احتمال کشف خلأ تاریخی ۳۰۰ ساله درباره تشکیل هخامنشیان

۱۷ آبان ۱۳۹۰ | ۲۰:۱۵ کد : ۱۵۰۳ از دیگر رسانه‌ها
پرستو فرهادی: یک باستان‌شناس از احتمال کشف شواهدی از سفال‌های منسوب به پارسیان نخستین در استان فارس خبر داد. محمدتقی عطایی برای رساله دکتری خود موضوعی را انتخاب کرد که به گفته خودش، یک موضوع بغرنج در باستان‌شناسی ایران در ارتباط با تشکیل شاهنشاهی هخامنشی است. به این ترتیب که تاکنون مشخص نبود مردمی که شاهنشاهی هخامنشی را ساختند، ابتدا در چه زمانی، از چه مسیری و چگونه به فارس وارد شدند. در واقع، در حال حاضر از نظر باستان‌شناختی مدرکی ملموس از دوره شکل‌گیری شاهنشاهی هخامنشیان در فارس موجود نیست، زیرا از سال‌های حدود ۹۰۰ پیش از میلاد تا ۵۵۰ پیش از میلاد، یک خلأ ۳۰۰ ساله وجود دارد؛ اما با کاوشی که عطایی انجام داده، به نظر می‌رسد پس از سال‌ها، مدارکی باستان‌شناختی از این خلأ ۳۰۰ ساله کشف شده است. البته برای اطمینان از این موضوع، باید منتظر انجام آزمایش‌های «کربن ۱۴» بود.

 

عطایی در گفت‌وگو با ایسنا درباره چگونگی آغاز کاوش باستان‌شناسی در تپه «قصر دشت» در نزدیکی جنوب سد سیوند، توضیح داد: با وجود اینکه باستان‌شناسان نام‌آوری مانند گیرشمن، سامنر، استروناخ و بوشارلا درباره آغاز دوره هخامنشی و چگونگی ورود پارسیان نخستین به فارس بررسی‌ها و کاوش‌هایی را سرپرستی کرده‌اند، ولی هنوز جواب قطعی به این موضوع داده نشده است. در واقع، از نظر باستان‌شناختی مشخص نیست که این مردم (پارسیان ایرانی زبان) چه زمانی و از چه مسیری به فارس وارد شدند و پس از ورود، آمیزش قومی بین نورسیدگان پارسی‌زبان و عیلامیان بومی منطقه چگونه بوده است.

 

این باستان‌شناس ادامه داد: در این‌باره، ویلیام سامنر دو پیشنهاد را مطرح کرده است؛ نخست اینکه ممکن است پارسیان، قبایل کوچ‌رویی بوده باشند که به صورت عشایری زندگی می‌کردند. طبق این فرضیه، در چنین صورتی نمی‌توان از این مردم، نهشته‌های باستان‌شناختی را به صورت تپه و در نتیجه، خرده سفال کشف کرد. در فرضیه دوم، سامنر پیشنهاد کرد که احتمال دارد، پارسیان اولیه که بعد‌ها شاهنشاهی هخامنشی را تشکیل دادند، یکجانشین بوده باشند و از آنجا که مرحله پیش از هخامنشی در فارس از نظر باستان‌شناختی به فرهنگ «شغا ـ تیموران» موسوم شده است، در نتیجه شاید بتوان سفال‌های فرهنگ شغا و تیموران را به پارسیان اولیه منسوب کرد.

 

او با بیان اینکه این فرضیه چندان بنیانی ندارد، در این‌باره توضیح داد: زیرا بین فرهنگ «شغا ـ تیموران» و دوره هخامنشی، ۳۰۰ سال وقفه وجود دارد که از نظر باستان‌شناختی از آن مطلقا چیزی نمی‌دانیم. همچنین به لحاظ گونه‌شناسی، تحول سفال‌های منقوش فرهنگ «شغا ـ تیموران» را به سفال‌های ساده هخامنشی نمی‌توان نشان داد.

 

این باستان‌شناس در ادامه بیان کرد: بر اساس تمام اطلاعاتی که وجود داشت، در پایان‌نامه‌ام این‌گونه فرض کردم که اولا مهاجران اولیه پارسی‌زبان به فارس یا دست کم بخش قابل ملاحظه‌ای از آنها، یکجانشین بوده‌اند و دیگر اینکه بر اساس متون تاریخی، یعنی گل‌نوشته‌های آشوری، بابلی، عیلامی و اورارتویی شایسته است، رد آنها را با سفال‌های مشابه عصر آهن ۳، در غرب و شمال غرب ایران مانند آنچه در تپه‌های گودین، حسنلو، نوشیجان، زیویه، باباجان و ازبکی یافت شده است، می‌توان شناسایی کرد.

 

عطایی با تأکید بر اینکه این موضوع را بی‌دلیل مطرح نکرده است، اظهار کرد: من در زمان انجام پایان‌نامه فوق لیسانس، تعدادی سفال را در باروی تخت‌جمشید پیدا کردم که شباهت‌هایی با سفال‌های شمال غرب ایران داشت. در‌‌ همان زمان، سفالی با نقش گاو از آبراهه‌های زیرزمینی تخت‌جمشید به دست آمد که با وجود شباهت به گاوهای نقش برجسته‌های تخت جمشید، بیشتر به نمونه یافت شده‌ای از دوره ششم تپه سیلک کاشان شبیه بود. از آنجا که نمونه سیلک قدیمی‌تر بود و نمونه تخت‌جمشید نیز بین طراحی نقش برجسته‌های تخت‌جمشید و سیلک قرار می‌گرفت، به نظر می‌رسید باید مردمی نورسیده به فارس وجود داشته باشند که از شمال غرب یا شمال ایران به فارس وارد شده باشند.

 

وی ادامه داد: این در واقع‌‌ همان چیزی است که متون آشوری، اورارتویی، ‌ عیلامی و بابلی می‌گویند و واژه‌های «پارسوا»، «پارسواش»، «پارسوماش» و «پارسه» واژه‌هایی است که از حدود ۸۳۴ پیش از میلاد در متون پیدا می‌شوند و ابتدا در جنوب دریاچه ارومیه، جایی بین آذربایجان و کردستان بوده‌اند که با گذر زمان به دلیل تجاوزهای نظامی امپریالیسم آشور به ارض‌های جنوبی‌تر و پایین‌تر کوچیده‌اند.

 

او با بیان اینکه متون باستانی گواهی می‌دهند که حدود اواخر سده هفتم پیش از میلاد، در فارس یک واحد سیاسی جدید با نام‌های ایرانی و غیرعیلامی وجود داشته است، گفت: تمام این موارد سبب شد به دنبال این باشیم که آیا به لحاظ باستان‌شناختی، ردپایی از مردم نورسیده را می‌توانیم پیدا کنیم یا خیر، زیرا شکل‌گیری شاهنشاهی هخامنشی در حال حاضر از نظر باستان‌شناختی در خلأ است و فقط ساختمان‌هایی را در پاسارگاد از این دوره می‌شناسیم و سفال‌های شناسایی‌شده نیز به آخر دوره هخامنشی متعلق هستند.

 

وی با اشاره به اینکه تا وقتی سفال این مردم و این دوره بسیار مهم زمانی را نشناسیم نمی‌توانیم استقرارگاه‌های (تپه‌ها) آنها را شناسایی کنیم و وقتی هم تپه‌ها را نشناسیم، برآورد جمعیتی نمی‌توانیم داشته باشیم، بیان کرد: فعلا به لحاظ نظری این را می‌دانیم که شاهنشاهی هخامنشی در زمان تشکیل، به جمعیت زیادی نیاز داشت تا بتواند سرباز تامین کند و جنگ‌ها را پیش ببرد و کارگرانی می‌خواست تا ساخت‌ و سازهای عظیم این دوره را سر و سامان دهند.

 

این باستان‌شناس همچنین گفت: موضوع مهم دیگری که باید بررسی شود، این است که بدانیم در‌‌ همان زمانی که پارس‌ها به فارس وارد شدند، بومیان عیلامی‌ چه می‌کردند و کجا بودند؟ او همچنین یادآوری کرد: جدید‌ترین کاوش‌های انجام‌شده در منطقه، در تپه نورآباد و تل اسپید بود که در تاریخ‌گذاری‌های انجام‌شده یک خلأ ۳۰۰ ساله وجود دارد و جوابی درباره این ابهام گرفته نشده است. در واقع، آخرین مرحله تاریخی موجود در فارس، مرحله فرهنگی تیموران است که سال ۹۰۰ پیش از میلاد تمام شد و پس از آن، دوره هخامنشی در ۵۵۰ پیش از میلاد آغاز شد. بین این دو دوره، ۳۰۰ سال وقفه وجود دارد که آن را نمی‌شناسیم. دلیل آن هم شاید به نشناختن سفال این دوره مربوط شود که سبب می‌شود، نتوانیم تپه‌ای را به درستی انتخاب کنیم و به همین دلیل، این خلأ همیشه وجود داشته است.

 

عطایی در ادامه اظهار کرد: در این راستا همه تپه‌هایی را که شواهد باستان‌شناختی از هزاره دوم پیش از میلاد تا دوره هخامنشی را در سطح خود نشان داده بودند، بازدید کردیم. منطقه مورد بحث در حوزه رود کر واقع است که از کامفیروز تا دریاچه بختگان را شامل می‌شود. از آنجا که سه مکان بسیار مهم تاریخی پاسارگاد، ملیان و تخت‌جمشید استقرارگاه‌هایی هستند که در این متون به آنها اشاره می‌شود، منطقی‌تر آن بود که پارسیان اولیه را در همین منطقه جست‌وجو کنیم تا اینکه بخواهیم آنها را در دیگر مناطق فارس مانند فسا، جهرم یا داراب جست‌وجو کنیم.

 

وی ادامه داد: به این ترتیب مشخص شد، حدود ۱۵۰ تپه وجود دارند که از بین آنها در سه تپه سفال‌های مشکوکی مشابه سفال‌های منقوش عصر آهن ۳ غرب و شمال غرب ایران به دست آمدند؛ ولی در هر تپه فقط یک سفال پیدا شد و این تعداد سفال در باستان‌شناسی، خیلی قابل اعتماد نیست. همچنین از میان این سه تپه، یک تپه بعد‌ها به گورستان اسلامی تبدیل شده و یکی هم تپه نسبتا کوتاهی است که هیچ‌کدام شرایط لازم را برای کار ما نداشتند و ممکن بود نتیجه لازم را ندهند. بر این اساس، تپه «قصر دشت» را انتخاب کردیم که با حدود ۱/۵ متر ارتفاع، از دوره صفوی تا هزاره ششم را بدون وقفه داشت و فقط همین وقفه ۳۰۰ ساله در آن گزارش نشده بود. در این‌باره باستان‌شناسانی از جمله لیندا جیکوب، سامنر و علیزاده گفته‌اند که توالی دوره‌های تپه به جز دوره میان تیموران تا هخامنشی، کامل است.

 

او با اشاره به محدودیت‌های زمانی و مالی موجود در هنگام کاوش، بیان کرد: برای انجام کار، کل تپه را به صورت شبکه‌های ۱۰ در ۱۰ تقسیم‌بندی و ۸۶ هزار قطعه سفال را بررسی کردیم که مشخص شد، سفال‌های مشابه عصر آهن ۳ بیشتر در سمت شرق تپه پراکنده‌اند. به این ترتیب، در آنجا گمانه را انتخاب و کاوش را آغاز کردیم.

 

عطایی با اشاره به کشف سفال‌های نخودی‌رنگ منقوشی که مشابه آنها در سیلک، زیویه، تپه حسنلو و باباجان یافت شده و تا کنون هم نمونه آنها در فارس پیدا نشده بود، توضیح داد: مشکلی از نظر آثار سطحی وجود نداشت؛ ولی در کاوش به مسأله ‌جالبی برخورد کردیم که آن هم وجود نهشته‌هایی با بیش از هشت متر ضخامت از دوره مورد بحث بود. این در حالی است که ما انتظار پیدا کردن یک لایه را با ضخامت نیم متر یا حداکثر یک متر داشتیم. به نظر می‌رسد، این هشت متر نهشت با سفال‌های مورد نظر ما،‌‌ همان ۳۰۰ سالی است که به دنبال آن بودیم.

 

او ادامه داد: درباره این نهشته‌گذاری هشت متری به درستی نمی‌دانیم چه اتفاقی رخ داده است. شاید ساخت ‌و سازهای عظیم در آنجا انجام شده، ولی فقط همین را می‌دانیم که سفال‌های کشف‌شده، مشابه سفال‌های عصر آهن ۳ در شمال غرب ایران است. البته آنچه اکنون مطرح می‌شود بر اساس مقایسه، تجربه و نمونه‌های سطحی است که به عصر آهن ۳ نسبت داده می‌شود و برای بررسی دقیق‌تر باید آزمایش‌های «کربن ۱۴» انجام شود.

 

این باستان‌شناس همچنین در تکمیل گفته‌های خود، اظهار کرد: در تاریخ فرهنگ ایران در فارس، دو واقعیت مسلم مربوط به دوره عیلامی و هخامنشی وجود دارد؛ یک واقعیت غیرقابل انکار این است که یکسری مردم بومی در فارس و انشان باستان زندگی می‌کردند که عیلامی بودند‌ و کتیبه‌های آنها در ملیان و نقش برجسته‌هایشان در نقش رستم و کورنگون یافته شده است. همچنین ۳۰ هزار گل‌نوشته عیلامی‌زبان نیز از آنها در تخت‌جمشید پیدا شده است. به این ترتیب، به لحاظ تاریخی می‌دانیم که این افراد سه هزار سال در فارس که جزو کنفدراسیون عیلام است، زندگی می‌کردند.

 

او افزود: یک واقعیت مسلم دیگر این است که گروه دیگری از مردم به فارس وارد شده‌اند که پارسی نامیده می‌شدند و زبانشان جزو زبان‌های ایرانی و غیرعیلامی بوده است و همین افراد بعد‌ها شاهنشاهی هخامنشی را ایجاد کردند.

 

وی با اشاره به اینکه از نظر باستان‌شناختی، مردم تازه‌وارد، سفال جدیدی نیز با خود می‌آوردند و اینکه به نظر می‌رسد، این دو قوم زندگی مسالمت‌آمیزی کنار یکدیگر داشته‌اند، ‌گفت: آنچه ما در جریان این کاوش به آن دست یافتیم، اثبات این موضوع است که سفال‌های جدیدی مربوط به قرن‌های هشتم، هفتم و ششم پیش از میلاد و مربوط به دوره پیش از هخامنشیان کشف شده‌اند که قطعا وارداتی هستند. به این معنی که‌‌ همان جا تولید می‌شدند، ولی ادامه سنت‌های سفالگری بومی فارس نیستند و الگوی ساخت آنها وارداتی بوده‌ است.

 

عطایی با اشاره به وسعت ۲/۲ هکتاری محوطه، درباره اینکه چه کسانی در گذشته در این تپه کاوش یا بررسی انجام داده‌اند، بیان کرد: محمود راد در سال ۱۳۲۰ سه گمانه روی این تپه باز کرد که به نتیجه خاصی نرسید و گزارشی نیز از او وجود ندارد. حتی از محل این سه گمانه، نقشه و نشانی وجود نداشت. محل این سه گمانه را با کمک یک روستایی کهن‌سال که دوره فعالیت راد را به خاطر داشت، پیدا کردیم.

 

این باستان‌شناس در پایان تأکید کرد: اگر آنچه را که یافته‌ایم و نتایجی که گرفته‌ایم درست باشد، خلأ تاریخی ـ فرهنگی ۳۰۰ ساله‌ بین دوره هخامنشی و مرحله فرهنگی تیموران پر می‌شود. برای اطمینان از این نتیجه به زودی آزمایش‌های «کربن ۱۴» در دانشگاه مونیخ روی نمونه‌های زغال که از لایه‌های مختلف تپه برداشت شده است، انجام خواهد شد.

 

منبع: ایسنا

کلید واژه ها: هخامنشیان


نظر شما :