جشن هنر شیراز به روایت فرخ غفاری: هم فرهنگ غربی آوردیم، هم تعزیه را زنده کردیم
فرخ غفاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در تهران زاده شد و ده ـ دوازده ساله بود که همراه پدرش که به ماموریت سفارت ایران در بلژیک میرفت، رهسپار اروپا شد. تحصیلات متوسطه را در بروکسل به سر آورد و بعد به فرانسه رفت و در دانشگاه شهر «گرونویل» در رشته حقوق نامنویسی کرد. اندکی بعد البته رشته خود را تغییر داد و به تحصیل در ادبیات فرانسه پرداخت. فرخ غفاری در پاریس با «هانری لانگلوآ» بنیانگذار «سینما تک» این شهر آشنا شد و همین آشنایی شاید زمینه را برای گرایشهای بعدی او به سوی سینما فراهم آورد و انگیزهای شد برای بنیانگذاری «کانون فیلم ایران»، که آقای غفاری پس از بازگشت از پاریس، نخستین جلسه آن را در آذرماه سال ۱۳۲۸ در تهران برگزار کرد.
دور نخست کانون فیلم، چندان دوام نیاورد و آقای غفاری برای چند سال دیگر عازم پاریس شد و به مطالعه و تجربهاندوزیهای بیشتر پرداخت و در بازگشت مجدد به ایران علاوه بر احیای کانون فیلم، وارد گود فیلمسازی و عرصه نقدنویسی نیز شد. او در سال ۱۳۳۷، نخستین فیلم خود را با عنوان «جنوب شهر» به بازار فرستاد. فیلمی بود که ناهنجاریهای اجتماعی را با نگاهی واقعگرایانه برجسته میساخت. از همین روی نیز خیلی زود از روی اکران برداشته شد و در محاق توقیف افتاد.
بحران مالی ناشی از توقیف فیلم، فرخ غفاری را نیز ناگزیر به سوی سینمای تجارتی و فیلمسازی مستند دولتی سوق داد. فیلم تجاری «عروس کدومه؟» البته بیآنکه نام کارگردان را بر پیشانی داشته باشد و فیلمهای مستند «قالیشوها، جزیره فارسی، رگهای سیاه، زندگی نفت، نور زمان، گیلکی، مخابرات نفتی، وامهای صنعتی، سپاه بهداشت و سیمان تهران» از دستاوردهای این دوره بحرانی است.
فرخ غفاری سه فیلم سینمایی دیگر نیز ساخته است، «رقابت در شهر، شب قوزی و زنبورک»، در این میان شب قوزی در چشم ناقدان برجستهتر جلوه کرده است. «ژرژ سادول» ناقد معروف فرانسوی که از یاران دوره تحصیل غفاری بوده گفته است: «سازنده این فیلم از قریحه واقعی سینمایی برخوردار است.»
فرخ غفاری در عرصههای دیگر فرهنگی نیز فعال بود. از سال ۱۳۴۵ به معاونت فرهنگی سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران برگزیده شد و از سال ۱۳۴۶ به عنوان قائممقام مدیر جشن هنر شیراز، برنامهگذاریهای جشنواره را زیر نظارت و سرپرستی خود داشت. جشن هنر شیراز، با وجود همه انتقادهای بجا و نابجایی که بر آن وارد میآورند، «حادثه و جریانی» بزرگ و بارآور در عرصه فرهنگ و هنر معاصر ایران به شمار میرود.
جشن هنر شیراز؛ پاسخ غفاری به برخی انتقادها
در یک سمپوزیوم سینمایی که از سوی سینمای آزاد ایران در تبعید در سال ۱۹۹۵ در شهر ساربروکن در آلمان برگزار میشد، فرصتی پیش آمد که با فرخ غفاری درباره جشن هنر به گفتوگو بنشینیم. غفاری درباره آغاز کار جشن هنر میگوید که «رضا قطبی» مدیرعامل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران یک سال پس از بنیاد آن، به او گفته است که به فکر بنیاد یک جشنواره هنری در ایران باشید و او پس از آنکه با کارشناسان «موسیقی و نمایش» به مشورت نشسته، طرح برگزاری جشن هنر شیراز را فراهم کرده است: «یکی از هدفهای ما از آغاز آن بود که جامعه ایران را با موسیقی و نمایش مدرن مغرب زمین آشنا کنیم... یعنی بخشی از کار ما فقط در حیطه هنر معاصر جریان داشت ولی از هنرهای سنتی و آئینی نیز غافل نبودیم. کوشش میکردیم با عرضه سنتهای ایرانی به غربیان، عقده حقارت هنرمندان خودمان را نیز بشکنیم. برنامهها و کنسرتهای ایرانی در جشن هنر همان قدر مورد توجه غربیها قرار میگرفت که موسیقی هند و ژاپن. از سوی دیگر، جشن هنر سبب شد که هنرمندان ایرانی به مجامع فرهنگی اروپا راه پیدا کنند و غربیها را نیز با موسیقی سنتی و هنرهای نمایشی ایران آشنا کنند.»
آقای غفاری در پاسخ به خردهگیرانی که همجنس نبودن برنامههای جشن را نمیپسندیدند و مثلا حضور «عبدالوهاب شهیدی» را در کنار «اشتو کهاوزن» مضحک میدیدند، از چند جنسی بودن برنامهها دفاع میکرد: «میخواستیم علاوه بر ایجاد تنوع، نوعی برخورد و رویارویی میان شرق و غرب به وجود آوریم. این تنوع، به مخاطبان نیز امکان انتخاب میدهد. رویارویی شرق و غرب مدتهاست که در تالارهای هنری اروپا جلوه دارد. مثلا رویارویی «راوی شانکار» هندی با «یهودی منوهین» انگلیسی...»، «البته اشتباه ما در این بود که این مساله را به صورت کافی توضیح نداده بودیم...»
گزینش برنامههای موسیقی با آنکه گاه عدهای را میرماند ولی به هر حال «حساسیت»ها را بر نمیانگیخت. در کنسرتهای همین اشتوکهاوزن غریبه و ناآشنا، ۶۰ درصد از مخاطبان را جوانان تشکیل میدادند. ولی نمایشها، غالبا حساسیتها را برمیانگیخت. مثل نمایشی از مجارستان که رنگ و بوی تند «سکسی» داشت جنجال بزرگی آفرید.
نکته دیگری که همیشه ناقدان بر روی آن انگشت میگذاشتند، «هزینههای سرسامآور جشن هنر» بود اما آقای غفاری نظری خلاف این داشت: «جشن هنر برخلاف نظر مخالفان بودجهای بسیار اندکتر از آنچه بتوان هنگفت نامید، داشت. بودجه ما سال اول با هشتصد هزار تومان آغاز شد و در سال آخر به سه میلیون و یکصد هزار تومان رسید... این ارقام را وقتی بعدها به دستاندرکاران جشنوارههای جهانی گفتم، هیچ کس باور نمیکرد. با همان بودجه اندک، ولی جشن هنر به عنوان یک جشنواره ایرانی به جهانیان شناسانده شد. و هنرمندانی چون «ویلسون» و «بروک» و «ژار» بهترین برنامههایشان را همانهایی میدانند که در همین جشنواره به روی صحنه رفته است...»
عدهای هم جشن هنر را وسیلهای برای نفوذ و هجوم فرهنگ غرب و پس زدن هنرهای ملی ارزیابی میکنند. اما آقای غفاری این انتقاد را «بیلطفی» خواند: «همین جشن هنر بود که باعث شد آیین تعزیه و ارزشهای آن در مجامع فرهنگی جهان مطرح شود. من و دوستان همکار، چوب دو سر طلا شدهایم. از طرفی عدهای بر سر ما میریزند که شما بودید که از نو تعزیه و سنتهای مذهبی را زنده کردید. از طرف دیگر ولی عدهای گریبان ما را میگیرند که رفتهاید و فرهنگ منحط غربی را برای ما به ارمغان آوردهاید. راستش را بخواهید ما هر دوی این کارها را کردهایم. هم فرهنگ غربی را آوردیم و هم تعزیه را از نو روی صحنه بردیم و از این کار راضی هستیم.»
منبع: بی بی سی
نظر شما :