امیرنظام یا عزیزالسلطان- سعید حجاریان
به گمانم آه مظلوم دامن سلسله قاجار را گرفت و بعد از مرگ امیر دیگر این سلسله زوال و انحطاط خود را شروع کرد و این حق ناصرالدینشاه بود که چون شخصیت مقتدر و توسعهگرایی مانند امیرکبیر را میکشد باید همنشین ملیجکها شود. معمولا اصلاحات ایران را با اصلاحات دوران «میجی» در ژاپن مقایسه میکنند چون هر دو اصلاحات با فاصله اندکی از یکدیگر شروع شدند. میجی حدود ۱۰ یا ۱۵ سال پس از امیر، اصلاحات در ژاپن را شروع کرد بنابراین همیشه این سوال مطرح بوده که علل توفیق ژاپن و ناکامی ما چه بوده است؟ در این زمینه کتب و مقالات زیادی هم نوشته شده است و هر یک از زاویهای به این مطلب پرداختهاند.
من نمیخواهم در اینجا همه آن مطالبی را که گفته شده، مرور کنم بلکه معتقدم باید حتما به این نکته توجه داشت که در ژاپن ساختیابی به همراه اصلاحات میجی که اصلاحاتی آمرانه هم بود، آغاز شد و هرکس برجای خود نشست. در این میان امپراتور و نیز پیشهوران این را قبول کردند که نظام شایستگی را بپذیرند و من راز اصلی توفیقات اصلاحات میجی را همین امر میدانم و الا اینکه گفته میشود ژاپن حالت جزیرهای داشت، دورافتاده بود و بر عکس ایران در چهارراه حوادث قرار نداشت یا مثلا ادعا میشود ژاپنیها مانع از استعمار مستقیم یا غیرمستقیم غربیها شدند و اجازه ندادند که کالای غربی بازار آنجا را فتح کند و نظام خوداتکایی پیشه کردند و از این نوع تعابیر را من برایشان اهمیت ثانوی قایل هستم.
در ایران، امیر، یاوری نداشت و خود میخواست یکتنه همه بار اصلاحات را به دوش بکشد. از یک سو با توطئه دربار مقابله کند و از سوی دیگر با خارجیها ارتباط بگیرد و سیاست خارجی را تنظیم کند و از سویی دنبال تاسیس دارالفنون و تنظیم قشون و تشکیل مطبعه و اعزام به خارج، سرکوب بابیها و دهها عمل دیگر بود که نمیتوانست آنها را بدون یاورانی انجام دهد. اما «میجی» ابتدا تدارک بازوهای اجرایی فراوانی برای خود دید و از این مسیر، نوعی بروکراسی قوی برای پیشبرد اهدافش ایجاد کرد یعنی امثال امیرنظام در مصادر قرار گرفتند و امثال عزیزالسلطانها جایی در امور نداشتند.
منبع: روزنامه شرق
نظر شما :