالف دیکتاتوری او هستند و نتیجه آن دیکتاتوری را انقلاب و سرنگونی سلطنت میدانند نیز میتوان در جبهه ضد دیکتاتوری متحد شد. چپروها، در آن دوران، به شدت مخالف این شعار و سیاست حزب ما بودند و آن را بقول خودشان «اپورتونیستی» و سازشکارانه میدانستند.
تمام اسناد مربوط به این سیاست و این شعار، در مجله «دنیا»، ارگان تئوریک حزب توده ایران و «مردم»، ارگان مطبوعاتی حزب توده ایران که تا پیش از انقلاب ۵۷ در یک صفحه و در مهاجرت منتشر میشد موجود است. به عنوان سند، نخستین بیانیه بنیانگذاری حزب توده ایران را که در مهرماه ۱۳۲۰ نوشته و مبنای آغاز فعالیت حزب توده ایران قرار گرفت را به نقل از تاریخ حزب کمونیست و کارگری ایران، نوشته عبدالصمد کامبخش، عضو حزب کمونیست ایران و سپس از بنیانگذاران و رهبران حزب توده ایران را در زیر نقل میکنم:
اهداف حزب توده ایران:
۱ـ حفظ استقلال و تمامیت ایران،
۲ـ برقرار کردن رژیم دمکراسی و تأمین کلیه حقوق فردی و اجتماعی از قبیل آزادی زبان و نطق و قلم و عقیده و اجتماعات،
۳ـ مبارزه علیه هر گونه رژیم دیکتاتوری و استبدادی،
۴ـ اصلاحات لازمه در طرز استفاده از زمین و زراعت و بهبودی بخشیدن به وضع زارعین و دهقانان و توده زحمتکش ایران،
۵ـ اصلاحات اساسی در امور فرهنگی و بهداری و برقراری تعلیمات اجباری و مجانی عمومی و تامین استفاده توده ملت از کلیه مواهب فرهنگی و بهداشت،
۶ـ تعدیل مالیاتها با در نظر گرفتن منافع توده،
۷ـ اصلاح امور اقتصادی و بازرگانی و توسعه صنایع و معادن و وسائل حمل و نقل از قبیل ایجاد و نگاهداری راههای شوسه و تکمیل خطوط آهن،
۸ـ ضبط اموال و دارایی پادشاه سابق به نفع ملت ایران.
میبینید که حزب از همان ابتدا، چگونه از آزادیها دفاع کرده و از خطر بازگشت دیکتاتوری و استبدادی سخن گفته است. از نیمه سال ۱۳۲۰ که حزب توده ایران بنیانگذاری شد، تا کمی پس از نیمه دوم سال ۱۳۲۷، یعنی کمتر از ۷ سال، حزب توده ایران توانست در انتخابات نیمه آزادی مجلس چهاردهم ۸ نماینده به مجلس بفرستد. این موفقیت، علیرغم همه کارشکنیهای دربار و دخالتهای ارتش شاهنشاهی در مناطق مختلف ایران بدست آمد. در همین مجلس فراکسیون ۸ نفره حزب توده ایران توانست مترقیترین قوانین را طرح و از تصویب مجلس بگذراند. از جمله قانون کار که هنوز مترقیترین قانون کار در تاریخ ایران است.
در همین مجلس دکتر رادمنش، دبیر اول حزب توده ایران که ریاست فراکسیون حزب را برعهده داشت، طی یک سخنرانی فراموشنشدنی برای نخستین بار طرح «ملی شدن نفت ایران» را مطرح کرد و پس از این سخنرانی دکتر مصدق که خود نماینده مجلس بود، به او تبریک گفت. همین سخنرانی بعدها کارپایه ملی شدن نفت ایران شد. (مراجعه کنید به کتاب تازه انتشار یادماندههای «دکتر منتصری»، خواهرزاده رادمنش، رییس دانشگاه تبریز و استاندار کرمان در زمان شاه)
شناخته شدهترین رهبران حزب توده ایران با رای مردم به مجلس چهاردهم رفتند و فراکسیون ۸ نفره حزب توده ایران را تشکیل دادند. از جمله دکتر رادمنش، دبیر اول حزب که همان زمان استاد ارشد فیزیک اتمی در دانشگاه تهران هم بود، کامبخش، خلبان برجسته اما اخراجی ارتش شاه که از چهرههای برجسته جنبش کمونیستی، پروین گنابادی، ادیب برجسته ایرانی و عضو رهبری حزب، ایرج اسکندری که بعدها دبیر اول حزب شد و خود یکی از باستانشناسان و ایرانشناسان برجسته کشور بود. (رجوع کنید به کتاب «در تاریکی هزارهها»)، فریدون کشاورز، پزشک برجسته کودکان در دوران خود، شهاب فردوس و علی امید از رهبران برجسته جنبش کارگری ایران. پس از اعلام انحلال توطئهآمیز مجلس چهاردهم، نخستین دولت ائتلافی در ایران با حضور ۳ وزیر تودهای تشکیل شد. این ۳ وزیر نیز از رهبران درجه اول حزب توده ایران بودند. ایرج اسکندری، دکتر یزدی و دکتر کشاورز. به ترتیب وزیر بازرگانی، هنر و پیشه، وزیر بهداری، وزیر فرهنگ.
تردید نیست که بسیاری نمیدانند که بنیانگذار و طراح بانک بازرگانی در ایران زنده یاد ایرج اسکندری بود، که خود برای مدتی عضو هیات مدیره سه نفره آن بود. این بانک توانست نظارت دولت بر بازرگانی و بازار را ممکن ساخته و به روابط بازرگانی مناسبات قانونی و کنترل شده ببخشد. زنده یاد اسکندری درباره دولت ائتلافی و نقش وزرای تودهای در آن، بعدها گفت: ما در همان مدت کوتاهی که در کابینه بودیم، توانستیم از امکانات دولتی استفاده کرده، دولت قوام را ملزم به اتخاذ تصمیماتی به سود مردم کنیم و مردم را با نظرات و پیشنهادهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی حزب بیشتر آشنا کنیم.
هنوز فعالیت قانونی و علنی حزب توده ایران به ۷ سال نرسیده بود که طرح تیراندازی به شاه را سازمان دادند. طرحی که در خاطرات در دست انتشار «سیدضیاء طباطبائی» که رضاشاه را بر سر کار آورد و تا سالهای آخر زندگی نیز از مشاوران جدی محمدرضا شاه بود، با صراحت و از قول سیدضیاء خطاب به شاه، در ملاقاتی که با او داشته آمده که وی به شاه میگوید: «اعلیحضرت خودتان میدانید که آن ماجرای تیراندازی یک بازی سیاسی برای غیرقانونی اعلام کردن حزب توده بود...» این کتاب به همت دکتر صدرالدین الهی که ۱۵ نوار ریلی مصاحبه با سیدضیاء با صدای او را در اختیار دارد و آن را پیاده کرده و بدست انتشار داده، بزودی به بازار خواهد آمد.
بدین ترتیب حزب توده ایران از زمان بنیانگذاری تا لحظه تیراندازی به شاه و طرح غیرقانونی اعلام کردن آن، تنها کمتر از ۷ سال توانست فعالیت علنی داشته باشد. درباره همین مساله نیز در خاطرات سیدضیاء در ملاقات با شاه، سیدضیاء به شاه میگوید: شما اشتباه کردید که حزب توده را ممنوع کردید. حزبی که فعالیت علنی داشت و در چارچوب قانون حرکت میکرد را شما غیرقانونی اعلام کردید و آنها هم رفتند زیرزمین و سر از سازمان نظامی در آوردند. در حالی که دستگاههای امنیتی و نظارتی ما میتوانستند تا وقتی که این حزب فعالیت قانونی میکرد، آنها را زیر نظر داشته باشند. پس از اعلام غیرقانونی شدن فعالیت حزب توده ایران و دستگیری تعدادی از اعضای رهبری آن به بهانه تیراندازی به شاه در مقابل دانشگاه تهران، دوران دشوار بازسازی تشکیلاتی ناشی از یورش حکومت به حزب به آن تحمیل شد. در همین دوران طرح نجات رهبران زندانی حزب از زندان قصر نیز تهیه و اجرا شد.
خروج اجباری بخشی از رهبری حزب از جمله دکتر رادمنش، اردشیر آوانسیان، ایرج اسکندری و بعضی دیگر از رهبران برجسته حزب از کشور که حکومت در پی آنها بود تا دستگیرشان کند، فصل اول مهاجرت تودهایها شد. در زمان شاه، این فرهنگ سیاسی منحل اعلام کردن آنقدر گسترش پیدا کرد که نه تنها احزاب ملی و مذهبی و ملی مذهبی را هم شامل شد، بلکه سرانجام شامل احزاب حکومتی مانند حزب ایران نوین و حزب مردم ایران هم شد و شاه آنها را هم منحل کرد و تاسیس حزب رستاخیز را اعلام کرد.
از ۱۳۲۷ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یعنی به مدت ۵ سال نیز فعالیت حزب به صورت نیمهعلنی و نیمهمخفی، زیر فشار بگیر و ببندهای حکومتی و حمله اوباش ادامه یافت. بدین ترتیب، حزب توده ایران زیر انواع فشارهای تبلیغاتی و حکومتی، پیگرد و دستگیری و... تنها توانست نزدیک به ۱۲ سال به صورت علنی و قانونی و نیمهعلنی و زیر فشار منحله اعلام شدن آن، تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالیت کند. طبیعی است که این دوران بسیار کوتاهی برای تجربهاندوزی یک حزب جوان که در کوران جنگ دوم جهانی با شعار آزادی، صلح، عدالت اجتماعی و علیه بازگشت دیکتاتوری به کشور تاسیس شده بود.
دوران بعدی فعالیت حزب به صورت طولانی در مهاجرت طی شد. پس از مهاجرت بخشی از رهبری حزب در سال ۱۳۲۷ و به دنبال تیراندازی به شاه، گروه مهاجرت بعدی، به ویژه رهبری حزب پس از کودتای ۲۸ مرداد شروع شد. این دو مهاجرت و دشواریهای آن تا انقلاب ۱۳۵۷ ادامه یافت. یعنی قریب ۲۵ تا ۳۰ سال. در همین دوران «یورو کمونیسم» در اروپای غربی شکل گرفت، در همین دوران کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور که مبتکر و بنیانگذارش حزب توده ایران بود، رهبریاش از دست حزب توده ایران خارج شد و عملا بدست چپروها افتاد.
در همین دوران مشی و روش چریکی متاثر از انقلاب کوبا و امریکای لاتین و جنبش فلسطین بر بسیاری از جنبشهای انقلابی غلبه کرد و گروههای جوان مبارز ایرانی مذهبی و غیرمذهبی را نیز تحت تاثیر عمیق قرار داد. به ویژه که در داخل کشور جنبش چریکی سیاهکل و متعاقب آن جنبش چریکی شهری شکل گرفت و سازمانهایی نظیر چریکهای فدائی خلق، مجاهدین خلق، ستاره سرخ و چند گروه کوچک دیگر شکل گرفت. یکی از دلائل اصلی شکلگیری این جنبشها و گروهها در ایران که تلفات دردناکی نیز به جنبش انقلابی و جوان ایران وارد کرد، نبود آزادیها و سرکوب همه احزاب توسط رژیم شاه بود.
از پایان آن مهاجرت طولانی، دوران فعالیت قانونی و علنی حزب توده ایران، پس از پیروزی انقلاب ۵۷ و در قلب کوران بزرگترین حوادث آغاز شد. فعالیت در شرایطی بسیار بغرنج برای حزب با ایدئولوژی مارکسیستی و در نظامی که بر پایه قوانین مذهبی اسلام شکل گرفته و میگرفت.
بدین ترتیب است که ما در طول این سالها و دورهها، با چهار نسل تودهای، از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی نظیر کارگران، پزشکان، دانشجویان، شعرا، نویسندگان، معلمان و... هم در رهبری و هم در بدنه حزب توده ایران روبرو هستیم که در سازمانهای حزبی و یا انجمنهای وابسته و یا متمایل به حزب توده ایران فعالیت میکردهاند:
۱ـ نسل اول، ترکیبی است از گروه ۵۳ نفر که پس از سقوط رضاشاه از زندان بیرون آمدند و همچنین بقایای زنده مانده حزب کمونیست ایران، که در کنار کسانی که در بیرون از زندان بودند و یا برخی که مانند نورالدین کیانوری تحصیلات عالی خارج از کشور داشتند و به ایران بازگشته بودند قرار گرفتند و حزب توده ایران را بنیانگذاری کردند. این ترکیب تا کودتای ۲۸ مرداد باقی ماند و طبیعی است که کادرهای زیادی جلب و جذب آن شدند و یا حتی در رهبری حزب قرار گرفتند. البته در همین دوران، از این ترکیب رهبری کسانی رفتند و کسانی جای آنها را گرفتند.
۲ـ نسل دوم، عمدتا رهبران و کادرهای جان بدر برده از کودتای ۲۸ مرداد بودند. در طول مهاجرت ۲۵ تا ۳۰ ساله حزب توده ایران این ترکیب نیز به مرور وارد رهبری حزب شد. آنها عمدتا از همان کادرهای حزبی بودند که پس از کودتا از ایران به مهاجرت رفته بودند که به تدریج جای خالی رفتگان از حزب و یا درگذشتگان رهبری حزب را گرفته و به ترکیب رهبری حزب اضافه شدند.
افرادی نظیری مهندس فرجالله میزانی، منوچهر بهزادی، امیر نیکآئین، بهرام دانش، ملکه محمدی و کسانی دیگر. همین گروه، رادیو حزب توده ایران بنام «پیک ایران» را که از بلغارستان برنامه پخش میکرد اداره میکرد. همه آنها پس از انقلاب ۵۷ و سرنگونی رژیم شاه، به عنوان رهبران درجه اول حزب به ایران بازگشتند و تقریبا همگی آنها در کشتار ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شدند.
۳ـ در دهه ۱۳۵۰، با فروکش کردن جنبش چریکی و شکست مشی و حرکات مسلحانه، ما شاهد یک رویداد در دو عرصه و یا در دو شرایط هستیم. یکی داخل زندانهای شاه و دیگری در خارج از زندانهای شاه. یعنی هم در داخل زندان شماری از زندانیان سیاسی که به دلیل شرکت در سازمانهای چریکی و عملیات مسلحانه دستگیر و زندانی بودند، راه خود را از مشی چریکی و مسلحانه جدا کرده و مشی تودهای را پذیرفتند و هم در خارج از زندان مبارزانی که سوابق سیاسی و زندانهای کوتاه مدت شاه را داشتند، راه و مشی حزب توده ایران را مناسبترین مشی برای فعالیت سیاسی چپ و مارکسیستی در ایران تشخیص دادند.
در زندان، زندانیان سرشناس تودهای نظیر افسران سازمان نظامی حزب که به حبس ابد محکوم شده و نزدیک ۲۵ سال را تا آستانه انقلاب ۵۷ در زندان بودند و همچنین شخصیتهایی که در دهه ۱۳۴۰ و در جریان تشکیلات «تهران» دستگیر و به حبس ابد محکوم شده بودند، یعنی پرویز حکمتجو و علی خاوری توانستند از میان این زندانیان عدهای را با مشی تودهای آشنا کرده و جذب کنند.
در خارج از زندان نیز، مهمترین نقش را دکتر هوشنگ تیزابی داشت. تیزابی نیز خود در دورانی که در زندان شاه بود، تودهای شده و زمانی که از زندان شاه آزاد شد، با انتشار نشریه مخفی «به سوی حزب» جدال فکری و ایدئولوژیک با مشی مسلحانه و چریکی را با هدف دفع تبلیغات علیه حزب توده ایران را شروع کرد و یگانه راه را پیوستن به حزب اعلام کرد. تیزابی را میتوان پیشتاز تودهایهای نسل سوم و یا نسل جدید تودهای در داخل ایران دانست. این نسل در سالهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد یا در حیات نبود و یا سن و سال فعالیت حزبی نداشت. دکتر تیزابی خیلی زود به دام ساواک افتاد و در حقیقت ساواک او را هنگام بازگشت به خانهاش در خیابان پل چوبی تهران ترور کرد.
پس از کشته شدن تیزابی، نشریه «به سوی حزب» برای دوران کوتاهی با همت «رحمان هاتفی» که از نوجوانی با تیزابی دوست و تا حدود زیادی با او همفکر بود منتشر شد و سپس نشریه «نوید» جانشین آن شد و «سازمان نوید» به عنوان سازمان داخل کشور حزب توده ایران در آن دوران، به رهبری رحمان هاتفی شکل گرفت. این نسل، زمانی تودهای شد که حتی با رهبری حزب آشنائی چهره به چهره هم نداشت و خود در داخل کشور به مشی تودهای و ضرورت پیوستن به حزب توده ایران رسیده بود. برجستهترین چهره این نسل تودهای، همانگونه که اشاره کردم رحمان هاتفی، روزنامهنگار برجسته ایران بود که در دهه ۱۳۵۰ به معاونت سردبیری روزنامه کیهان رسید و در سال ۵۷ عملا سردبیر کیهان شد.
بخش قابل توجهی از چریکهای فدائی خلق که در خانههای تیمی زندگی میکردند نیز در همین دوران، مانند دوستان و رفقای آنها که در زندانها تودهای شده بودند، در خارج از زندان تودهای شده و به سازمان نوید پیوستند و در مجموع خود، آن ترکیب جدید تودهای را تشکیل دادند که با انقلاب ۵۷ و بازگشت رهبری مهاجر حزب توده ایران به کشور، به حزب و به رهبری آن پیوستند.
۴ـ به عنوان گروه و یا نسل چهارم تودهای، میتوانم از کسانی یاد کنم که در ۴ سال فعالیت علنی پس از انقلاب ۵۷ به حزب توده ایران پیوستند. میانگین سنی این نسل در آن سالها بین ۱۵ تا ۲۰ سال بود و حالا میانگین سنی آنها به ۴۰ و ۵۰ سال رسیده است. از نسل سوم و نسل چهارم، در سالهای مهاجرت سوم کسانی به تناوب به ترکیب رهبری حزب وارد شدند که برخی مانده و برخی به هر دلیل یا رفتهاند و یا کنار گذاشته شدهاند. اما در مجموع، جز علی خاوری که از نسل دوم تودهایهاست، ترکیب کنونی رهبری حزب توده ایران مرکب از باقیماندگان نسل سوم و چهارم تودهای است.
* بخشهایی از مقاله علی خدایی، عضو مشاور کمیته مرکزی حزب توده ایران در سالهای انقلاب در بیبیسی
نظر شما :