حکایت یک تصویرسازی/ درباره تصویر مقوایی امام- احمد مسجدجامعی
وزیر ارشاد دولت اصلاحات
سالها پیش در جلسهای با حضور یکی از وزرای پیشین ارشاد بحثی بود که نامه امام به شاه حذف یا به تعبیر خودشان ویرایش شود؛ یعنی نوشته مرحوم امام محترمانه تغییر داده شود، در حالی که واقعیت تاریخی از وجود چنین نامهای با چنان عباراتی حکایت میکند و نمیدانم بالاخره چه شد؟ در اوایل انقلاب کتابهایی چاپ میشد که در آن اعلامیههای بزرگان درباره حرکت انقلاب اسلامی درج شده بود و در چاپهای بعدی جای برخی نام و نامههای قبلی، فضایی سفید جایگزین میشد. ظاهرا روند ممیزی و تاریخسازی حریم و حدودی نمیشناسد و اگر تا دیروز اطرافیان و همراهان امام راحل حذف میشدند به نظر میرسد که امروز برای ساختن تصویر دیگری از ایشان هم تلاشهایی در جریان است. در این تصویر، زمان به عقب برمیگردد و این بار امام با هواپیمای ایران به وطن میآید. در کنار ایشان دیگر خلبان فرانسوی که امام دست او را گرفته بود، نیست. فرزند و یادگار امام، که در پشت سر بودند، دیده نمیشود. انبوه مردم و رجال دینی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و بزرگان ادیان رسمی کشور را در فرودگاه نمیبینیم.
جوانان با دنیایی از شور و عشق سرود خمینی ای امام را نمیخوانند و به جای آنها نظامیهایی هستند که برای استقبال از تصویر امام به صف شدهاند و تصویر از بین آنها به ناکجاآباد میرود. دیگر از خیابانهای پرازدحام و جمعیت مشتاق و خودجوش خبری نیست. از گلهایی که دختران و پسران جوان میان خیابانها گذاشتهاند چیزی به چشم نمیآید. این تصویر مقوایی از میان انبوه مردم به بهشت زهرا نمیرود. در میان خیل عظیم مشتاقان سری به بوستان شهدا نمیزند. به پدران و مادران داغدار فرزند از دست داده تسلیت نمیگوید. همه ملت را ید واحده نمیداند. به ملت تکیه ندارد. کف زدنها و تکبیرهای متوالی و پرشور زنان و مردان این سرزمین سخن او را تایید نمیکند. از سینما دفاع نمیکند. سرزده به دیدار بیماران و مجروحان در بیمارستان نمیشتابد. فشاری از جمیعت برای رسیدن به او نیست تا جایی که عمامه ایشان از سر بیفتد و شهید گرانقدر آقای مطهری نگران و قاطع بگوید امروز حفظ جان امام از اوجب واجبات است. این در حالی است که هیچکس به امام نامه و عریضه نمیداد، کسی در فکر به دست آوردن امتیازی نبود و هیچکس در فکر گرفتن عکسی در کنار ایشان که با آن در آینده متمایز شود، نبود. هیچ عکس مستقلی از شهید بزرگوار آقای بهشتی در کنار امام در دست نیست.
نقل است زمانی کتابی درباره نهضت امام خمینی(ره) تدوین شد و نسخهای از آن را به ایشان دادند و مرحوم امام چنین گفته بودند پس جایگاه مردم کجاست؟ مگر تاریخ منعکسکننده زندگی مردم نیست؟ اما این تصویر دوبعدی وضع دیگری دارد و از زمین تا آسمان با آن شخصیت چند ساحتی تفاوت میکند. این تصویر دوبعدی در همه جا توسط دیگران جابهجا میشود و ارادهای از خود ندارد و از جمع نظامیها یکسره به مدرسه رفاه برده میشود و در اطراف آن کسانی مینشینند که هیچ موقعیتی در کنار امام نداشتند. آنها به چشمان تصویر خیره شدهاند؛ چشمانی که فقط در تصویر امکان خیره شدن به آن وجود دارد، بیآنکه انتظار شنیدن سخنی را داشته باشند و جای کسانی خالی است که عرصههای اندیشه و جهاد و مبارزه را در کنار امام پیش میبردند. یاد روزی میافتم که امام استوار و آرام در قاب پنجره ایستاد و با دستی برافراشته به ابراز احساسات و سلام نظامی پرسنل شجاع نیروی هوایی و هوانیروز پاسخ داد. هیبت و هیات این پیوند چنان بود که توان امرای ارتش شاه را شکست و فردای آن روز ستاد مشترک نیروهای مسلح آن را تکذیب کرد؛ تکذیبی که هیچکس باور نکرد. نمیدانم کسانی که تصویر دوبعدی امروز را به هر نیتی به نمایش گذاشتهاند تا چقدر با حس و حال جمعیت انبوه و مشتاق دیروز و نظامیان و سربازان پیوسته به انقلاب و جذبه معنوی و ماندگار امام همراه و آشنایند و قرار است چه امامی را به نسل امروز معرفی کنند. آنهایی که انفعال خودشان را در سالهای جوانی از یاد برده و مثلا از سر دلسوزی برای نظام از کهولت سن و ذهن و عمل آن بزرگ میگویند، میخواهند چه انقلابی را معرفی کنند؟ آیا نمیدانند که به تعبیر مقام معظم رهبری، این انقلاب بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست؟
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :