مکتب آخوند خراسانی و ارایه الگوی مردمسالاری دینی- رسول جعفریان
۲ـ در بخش دفاع از مشروطه، باید گفت غالب علما مدافع مشروطه بودند. دلیل آن این بود که مشروطه تحولی الزامی برای شرایط آن روز جامعه ایرانی بود، و روحانیون نیز به دلیل اینکه بخشی از بدنه جامعه بودند، نمیتوانستند از این تحول و حمایت از آن دور بمانند. طیف پیشرو جامعه ایرانی که در عین حال هدایت بخش قابل توجهی از نخبگان و چهرههای مؤثر جامعه را بر عهده داشت، مدافع مشروطه بود و علما نیز در این زمینه، با آنان همراهی کردند و حتی در موقع رهبری آن قرار گرفتند. البته مخالفان هم از میان روحانیون و جز آنان فراوان بودند. توجیه این مخالفت هم بود که به هر حال علما، حافظ سنتهای کهن جامعه بودند و آنان که بینش سنتی نیرومندتری داشتند، از عدم تغییر وضع به دلیل اینکه با تغییر آنها سنتهای دینی هم تغییر میکند، دفاع میکردند.
۳ـ در حوزه علمای مدافع مشروطه، گل سرسبد آنان آخوند خراسانی یک فقیه صاحب نام، مؤلف و مدرسی که هزاران شاگرد تربیت کرد. این درست است که در تهران، سیدین سندین یعنی بهبهانی و طباطبائی در رأس نهضت مشروطه بودند، و آن را آغاز و رهبری کردند، اما مشروطه به ویژه به لحاظ فکری و همین طور تحولات گستردهای که در جریان استبداد صغیر و پس از آن مجلس دوم روی داد، به نام آخوند خراسانی ثبت شده است. بدون شک باید آخوند را محور اصلی مشروطهخواهی هم در بعد نظری و هم عملی دانست.
۴ـ تجربه حضور آخوند در مشروطه، هم فکری است و هم سیاسی. طی چهار سال از ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۹ آخوند خراسانی از نزدیک در جریان تحولات ایران قرار داشت و تجربه مهمی درباره اصل نظام مشروطه، مسائل اجرایی آن، انتخابات، منازعات سیاسی داخلی تهران، جریانهای فکری و از هم گستردهتر ارتباطات جهانی، نقش دولتهای خارجی و مسائل حاد سیاسی ایران در ارتباط با دولتهای روس، انگلیس و عثمانی داشت. این تجربه جالب در قالب بیانیهها، نامهها و مواضعی است که مرحوم آخوند در قبال مسائل مختلف داشته و یکی از بینظیرترین تجربههای فکری – سیاسی یک مجتهد در حد و مرتبه آخوند خراسانی است.
۵ ـ آخوند خراسانی یک جریان فکری را در اطراف خود پدید آورد که میتوان نام آن را «مکتب آخوند» نامید. در این زمینه، از همراهی شماری از مراجع، فضلای درجه اول مانند میرزای نائینی و شماری از طلاب فاضل برخوردار بود. این جریان البته پیراسته از عیب نبود و افراد مختلفی با درجههای مختلف از لحاظ سلامت فکر در میانشان وجود داشت، اما اینکه این جریان، یک جریان ممتد، قاطع و تأثیرگذار بود، امری مقبول و مشهود است. این جریان در دوره آخوند خراسانی بخش عمدهای از نجف را پوشش داده بود و در بلاد دیگر نیز تأثیر قابل ملاحظهای داشت. پس از وی نیز به عنوان یک خط ممتد ادامه یافت. البته یک دهه بعد از انقلاب مشروطه، خط مشروطهخواهی که تصور میشد غلبه خواهد کرد، به تدریج از علما فاصله گرفت، چنان که دو دهه جریان لائیک در ایران سر کار آمد، و همه اینها به معنای شکست مشروطه و غلبه مخالفان معنا شد. نیز به دلیل درگذشت آخوند و حضور مرحوم سیدمحمد کاظم یزدی در رأس تحولات سیاسی در عراق و مبارزه با انگلیسیها، اندکی یاد مرحوم آخوند فراموش شد، اما با این حال شاگردان مرحوم آخوند در نجف و ایران، مکتب وی را ادامه دادند و آثار مکتب آخوند حفظ شد.
۶ ـ ماهیت مکتب آخوند خراسانی چیست؟ در این زمینه باید ادبیات و گفتمان حاکم بر نوشتههای ایشان را مرور کرد. این ادبیات که اغلب آن در بیانیههای سیاسی است که از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۹ صادر شده، بخشی مربوط به شرایط مختلف یا به عبارتی شرایط خاص سیاسی است. اصطلاحات نو در این بیانیهها فراوان و بسا در مواردی متأثر از شرایط جاری باشد. اما محتوای این بیانیهها، نشانگر نوع تفکر آخوند خراسانی در مقاله سیاست است. این تفکر، با طرح اسلام سیاسی دین و سیاست را بهم نزدیک کرد. این نگرش بر آن بود تا اسلام یا به عبارت بهتر قوانین اسلام را مبنای یک دولت قرار دهد. در عین حال، به حقوق مردم وفادار و بر ضد استبداد و در واقع، حرکتی آزادیخواهانه بود. در این تفکر، میان این دو پدیده، یعنی دین و سیاست اختلافی مشاهده نمیشد و اساسا از نظر او دو امر تفکیک شده نبود. مهم طرح اسلامی بود که به صورت زنده در حکومت جریان داشت و میتوانست به حکومت کمک کند تا استقلال ملت را برابر تجاوز خارجی، قطع دست مستبدین داخلی و تقویت دین و دینداری کمک کند. در این نگاه، از اینکه «کسانی به اسم دینداری یا دولتخواهی در موجبات اضمحلال دین و دولت و از دست دادن مملکت همت گمارند» سخت نکوهش شده است. (روزنامه مجلس، سال دوم، شماره ۵۹، ۲۴ محرم ۱۳۲۶). برای آخوند خراسانی مجلس جایی بود که اساس آن برای «رفع تعدیات و اعانة مظلومین» و «رافع و مانع اساس ظلم» بود. درباره اسلامیات نیز، توجه به این نکته مطرح بود که مجتهدانی در مجلس باشند و در دوره دوم، زیر نظر آخوند این اتفاق افتاد. اساس مشروطه، دفاع از مردم برابر حکومت بود، اما از نظر آخوند، دین هم باید به طور همه جانبه در آن ورود مییافت.
۷ ـ در بیانیههای آخوند، جدای از آنچه به مسائل سیاسی روز بر میگردد، تمامی آنچه را که میتوان از آن به عنوان یک «مکتب سیاسی» یاد کرد، و بخشی از آن حتی ارایه نظریه درباره تأسیس بانک، تقویت ارتش، قانون نظام، تقویت مدارس و تربیت نیرو و جز اینهاست، میتوان در آن ملاحظه کرد. شگفت آنکه آخوند به وزیر عدلیه مینویسد «اول امر که بشارت قیام جناب مستطابعالی به مقام منیع وزارت جلیله عدلیه رسیده بود خیلی مسرور و امیدواریهای کامل به اصلاحات آن دایره که از اهم تکالیف داخله است، حاصل بود. مخصوصاً هم مقرر داشتم جناب مستطاب شریعتمدار صفوۀالمجتهدین عظام رکنالاسلام آقای میرزای نایینی - دامت برکاته- اصول و امهات وظایف لازمه را به جناب مستطاب اجل من بابالتذکر نوشتند؛ بشارت الحاح و اصلاح کلی این شعبه مهمه مملکتداری را انتظار داشتم.» (آخوند خراسانی به روایت اسناد، سند ۱۱۲) وقتی در تهران انتشار یافت که علمای نجف تأکید بر تأسیس بانک ملی و مدارس و مکاتب جدید دارند، و آنگاه که تردیدهایی در این باره مطرح شد، از آخوند و سایر علمای نجف پرسش کردند. پاسخ این بود که «همچنین حکم به وجوب کفایی تعلیم مشق نظامی، و تأسیس مکاتب و احداث بانک ملی» شده است. (حبل المتین، سال ۱۵، ش ۳۹، سوم ربیعالثانی ۱۳۲۶).
۸ ـ شواهد زیادی وجود دارد که مکتب آخوند در سیاسی کردن نجف نقش محوری و اساسی داشت و سبب شد تا فضای نجف در قبال مسائل جهان اسلام بازتر و فعالتر و به ویژه در سمت و سوی وحدت با سایر مسلمانان پیش برود. ادبیاتی که پس از مشروطه در نجف در حول و حوش تحولات سیاسی در جهان اسلام پدید آمد، نشان از آن دارد که مفاهیم و کلید واژههای پدید آمده در مکتب سیاسی نجف (محصولی از آخوند خراسانی و همراهانش) نفوذی کامل در ادبیات دوره بعد پدید آورد. سیاسی ماندن نجف با ویژگیهای مکتب آخوند، در حوالی سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۴۵ ق در تعدادی رساله سیاسی که در نجف به همت میرزا مهدی پسر آخوند خراسانی منتشر شد، کاملا آشکار میشود. در مجموعهای از این بیانیهها که تازگی از آن روزگار انتشار یافته (نسخهشناسی، دفتر نهم، کتابخانه مرعشی، ص ۴۴۸ به بعد) روی مبارزه با آشفتگیهای سیاسی و اقتصادی در ایران و کشورهای اسلامی و به ویژه وحدت اسلامی سخت تکیه شده است. در بیشتر این نوشتهها که از یک تا چندین صفحه است، بانی نشر میرزا مهدی فرزند مرحوم آخوند خراسانی است. در یک لایحه که چاپ آن سال ۱۳۲۸ق است، آمده است: لایحهای است از جناب مستطاب ثقهالاسلام آشیخ موسی مجتهد نوری حسبالامر حضرت مستطاب ثقهالاسلام آقای آمیرزا مهدی آیتاللهزاده خراسانی به طبع رسید. در آغاز بیانیه بعدی آمده است: «لایحهای است که جناب شیخ شریف صالح افندی که یکی از علمای محترم تونس میباشند در باب لزوم اتحاد اسلامی به لسان عربی طبع و نشر نموده، چون عامالمنفعه بود از جناب شریعتمدار آقا سیدعبدالله مجتهد که یکی از اعضای هیئت محترم علمیه میباشند درخواست کردم که به فارسی ترجمه کنند.... الاحقر مهدی ابن آیتالله الخراسانی» (همان، ص ۴۵۴) باز لایحه بعدی هم همین طور و با همین مضامین که به دستور آیتاللهزاده خراسانی – مهدی منتشر شده است. (۴۶۵) این نمونهها نشانگر آن است که مکتب سیاسی آخوند در نجف امتداد یافت. در این موارد، اندیشههای موجود در این مکتب آن مقداری که جنبه واقعبینانه داشته باشد، به تدریج، حتی مورد پذیرش مخالفان نیز قرار میگیرد. لایحه اخیر دقیقا بحث پیشرفت و پسرفت ملتها و علل آن است. به عنوان نخستین علت پیشرفت روی «تحصیل علم» تکیه شده است که ملل مترقیه، از طریق اجباری کردن تعلیم آن را وارد جامعه خود کردهاند. «رعایت حال ضعفای ملت» عامل دوم ترقی است. عامل سوم «زیادتی ثروت و کثرت صنایع» است. در اینجا روی آموزههای اسلام برای توسعه زراعت و تجارت و صنعت تأکید و نمونههایی ارایه شده است. (ص ۴۶۷) عامل چهارم «حفظ حقوق آحاد ملت از هجمات اعادی و توسعه نفوذ و اعلای کلمه آنهاست.» در اینجا عامل تسلط کفار «سلاطین هواپرست» و مشغولیت آنان «به عیش و نوش و اغفال مسلمین» مربوط شده است.
۹ ـ شاگردان آخوند خراسانی در قم نیز در شکلگیری مکتب سیاسی قم فعال بودند. شیخ عبدالکریم حائری و دو تن از مراجع ثلاث جانشین وی، از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بودند. مرحوم حائری بیشتر از نظر فکری تحت تأثیر اندیشههای آخوند بود، اما مرحوم سید محمد تقی خوانساری و سیدصدرالدین صدر، از لحاظ سیاسی هم متأثر از آن مکتب بودند. شور و شعفی که در مرحوم آیتالله خوانساری در حمایت از جریانهای سیاسی ـ مذهبی وجود داشت، یادآور فضای سیاسی نجف است. «اسلام سیاسی» برآمده از مکتب سیاسی آخوند بود که البته تلاش میکرد از تعصب مذهبی دور بماند، هرچند حاضر به پذیرش انحراف در دینداری نبود.
۱۰ ـ نباید غفلت کرد که مکتب آخوند روی مفهوم «اجانب» و تسلط آنان تأکید ویژهای داشت و به هیچ روی، بیتوجه به این بخش که در مکتب میرزا شیرازی و داستان تنباکو نهایت اهمیت را داشت، نبود. تأکیدات مؤکد وی در بیشتر بیانیهها در نفی سلطه خارجی حاکی از آن است که گفتمان مقابله با سلطه اجانب که از سالهای پیش در ادبیات سیاسی ایران وارد شده بود، همچنان در بیانیهها و نوشتههای سیاسی مرحوم آخوند موج میزد. تلاش وی برای تأسیس بانک ملی باز برای استحکام بخشی به اقتصاد ملی برابر تسلط بیگانگان بود که نماینده این تسلط، بانکهای آنان در ایران بود. این تأکید را برای این عرض میکنم که برخی تصور میکنند به صرف اینکه اندیشه آخوند روی حقوق ملت است، گویی کاری به اجانب نداشته است در حالی که گفتمان غالب بر نوشتههای سیاسی آخوند همزمان تأکید بر حقوق ملت، و مخالفت با تسلط اجانب برای حفظ حقوق ملت بر اساس آموزههای اسلام و دین حنیف است.
* این یادداشت به بهانه برپایی کنگره بزرگداشت آخوند خراسانی در روز چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۰ نوشته شد
منبع: سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
نظر شما :