پشت صحنه گروه اعزامی امام به کاخ کرملین در گفتوگو با مرضیه دباغ
محمدرضا اسدزاده : دی ماه 1367، امام خمینی به حاج احمد آقا گفت که در گروه اعزامی به شوروی حتما یک نفر زن حضور داشته باشد. در این میان امام مرضیه دباغ را برای این مسئولیت انتخاب کردند. هیاتی که به سرپرستی آیت الله جوادی آملی برای ابلاغ پیام امام خمینی (ره) به گورباچف، راهی مسکو شدند تا با ابلاغ این پیام جهان کمونیسم را به پذیرش اسلام دعوت کنند. در پی این رخداد پیشتر با خانم دباغ به گفت و گو نشسته بودیم. این گفت وگو توسط گروه تاریخ خبرآنلاین به مناسبت فرارسیدن سالروز ابلاغ نامه تاریخی امام به گورباچف منتشر شده است.
چه شد که برای گروهی اعزامی به شوروی انتخاب شدید؟
اول از سوی حاج احمد آقا به بنده اعلام کردند که از بین خانم ها برای این گروه اعزامی انتخاب شدید. حقیقتاً شوکی بر من وارد شد. احساس کردم افتخار بزرگی نصیب بنده شده است. از مرحوم حاج احمد آقا پرسیدم موضوع چیست؟ فرمودند: مأموریتی برای شما مشخص شده ممکن است که فردا یا روز بعد باشد و باید به اتفاق آیتالله جوادی آملی و دکتر جواد لاریجانی آن را انجام دهید.به هر حال زمان موعود فرا رسید و بنده به فرودگاه رفتم و به جمع گروه حامل پیام اضافه شدم. مرحوم حاج احمد آقا هم در فرودگاه حضور داشتند. آقای لاریجانی که قائم مقام وزیر امور خارجه وقت بود، آیتالله جوادی آملی و سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی هم حضور داشتند.
نکته خاصی در جریان این سفر پیش نیامد که برای شما قابل توجه باشد؟
همه ماجرا خیلی برای همه و حتی در سطح جهانی حساس بود. اما در فرودگاه و در آغاز سفر موضوعی از سوی حاج احمد آقا مطرح شد. آنجا حاج احمد آقا مطرح کردند که حضرت امام فرمودند وصیتنامهتان را بنویسید. گفتم: به هر حال هر مسلمانی وصیتنامهای برای خود دارد اما دلیل اینکه حضرت امام تأکید کردند نظر مبارکشان چه بوده؟ فرمودند شاید هواپیما را دزدیدند و به آمریکا بردند، یا هواپیمای شما را زدند. چون همه دنیا میخواهند بدانند که پیام چیست. این در سطح جهانی مسالهای تازه بود، نمی توانستند تحلیل کنند. از طرفی رسانه ها هم قدرت بایکوت کردنش را نداشتند.
شما از متن پیام کی مطلع شدید؟
وقتی پرواز صورت گرفت، اجازه داده شد که نامه را بخوانیم.
پس از قرائت نامه به چه چیزی فکر می کردید؟ چه مسائلی مطرح شد؟
پس از قرائت نامه احساس کردم افتخار بزرگی نصیب بنده شده است.و همه دلنگرانی که در وجود من بود، رفع شد. قبل از قرائت نامه با خودم فکر میکردم که چه درخواستی حضرت امام از شوروی دارند. وقتی نامه عرفانی و هدایتی حضرت امام را خواندم، ذهن ما از همه بافتههای قبلی پاک شد و در واقع احساس عزّتی به ما دست داد که حامل نامه چنین مرد بزرگی هستیم.
قبل از خواندن نامه چطور فکر می کردید؟
فکر می کردیم جنگ تحمیلی نابرابری هم اتفاق افتاده بود و دنیا هم پذیرفته بود که ایران مقصر نبوده و حالا نوبت به بازسازی ایران رسیده است. حال که به مرحله بازسازی رسیدهاند امام پیامی دارد که دنیا میخواهد بداند. شاید قرار است که فقط از شوروی کمک گرفته شود. همه می پرسیدند چطور شده است که حضرت امام یک کشور کمونیستی را برای کمک انتخاب کردند در حالیکه از آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و ... درخواست کمک نشده است.
وقتی به شوروی رسیدید چه شد؟
وقتی به شوروی رسیدیم تعدادی به استقبال آمدند. مشاور مخصوص گورباچف دسته گلی هم آورده بود. طبیعتاً در دنیا مرسوم است وقتی هیأتی وارد کشوری میشود گلی که برای استقبال آورده میشود به رئیس هیأت میدهند.
وقتی بنده را با چادر و حجاب دیدند، دستپاچه شدند و گل را به جای اینکه به آقای جوادی آملی بدهند به بنده دادند. در واقع وقتی با لباس روحانیت آقای جوادی آملی و چادر بنده رو به رو شدند، دچار این حالت شدند. به هر حال سوار ماشین شدیم و ما را به نزدیک کاخ کرملین به جایی که میهمانان مهم در آنجا اسکان داده میشدند، بردند.
فضای جلسه با گورباچف چگونه بود؟ چه اتفاقاتی افتاد؟ انگار گورباچف جاهایی از سخنان امام ناراحت شد. چرا؟
آیتالله جوادی آملی با همان ظرافت سخنگویی، شروع به قرائت نامه کردند. نامه را با «بسمالله» شروع کردند. متن نامه ابعاد مختلفی دارد. مثلًا نیامدند بگویند که خداوند یکی است و پیغمبر (ص) ما اینگونه فرموده. اصلًا وارد این مباحث نشدهاند. خیلی زیبا سه موضوع را مطرح کردند .در جائی آقای گورباچف را به واسطه موضوع اصلاحات در شوروی تشویق میکنند. این مورد از نظر روانی اثرگذاری قوی میتواند داشته باشد.
بله یکی دو جا هم گورباچف از فرازهایی از نامه ناراحت شد . آنجایی بود که حضرت امام فرمود ه بود: از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ جستجو کرد.» مورد دیگر جملهای بود که راجع به مسلمانان فرموده بودند. مورد بعدی هم دعوت شخص گورباچف به توحید بود که بعد از شنیدن آن آقای گورباچف گفتند که پس معلوم است که امام ما را دعوت به اسلام کرده آیا ما هم میتوانیم امام را به دین خودمان دعوت کنیم؟ بعد آقای جوادی آملی فرمودند: نه، دانشمندان شما را دعوت فرمودند که بیایند و بنشینند و مباحثه کنند.
آقای گورباچف گفتند که این دخالت در مسایل حکومتها نیست که امام گفتند ما نمیتوانیم مسلمانان را رها کنیم و از آنها حمایت کرده و به آنان کمک میکنیم. البته آقای جوادی آملی هم پاسخ دادند از اینجا که نشستهایم تا هفت طبقه زیر زمین متعلق به شوروی است، هفت طبقه آسمان هم متعلق به شوروی است. مسئله دخالت در آب و خاک نیست. انسانها مال کسی نیستند که کسی دخالت کند، گورباچف به این موضوع علاوه بر آنکه نتوانست جواب بدهد، چهرهاش هم سرخ شد.
سرانجام قرائت نامه تمام شد و ما بلند شدیم که خداحافظی کنیم. گورباچف طبق عرف دیپلماسی دستشان را برای مصافحه دراز کردند. من دستم زیر چادر بود و از دادن دست امتناع کردم، برای ایشان خیلی سنگین بود. به آقای جوادی آملی رو کردند و گفتند: ایشان را مادر انقلاب دانستهاند که همراه شما بوده، دست خالی را دراز کردم که بگویم ما همسایهای هستیم که دست خالی دراز میکنیم به طرف شما و انقلاب شما و میخواهیم به صورت مسالمتآمیز کنار هم باشیم. از کاخ کرملین که بیرون آمدیم سوار ماشین شدیم و به فرودگاه آمدیم و نماز ظهر را در فرودگاه خواندیم و به ایران برگشتیم.
نظر شما :