دختر ملک‌الشعرای بهار: اشتباه بزرگ پدرم این بود که وزیر فرهنگ شد/ بهار هیچ ربطی به حزب توده نداشت

۲۰ آذر ۱۳۹۰ | ۰۳:۰۵ کد : ۱۵۹۴ از دیگر رسانه‌ها
امروز، یکشنبه، ۲۰ آذرماه صد و بیست ‌و پنجمین سالروز تولد ملک‌الشعرا بهار است.

 

چهرزاد بهار ـ دختر ملک‌الشعرا بهار ـ در گفت‌وگویی با خبرگزاری ایسنا‌ عنوان کرد: ۲۰ آذرماه سال ۱۲۶۵ دقیق‌ترین تاریخ تولد پدرم است و اول اردیبهشت‌ماه امسال، شصتمین سالگرد درگذشت ایشان بود که سپری شد.

 

چهرزاد بهار که خود متولد سال ۱۳۱۵ است، دربارهٔ وضعیت چاپ دیوان پدرش گفت: آخرین چاپ دیوان اصلی پدرم، ملک‌الشعرای بهار، با مقدمه‌ای از خودم در سال ۱۳۸۰ توسط انتشارات توس منتشر شد. دیوان اصلی ملک‌الشعرای بهار دو جلد کامل است؛ یک جلد قصاید و یک جلد هم شامل غزل‌ها و مثنوی‌ها و قطعات است. چاپ قبلی کتاب با مقدمهٔ برادرم مهرداد منتشر شد که یک مقدار ناقص بود و در چاپ بعدی، نواقص آن اصلاح شد. از روی چاپ‌های قبلی و کنونی، خیلی‌ها آمدند خلاصه‌ای بدون اجازه منتشر کردند.

 

او افزود: اما کامل‌ترین دیوانی که از پدرم منتشر شده،‌‌ همان است که با مقدمه‌ای از خودم در سال ۸۰ منتشر شد. تاکنون انتشارات توس دیوان پدر را با مقدمه‌ای از برادرم مهرداد و من منتشر کرده است. از طریق سایت انتشارات توس اطلاع پیدا کردم که قرار است چاپ جدیدی از دیوان پدر منتشر شود که هنوز چنین اتفاقی نیافتاده است.

 

کوچکترین عضو خانوادهٔ محمدتقی بهار دربارهٔ انتشار آثار جدیدی از دست‌نوشته‌های پدرش گفت: سال‌ها پیش زمانی که مادرم در قید حیات بودند، دست‌نوشته‌ها، دیوان، مقاله‌ها و پژوهش‌های پدرم را در اختیار سازمان اسناد گذاشتیم که حفظ شود. بعد‌ها نامه‌های پدر را هم آقای علی میرانصاری از‌‌ همان سازمان اسناد چاپ کرد و تقریبا می‌شود گفت اثر دیگری از ملک‌الشعرای بهار باقی نمانده است که منتشر نشده باشد. اما این آثار به تجدید چاپ احتیاج دارند؛ زیرا نایاب شده‌اند و علاقه‌مندان به ایشان، بویژه جوانان، از دسترسی به کتاب‌های ایشان محروم‌اند.

 

او دربارهٔ انتشار ادامهٔ مقاله‌های محمدتقی بهار اظهار کرد: دو جلد کتاب که شامل تمامی مقاله‌های پدرم است، به نام «بهار ادب فارسی» را آقای محمد گلبن قبل از انقلاب چاپ کرد که مادرم آن اسناد را در اختیار ایشان گذاشت و بعد از انقلاب هم تجدید چاپ شد؛ ولی شنیده‌ایم آقای گلبن قرار است بخشی از سخنرانی‌ها و مقالاتی را که خودشان نیز در طول سال‌ها از پدرم جمع‌آوری کرده‌، به عنوان جلد سوم و چهارم چاپ کند که البته این اخبار را نیز از سایت‌ها خوانده‌ام و خیلی وقت است که با ایشان صحبت نکرده‌ام. ولی قبلا که ایشان با من صحبت می‌کردند، گفتند در نظر داشته‌اند تمامی سخنرانی‌های ملک‌الشعرا بهار را از زمانی که به عنوان وکیل در مجلس حضور داشتند، منتشر کنند که تاکنون این کار انجام نشده است.

 

چهرزاد بهار همچنین گفت: کتاب‌های بسیاری دربارهٔ پدرم توسط کامیار عابدی، میلاد عظیمی، محمدعلی سپانلو و... منتشر شده است. پدرم یک کتاب شاهنامهٔ چاپ بمبئی داشت که سال‌ها همانند یک دوست همراه ایشان بود. بعد‌ها آن را به خواهرم پروانه داد و خواهرم زمانی که از آمریکا به ایران آمد، این کتاب را در اختیار من گذاشت. پدر در تمامی سال‌های زندگی خود ـ چه در بستر بیماری و چه در زندان ـ این کتاب را همراه داشت و در کناره‌های صفحات این کتاب حاشیه‌نویسی می‌کرد. زمانی که کتاب در اختیار من بود، آقای میرانصاری تصمیم گرفت که از روی کتاب تصویربرداری کند و هشت ـ نه سال پیش با جلد نفیسی به چاپ رسید که در حال حاضر، کمیاب شده و دلیل آن هم متأسفانه تجدید چاپ نشدن است.

 

او در ادامه با اشاره به انتشار کتابی از خواهر بزرگترش، پروانه بهار گفت: پروانه خواهرم هم زمانی که پدر بیمار بود، کتابی به نام «مرغ سحر» نوشت. این کتاب را در دوران بیماری پدر به خاطر اینکه همیشه بر بالین او بود، دربارهٔ خاطرات آن دوران، کودکی و همین‌طور سفرش به آمریکا و زمانی که در آنجا به جنبش سیاه‌ها و مبارزهٔ زنان برای آزادی پیوسته، نوشته است که علی دهباشی در ایران آن را چاپ کرد. این کتاب دو بار تجدید چاپ شد و خواهرم آن را مجددا به زبان انگلیسی و با نام «دختر شاعر» خیلی مفصل به اضافهٔ عکس‌ها و تصاویر بازنویسی کرد و مدتی پیش توسط انتشارات لارسن چاپ شد. در ترجمهٔ این کتاب یک خانم استرالیایی با پروانه، خواهرم، همکاری کرده که البته بخشی از شعرهای خواهرم هم در این کتاب آمده است.

 

چهرزاد بهار دربارهٔ این پرسش که آیا ملک‌الشعرا بهار در ایران به خوبی معرفی شده است، گفت: بله، به نظر من، همهٔ مردم ایران ملک‌الشعرا بهار را به خاطر شعرهای معروفش که خیلی زبانزد خاص و عام بود، بویژه تصنیف «مرغ سحر» که جهانی شده، می‌شناسند. به خاطر دارم زمانی رفتم سر مزار پدر که دیدم دو پسر نوجوان آمدند سر مزار پدر و خیلی خوشحال بودند که مقبرهٔ ملک‌الشعرا بهار را پیدا کرده‌اند و من از آن‌ها پرسیدم مگر بهار را می‌شناسید. گفتند بله، شعر‌های او در کتاب ادبیات فارسی ما وجود دارد. در واقع بچه‌های ما نیز به واسطهٔ اینکه شعرهای پدرم از جمله «چشمه و سنگ»، «دماوندیه» و... در کتاب‌های درسی آن‌ها وجود دارد، با بهار آشنا هستند.

 

او همچنین ادامه داد: در حال حاضر نیز سایت ملک‌الشعرا بهار خیلی به شناخت جهانی او کمک کرده است، حتی خانمی که این سایت را راه‌اندازی کرده، در پاریس انجمن بهار را پایه‌گذاری کرده که دربارهٔ آثار بهار جلسات مختلف ادبی برگزار می‌کنند.

 

چهرزاد بهار دربارهٔ حس خود به عنوان دختر ملک‌الشعرا بهار، اظهار کرد: همیشه به اسم پدرم افتخار می‌کنم. زمانی که پدرم از دنیا رفت، من ۱۳-۱۴ سال بیشتر نداشتم و خیلی دور از پدر، بزرگ شدم. پدرم سرمایه‌ای جز نام نیک نداشت که برای خانواده‌اش هم این افتخار را به جا گذاشته است. در تمام آثار پدرم عشقی است که به آزادی، انسانیت، صلح و وطن وجود دارد. این‌ها ثروت و سرمایهٔ ماست. پدرم به دنبال وطنی آزاد، آباد و باسواد و سربلند بود و آخرین اثر او نیز مجموعهٔ «صلح» بود که آرزو می‌کنم این صلح هم همیشه نصیب ما باشد و احترام به آزادی و عشق به وطن را همیشه دارا باشیم.

 

او سپس دربارهٔ اینکه ملک‌الشعرا بهار هم شاعر، پژوهشگر، روزنامه‌نگار و سبک‌شناس بوده است، و از میان این وجوه به کدام یک علاقه بیشتری داشته است، گفت: بیشترین و بالا‌ترین دستاورد ایشان، شعر‌هایش بود و در درجهٔ اول، ایشان شاعر بود و در درجهٔ دوم، سیاست خیلی برایشان اهمیت داشت. پدرم ملک‌الشعرا بهار از‌‌ همان ۱۸ سالگی به خاطر عشق به وطن، آزادی و دموکراسی به سیاست روی آورد و ابتدا از مشروطه‌خواهان حمایت و با دیکتاتوری مبارزه می‌کند و بعد از سال ۱۳۲۰ به وکالت روی می‌آورد و با ظلم رضاشاهی مبارزه می‌کند و به زندان می‌افتد. در واقع، اساس شعرهای پدرم، مبارزه با ظلم و وطن‌پرستی بود. سال ۱۳۱۳ پدرم از اصفهان به تهران بازمی‌گردد. در‌‌ همان سال ۱۳۲۰ پدر وادار می‌شود سیاست را کنار بگذارد و بسیاری از کتاب‌های معروف مثل «تاریخ سیستان» و «تاریخ تطور نثر فارسی» را در طول این سال‌ها تصحیح می‌کند. همچنین در‌‌ همان سال ۱۳۲۰ از مبارزه با ستمگری دست نمی‌کشد و روزنامهٔ «نوبهار» را راه می‌اندازد که یک سال دوام می‌آورد و بعد بسته می‌شود که ایشان پس از آن دوباره وکیل مجلس می‌شود.

 

او با بیان اینکه در سال ۱۳۲۴ ملک‌الشعرا بهار وزیر فرهنگ می‌شود، گفت: این مسأله یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات پدرم بود. اما در همین دورهٔ شش‌ ماههٔ وزارت، یکی از مهم‌ترین کارهای پدر، ریاست کنگرهٔ نویسندگان و شاعران ایران بود که بعد از آن هم چنین کنگره‌ای برگزار نشد و این کنگره بهترین برنامه برای فرهنگ و ادب این مملکت بود. خیلی‌ها علاقه دارند پدر را به حزب توده وصل کنند و می‌گویند که کنگره با حزب توده در ارتباط بوده است که باید بگوییم پدرم هیچ ربطی به حزب توده نداشت و چنین چیزی وجود ندارد.

 

چهرزاد بهار در پایان سخنانش دربارهٔ خاطرات خود با ملک‌الشعرا بهار گفت: دورهٔ خیلی کوتاهی با پدرم بودم و بعد از اینکه از سفر برگشت و بیمار بود، باید به ییلاق سفر می‌کرد که من در آن دوره همراه پدرم بودم و دوره‌ای هم که در نیاوران زندگی می‌کردیم، پدرم از من درخواست می‌کرد که یک شعر یا کتاب برایش بخوانم و من آن زمان تازه دوره دبستان را تمام کرده بودم. گاهی اوقات شب‌ها هم به من می‌گفتند که روزنامهٔ اطلاعات را برایشان بخوانم. زمان جنگ کشور کره بود، و پدر از من می‌خواست اخبار جنگ را برایش بخوانم که‌‌ همان سال از پدرم خواستند رییس انجمن صلح‌طلبان شود که شعر معروف «جغد جنگ» را‌‌ همان سال سرود.

کلید واژه ها: ملک الشعرای بهار


نظر شما :