گفتوگو با خبرنگار باختر امروز: فاطمی بیش از آنکه روزنامهنگار باشد مرد سیاست بود
سمیه متقی
در این میان خانم معصومه ستوده، دانشجوی رشته علوم ارتباطات در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، تز پایاننامه خود را شناخت ویژگیهای نگارش سیدحسین فاطمی بر اساس روزنامه باختر امروز قرار داده و در این میان با وجود فاصله زمانی بسیار به دنبال افرادی رفته است که علاوه بر شناخت شیوه نگارش، با شخصیت او هم آشنایی داشتند. در جلسه دفاع پایاننامه او با شخصیتی روبرو میشویم که کمتر از دیگر افراد حاضر، پا به عرصه پرسش و پاسخ مطبوعاتی گذاشته است. این مرد مسن و خوشبرخورد، منصور فرهومند، خبرنگار اجتماعی روزنامه باختر امروز است. فردی که پس از گذشت ۵۸ سال از توقیف این روزنامه همچنان خاطرات دلانگیزی از حضور فاطمی در تحریریه روزنامه باختر امروز دارد.
به گفته او و به نقل از نگارنده این پایاننامه، فرهومند در نیمه دوم سال ۱۳۳۱ با علاقه فراوانی که به روزنامهنگاری داشت به بخش اجتماعی روزنامه باختر امروز وارد شد. او در ابتدای کار سن کمی داشت و تازه دوران دبیرستانش را به پایان رسانده و در مدت زمان نه چندان طولانی در کنار فاطمی به فعالیت مشغول بود. فرهومند، روزنامه باختر امروز را در فضای آن زمان بینظیر میداند و در وصف آن میگوید: «در فضای آن دوران روزنامه باختر امروز به نحوی فعالیت میکرد که فضای سیاسی کشور را در دست گرفته بود.»
وی در بخش دیگری از سخنانش به بیان فضای حاکم بر روزنامه باختر امروز در دوران فعالیتش میپردازد و میگوید: «در آن ایام دکتر فاطمی به واسطه مشغله سیاسی خود کمتر در روزنامه حضور پیدا میکرد، اما همواره تعیین سیاستهای کلی باختر امروز توسط خودشان به سردبیری ابلاغ میشد البته این هم باید گفته شود که در این مورد معمولا اختلافنظری میان سیاستهای ابلاغ شده از سوی دکتر با تحریریه وجود نداشت. همین همگامی تحریریه و سیاست کلی روزنامه موجب میشد سانسور مطالب به حداقل رسد و تقریبا مطالب و اخبار به طور کامل منتشر شود. یکی از سیاستهای حاکم بر روزنامه باختر امروز تبادل اخبار با روزنامه اطلاعات بود که این فعالیت توسط سردبیری در ساعات پایانی فرصت کاری هر روز صورت میگرفت، که در تعیین مسیر خبررسانی نقش مؤثری داشت.»
حسین فاطمی در سرمقاله باختر امروز نوشته بود: «صرفنظر از همه این حرفها، من از میز روزنامه، از صندلی مجلس، و از قلم روزنامهنگاری خود بیش از هر مقام و رتبه اداری لذت میبرم و هنوز فراموش نمیکنم آن غربتی را که در روز اول ورود به کاخ ابیض درون خود حس کردم. تنها تسلی من در آن موقع این بود که من معاون دکتر مصدق هستم نه معاون نخستوزیر، یعنی در حقیقت به کار دولتی که علیالرسم آزادی و ابتکار را از انسان میگیرد چندان رغبتی ندارم ولی برای پیروی از دکتر مصدق و هدف جبهه ملی با کمال امتنان پست جدید را قبول میکنم.» اما فرهومند، دکتر فاطمی را مرد سیاست معرفی میکند و درحالیکه بسیار متالم و متاثر بود، میگوید: «دکتر فاطمی، بیش از آنکه روزنامهنگار باشد مرد سیاست است. پس از اینکه در ۶ اسفند ۱۳۳۲ مخفیگاه دکتر فاطمی شناسایی شد و او را دستگیر کردند، جلسات دادگاه متعددی برگزار شد، اوضاع جسمانی ایشان مناسب نبود و او را با برانکارد به جلسه دادگاه میآوردند. در این جلسه که من هم حضور داشتم، یکی از سؤالات مطرح شده مربوط به شغل ایشان بود که دکتر فاطمی، در آنجا و در پاسخ به آنها شغل خود را نه روزنامهنگاری بلکه سیاست اعلام کرد.»
فرهومند در ادامه سخنانش به تشریح فضای دادگاه میپردازد و در خاطرهای دیگر از این دادگاه بیان میکند: «فضای غمانگیزی بود وقتی که دکتر فاطمی با وضعیت بد جسمی در دادگاه حضور پیدا کرد. پس از گذشت زمانی وقت تنفس داده شد؛ بسیاری از خبرنگاران چند لحظهای دور او گرد آمدند و با او به ابراز همدردی پرداختند. او در برابر رفتار خبرنگاران و فضای پیش آمده گفت: چرا تاسف میخورید این هم مرحلهای از زندگی من است که باید به چشم میدیدم.»
دادگاه فاطمی و پایان غمانگیزش پس از کودتای ۲۸ مرداد دور از انتظار نبود و حتی میتوان گفت او از همان ۲۳ بهمن ۱۳۳۰ که بر مزار محمد مسعود به دست محمدمهدی عبدخدایی هدف گلوله قرار گرفت، بر این باور بود که دیر یا زود به دست جور زمانه نابود میگردد و این را از سخنش بر تخت بیمارستان پس از ترور نافرجام میتوان فهمید، همان جا که گفت: «برای جامعه و ملتی که میخواهد زنجیرهای گران بندگی و غلامی را پاره کند، این طور رنجها و جان سپردنها و قربانی دادنها باید امری عادی و بسیار ساده تلقی شود. تنها آتش مقدسی که باید در کانون سینه هر جوان ایرانی برای همیشه زبانه بکشد این آرزو و آرمان بزرگ و پاک است که جان خود را در رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال استعمار و فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد» و پس از این سخن در مسیر رسالتی که در وجود خود احساس میکرد از همان بیمارستان بار دیگر نگارش سرمقالههای آتشینش را از سر گرفت.
یکسال و اندی پیش از اعدام فاطمی و در فاصله زمانی ۲۵ تا ۲۸ مرداد، این روزنامهنگار سیاستمدار یا به گفته فرهومند سیاستمدار روزنامهنگار، در اوج آزادیطلبیاش قرار گرفت، همان هنگام که با وجود موضعگیری اعلام شده در بسیاری از روزنامهها بار دیگر شاهد آنیم که کمتر روزنامهای همچون باختر امروز و کمتر کسی همانند دکتر حسین فاطمی عقاید و دیدگاههای خود را به این صراحت و تندی مطرح میکند. تورق در روزنامههای آن زمان و دیدن سرمقاله فاطمی در ۲۶ مرداد پس از اینکه او در بامداد روز بیست و پنجم از سوی دولت کاخهای سلطنتی را مهروموم کرد، تحت عنوان «خائنی که میخواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد» خود شاهدی بر این مدعا است. او در این مقاله، از شاه به عنوان «جوان هوسباز» و از خاندان سلطنت از جمله اشرف پهلوی به عنوان «مجلسساز» و از مادر شاه به عنوان «اقلیتساز» یاد کرد. به نظر او سفاکی و خونریزی و چپاول پدر و خیلی خصوصیات دیگر خاندان جلیل این فصل شرمآور و این ورق سراپا ننگ آخر را نیز لازم داشت.
پس از آن، در روز ۲۷ مرداد یعنی زمان انتشار آخرین شماره باختر امروز و سرمقاله فاطمی با نام «شرکت سابق و روزنامههای محافظهکار لندن دیروز عزادار بودند»، و با بیتی از اشعار سعدی «عاقبت گرگزاده گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود» حیات مطبوعاتی او به پایان میرسد.
۲۸ مرداد کودتای ننگین به وقوع میپیوندد و مصدق و ریاحی خود را معرفی میکنند و فاطمی متواری است. همه میدانند اگر حکومت از ریاحی و مصدق بگذرد از قلم فاطمی نمیگذرد. کرمیت روزولت در اول شهریور ۱۳۳۲ به ایران آمد و در گفتوگویی که در کتاب ضدکودتا آمده است، چنین میگوید: «پس از برگزاری تشریفات، شاه به من اشاره کرد و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا کرد این بود : من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم.» او در ادامه این سخنان میگوید: «موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبههٔ ملی را عنوان کردم و از محمدرضا شاه میپرسم: میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کردهاند، چه فکری کردهاید؟، شاه میگوید: در این مورد زیاد فکر کردهام. مصدق محاکمه میشود. (در این موقع لبهای شاه میلرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت... ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد. ولی یک استثنا وجود دارد و آن، حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا میکنند. فاطمی، بیش از همه ناسزاگویی کرد. هم او بود که تودهایها را واداشت مجسمههای من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.»
حسین فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد زندگی مخفی را برگزید و تا ۶ اسفند ۱۳۳۲ نیز توانست به همین نحو سپری کند، سپس دستگیر شد. در حالی که در بستر بیماری بود در جلسات دادگاه حضور پیدا کرد و در آخرین جلسه دادگاه و در آخرین سخنش در مقابل سپهبد آزموده دادستان نظامی چنین گفت: «من از مرگ ابایی ندارم، آن هم چنین مرگ پرافتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من درس عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد و جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند. من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از آنکه تا دربار هست انگلستان سفارت لازم ندارد.» تیتر روزنامههای ۱۹ آبان ۱۳۳۳ این بود: حسین فاطمی به جوخه اعدام سپرده شد.
منابع:
معصومه ستوده، پایاننامه «سبک نگارش و ویژگیهای روزنامه نگاری سید حسین فاطمی»، ۱۳۸۹
شیفته، نصرالله، زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی، تهران: نشر آفتاب، ۱۳۶۴.
فاطمی، حسین، خائنی که میخواست وطن را به خاک و خون بکشاند فرار کرد، باختر امروز، سال ۴، شماره ۱۱۷۳، ۲۶ مرداد ۱۳۳۲ برابر با ۱۷ اوت ۱۹۵۳، ص ۱.
فاطمی، حسین، شرکت سابق و روزنامههای محافظه کار لندن دیروز عزادار بودند، باختر امروز س ۴، ۲۷ مرداد ۱۳۳۲، شماره ۱۱۷۴، ص ۱.
کرمیت روزولت، ضد کودتا
نظر شما :