سرحدیزاده: شنیدن صدای انقلاب برای زندانی دلنشینتر است/ میخواستند با جشنهای ۲۵۰۰ ساله همجنسبازی را قانونی کنند
او قریب به ۱۴ سال از ایام جوانی خود را در زندانهای رژیم ستمشاهی گذراند و تحت شدیدترین و وحشیانهترین شکنجههای بازجویان ساواک قرار گرفت ولی همواره مقاومت کرد و سرانجام در آبان ماه سال ۱۳۵۷ و تنها چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی ایران از زندان آزاد شد و به صفوف مردم که آن روزها فضای کشور را از شعارهای انقلابی آکنده کرده بودند پیوست.
سرحدیزاده، پس از پیروزی انقلاب مدتی را به همکاری با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذراند و سپس به عضویت شورای سرپرستی و قائم مقام بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی در آمد. از آنجا که سابقه طولانی زندان در پرونده خود داشت به پیشنهاد شهید مظلوم آیتالله بهشتی ریاست شورای سرپرستی زندانها را عهدهدار گردید. وی همچنین عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود که در دولت دوم حضرت آیتالله خامنهای وزیر کار و امور اجتماعی کشور شد. وی همزمان از فعالان کارگری در کشور محسوب میشود، علاوه بر همکاری تنگاتنگی که با خانه کارگر داشت، مدتی نیز دبیرکل حزب اسلامی کار بود. وی سابقه ۳ دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی را نیز در پرونده خود دارد.
***
جناب آقای سرحدیزاده، در وهله اول از شما تشکر میکنم که وقتتان را در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار دادید، همانطور که میدانید در سی و چهارمین سالگرد دهه فجر انقلاب اسلامی قرار داریم و جنابعالی از افرادی هستید که در دوران پیش از انقلاب خاطراتی دارید، خاطرات زیادی از زندانهای رژیم شاه دارید و از مبارزان برجسته دوران ستمشاهی محسوب میشوید. به عنوان اولین سئوال میخواستم از برجستهترین خاطرات خودتان از انقلاب صحبت کنید.
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده هم تشکر میکنم از این دعوتی که فرمودید و خوشحالم از اینکه در سی و چهارمین سال پیروزی انقلاب اسلامی در خدمت شما هستم. شاید شنیدن صدای یک انقلاب برای هیچ کس دلنشینتر از یک زندانی نباشد. زندانیای که بخصوص سالیان سال در انتظار شنیدن صدای انقلاب بوده، وقتی صدای انقلاب را میشنود خیلی برایش جالب است.
فکر نمیکنم کسی بیشتر از زندانیها از شنیدن صدای انقلاب خوشحال شوند و شادمانی کنند. در انقلابهایی که رخ داده شنیدهاید که غالبا کسانی که برای پیروزی انقلاب کوشش میکردند و در زندانها بودند، اینها وقتی ندای پیروزی انقلاب و مردم را از پس دیوارها میشنیدند، چه تلاطمی در زندانها بوجود میآمد. چون به یکباره زندانی احساس میکند که عنقریب است که درهای زندان به روی خودش باز شود و یک ملتی آزاد شوند و آزادی به ثمر بنشیند. این آزادی که زندانی و زندانیان بسیار رنجها برایش کشیدند. خونها ریخته شد تا این آزادی به دست بیاید. رنجها کشیده شد تا این آزادی به دست بیاید. ما هم در زندانها وقتی صدای انقلاب مردم را میشنیدیم، برای اولین بار وقتی صدای مردم را از پس دیوارهای زندان میشنیدیم که فریاد آزادیخواهی و فریاد حمایت از امام خمینی سر میدادند را میشنیدیم و فریاد - زندانی سیاسی آزاد باید گردد -، را میشنیدیم، از شادی در پوست خود نمیگنجیدیم. برایمان این صدا، صدای عجیب و تازه بود. از پس دیوارهای زندان قصر ما صدای مردم را برای اولین بار شنیدیم. حتما شنیده و یا دیدهاید که زندان قصر چطور جایی است. من به همراه هزاران زندانی زندان قصر به یکباره با صدای انقلاب مردم آشنا شدیم. صدای آنها از پس دیوارهای بلند زندان قصر به گوش ما رسید. به هر حال این لحظات لحظات فوقالعاده شیرینی برای زندانیان بود. در همان روزها و همان لحظات بود که ما دانستیم پایان کار رژیم شاهنشاهی فرا رسیده است. پایان کار دیکتاتوری به سر رسیده و عنقریب است که درهای زندان باز شود و ما آزاد شویم.
در آن مقاطعی که ما در زندان بودیم زندانیهای زیادی بودند با گرایشهای گوناگون. زندانیهای مسلمان بودند، زندانیهای مارکسیست بودند و گروه اندکی هم به نام منافقین بودند که امروز به فرقه رجوی مشهور هستند. برخورد هر دسته از این زندانیها با جریان انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی بگونه خاصی بود. مثلا برای جریان منافقین زندان، شنیدن صدای انقلاب مردم به نوعی برایشان عذاب بود. شاید شما تعجب کنید که چطور چنین چیزی ممکن است، ولی این واقعیت دارد که از مدتها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از اینکه اصولا حرکتهای انقلابی به اوج خود برسد، منافقین خودشان را آماده کرده بودند که هر صدایی جز صدای منافقانه فرقه خودشان را خفه بکنند. شما به یاد دارید در آن سالها پیاپی در شهرهای مختلف، مردم تظاهرات میکردند و علیه حکومت استبدادی و دیکتاتوری شاه فریاد سر میدادند، علیه نظام استبدادی سلطنتی و شاهنشاهی اعتراض سر داده بودند، در تمام این مقاطع منافقین علیه این خواستهها و حرکتهای مردمی موضعگیری سیاسی و منفی میکردند و قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی را حرکتی ارتجاعی تحلیل میکردند. آنها این حرکت مردم را یک انقلاب نمیدانستند. آنها میگفتند انقلاب حقیقی آن انقلابی است که ما قرائت میکنیم و ما پیگیر آن در عرصه تاریخی هستیم. این اعتراض منافقین در میان آوازهای انقلاب مردم به رهبری امام خمینی خفه شد.
آیا انقلاب مورد نظر منافقین حرکتهای مسلحانه بود؟ آیا به این دلیل به حرکتهای مردمی اعتقاد نداشتند؟
جواب به این سئوال نیاز به یک گفتگوی طولانی دارد. امروز منافقین با اسرائیل رابطه دارند، نوکر حلقه بگوش صدام بودند، با آمریکا رابطه دارند، رابطه مزدوری و جاسوسی. ایدئولوژی این منافقین و این فرقه ملغمهای است از ایدئولوژی اسلام، مارکسیسم و فاشیسم. اینها تئوریهای هیتلر را هم مطالعه میکردند. من خودم در زندان شاهد بودم که مسعود رجوی کتاب «نبرد من» هیتلر را مثل یک کتاب مقدس نگاه میکرد، با خودش همیشه داشت و مرتب آن را میخواند. شاید باور نکنید. ولی این یک واقعیت است، اینکه این فرقه چه میخواستند شاید نشود به درستی بیان کرد. روشن نیست. حتی مارکسیستها هم این فرقه را نقد میکردند. بیژن جزنی که قبل از انقلاب توسط ساواک کشته شد، در زندان، منافقین را متهم میکرد به نوعی کلاهبرداری. میگفت: شما میخواهید هم کلاه مسلمانان جهان را بردارید و هم پرولتاریای جهان را. این حقه بازی است. اینها میخواهند سر مردم را کلاه بگذارند. معلوم نیست اینها مارکسیست هستند یا مسلمان. به هر حال سئوال شما نیاز به توضیح زیادی دارد. اجمالا اینکه خواسته اینها چیزی هست که الان هم میتوانید ببینید. این فرقه منافقین الان چه میخواهند. از همکاری با رژیم صدام چه خواستهای داشتند؟ از همکاری با رژیم اسرائیل چه خواستهای دارند؟ از همکاری با آمریکا چه خواستهای دارند؟ تنها چیزی که خواسته منافقین است این است که انقلاب اسلامی و تام امام خمینی نباشد. آن موقع هم همین بود. آنها فقط قدرت را میخواستند و الان هم فقط قدرت را میخواهند. حالا این قدرت تحت چه لوایی و چه ایدئولوژیای باشد برایشان مهم نیست. بستگی به موقعیت زمانی دارد. زمان به نفع اسلام باشد، اسلامی هستند. زمان به نفع مارکسیسم باشد، مارکسیست هستند. زمان به نفع فاشیسم باشد، فاشیست هستند.
همانطور که شما فرمودید شنیدن صدای انقلاب از پشت دیوارهای زندان قصر، شیرینی خاصی برای زندانیان داشت، در عین حال زندان خاطرات تلخ و سخت هم دارد. شاید جوانان امروز آنها را نشنیده باشند و یا فرصت مطالعه تاریخ را نداشته باشند، یک مقداری هم در باره سختیها، رنجها و شکنجههای زندان شاه بفرمائید.
پلیس دستگاه شاه پیش از انقلاب، به مناسبتهای گوناگون برخوردهای خاص خودش را داشت. هرگاه مبارزات مردم در بیرون شدت میگرفت، پلیس فشار خودش بر زندانیان را بیشتر میکرد. زندانیها را شکنجه میکردند. وحشیگری خودشان را به نهایت میرساندند. در کمیته مشترک انواع و اقسام شکنجهها را روی زندانی اعمال میکردند. دخترها و پسرها را لخت میکردند و اطراف فلکه میدواندند و با شلاق به بدن آنها میزدند. با باطومهای برقی به تمام بدن آنها میزدند. در زندانهای شاه، زیر شکنجه جوانان مسلمان را به شهادت میرساندند. بسیاری از زندانیان در همین کمیته مشترک زیر شکنجههای ساواک و پلیس شاه به شهادت رسیدند. بازجوهای ساواک مست میکردند و میآمدند زندان علیه زندانیان و مبارزین عربدهکشی میکردند. با لگد به درهای سلولهای زندانیان میزدند. زندانیان را به نوبت جیره شلاق میزدند. نیمه شب میآمدند داخل زندان، یک بادیه مسی را میانداختند زیر پا و شروع میکردند به بادیه مسی لگد زدن و عربدهکشی میکردند. فریاد میکشیدند. فحشهای رکیک میدادند. عربده میکشیدند و میگفتند: کجا هستند چریکها! کجا هستند مبارزین! برخی از زندانیان بر اثر شدت شکنجه پاهایشان قطع شد. سادهترین شکنجهها بستن زندانی به دستگاه آپولو بود. شرایط واقعا شرایط وحشتناکی بود. شرایط زندان اینقدر بد بود که در سلولهای زندان کمیته مشترک زندانیها به نوبت میخوابیدند نزدیک در سلول و از زیر در چند دقیقهای هوای آزاد تنفس میکردند. اکثر زندانیها را آزاد نمیکردند. ملی کشی مرسوم شده بود. زندانی وقتی زندانش تمام میشد او را آزاد نمیکردند و میگفتند میروی بیرون و دوباره مبارزه را از سر میگیری. در نتیجه «ملی کشی» در اواخر رژیم شاه مرسوم و معروف شد. در بسیاری از مواقع زندانی را میبردند و میگفتند با ما همکاری کن یا عفو بنویس و از اعلیحضرت بخواه تو را عفو کند. زندانیها قبول نمیکردند و آنها را بخاطر اینکه نامه عفو برای شاه نمینویسند شکنجه میکردند. پلیس شاه وحشیگریهای خود را به نهایت رسانده بود. اگر خدای ناکرده پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی محقق نمیشد، شاه همه زندانیهای سیاسی را اعدام میکرد، هیچ چیزی را رعایت نمیکرد.
جناب آقای سرحدیزاده، شما از معدود افرادی هستید که نزدیک به ۱۴ سال در زندان شاه بودید، علت اینکه شما مدت طولانی در زندان نگه داشته شدید، به نظر خودتان چه بود؟
من به شوخی گاهی به رفقا میگویم: ما از تاجگذاری تا تاجبرداری در زندان بودیم. از مهرماه سال ۱۳۴۴ تا آبان ماه ۱۳۵۷ در زندان بودم. علت دستگیری ما هم این بود که برای اولین بار در ایران یک گروه اسلامی با مشی مسلحانه شروع به کار کرد. حزب ملل اسلامی. این حزب دارای اساسنامه و مرامنامه بود. ما از ابتدا خواستار برقراری انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی بودیم. تمام اعضای حزب ما جوان بودند. علیرغم اینکه در سن جوانی بودیم ولی خوب به این نتیجه رسیده بودیم که اسلام نمیتواند منهای حکومت معنایی داشته باشد. ما فکر میکردیم که اسلام باید برنامه برای حکومت داشته باشد. با این دیدگاه حزب ملل اسلامی را به وجود آوردیم. این موضوع برای رژیم شاه شگفتانگیز بود. اول دستگیریها فکر میکردند ما با کشورهای خارجی در تماس هستیم. ابتدای دستگیری خیلی فشار و شکنجه به ما وارد کردند و از ما میخواستند که بگوئیم با کدام کشور خارجی در ارتباط هستیم. شوروی، چین، کوبا و... بعد دیدند که ما هیچ وابستگی نداریم. غالب اعضای حزب ملل اسلامی از فرزندان روحانیون و مراجع عظام بودند. به همین دلیل ۸ نفر از اعضای ما را محکوم به اعدام کردند. ولی چون انعکاس این خبر در حوزههای علمیه ایران و نجف و کربلا و جهان اسلام شدید بود، رژیم شاه ناچار عقبنشینی کرد و احکام ما در دادگاه دوم شکست و به حبسهای طویلالمدت محکوم شدیم. روحانیون خیلی به شاه فشار آوردند. در هر صورت شاه میخواست این صدا را در نطفه خفه کند. او خیلی از مرام حزب ملل اسلامی وحشت کرده بود. حزبی که خواستار ایجاد حکومت اسلامی باشد، به جای نظام شاهنشاهی و سلطنتی.
آیا نسخهای از اساسنامهتان را دارید؟
بله. من حتی یک نسخه از آن را به آقای مسیح مهاجری دادهام.
در تاریخ انقلاب اسلامی، فراز و نشیبهای زیادی بوده است. مقاطع مختلفی بوده که تأثیرگذاری بیشتر و یا کمتر داشته است. از نظر شما کدام مقطع از انقلاب به عنوان اثرگذارترین مقطع انقلاب محسوب میشود؟
به نظر من تأثیرگذارترین مقطع در روند رو به رشد و پیشرفت انقلاب جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاه بود. این جشنها در سرعت بخشیدن به پیروزی انقلاب مؤثر بود. گذشته از اینکه در این جشنها چه کارهایی شد، دیکتاتورهای جهان را دعوت کردند، هزینههای کلان شد، یک اتفاقات مستهجن و مبتذل در حاشیه این جشنها هم اتفاق افتاد. این اتفاقات برای جامعه مذهبی ایران خیلی ناگوار بود. اینکه در یک شهر مذهبی مثل شیراز زن و مردی لخت و عریان بشوند و در ویترینی قرار بگیرند و در ملاء عام هنرپیشگی و تئاتر بازی کنند، خیلی ناگوار بود. یا در همان زمان و همزمان با جشنهای دو هزار و پانصد ساله و به افتخار این جشنها و این تحولات شاهانه، پسران دو تن از تیمسارهای رژیم شاه با هم در همین هتل هیلتون تهران ازدواج کردند و فرح (همسر شاه) برای آنان دسته گل فرستاد. در واقع تمدن بزرگ شاه با جشنهای دو هزار و پانصد ساله استارت ورود به همجنسبازی و قانونی کردن همجنسبازی در ایران را میزدند. همین حرکات و همین سیاستها باعث شد که مردم ایران به این نتیجه برسند که هیچ راهی جز برچیده شدن نظام سلطنتی و شاهنشاهی باقی نمانده و شاه و شاهنشاهی باید از ایران برچیده شود. البته امام خمینی از سالیان پیش به این نتیجه رسیده بود که شاه و شاهنشاهی باید از ایران برچیده شود، اما جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاه، سرنگونی رژیم شاه را سرعت بخشید. این جشنها در بیداری ملت ایران و پی بردن مردم به عمق فساد و تباهی در رژیم شاهنشاهی مؤثر بود.
با توجه به سابقهای که شما از اوج جوانی در مبارزات پیش از انقلاب دارید، الان که ۳۳ سال از پیروزی انقلاب میگذرد، از نظر شما چه آفاتی میتواند انقلاب اسلامی را به طور جدی تهدید بکند؟
من فکر میکنم ما میتوانستیم از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (س) عبرتهای زیادی بیاموزیم. انقلاب یک امر روزمره نیست. امری نیست که مکرر اتفاق بیفتد. به ندرت اتفاق میافتد. شما اگر بخواهید انقلابهای جهان را بشمارید فکر نمیکنم از انگشتان دست فراتر برود. انقلاب یک امر نادر است. یک ملتی را یک صدا کردن و خواستار یک هدف مقدس کردن، امر نادری است. به این لحاظ من فکر میکنم ملت ایران دارای امتیاز ویژهای در تاریخ انقلابهای جهان است. ایرانیان در یک قرن دو انقلاب بپا کردهاند. انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (س). یکی از آفتهای انقلاب ما همان ضربالمثل مشهور انقلاب فرزندان خود را میخورد بود. ما هیچگاه فکر نمیکردیم انقلابی که زیر سایه قرآن انجام گیرد دچار چنین آفتی بشود و فرزندان خودش را بخورد. ما میباید خود را و انقلاب را نسبت به این آفت مصون میکردیم. شما ملاحظه میکنید در شرایط حاضر بسیاری از انقلابیون و استخوان خرد کردهها را تحت عناوین مختلف و مبتذل از صحنه دور میکنند و انواع و اقسام انگها را به آنها میزنند. این آفت بزرگی بود که ما میبایست خودمان را مصون میداشتیم. تلخی قضیه در این است که ما زیر سایه قرآن انقلاب کردیم و با این حال، دچار این آفت شدیم. اگر انقلاب ما یک انقلاب غیر مذهبی و مارکسیستی و چیزی غیر از اسلام بود جای تعجب نداشت. انقلاب اسلامی پرچم مولا علی (ع) را در دست دارد، پرچم سیدالشهداء (ع) را در دست دارد، این آفت برای این انقلاب جای تأسف دارد. همه ما نسبت به این آفت مسئول هستیم. اگر برای انقلاب آیندهای در نظر داریم باید این آفت را برطرف کنیم.
بزرگان نظام جمهوری اسلامی مرتب تکرار میکنند که برای اینکه انقلاب اسلامی تداوم داشته باشد، مؤثرترین راهش عمل به اندیشههای امام (ره) است. به نظر شما ما در عمل به اندیشههای امام تا چه حد موفق بودهایم؟
من تصورم این است که امام خمینی یک دریا بود که همه آلودگیها را پالایش میکرد و دریای همیشه با طراوت بود. اگر ما بخواهیم راه امام را ادامه بدهیم باید دریا دلی و دریا فکری داشته باشیم. سعه صدر داشته باشیم. من احساس میکنم برخیها خیلی کوچک شدهاند. با کوچکترین انتقاد و ناروایی، برخورد بد میکنند. اگر ما دریا دل باشیم به این سادگی نیروهای خودی را از دست نمیدادیم. به محض اینکه کسی یک انتقاد کوچکی کرد بلافاصله او را از انقلاب بیرون میکنیم. چون ما کوچک شدهایم، اعمالان هم کوچک شده. بلافاصله هر کس را با ما مخالف بود، او را طرد کردیم.
جناب سرحدیزاده، با همه این مشکلاتی که عنوان کردید، انقلاب اسلامی در ابعاد داخلی و خارجی بالاخره تأثیراتی گذاشته. در حال حاضر به نظر شما جایگاه انقلاب اسلامی در دنیا کجاست؟
در بیرون از مرزها آوازه ایران فراگیر است. هنوز هم مردم جهان انقلاب اسلامی را با نام امام خمینی (ره) میشناسند. ما باید از این تصور مردم جهان استقبال کنیم و خوشحال باشیم. ولی در کنار این تصور بیرونی باید تلاش کنیم تصورات مردم داخل خودمان را از انقلاب اصلاح کنیم. ما باید شعارهای امام خمینی را در شرایط حاضر در داخل کشورمان احیا کنیم. شعار وحدت از شعارهای اساسی امام (ره) بود. بیش از همه چیز امام روی وحدت تکیه داشت. گام به گام که انقلاب به پیش میرفت توصیه امام به حفظ وحدت بود. تأکید میکرد که اگر وحدت نداشته باشید، به سادگی شکست میخورید. صدای انقلاب اگر صدای وحدت بخش باشد بلافاصله در دنیا طنین میاندازد. اگر دغدغههایی که امروز در جامعه ایران هست، به گوش جهانیان برسد که آرام آرام دارد میرسد، ما استقبال مردم جهان از انقلاب را کم کم از دست میدهیم. جذابیت انقلاب را از دست میدهیم. اجازه ندهیم اوضاع برعکس شود. اجازه ندهیم وضع متفاوت شود.
آیا فکر نمیکنید یکی از دلایل این نگرانیها اینست که ما از کلمه وحدت تعریف و تعبیر خاص خودمان را داریم و دیگران را از دایره وحدت حذف میکنیم؟
دقیقا همینطور است بزرگان و اندیشمندان جامعه مکرر یادآور میشوند که اینقدر دایره خودی را تنگ نکنید. این ملت ملتی بود که ۹۹ درصدش به جمهوری اسلامی رای دادند. این ملت ملتی بود که در ۱۲ بهمن سالروز ورود امام به وطن و در سوگ امام صددرصد در صحنه آمدند. چه شده است که اینقدر دایره خودی را تنگ و تنگتر میکنند؟ ما از راهنماییها و توصیههای امام (ره) به دور افتادهایم. ما وضعی را به وجود آوردهایم که به سادگی نیروهای اصیل، ارزشی و انقلابی را داریم از دست میدهیم.
یکی از مشکلاتی که این روزها مبتلا به آن هستیم اختلافات بین مسئولان است. به نظر شما برای رهایی از این مشکلات چه باید بکنیم؟
باید به عدالت علی (ع) تکیه کنیم. وقتی میشنود خلخال از پای یک زن یهودی در آوردهاند، فریاد عدالت سر میدهد. نسبت به حقوق مردم فریاد سر میدهد. ما نباید حساسیتها را نسبت به حقوق مردم از دست بدهیم. حتی کسانی که نسبت به حقوق مردم و عدالت اجتماعی حساسیت و غیرت به خرج میدهند مطرود و منزوی و حذف میشوند. ما اگر میخواهیم اسمی از اسلام و اسلامیت بماند باید حساسیتهای خود را نسبت به حقوق مردم و عدالت اجتماعی بیشتر کنیم. ما در قوه قضائیه مشکلات فراوانی داریم. ما نسبت به انحرافات انقلاب حساسیت نشان نمیدهیم. رژیم شاه هم از همین جا ضربه خورد. انقلابها از همین جا به نابودی کشیده میشوند. بیتوجهی به عدالت، دهن کجی به عدالت، دست انتقام خدا را در پی دارد. رژیم شاه از همین جا سرنگون شد.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
نظر شما :